سلام.بنده 16 سالمه و حدود یک سال از طریق فضای مجازی یه دختر و میشناختم که یکسال ازم بزرگتر بود و بهم خیلی اعتماد داشتیم از کل زندگی هم با خبر بودیم بعد یه سال بهم علاقه پیدا کردیم به حدی عاشقشم که از جوونیم زدم و دارم براش کار میکنم تا بهترین زندگی و اماده کنم اونم خیلی مشکل داشت همیشه میگفت داداشام نمیزارن ما باهم ازدواج کنیم و با به هم نمیرسیم
هیچ وقت رک نگفت باهم ازدواج میکنیم من میدونستم بهم نمیگفت چون میترسید بهم نرسیدم و من داغون بشم (حداقل من اینجوری فکر میکنم)
خلاصه زیاد اهمیت نمیدادم و مثل همیشه سخت کار میکردم
تا اینکه 3 ماه پیش یه جوری شده بود کلافه و ناراحت بود با داداشاش بحث کرده بود اگه اشتباه نکرده باشم منم مثل همیشه منتظر بودم خودش حرف بزنه تا اروم شه ولی اینبار اومد بهم گفت
ابوالفضل ما باید از هم جدا بشیم من نمیخوام تا زمان ازدواجم رابطه ای داشته باشم دیگه جدا شیم تا 4،5 سال دیگه منم راستش قبلا چندبار گفته بودم کاش یکم دیر تر اشنا شده بودیم
ولی ته دلم میترسیدم و دوستش داشتم واقعا، میگم اینو گفته بودم چون اعتقادم این بود که کاش نه اون با کسی مثل من دوست بود نه من با کسی مثل اون دوست داشتم یه زمانی باهم اشنا میشدیم که مستقیم به ازدواجح میرسیدیم
قبول کردم به شرط اینکه هر از گاهی به هم سر بزنیم و ازم قول گرفت هر موقع برگشت و خواست دوبار دوست بشیم بگم نه بعد چند وقت گفت نمیتونم بیا دوست شیم من واقعا دلم می خواستش حال منم بهتر از اون نبود ولی اشک ریختم و گفتم نه الان از خودم میپرسم چرا واقعا؟؟
چند روز نگذت عکس دستشو فرستاد که رگشو زده بود داغون شدم رفتم پی وی اش با یه اکانت دیگه ازش خواستم برگرده ولی نه خیلی پاپیچ شدم بلاکم کرد و رفت من تا امروزم ولش نکردم
حدود یک ماه پیش شنیدم با کسی دوست شده ولی میدونم به خاط دور کردن منه چون یبار که وانمود کردم ولش کردم اونم ولش کرد ولی الان دوباره باهم هستن حتی بردم تو یه گروه با اون پسره و اونجا می خواست تیر خلاصیو بزنه و گفت می خوایم ناکزد کنیم و دوست ندارم و من اونو از زمان با تو بودنم دوست دارمو ...
ولی بازم ...
با این که میدونستم برای رد کردن من اون شب قلبم گرفت از اون شب تا حالا قلبم واقعا درد میکنه به خانواده نگفتم چون وقتش نیست
نمیدونم چ کار کنم
نکنه واقعا دوستم نداره
احساس میکنم بهم خیانت شده داره مخمو میخوره چ کنم؟؟ یه مدت ولش کنم؟؟؟
هنوزم دارم به خاطر اون سخت کار میکنم همزمان با درسم
درضمن قبل من با دونفر دوست بود که یکیشون پسره مجبور به اذداج خانوادگی شد و رفت دومی ام به خاطر داداشاش ول کرد اخه پسره دوست داداشاش بود ولی میدونم رابطه من و اون با بقیه فرق داشت ،عشق چشمامو کور نکرده نسبت به سنم مطالعه ام خیلی بالاست میدونم این رابطه ها چطوریه ولی....
لطفا کمکم کنید