نوشته اصلی توسط
love
واقعا ناراحت شدم آقا بهزاد ، نمیدونم بگم انتظار همچین تاپیکی رو داشتم یا نداشتم !!
من تو تاپیک فبلیتون هم گفتم همسرتون سنش کمه ، پخته نیست ، هنوز تو حال و هوای بچگیه ، نمیدونه چجوری با سیاست و رفتار خوش ، خودشو تو دل همسرش جا کنه ، بدتر داره با این رفتارا و ناز کردنای الکی عشق و محبت بینتونو سردتر میکنه .
خب خوبه که مشاوره رفتید ولی کاشکی نتیجه ای داشت ، کاشکی به حرفاش عمل میکردید .
البته به نظر من اوایل زندگی ازین قهرو آشتیا و بحثا و نا پخته عمل کردن ها هست ولی اگه دونفر عاقل و بالغ باشن میتونن کم کم مشکلاتشونو حل کنن .
اگه بشینن فکر کنن راجب عملکردشون متوجه میشن که گاهی نباید حرفی رو میزدن یا کاری رو میکردن ... پس نهایت تلاششونو میکنن که ازین به بعد اینکارا یا حرفارو نزنن و عاقلانه تر رفتار کنن .
متاسفانه خانمت با حرفایی که قبلا زده و اشتباهاتی که کرده شمارو ناامید کرده ، درصورتیکه شما واقعا عاشقش بودی .
نمیدونه که باید تلاش کنه برای ساختن و بهبود روابط ، فکر میکنه هرچی دلش خواست همون باید بشه ، هرچی که به زبونش اومد همونو باید بگه !!
به نظر من بهتره یه مدت شما هم سرد برخورد کنی ، باهاش خیلی جدی صحبت کن ، بهش بگو بهتره که تجدید نظری کنیم تو رفتارامون ، بهش بگو باید تلاش کنیم که مثل روز اول کنیم محبته بینمونو ، بهش بگو من تا الان اشتباهاتی داشتمو تلاشمو میکنم که درست رفتار کنم ، درمقابل تو هم یه اشتباهاتی داشتی که باید بخاطر زندگیمون تغییر رفتار بدی . بهش بگو نمیخوام زندگیمون رو به سردی بره و روزو شبای سردی داشته باشیم .
آقا بهزاد شما بزرگتری و عاقلتر از خانمت ، متاسفانه بعضی دخترا به اون درجه ی درکو غهم نمیرسنو ازدواج میکنن که نتیجش میشه این ، باید زندگی کردن یادش بدی ، باید اونو متوجه رفتارای اشتباهش بکنی ( باروی خوش و محبت )
یکم ازش فاصله بگیر تا ببینه با رفتاراش باعث دوریه شما شده شاید به خودش اومد .