نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: دوستم بهم وابسته شده

2331
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27754
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوستم بهم وابسته شده

    سلام. من دوستی هم دانشگاهی دارم که یکی دوساله باهم آشنا شدیم و یکی از بهترین دوستای همدیگریم. خیلی وقتها ممکن بود از هم دیگه ناراحت بشیم یا کارهایی میکرد که احساس میکردم از من بدش میاد اما چندوقتیه که رفتارش خیلی باهام خوب تر شده و خیلی بهم وابسته شده و دوستم داره. من هم خیلی دوستش دارم و باهاش خوبم و رابطمون خیلی صمیمیتر شده. همش میخواد ابراز احساسات کنه بغلم میکنه یا میخواد برام کاری انجام بده و بهم محبت کنه. البته منم همینطورم باهاش. میگه چندساله رابطه اش با خانوادش داغونه و یجورایی طرد شده دوستان زیادی هم نداره و خیلی درونگراست و الان منو بیشتر از همه دوست داره. وقتی از هم دور هستیم خیلی احساس دلتنگی میکنه.
    بنظرتون چرا انقدر بهم وابسته شده و نظرتون درباره اش چیه؟ من باید چکار کنم؟
    ویرایش توسط 1ramiin : 04-24-2016 در ساعت 10:59 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    وابستگي چيست؟ در قالب يك جمله يعني اينكه "ما در ارتباط با كسي يا چيزي آنچنان مجذوبش مي شويم كه فقدان آنرا به معناي نابودي خود مي‌دانيم".


    در اين حالت، ما به شدت به اتصال عاطفي، انرژيكي و ... او عادت كرده‌ايم. براي تجربهٔ اين وضعيت مي‌توانيم به كاري فكر كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را رها كنيم يا ارتباطي را تصور كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را قطع كنيم و يا مواردي را در نظر بگيريم كه وقتی به آن فكر مي‌كنيم، عذاب مي‌كشيم.



    پيوستگي چيست؟
    پيوستگي از نظر ما يعني اينكه "با آنچه در ارتباط قرار گرفته‌ايم و به آن عشق مي‌ورزيم يا دوستش داريم احساس وحدت و يگانگي كنيم و با وجود لذت، شادماني، سعادت و خوشي در آن، ما نيز خشنود مي‌شويم". در اين حالت، بودن يا نبودن او در كنار ما، احساس بسيار خوب يا بسيار بد به ما نمي‌دهد، بلكه وجود او باعث حس رضايت در درون ما مي‌شود. به‌ عبارتي ديگر، با نبودن او باز هم احساس رضايت در ما باقي مانده و حال خوبمان را مي‌توانيم حفظ كنيم.

    وابستگي عاطفي اعتماد به نفس شما را تخريب مي‌كند و نمي‌گذارد كه حقيقتا خودتان باشيد! وابستگي عاطفي با احساس خشم، ترديد نسبت به‌خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهايي، حس عدم‌امنيت، شرم، حقارت يا ترس از اينكه ديگر شما را دوست نداشته باشند يا از شما قدرداني نكنند همراه است. فردي كه از وابستگي عاطفي رنج مي‌برد، فقط براي ديگران زندگي مي‌كند و خودش را ناديده مي‌گيرد. زماني‌كه با دوستانش است، خودش را فراموش مي‌كند، زماني‌كه مشغول كاري مي‌شود، خودش را تمام و كمال وقف آن كار مي‌كند تا مورد پسند و قبول ديگران قرار گيرد و يا ذره‌اي از او قدرداني كنند.
    اما خوب است بدانيم ميل به ناديده گرفتن خود به نفع ديگران از كجا ناشي مي‌شود؟ مطمئنا آن ‌را از جايي ياد گرفته‌ايم، اينطور نيست؟ شايد يكي از دلايل آن والديني هستند كه محبت چنداني نسبت به فرزندانشان نشان نداده‌اند و يا هيجانات و احساسات آنها را سركوب كرده‌اند.
    زماني‌كه كودك جمله‌اي تأثيرگذار به پدر يا مادرش مي‌گويد مثلا« دوستت دارم» به او مي‌گوييم «دست از سرم بردار، خسته‌ام مي‌كني.» و يا وقتي مي گويد : «مامان بيا مي‌خوام بغلت كنم... .» مادر مي گويد: «نه، نه، عجله دارم! كار دارم!بايد به كارهاي خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم!»كودك احساس مي‌كند كه طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگي. پژوهشي بيان مي دارد كه برخي از كودكان از سن 4 سالگي عزت نفس خود را از دست مي‌دهند و احساس آزردگي خاطر مي‌كنند. تصور كنيد نتيجه آن در سنين بزرگسالي چه خواهد شد!
    مهم نيست چه مدتي را با فرزندتان سپري مي‌كنيد بلكه مهم كيفيت زماني است كه با آنها مي‌گذرانيد. از اين ‌رو، برخي از دلايل وابستگي‌هاي شديد عاطفي به دوران كودكي بازمي‌گردد. دلايل ديگري هم وجود دارند. مثلا مي‌توان از ناهنجاري‌هاي خانوادگي و خانه‌هايي كه خشونت، اعتياد، بي‌توجهي و عدم ‌برقراري ارتباط در آن حكمفرماست نام برد كه بستر مناسبي براي وابستگي‌هاي عاطفي را به‌وجود مي‌آورد. همچنين درصورت نبود پدر يا مادر نيز احتمال آنكه فرد به‌طور ناخودآگاه در طول زندگي‌‌اش به ‌دنبال پر كردن خلأ زندگي‌‌اش باشد زياد است. براي آنكه سرنوشتتان را در دست گيريد و از نظر عاطفي و احساسي فرزنداني مستقل پرورش دهيد، شادي بيشتري را به زندگي خود فرا خوانيد و احساس خوبي نسبت به‌خود داشته باشيد؛ ارتباط بهتري با خودتان و با ديگران برقرار كنيد و ترس‌هايتان را كنارگذاريد.


    روش هايي براي تغيير وابستگي و رسيدن به پيوستگي


    1- متوجه مشكل باشيد
    انسان زماني‌كه دشمنش را نمي‌شناسد به ميدان جنگ نمي‌رود! آگاهي نسبت به‌وجود وابستگي، خود قدم بزرگي است كه در اين راه برمي‌داريد و با وجود همه مشكلاتي كه داريد، همه ترس‌ها و نگراني‌هايتان، شما همواره روي پاهاي خودتان مي‌ايستيد. شما قوي هستيد و هم‌ اكنون با استفاده از اين قدرت ترس‌هايتان را پشت سر مي‌گذاريد. همين قدرت است كه به مدد آن دنيايي شخصي بنا مي‌نهيد؛ دنيايي كه در آن خودتان را دوست داريد و با خودتان در آرامش به‌سر خواهيد برد.


    2- احساسات و نيازهاي خود را ابراز كنيد
    زماني‌ كه مشكلي برايتان پيش مي‌آيد در مورد آن با يكي از افراد نزديك خود صحبت كنيد. اين امر به شما كمك مي‌كند تا احساس خيلي بهتري داشته باشيد. فردي كه مي‌توانيد به او اعتماد كنيد و نخستين كمك و همراه شما به‌شمار مي‌رود. همچنين مي‌توانيد احساساتتان را روي يك كاغذ بیوريد ؛ تشويش‌ها، ترس‌ها و نگراني‌ها. به راحتي تمام چيزهايي كه موجب عصبانيت، آزردگي و خشم شما مي‌شوند را روي كاغذ بیاوريد؛ اين عمل باعث مي‌شود تا چيزهايي كه باعث ناراحتي شما مي‌شوند، فشار كمتري روي شما بياورند. همچنين با اين كار ذهنتان را رها مي‌كنيد و روشي است تا از طريق آن زباله‌هاي فكري‌تان را تخليه كنيد. اين عمل مانع شكنجه‌هاي ذهني شما مي‌شود. اين تمرين را به فردا موكول نكنيد، هم‌اكنون آن‌ را انجام دهيد و اثر آن ‌را ببینید.


    3- سطح عزت نفستان را افزايش دهيد
    وابستگي عاطفي همواره با عدم ‌عزت نفس ارتباط دارد. غير ممكن است كه در عين وابستگي‌هاي شديد احساسي، از عزت نفس بالايي برخوردار باشيد. اولين راه حل براي غلبه بر وابستگي عاطفي، آن است كه بدون شكنجه و عذاب و تخريب فكري، با مهرباني، عميقا به‌خودتان عشق بورزيد. براي آنكه دوباره به عزت نفس دست يابيد نكات زير مي‌توانند مفيد باشند :
    - هر روز ساعتي را براي خوشحال كردن خودتان اختصاص دهيد.
    - روي نكات مثبت و موفقيت‌هايتان تمركز كنيد.
    - «نه» گفتن را ياد بگيريد.
    - به خواسته هايتان توجه كنيد.
    - براي آنكه مورد پسند ديگران قرار بگيريد، سعي نكنيد خودتان را تغيير دهيد.
    - به‌نظر خودتان اهميت دهيد.
    - در ذهنتان تصوير مثبتي از خود داشته باشيد.
    - با افراد مثبت نشست و برخاست كنيد.
    - از خودتان مواظبت كنيد.
    - از تنها ماندن لذت ببريد.
    درست است كه دوست داريد دوستتان پيش شما باشد و زماني‌كه او پيش شما نيست احساس غم و تنهايي و همچنين احساس فقدان عشق و محبت مي‌كنيد؛ ولی به اين مسئله فكر كنيد كه تنهايي نيز مي‌تواند شادي‌آفرين باشد! مي‌توانيد از اين فرصت استفاده كنيد و كارهاي مورد علاقه‌تان را انجام دهيد: كتاب‌خواندن، گوش دادن به يك فايل صوتي، ورزش كردن، يادگيري چيزهاي جديد و يا كمك به افراد نيازمند و ... .اگر تنها هستيد، لحظات كوچكي كه در تنهايي با خودتان مي‌گذرانيد، مي‌توانند لحظات ناب شادي بخشي باشند.


    4- بحران وحشت را به‌طور مؤثر اداره كنيد
    براي آنكه به‌طرز چشمگيري ترس و وحشت خود را كاهش دهيد، چشم‌هايتان را ببنديد و نفس‌ هاي عميقي بكشيد. در واقع، زماني‌ كه تنفس تان عميق و طولاني باشد، فعاليت ذهني‌ تان كاهش مي‌يابد و بدن آرام مي‌شود. غيرممكن است زماني‌كه آرام و عميق نفس مي‌كشيد، عصباني شويد. با انجام اين عمل متوجه خواهيد شد كه بعد از چند دقيقه، آرامش به شما بازخواهد گشت.«خشم و اضطراب داراي نيرو هستند اما نيروي آرامش از آنها بيشتر است.»


    5- بر ترس مورد پسند واقع‌نشدن غلبه كنيد
    برای این منظور، جملات مثبت زير را با خود تكرار كنيد :
    «حق دارم بدون آنكه عشق و توجه ديگران را از دست دهم، به ديگران «نه» بگويم.
    «هر روز كه مي‌گذرد برايم آسان‌تر مي‌شود كه افكارم را بيان كنم و مردم من را به راحتي درك مي‌كنند.»
    «نمي توانم مورد پسند همه مردم قرار بگيرم و همه را از خود راضي نگه دارم و اين امري طبيعي است.»
    «حق دارم كه تصميم‌گيري كنم.»
    «مي‌دانم چه مي‌خواهم و آن‌را به‌وضوح بيان مي‌كنم.»


    6- خود را از احساس گناه رها كنيد
    خانمي را در نظر بگيريد كه وقتي صبح‌ها از خواب بيدار مي‌شود احساس مي‌كند شوهرش از دنده چپ بلند شده است. به‌طورناخودآگاه از خودش مي‌پرسد «چه‌كار كرده‌ام؟» زماني‌كه پيش دوستانش مي‌رود و آنها روي خوش نشان نمي‌دهند، احساس مي‌كند كه تقصير اوست كه دوستانش در چنين حالتي قرار دارند و حضور او موجب رنجش آنها شده است. بايد بدانيد كه چنين احساسي اغلب موجب مي‌شود فرد سكوت كند و احساساتش را ابراز نكند.
    همچنين احساس گناه همانند دور باطل عمل مي‌كند و اثر گلوله برف را دارد؛ از خود مي‌پرسيم كه چرا چنين چيزي برايمان پيش آمده است و در نهايت متقاعد مي‌شويم كه مطمئنا كار بدي انجام داده‌ايم و بعد در وجودمان به ‌دنبال نقص‌ها و خطاهاي خيالي مي‌گرديم و باز هم احساس گناه بيشتري مي‌كنيم و ... . احساس گناه به كلسترول خون شباهت دارد؛ كلسترول خوب و كلسترول بد. احساس گناه بد به‌طور پيوسته از شما يك گناهكار مي‌سازد و بدون آنكه بتوانيد اين احساس را به يك خطاي مشخص ربط دهيد، دچار احساس مبهم گناه مي‌شويد. از اين نوع احساس گناه بايد دوري كنيد!
    در عوض، احساس گناه خوب، به احساس مسئوليت ربط دارد. اين احساس به امور مشخص و واقعي مربوط مي‌شود كه وجدانتان به شما ندا مي‌دهد؛ دروغ، غيبت، نيش زبان و ... . ويژگي احساس گناه خوب آن است كه مي‌توانيد به آن خاتمه دهيد. ازاين ‌رو بايد بين احساس گناه خوب و بد مرز مشخصي بگذاريد.


    7- از افراد موفق و قوي الگو بگيريد
    چنانچه مشكل‌تان را با افرادي كه مثل شما دچار وابستگي شديد عاطفي هستند در ميان بگذاريد، هيچ دردي از شما دوا نمي‌شود. احتمالا افرادي را در دور و برتان مي‌شناسيد كه دچار اين مشكل بوده‌اند اما موفق شده‌اند از پس آن برآيند. آنها را از نزديك زير نظر بگيريد و از آنها به‌عنوان يك راهنما استفاده كنيد. به آنها نزديك شويد و از آنان بپرسيد معيارها، دستورالعمل‌ها و انگيزه، رفتار و رمز و راز موفقيت آنها چيست. اين ارزش‌ها را وارد ذهنتان كنيد و آنها را به‌كار گيريد.


    رهائياز وابستگي و رسيدن به پيوستگي
    در اوج آرامش و قدرت، آسيب‌هاي مربوط به وابستگي‌هاي قبلي خود را ترميم كنيم؛ به اين منظور :
    الف) خودمان را دوست داشته باشيم و براي يادگيري مهارت‌هاي دوست داشتن خود، به جلسه‌هاي عملي آموزش مهارت‌هاي زندگي به‌منظور خودباوري و همياري برويم.
    ب) همواره جهت وابستگي خود را در مسیر عشق الهي و توكل به قدرت برتر جهان هستي معطوف كنيم.
    ج) رابطه‌اي را ايجاد كنيم كه در آن شكوفائي استعدادها و توانمندي‌هاي ما امكان‌پذير شود.
    موارد بيان شده در صورتي مي تواند ايجاد تغيير كند كه شما واقعا بخواهيد كه تغيير كنيد چون تنها كسي كه مي تواند به شما كمك كند خودتان هستيد وهيچ كس به اندازه شما نسبت به خودتان شناخت ندارد و در صورتي كه در اين راه به كمكي نياز داشتيد، پيشنهاد مي كنم به صورت حضوری به يك مشاور مراجعه كنيد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27754
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    وابستگي چيست؟ در قالب يك جمله يعني اينكه "ما در ارتباط با كسي يا چيزي آنچنان مجذوبش مي شويم كه فقدان آنرا به معناي نابودي خود مي‌دانيم".

    در اين حالت، ما به شدت به اتصال عاطفي، انرژيكي و ... او عادت كرده‌ايم. براي تجربهٔ اين وضعيت مي‌توانيم به كاري فكر كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را رها كنيم يا ارتباطي را تصور كنيم كه ما را اذيت مي‌كند، ولي نمي‌توانيم آن را قطع كنيم و يا مواردي را در نظر بگيريم كه وقتی به آن فكر مي‌كنيم، عذاب مي‌كشيم.

    ........

    مرسي از توضيحاتتون ،البته خيلي هاشو تو چندتا مقاله خونده بودم . اما دوتا سوال مهمم اين ها هستن
    1- قبلا زياد از من خوشش نميومد، دليل اينکه يهو باهام خوب و مهربون شد و وابسته شد چيه؟
    2- و بنظرتون چطور آدميه که به من وابسته شده؟ يعني فقط براي پر کردن خلا هاي عاطفيشه که دوستم داره؟ و اگه اينطور باشه بده؟
    ویرایش توسط 1ramiin : 04-25-2016 در ساعت 03:33 PM

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26507
    نوشته ها
    77
    تشکـر
    0
    تشکر شده 21 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    با سلام خدمت شما
    اگر درست متوجه شده باشم شما دو دوست هم جنس هستید . مثلا دو دختر یا بالعکس. احتمالا فاصله ای که با از اعضای خانواده اش دارد را با شما پر می کند . و بسیار مهم است که شما چگونه با او برخورد می کنید. به او کمک کنید تا رابطه اش را مجددا با خانواده اش شکل دهد تا به تعادل در رابطه اش برسد . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند 22354282

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27754
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط متخصص نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما
    اگر درست متوجه شده باشم شما دو دوست هم جنس هستید . مثلا دو دختر یا بالعکس. احتمالا فاصله ای که با از اعضای خانواده اش دارد را با شما پر می کند . و بسیار مهم است که شما چگونه با او برخورد می کنید. به او کمک کنید تا رابطه اش را مجددا با خانواده اش شکل دهد تا به تعادل در رابطه اش برسد . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند 22354282
    مرسی
    میشه درمورد اون دوتا سوالم هم توضیح بدید؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19503
    نوشته ها
    518
    تشکـر
    48
    تشکر شده 227 بار در 159 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    اگه هر دوتا پسر هستید که هرچه زودتر جلوی وابستگی رو بگیر
    منظورم اینه که باهاش دوست باش اما نذار وابسته بشه
    اصلا چه معنی داره که هی بغلت کنه و...

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27754
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر شاد نمایش پست ها
    اگه هر دوتا پسر هستید که هرچه زودتر جلوی وابستگی رو بگیر
    منظورم اینه که باهاش دوست باش اما نذار وابسته بشه
    اصلا چه معنی داره که هی بغلت کنه و...
    بله پسر هستیم
    چطور جلوی وابستگی رو بگیرم.
    در ضمن مگه بغل کردن چه عیبی داره؟ خب دوسم داره و میخواد ابراز احساسات کنه و از اینکار آرامش می گیره. این کار کار بدیه؟

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27754
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    منتظر نظرات بیشتر دوستان...

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دوستم بهم وابسته شده

    سلام دوست گرامی
    همونطور که دوستان فرمودن میتونه اساس این رابطه به این نحو یه خلا باشه که به هر دلیلی پر نشده و با شما میخواد اونو پر کنه متاسفانه به خاطر مشغله های زندگی امروزی خیلیا روابط صمیمی رو توی خونواده کمرنگ میکنن غافل از اینکه فرزنداشون ممکنه دچار بحران بشن حالا بعضیا درونگرا هستن اگه از طرف خونواده هم کمبود محبتی و توجهی ببینین به دنبال پر کردنش بیرون از خونه نیستن حتی با یه دوست هم جنس و یه رابطه صمیمی تر ولی خب گاهی فرد ممکنه بنا به شرایط خاصی که اون زمان براش پیش اومده یا بحرانی که باعث شده از خونواده اش دور بشه ممکنه این امر براش غیر قابل تحمل شده باشه و شما رو مناسب دیده که باهاتون صمیمی تر بشه اون دو تا سوالی هم که فرمودین به نظر من ممکنه با شناختی که از قبل از شما داشته بستر کافی رو در شما برای این رابطه دیده باشه یا ممکنه اون مقطع زمانی مشکلی تو خونواده اش پیش اومده باشه ویا اینکه از قبل بوده ترجیح داده به شما اعتماد کنه و باهاتون در میون بذاره... به هرحال همونطور که دوستان فرمودن مراقب باشین و سعی کنین دوستتون رو به آغوش خونواده اش برگردونین که نقطه عطف توجهش هم باید همونجا باشه و قسمت بیشترش نیازهای عاطفیشون تو خونواده جواب داده بشه.
    ان شاالله که مشکلی پیش نیاد و هر چی زودتر حل بشه این قضیه.
    موفق باشین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا دوستم دارد؟
    توسط Saharp در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-17-2016, 11:29 AM
  2. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-13-2015, 12:40 AM
  3. وابستگی بیش از حد به دوستم
    توسط هلنا10 در انجمن سایر
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 10-10-2015, 07:15 PM
  4. پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-03-2015, 02:34 PM
  5. دوستم ندارد
    توسط setareh_latif20 در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-26-2015, 04:49 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد