نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: عدم علاقه دختر به ازدواج

3221
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25737
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم علاقه دختر به ازدواج

    سلام
    من حدود پنج ماه پیش با دختری آشنا شدم،اوایل یه رابطه معمولی و کم کم شکل جدی به خودش گرفت.لازمه یه سری مسائل رو باز کنم،ایشون به من گفتن قبلا ازدواج کردن و به تازگی جدا شدن.28 سالشونه و منم 32 ساله هستم.
    اوایل از شروع رابطه جدید میترسید اما کم کم وقتی فهمید من با نیت بدی وارد این رابطه نشدم حس اعتمادش جلب شد،منم به مرور هرچی شناختم بیشتر میشد میدیدم دختر خیلی خوبی هست و خیلی از معیارهایی که همیشه تو ذهن من بود رو داره.بعد از تقریبا دوماه بهش گفتم گذشتت واسم مهم نیست و من این دختری که الان میشناسم رو دوست دارم و میخوام شناختمون بیشتر بشه برای یه رابطه همیشگی...
    مخالفت نشون داد و گفت شرایط من با تو فرق میکنه،تو یه پسر مجرد و تازه نفسی اما من یه ازدواج شکست خورده داشتم.بعدا الان احساسی تصمیم گرفتی و بعدا این مسائل واست مهم میشه،نمیخوام یه شکست دیگه بخورم و ... اما به مرور که توجه من و برخورد و رفتارم رو دید و فهمید که جدی هستم اونم علاقه نشون داد جوری که خیلی راحت از آینده صحبت میکردیم،از اینکه چیکارا قراره بکنیم،کجاها بریم،چه کارایی نکرده و دوس داره باهم بکنیم،...
    واقعا سعی کردم هرکاری واسش بکنم،وقت بزارم،توجه کنم،هرموقع دیدم حال روحیش خوب نیست حتی اگه کار داشتم واسش وقت گذاشتم صحبت کردیم سعی کردم بخندونمش،ببرمش بیرون،باهاش باشم.هیچوقت حتی یک درصد در موردش ذهنیت بدی نداشتم چون واقعا دختر خوبی بود و سعی کردم توی رفتارم و حرفام چیزی نگم که باعث سوتفاهم بشه،واشه خودم گذشتشو یه منطقه قرمز قرار دادم که تحت هیچ شرایطی واردش نشم که حس بدی پیدا کنه یا بخوام به روش بیارم،...
    تا جایی که از واژه هایی مثل فرشته یا فرستاده خدا تو زندگیش از من یاد میکرد و میگفت من لیاقت اینهمه توجه و محبت تورو ندارم و ...
    از یکماه پیش حس کردم داره رفتارش عوض میشه،همیشه اگه من سرکار بودم و حالی نمیپرسیدم ناراحت میشد و سعی میکردم واسش وقت بزارم و میگفت خیلی واسم ارزش داره این وقتی که واسم میزاری اما کم کم حتی وقتی من دوس داشتم باهاش صحبت کنم،بهش پی ام میدادم،... خیلی دیر به دیر جواب میداد یا میگفت ببخش متوجه نشدم و قشنگ میشد حس کرد تغییر رفتارشو،یه روز سر رفتن مسافرت تنهایی با یه کاروان شد من موافق نبودم و گفتم دوس ندارم تنهایی بری که در اومد بهم گفت تو نسبتی با من نداری و نمیتونی بگی کجا برم کجا نرم،خیلی بهم برخورد که فهمید و بعد عذرخواهی کرد.کم کم صحبت از آینده کم و کم و کمتر شد و اگه من صحبتی میکردم خیلی واضح بحث رو عوض میکرد.چندبار گفتم حس میکنم رفتارت و حرف زدنت عوض شده که با یه حالت تهاجمی گفت من هیچ تغییری نکردم چرا هی اینو میگی؟
    یه پرانتز باز میکنم و یه سری مسائل از گذشته خودم میگم:
    من تقریبا دو سال قبل از این رابطه با یه دختر بودم که حدود سه سال باهم بودیم و اون رابطه هم جدی بود و حتی خانواده ها هم در جریان قرار گرفتن اما بنا به دلایلی سرانجام نگرفت،وارد جزئیات نمیشم اما فقط لین نکتشو میگم که اواخر اون رابطه تبدیل به یه رابطه یه طرفه شده بود که اگه من تلاشی نمیکردم تموم میشد و هیچ علاقه ای از طرف مقابل دیده نمیشد،دلیل تموم شدنش هم همین مسئله بود و یه پی ام که طرف مقابل واسه کسی دیگه نوشته بود و اشتباهی واسه من فرستاده شد و حرفایی توش بود که ...
    واقعا داغون شدم،به شدت از هرزه بودن بدم میاد و واسه همین بعد اون مثل خیلی های دیگه خودمو به گند نکشیدم و فقط چسبیدم به کار.با اینکه موقعیتهای زیادی واسم پیش اومد اما رابطه جدیدی رو شروع نکردم تا زمان آشنایی با این خانم...
    کم کم حس بدی که از رابطه یه طرفه از قبل داشتم توی این رابطه هم داشت میومد سراغم،سعی کردم باهاش صحبت کنم و بهش بگم اما هربار یا با شوخی یا با حالت تهاجمی رد میکرد.این اواخر که با خانواده رفته بودن مسافرت و جایی بودن که اینترنت نداشت،تلفنی هم صحبت نمیشد کرد.چون دو روز بود خبری ازش نداشتم اس ام اس دادم و خواستم حالشو بپرسم و اظهار دلتنکی کردم که گفت منکه بهت گفته بودم اینجا نت نیست و نمیتونم صحبت کنم،گفتم بیشتر واسه دلتنگی بود که گفت چرا؟ وقتی یه نفر جواب دلتنگی رو با چرا میده فکر میکنم شاید دیگه حسی به طرفش نداشته باشه...
    از اون طرف چون ناراحت شده بودم از رفتارش چند روزی رو سعی کردم زیاد دورو ورش نباشم،بعد چند روز تلفنی صحبت کردیم گفت آشتی کنیم؟منم گفتم فهر نبودیم که بخواییم آشتی کنیم،گفت یعنی هنوز دوسم داری...
    از یه طرف بهش علاقه داشتم و از یه طرف این رفتار و یه طرفه شدن رابطه بدجوری اذیتم میکرد،گفتم پیش میرم ببینم چی میشه.شاید از نظر روحی تو شرایط خوبی نیست،سعی کنم درکش کنم و از این فکرا واسه آروم کردن خودم.
    تا چند روز پیش سر یه موضوع داشتیم صحبت میکردیم که باز بحث به آینده کشید و گفت بزا من یه چیزی رو رک بهت بگم،واسه زندگی دراز مدت رو من حساب نکن.اینو قبلا سربسته بهت گفتم اما تو جدی نگرفتی،من قصد ازدواج با تو یا هیچ کس دیگه ای رو ندارم...
    هرچی ازش خواستم دلیلش رو بگه ،اینکه چرا از اون حرفای گذشته در مورد اینده و اینکه آیا لیاقت منو داره یا نه به اینجا رسیده ،...
    فقط گفت هیچ دلیلی نداره،من قولی بهت نداده بودم.تورو و این رابطه رو دوس دارم اما نه واسه ازدواج...
    واقعا واسم سخت بود بعد دوسال تنها بودن این رابطه هم به این شکل دربیاد،چون دنبال یه رابطه بی هدف نبودم فرداش بهش گفتم نمیتونم این رابطه رو ادامه بدم با این شرایط
    اونم خیلی راحت گفت هرجور صلاح میدونی،بای
    -----------------------------------------
    ببخشید اگه بعضی جاها وارد ریز صحبتا شدم چون میخواستم دیدی از کل داستان داشته باشین.
    الان چند روزی میگذره و بدجوری بهم ریختم،یه کم اعتماد به نفسمو از دست دادم و مدام این فکر میاد تو ذهنم که شاید رفتار من مشکلی داشته،شاید زیادی بهش توجه کردم و واسش وقت گذاشتم،شاید من رفتارم توی رابطه هام درست نبوده که هردو نفر بعد اینکه خیلی اظهار علاقه کردن بعد پشیمون شدن،شاید...
    یه نکته دیگه اینکه از نظر ظاهری بد نیستم،خیلی خوبم نیستم.از نظر مالی هم تقریبا خوبم،یعنی نمیتونم اینو قبول کنم که به خاطر ظاهر یا شرایط رفتارا عوض شده باشه
    ممنون میشم نظراتتون رو بخونم،اینکه اصلا تموم کردن این رابطه کار درستی بود؟باید میموندم؟اینکه چرا دخترا وقتی میفهمن یکی میخوادشون و نیت بدی نداره ازش فرار میکنن؟
    ویرایش توسط Majidf : 04-01-2016 در ساعت 02:35 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    ببینید دوست عزیز

    شما هیچ مشکلی یا عیب و ایرادی ندارید که این دو رابطه اینطور شده ، یا اینکه میگید شاید بخاطر محبت بیش از حدتون بوده که این خانم ازتون دور شده اینطور نیست .

    با توجه به صحبتایی که کردید این خانم کاملا مشخصه که اصلا فعلا قصد ازدواج نداره ... فعلا نمیخواد زیر بار مسئولیت و تعهد بره ... دلش میخواد آزاد باشه ،کسی بهش نگه اینکارو کن اونکارو کن ، فقط یه رابطه ی دوستی میخواد همین .

    شما قصدتون خیر بوده و مال خودتون میدونستیدش ولی این خانم همینطور که از اولشم بهتون گفته بود شما و رابطه رو دوست داشته ولی نه برای زندگی فقط برای دوستی . دوستی که توش متعهد نباشه به کسی .

    کار خوبی کردید که بهش گفتید میخوام رابطه رو تموم کنم ، چون میبینید که تو این رابطه فقط شما وابسته شدی ولی اون خانم عین خیالشم نیست ، خب شما رفتی میره سراغ بعدی ، کیس زیاده واسش .

    پس بیشتر از این خودتو تو این رابطه نگه ندارو بیا بیرون چون واقعا رابطه ی بی هدفیه.

    بهش وابسته شدید ، سخت هست دوریش ولی یه مدت تحمل کنید و خودتون رو مشغول کارو فعالیتای دیگه کنید تا فراموشش کنید .

  3. 4 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    بعضی زن ها ودخترها براشون تعهد معنا نداره و می خواهند ازاد باشند (به خیال خودشون)، و حتی ممکنه چند رابطه همزمان داشته باشند و صرفا دوستی و رفع نیاز مادی وجنسی و...براشون مطرح هست و زیاد اهل این نیستند پاسخگو باشند و توضیح بدهند وزیر تعهد باشند. حالا شما هم هی سراغش می گرفتی از این بابت ناراحت بوده...

    خب این نوع افراد به خصوص زن هاش وقتی سرشون به سنگ می خوره که سن بالا رفته ،حالا به خاطر روابط متعدد دچار اسیب روحی شدند و حالا ممکنه جسمی هم دچار بشند و در اخر تنها ی تنهاچون دیگه بر روی ندارند و نه ابروی که کسی طرف اینا بیاد. جوونتر امثال این ها هستند.

    شما هم کار خوبی کردی و عمرت بی خود هدر ندادی.

  5. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25737
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    ببینید دوست عزیز

    شما هیچ مشکلی یا عیب و ایرادی ندارید که این دو رابطه اینطور شده ، یا اینکه میگید شاید بخاطر محبت بیش از حدتون بوده که این خانم ازتون دور شده اینطور نیست .

    با توجه به صحبتایی که کردید این خانم کاملا مشخصه که اصلا فعلا قصد ازدواج نداره ... فعلا نمیخواد زیر بار مسئولیت و تعهد بره ... دلش میخواد آزاد باشه ،کسی بهش نگه اینکارو کن اونکارو کن ، فقط یه رابطه ی دوستی میخواد همین .

    شما قصدتون خیر بوده و مال خودتون میدونستیدش ولی این خانم همینطور که از اولشم بهتون گفته بود شما و رابطه رو دوست داشته ولی نه برای زندگی فقط برای دوستی . دوستی که توش متعهد نباشه به کسی .

    کار خوبی کردید که بهش گفتید میخوام رابطه رو تموم کنم ، چون میبینید که تو این رابطه فقط شما وابسته شدی ولی اون خانم عین خیالشم نیست ، خب شما رفتی میره سراغ بعدی ، کیس زیاده واسش .

    پس بیشتر از این خودتو تو این رابطه نگه ندارو بیا بیرون چون واقعا رابطه ی بی هدفیه.

    بهش وابسته شدید ، سخت هست دوریش ولی یه مدت تحمل کنید و خودتون رو مشغول کارو فعالیتای دیگه کنید تا فراموشش کنید .
    سلام
    ممنون از وقتی که گذاشتین،ببینین اینطوری نبود که ایشون از اول بگه من قصد ازدواج ندارم یا تعهدی نمیخوام داشته باشم.برعکس وقتی از قصد و نیت من مطمئن شد خیلی خوشحال بود،به قول خودش از اینکه یه نفر هست مراقبش باشه،بهش بگه اینکارو بکن اینکارو نکن،یا حرفایی که از زندگی مشترک در آینده میزد،...
    تغییر رفتارش یهو از تقریبا یکماه پیش شروع شد و کاملا هم محسوس بود،تا اونجایی که من شناخت پیدا کردم به شدت دختر معتقد و مذهبی بود و واسم اصلا قابل قبول نیست که بخوام فکر کنم کس دیگه ای اومده تو زندگیش.
    واقعا گیجم،اصلا نمیتونم هضم کنم این اتفاق و شرایط رو

  7. کاربران زیر از Majidf بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Majidf نمایش پست ها
    سلام
    ممنون از وقتی که گذاشتین،ببینین اینطوری نبود که ایشون از اول بگه من قصد ازدواج ندارم یا تعهدی نمیخوام داشته باشم.برعکس وقتی از قصد و نیت من مطمئن شد خیلی خوشحال بود،به قول خودش از اینکه یه نفر هست مراقبش باشه،بهش بگه اینکارو بکن اینکارو نکن،یا حرفایی که از زندگی مشترک در آینده میزد،...
    تغییر رفتارش یهو از تقریبا یکماه پیش شروع شد و کاملا هم محسوس بود،تا اونجایی که من شناخت پیدا کردم به شدت دختر معتقد و مذهبی بود و واسم اصلا قابل قبول نیست که بخوام فکر کنم کس دیگه ای اومده تو زندگیش.
    واقعا گیجم،اصلا نمیتونم هضم کنم این اتفاق و شرایط رو
    رابطتون در چه حد بوده ؟؟

    میگید دختر مذهبی بوده ... اگه دختری بوده حدو حدود واسش مهم بوده خب نباید با شماهم ارتباط برقرار میکرد ... اگه به یه نفر همدم و شریک زندگی نیاز داشت بهتون میگفت با خانواده بیاید خواستگاری که همه چیز در حضور خانواده ها باشه .

    ولی فکر نمیکنم قصد ازدواج داشته باشه ... فقط میخواد یکی کنارش باشه که از نظر عاطفی ساپورتش کنه ( جنسی رو کاری ندارم )

    ولی وقتی تعهد کتبی به میون نباشه اینجا امکان داره به هرکسی دل ببنده و یجوری قبلی رو بپیچونه و بره سراغ بعدی ....

    ولی اگه بخوایم خوشبینانه نگاه کنیم شاید دیده این رابطه بی هدفه گفته شمارو معطل خودش نکنه .

  9. 2 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25737
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    رابطه در حد صحبت،چت،بیرون رفتن
    رابطه جنسی به هیچوجه،حتی واسه گرفتن دست همدیگه هم مشکل داشت ویکی دوبار اینکارو مردم دیدم به شدت معذب هست و موافق نیست واسه همین دیگه اینکارو نکردم.
    راستش خودمم این حس بهم دست داد که شاید دنبال یه نفر هست که از نظر عاطفی ساپورتش کنه،مشکلات و شاید کمبودهایی که تو زندگی قبلش داشته رو جبران کنه
    جالبه چند دقیقه قبل اینکه این جواب رو بنویسم بعد چهار روز که تموم کردم پی ام داده مجید دلم واست تنگ شده...
    واقعا موندم باید چیکار کنم (((

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Majidf نمایش پست ها
    رابطه در حد صحبت،چت،بیرون رفتن
    رابطه جنسی به هیچوجه،حتی واسه گرفتن دست همدیگه هم مشکل داشت ویکی دوبار اینکارو مردم دیدم به شدت معذب هست و موافق نیست واسه همین دیگه اینکارو نکردم.
    راستش خودمم این حس بهم دست داد که شاید دنبال یه نفر هست که از نظر عاطفی ساپورتش کنه،مشکلات و شاید کمبودهایی که تو زندگی قبلش داشته رو جبران کنه
    جالبه چند دقیقه قبل اینکه این جواب رو بنویسم بعد چهار روز که تموم کردم پی ام داده مجید دلم واست تنگ شده...
    واقعا موندم باید چیکار کنم (((
    این رو بدونید هرکاری کنید خودتون مسئولش هستید .

    یعنی اگه هم نتونستید پا رو دلتون بزارید ،و رابطه رو از سر گرفتید هرچی در آینده پیش اومد خودتون مسئولید.

    نمیتونید اونوقت بگید چرا ؟ مگه من چه گناهی داشتم ؟

    شما میدونی همه چیزو پس خوب فکر کنید

    امکان داره باز هم شمارو فقط برای ساپورت عاطفی نگه داشته باشه ... اگه یه روزی گذاشتتو رفت با یکی دیگه ببین کدومتون ضربه میخورید ؟

    کدومتون از زندگی عقب میمونید ؟ ( شما میتونید این وقت رو با هدفه آشنایی به قصد ازدواج با کیس مناسب بگزرونید ولی الان سردرگمید )

    خلاصه که عواقبه اینکارو در نظر بگیرید بعد خودتون انتخاب کنید .

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mozaxraf نمایش پست ها
    دقیقاولی مشکلی که هست اینه که احساس میکنم شما در اکثر پستها موافق رابطه نیستید کلا!
    البته این رو هم بگم که خیلی از دخترها واقعا الان در ایران هستن که ازدواج نمیخوان بکنن و فقط برای رفع نیازهای هرچی حالا من نمیدونم تلاش میکنن و مثل زنهای قدیم زیر بار مسوولیت نمیرن درست غلطش رو هم نمیدونم!
    من موافق رابطه به قصد ازدواج هستم . نه رابطه ی بی هدف .

    مثلا یه آقایی اومده بود میگفت یه خانم مطلقه ای رو صیغه کردم از همون اول میدونستم چندسال ازم بزرگتره و هیچوقت نمیتونیم با هم ازدواج کنیم ولی دو سه سالی صیغش کردمو الان قصد ازدواج دارم .... نمیتونم ولش کنمو جدا شم ازش چون خیلی وابسته شدیم به هم ، از طرفی امکانش هم نیست باهاش ازدواج کنم .... فکر جدا شدن از این خانم داغونش کرده بود .

    به اونم گفتم نباید رابطه ی بی هدفی رو شروع میکردید چون باید فکر روز جداییتون رو هم میکردید . پس الان کاریه که شده و باید یه مدت دوری رو تحمل کنید تا فراموشش کنی ( چون میخواست بره خواستگاری )

    ولی رابطه ای که به قصد ازدواج باشه ، برای شناخت باشه ، شیله پیله ای توش نباشه ( چه از طرف دختر چه پسر ) ، البته با اطلاع خانواده ها مشکلی نداره .

    ولی خب گاهی یکی از طرفین فقط برای مقاصد خودش رابطه ای رو شروع میکنه بعد یه مدت طرف رو ول میکنه ...

    اینجاست که ضربه میخوره به دختر یا پسر ... پس چه بهتر که از اول محتاطانه جلو میرفتن .

    الانم اره دیگه بعضیا نمیخوان زیر بار مسئولیت برن ... چه دخترش چه پسرش ... به قول معروف عشق و حالشونو میکنن بعد تو فکر سرو سامون میفتن بیشترین هدف هم ساپورت عاطفیه ( بازم میگم بعضیا نه همه )

  13. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25737
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    خیلی بده که آدم نمیتونه تو یه رابطه بدون سیاست باشه،بدون سیاست دوست داشته باشه.بدون ترس از اینکه طرفت نسبت به علاقت،احترامی که بهش میزاری،توجهت،... برداشت اشتباهی کنه

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23197
    نوشته ها
    163
    تشکـر
    263
    تشکر شده 231 بار در 103 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    خوب وقتی پی می بزن حاصل این خوشگذرانی و به اصطلاح عشق و حال هیچ بوده خوب دیگه چه توجیهی دارن که این راهو ادامه بدن؟؟؟
    اما اون موقع هم برای پی بردن به این حقایق دیگه دیره

  16. 2 کاربران زیر از Ariyaei بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mozaxraf نمایش پست ها
    اخه به نظرتون خیلی ها میخوان عشق و حال بکنن بعد در 40 سالگی تازه میفهمن زندگی چیه؟! چرا؟
    خوب همون راه رو ادامه بدن دیگه
    میدونید چیه ... بعضیاشون میگن خب میخواستم عشق و حالمو بکنم تا جوونم ... ولی الان دیگه خسته شدم ازینکارا و خوش گذرونیا . دلم زندگی میخواد . واسه همین اون راهو ادامه نمیدن دیگه .
    ویرایش توسط love : 04-02-2016 در ساعت 01:49 AM

  18. 2 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    به نظر من اگه هدف آدم از رابطه اولیه و آشنایی، ازدواج باشه باید از همون اول خانواده های دو طرف در جریان باشن همین باعث میشه خیلی از این سوءتفاهم ها بعدا پیش نیاد که طرف قصدش چی بوده. الان هم بنظرم اگر با در نظر گرفتن تمام جوانب فکر میکنید میتونید با اون شخص یه زندگی واقعی را تشکیل بدید برای اینکه بدونید طرف نیتش چیه کافیه بگید میخوام با خانواده بیام خواستگاری اگه قبول نکرد همه چیز تمومه و رابطه را کات کنید تا بیش از این آسیب نبینید. تاکید میکنم با در نظر گرفتن همه جوانب و مطمین شدن از طرف خودتون این پیشنهاد را بدید.

  20. 3 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25737
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    2
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad. نمایش پست ها
    به نظر من اگه هدف آدم از رابطه اولیه و آشنایی، ازدواج باشه باید از همون اول خانواده های دو طرف در جریان باشن همین باعث میشه خیلی از این سوءتفاهم ها بعدا پیش نیاد که طرف قصدش چی بوده. الان هم بنظرم اگر با در نظر گرفتن تمام جوانب فکر میکنید میتونید با اون شخص یه زندگی واقعی را تشکیل بدید برای اینکه بدونید طرف نیتش چیه کافیه بگید میخوام با خانواده بیام خواستگاری اگه قبول نکرد همه چیز تمومه و رابطه را کات کنید تا بیش از این آسیب نبینید. تاکید میکنم با در نظر گرفتن همه جوانب و مطمین شدن از طرف خودتون این پیشنهاد را بدید.
    متاسفانه الان به این خاطر که حکم طلاقشون تازه جاری شده این شرایط نیست،باید حداقل چند ماهی بگذره.البته ایشون تقریبا یکسال درگیر دادگاه بودن و توی این مدت هیچ ارتباطی با همسر سابقشون نداشتن.
    اما امشب در جواب پی امی که فرستاد نوشتم تو این مدت منو شناختی و میدونی که بهت علاقه دارم و نیتم از این رابطه چیه،اگه میتونی و میخوای یه رابطه کامل و آینده دار داشته باشی من تا تهش باهات هستم اما اگه دنبال یه رابطه نص و نیمه و موقت هستی من آدم همچین رابطه ای نیستم...

  22. کاربران زیر از Majidf بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Majidf نمایش پست ها
    متاسفانه الان به این خاطر که حکم طلاقشون تازه جاری شده این شرایط نیست،باید حداقل چند ماهی بگذره.البته ایشون تقریبا یکسال درگیر دادگاه بودن و توی این مدت هیچ ارتباطی با همسر سابقشون نداشتن.
    اما امشب در جواب پی امی که فرستاد نوشتم تو این مدت منو شناختی و میدونی که بهت علاقه دارم و نیتم از این رابطه چیه،اگه میتونی و میخوای یه رابطه کامل و آینده دار داشته باشی من تا تهش باهات هستم اما اگه دنبال یه رابطه نص و نیمه و موقت هستی من آدم همچین رابطه ای نیستم...
    خوبه . خوب جوابش دادید . اینجوری تکلیفتون مشخص میشه دیگه .

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : لطفا راهنمایی کنید،گیج شدم...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Majidf نمایش پست ها
    متاسفانه الان به این خاطر که حکم طلاقشون تازه جاری شده این شرایط نیست،باید حداقل چند ماهی بگذره.البته ایشون تقریبا یکسال درگیر دادگاه بودن و توی این مدت هیچ ارتباطی با همسر سابقشون نداشتن.
    اما امشب در جواب پی امی که فرستاد نوشتم تو این مدت منو شناختی و میدونی که بهت علاقه دارم و نیتم از این رابطه چیه،اگه میتونی و میخوای یه رابطه کامل و آینده دار داشته باشی من تا تهش باهات هستم اما اگه دنبال یه رابطه نص و نیمه و موقت هستی من آدم همچین رابطه ای نیستم...
    بهترین کار همون که محمدنقطه گفت
    چه دخترش چه پسرش باید وقتی داری میبینه که طرف مقابل تو آب نمک خیسش کرده و منتظره ببینه چی میشه یا اینکه داره سرمیدوونتش و با احساساتش بازی می کنه باید کارو یکسره کنه و بگه باید خواستگاری رسمی به همراه خانواده انجام بشه
    ببخشیدا اینکه گفته تازه طلاق گرفتم باید چند ماه بگذره خیلی بهانه الکی و بچه گانه ایه چه ربطی داره؟ مگه همین الان میخواین عروسی بگیرین برین خونه بخت که نشه؟ واسه صحبت های مقدماتی و خواستگاری خانواده ها و بقیه مراحل هیچ نیازی به صبر کردن نیست
    اگه دیدی داره دست دست می کنه و بهانه میاره بدون تورو داره سر میدوونه و تو این مدتم داشته ازت به عنوان تکیه گاه احساسی سواستفاده می کرده اگه نه به چشم شوهر قبولت نداره

  25. کاربران زیر از دختر شاد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد