من شانسموامتحان میکنم میرم محل کارش امیدم بخداس دیگه
من شانسموامتحان میکنم میرم محل کارش امیدم بخداس دیگه
اگه برگرده میتونم برخوب شدنمون تلاش کنم اگه نه که نمیشه فقط خداکنه بتونم حضوری باهاش حرف بزنم
خییییییلی ممنون باعث شدین دودل نباشموتلاشموبکنم
چشم حتمااااااا
چشم
ممنونم بازم
ببخشیدوقتتونوگرفتم.روزتون بخیربدرود
سلام دوست عزیز
فکر کردن به گذشته و نحوه ازدواج شما چطوری بوده مشکلی رو حل نمیکنه سعی کنین از گذشته تجربه هارو بردارین و فراموشش کنین مهم اینه که شما این ازدواج رو قبول کردین و سعی کردین همسرتونو خوشبخت کنید.. در مورد این موضوع من واقعا تعجب می کنم چجوری اجازه دادین کسی بیاد این حرفارو در مورد همسرتون بزنه؟؟؟؟!!! اونم دوستش؟؟؟!! چجوری اون آقا به خودش اجازه این کار رو داده؟! شما چرا باید تا این حد با ایشون حرف میزدین؟؟!!!
نمیخوام قضاوت کنم ولی خب به نظرم همسر شما هر شرایطی هم داشته باشه این به زندگی شما و ایشون مربوطه نه دوستشون که شدن کاسه داغتر از آش واسه شما
به نظرم هرچی زودتر این افکار رو از ذهنتون بیرون کنید و به دوست همسرتونم بگید درست نیست این کارشون و سریعاااا با ایشون ارتباطتتونو قطع کنید..خودتونم میدونید نیت ایشون چیه...
سر فرصت هم بشینید با همسرتون حرف بزنید اگه مشکلی هم باشه حل میشه...
موفق باشید.
سلام
شما به عنوان یه زن متاهل بدون اطلاع شوهرتون رفتین خونه یه پسر غریبه که بهتون ابراز علاقه میکنه و هنوزم باهاش در ارتباطین اونوقت میگین نمیدونم چی شد!!!
شما اشتباه کوچیکی نکردین که حالا بخواین درستش کنین. در واقع به این کار میگن خیانت و اگه به زندگی هم برگردین باز اثرش رو تو زندگیتون میزاره و چیزی مثل روز اول نمیشه.
شما اشتباه بزرگی کردین و هر اشتباهی هم تاوان خودشو داره. پس بهتره عواقبش رو بپذیرید و باهاش کنار بیاین.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)