نوشته اصلی توسط
zzzz25
با سلام
من یه خانم 30ساله هستم که سه سال ازدواج کردم شوهر من پدر و مادر نداره و به اصرار های زیاد خودش و خانواده اش با هم ازدواج کردیم ولی یه مشکل خیلی عمده ای دارم و اونم اینه که شوهرم با جاری و خانواده برادرش رابطه خیلی خوبی داره و وابستگی زیادی به جاریم داره جاریم حدود 10 سال از من بزرگتره و چند سال هم از شوهرم اوایل همش تحمل می کردم چون اگه تحمل نمی کردم کلی بحثمون می شد و می گفت اونا واسه من خیلی مهم هستن منم تحمل می کردم ولی الان دیگه نمی تونم و رابطه ما با جاریم قطع کردم و دیگه باهاشون کاری ندارم ولی شوهرم با جاریم و بچه هاش تفریح میره . گردش میره و مسافرت های یک روزه بدون من میرن اوایل به منم می گفت ولی من خیلی اذیت میشم چون همه هوش و حواس شوهرم پیش خانواده اوناس ما جرات مسافرت های دو نفره نداریم چون همش شوهرم میگم پس اونا ویک نکته اینکه خانواده برادرشون از لحاظ مالی ضعیف هستن و شوهرم بهشون کمک می کنه البته من از این بابت مشکلی ندارم و خدا رو شکر می کنم ولی از لحا ظ عاطفی خیلی داغونم خواهش می کنم کمکم کنین