سلام
من ده روزه که اومدم خونه بابام یک دختر یکساله هم دارم
بخاطر اینکه شوهرم در هر بحث و صحبتی میگه برو خونه بابات
یعنی در طی دو سالی که باهم زندگی میکنیم صدها هزاربار این حرفو گفته
حرفای دلسردی زیاد دیگه هم گفته تا حالا
من هم ایندفعه اصلا قصد نداشتم خونه مو ترک کنم یعنی اصلا فکر نمیکردم شوهرم بذاره
تا همین دو سه شب پیش نه بابام میدونست نه خانواده شوهرم که من برای چی اومدم خونه بابام
اما خودش رفته همه رو خبردار کرده
خونه خودمون یک شهر دیگه س و تا خونه پدرم دو سه ساعت بیشتر راه نیست
منم اونشبی که اومدم خونه پدرم با ماشین یکی از دوستام که شوهرش تو آژانس بود اومدم
حالا شوهرم میگه بیا با اتوبوسا هم بیا
بهش میگم پول بفرس نمیفرسته
میگم خودت بیا نمیاد
میگم با تاکسی میام تو پولشو حساب کن میگه راهت نمیدم
کلا نمیخواد پول خرج کنه. حالا گفته میخوام طلاقت بدم
خنده داره نه؟؟
حاضره طلاقم بده اما پول یک تاکسی رو بهم نمیده که برگردم
من از اینکه اومدم خونه بابام هدف داشتم البته هرچند که واقعا قصد نداشتم بیام خونه بابام
حالا نمیدونم چیکارکنم.به هیچ صراطی مستقیم نیس