نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: مشکل تحصیلی و دانشگاهی

1253
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28967
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    سلام
    اول از همه عذرخواهی میکنم که زیاد مینویسم.
    بذارید کلا از اولش شروع کنم به توضیح دادن:
    من پسر هستم و سال 92 کنکور دادم و یکی از دانشگاه های دولتی زاهدان، رشته ی مترجمی قبول شدم. من خیلی دلم میخواست که دور از خانواده باشم و زندگی جدا و مجردی و یا حتی خوابگاهی داشته باشم (نه که با خانواده مشکل داشته باشم، نه؛ بلکه کلا این جوری راحتم که خودم تنها باشم و کار هام رو خودم انجام بدم)، اما خانواده ام اصرار داشتن که بیا همین شهر خودمون بخون و تکمیل ظرفیت شرکت کن و بیا یه دانشگاه غیرانتفاعی (خدا باعث و بانی این جور دانشگاه ها رو ذلیل کنه) برو و بخون و ...
    من دبیرستان تجربی خوندم (اصلا به اون دبیرستانی که توش درس خوندم، علاقه ای نداشتم اما پدر مادرم اصرار کردن که باید اون جا بخونی و از این حرف ها. منم کلا درس نخوندم و همین جوری تجربی رو انتخاب کردم، اما عاشق زبان انگلیسی بودم و هستم). بعد از این که کنکور زبان دادم و نتایج اعلام شد و مشخص شد کجا چی قبول شدم، خوشحال بودم که 1500 کیلومتر دور از خانواده میشم و خودم میشم آقای خودم؛ اما غافل از این که پدر اصرار کرده که باید تو شهر خودمون درس بخونی. البته ناگفته نماند که خودم جوری انتخاب رشته کرده بودم که راه دور قبول بشم (برنامه ریزی شده بود توسط خودم)
    و کدوم دانشگاه رفتنم هم شد مثل کدوم دبیرستان رفتنم و این مورد رفته بود روی اعصابم!
    خلاصه، رفتیم دانشگاه مزخرف و چرت و پرت غیرانتفاعی. منی که اینقدر زبانم خوب بود (فرض کنید از 100 باشم 90)، الان به تقریبا 70-80 رسیدم و این یعنی افتضاح برام!
    کلاس دانشگاه من هم این جوری که سه چهار تا پسر هستیم که هم ترم هستیم و گاها هم سر بعضی کلاس های تخصصی دیگه، پیش میاد که ترم بالایی ها هم میان (یا واحد رو نگرفتن و یا افتادن). از همین حیث، مجبوریم سه چهار تایی با هم باشیم و خوب باشیم، و من هم مجبورم چون عملا حق انتخاب ندارم! اگر هم این تو فکر تون بوده که چرا با دخترا نیستم، هم برای اینه که 1) علاقه ای به جنس مخالف ندارم (مذهبی نیستم اما علاقه ای هم ندارم به این کار ها) 2) اینقدر هم خدا رو شکر نچسب هستم که هیچ کس سمتم نمیاد :دی (ناگفته نماند که تعامل داریم با هم. مثلا سوال بپرسیم و رفع اشکال و این چیزا، اما هرگز من پام رو از این فرا تر نذاشتم و هیچ وقت از حد ضرورت اون ور تر نرفتم)
    من سال دوم کارشناسی رو تموم کردم و تو این دو سال، با پسرا خوب بودم (که اشتباه محضم بوده الان که فکرش رو میکنم)، اما همین ترم که تموم شده، یه ذره کج خلقی کردم و اونام فهمیدن و کمتر سمتم اومدن که مثلا جزوه بگیرن و این چیزا. البته من خر، همیشه آخر ترم جزوه هام رو دو دستی تقدیم شون میکنم و اینام که پر رو، میان سه چهار ساعت وقتم رو میگیرن که مثلا من براشون کل کتاب رو ریز به ریز توضیح بدم! یعنی انگل این جوری نیست که اینا هستن :دی
    داشتم می گفتم، این ترم یه ذره سخت گرفتم بهشون اما خب نیاز به این دارم که ترم بعد خیلی شدید تر سخت گیری کنم که کلا جز سلام علیک توی دانشگاه، هیچ حرفی با هم نزنیم و من نه تنها هیچ مشکلی با این قضیه ندارم، بلکه خوشحال هم میشم.
    من کلا موبایلم رو گذاشتم کنار و گوشیم رو خاموش کردم و اصلا گوشیم رو دادم به داداش کوچیکم. یعنی خودم الان هیچ راه ارتباطی ندارم. از شبکه ی اجتماعی مزخرف تلگرام هم اومدم بیرون. الان مشکلم اینه که دو نفر از این آقایون، شماره خونه مون رو دارن و همیشه هم زنگ میزنن خونه. من هم اگه به پدر و مادر بخوام بگن مثلا "الف" یا "ب" زنگ زد، بگین "من" خونه نیستم، پدر و مادرم سین جیمم میکنن که چرا و چگونه و علت و معلول و دلیل و برهان میخوان ازم. اگرم بخوام جواب تلفن رو بدم، باید شیرین دو ساعت از وقت گران مایه رو بذارم در اختیار اینا، که آخرشم هیچ یاد نمی گیرن یا نهایشت مثلا اگه فردا امتحان داشته باشیم، میگن وقت نکردیم بخونیم! آخرشم من میشم از این جا رونده و از اون جا مونده. هم وقت من رو میگیرن که نتونستم بخونم و هم خودشون آخرش وقت نمیکنن بخونن.
    فکر کنم خیلی از این شاخه به اون شاخه پریدم.
    و اما سوال اصلی: چه کنم که دقیقا عین آیه ی "اگر درشت خو و خشن بودی، از دورت پراکنده می شدند" بشم و اینا خیلی باهام قاطی نشن؟ و این که چه کنم که دیگه کاری بهم نداشته باشن و بهم زنگ نزنن؟
    ممکنه کسی این جا باشه که من رو از روی مشخصاتی که گفتم، بشناسه، اما خب اصلا برام اهمیتی نداره و اونایی هم که یک ذره باهام آشنا باشن، میدونن "خود من" خیلی مهم تر از "خود بقیه" هست.
    تشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    یکم دیدگاهتو عوض کن
    خودتو تو دست و پا ننداز
    ولی مغرور هم نشو

  3. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    اولا منهم اگر جای پدر و مادر شما بودم همین کار رو می کردم ، همیشه گفتم مشکل پدر و مادر ها اینه که در مورد مسائل مرتبط با فرزندشون همیشه بدترین و گاهی وحشتناکترین گزینه رو در نظر می گیرن ، شما می گی راه دور و فکر می کنی به اینکه آخی چقدر خوبه دور از خانه و خانواده یه کیفی کنیم ، اما پدرتون فکر می کنه که چقدر فرزندش تو این مدت باید سختی بکشه و بسا چه اتفاقات نا خوشایندی که امکارن داره به وقوع بپیونده ، پس شما حال اونا رو درک نمی کنی تنها زمانی اینو می فهمی که پدر بشی.
    دوما در مورد همکلاسی ها هم چرا فکر می کنید که نباید با هیچ کی مراوده داشته باشید چه اشکالی داره که بهشون جزوه بدید و کمکشون کنید ، چه اشکالی داره درس و براشون توضیح بدید؟!!!
    دقیقا زمانی که من می رفتم دانشگاه همین کار رو می کردم حتی مثلا یکی دو روز مونده به امتحان تمام نکات مهم رو در می اوردم که یکی دو تا از دوستام که همراه درس کار هم می کردن بتونن امتحانشون رو پاس کنن.
    چه لذتی قبولی و گذراندن بهترین دوران زندگیتون داره وقتی نمی خواید از بزرگترین موهبتی که دارین خودتون رو محروم کنین؟
    وقتی درستون تموم شه و مشغول کار بشین دلتون لک می زنه برای یه دورهمی دوستانه ، مثل الان من .
    وقتی قاطی زندگی و روزمرگی هاش شدید می بینید داشتن چند تا دوست که هی شوخی کنن و بزنن تو سر کله تون چقدر می چسبه.
    به نظر من این دیدگاه رو عوض کنین و عوض این رفتارهایی که بهشون نشون می دید باهاشون صمیمی بشین اونوقت می بینین که چقدر جهان جای بهتریه برای زیستن

  5. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28967
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    یکم دیدگاهتو عوض کن
    خودتو تو دست و پا ننداز
    ولی مغرور هم نشو
    قبول دارم مغرورم، اما همیشه به این فکر کردم که اگر همین یه ذره غرور رو هم نداشتم، چه بسا الان چه کسانی که سرم کلاه نمیذاشتن!
    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    اولا منهم اگر جای پدر و مادر شما بودم همین کار رو می کردم ، همیشه گفتم مشکل پدر و مادر ها اینه که در مورد مسائل مرتبط با فرزندشون همیشه بدترین و گاهی وحشتناکترین گزینه رو در نظر می گیرن ، شما می گی راه دور و فکر می کنی به اینکه آخی چقدر خوبه دور از خانه و خانواده یه کیفی کنیم ، اما پدرتون فکر می کنه که چقدر فرزندش تو این مدت باید سختی بکشه و بسا چه اتفاقات نا خوشایندی که امکارن داره به وقوع بپیونده ، پس شما حال اونا رو درک نمی کنی تنها زمانی اینو می فهمی که پدر بشی.
    دوما در مورد همکلاسی ها هم چرا فکر می کنید که نباید با هیچ کی مراوده داشته باشید چه اشکالی داره که بهشون جزوه بدید و کمکشون کنید ، چه اشکالی داره درس و براشون توضیح بدید؟!!!
    دقیقا زمانی که من می رفتم دانشگاه همین کار رو می کردم حتی مثلا یکی دو روز مونده به امتحان تمام نکات مهم رو در می اوردم که یکی دو تا از دوستام که همراه درس کار هم می کردن بتونن امتحانشون رو پاس کنن.
    چه لذتی قبولی و گذراندن بهترین دوران زندگیتون داره وقتی نمی خواید از بزرگترین موهبتی که دارین خودتون رو محروم کنین؟
    وقتی درستون تموم شه و مشغول کار بشین دلتون لک می زنه برای یه دورهمی دوستانه ، مثل الان من .
    وقتی قاطی زندگی و روزمرگی هاش شدید می بینید داشتن چند تا دوست که هی شوخی کنن و بزنن تو سر کله تون چقدر می چسبه.
    به نظر من این دیدگاه رو عوض کنین و عوض این رفتارهایی که بهشون نشون می دید باهاشون صمیمی بشین اونوقت می بینین که چقدر جهان جای بهتریه برای زیستن
    اتفاقا پدر و مادرم هم به خاطر دوری راه و این مسائل بوده که گفتن همین شهر خودمون بمون. البته اینا خودشون هم میدونن که من میتونم از پس خودم بر بیام و یه ذره هم کم بهشون وابسته هستم (یا شایدم چون تاحالا جز اردو های مدرسه و رفتن به خونه ی داداشم، جای دیگه ای نرفتم، این جوری فکر میکنم). شایدم دلیل دیگه اش این باشه که پدر مادرم کلا زیادی به بچه هاشون (من و داداشام) میرسن و اصطلاحا، خوشی زده زیر دلم که این جوری شدم :دی
    در مورد هم کلاسی، شما این مسیر رو یک راه یک طرفه ای در نظر بگیر که انتهاش مشخص نیست و هیچ جایی هم برای دور زدن و رفتن به مسیر دیگه ای نیست اگر بخوام با اینا ادامه بدم. یعنی اگر با اینا باشم، همش باید نقش معلم رو داشته باشم (همه هم سن و سالیم). اما از اون طرف اگه خودم جایی مشکلی داشته باشم، هیچ کی نه هست که بهم کمک کنه و نه میتونه (البته خوشبختانه درسم خوبه و کمتر شده مشکلی داشته باشم، اما خب گاها هم پیش اومده که مثلا فرداش امتحان داشتم و اون بخش رو نخوندم یا تا همون حدی که مطلبشو داشتم خوندم و فرداش از بقیه پرسیدم). این قسمت شاید به همون غرور و نوع دیدگاهم مربوط میشه که @sam127 بالاتر گفته.
    در مورد خاطرات خوب و این چیزا هم یه چی بگم و اون هم اینه که با این که دوست نداشتم تو اون دبیرستان درس بخونم، اما بهترین دوستام رو تاحالا از همون جا داشتم. یعنی از 25 تا دانش آموز تجربی و 25 تا ریاضی و 25 تا انسانی، هر 75 تا با هم خوب بودیم و همدیگه رو میشناختیم. یعنی اصلا بعضی زنگ تفریح ها مثلا 50 یا 60 نفری با هم جمع میشدیم یه گوشه ی حیاط و حرف میزدیم. تو دبیرستان علاوه بر این که خوب بودیم، همه ی کارامون هم دوطرفه بود و بده بستون داشتیم. دیر و زود داشت، اما داشتنش وجود داشت. اما الان توی دانشگاه، تو این 4 ترمی که خوندم، اگر بده بستون ها رو 100 مجموعا در نظر بگیریم، تنها 1 عدد دریافتیم بوده و 99تا خالص خروجی داشتم! خب در این شرایط و با توجه به این که از این دانشگاه هم خوشم نمیاد، میشه شاد بود به نظر شما؟
    من اول دبیرستان، تا یک ماه با هیچ احدی تو مدرسه حرفی نزدم! دانشگاه که دیدم این جوری شده، تا یک هفته خونه مینشستم گریه میکردم که چرا بیشتر اصرار نکردم که برم!
    به دور همی و خوش گذرونی که میتونم الان داشته باشم هم اشاره کردید که باید عرض کنم که کلا سیستم من و طرز فکر و حتی فرهنگ من با این ها فرق میکنه (منظورم این نیست که من بالاترم). آدمی که قلیون میکشه و اهل مشروبات الکلی هست، آیا میتونه اصلا چیزی جز یک "هم کلاسی" و "آشنا" برای منی باشه که هنوز که هنوزه به خودم اجازه ندادم سمت این چیز ها برم؟ حتی موقعیتش هم بود که یه پُک بزنم، اما با این که مذهبی و معتقد نیستم، اما هرگز به خودم اجازه ی انجام چنین کاری رو نمیدم. اصلا به نظر شما اختلاط زیاد با چنین فردی خوب هست؟! به نظر خودم و از دید خودم، همین که جواب سلام رو هم میدم، خیلیه!
    قبولی لذت داره، قبول و اتفاقا میانگین نمره های تخصصیم هم 19 هست و اکثرا هم تخصصی ها رو 19 و 20 شدم و یه سه چهار تا درس هم 15 و 16 (کاهلی از خودم بود)، اما ... . بگذریم، نمیدونم چی بگم.
    شاید باور تون نشه، اما وقتی قاطی زندگی میشم و پشت کامپیوتر میشینم و به کار هایی که دوست دارم، پشت سیستم می پردازم، خیلی خوشحال تر از وقتی هستم که این افراد رو میبینم. یعنی حاضرم 24ساعت بکوب بشینم پشت سیستم و ترجمه کنم فایل یا مطلبی رو، اما ثانیه ای با این ها نباشم.
    دیگه فکر کنم احتمالا میتونید به کل چیزی که میخواستم بگم، از همین خط بالا متوجه شده باشید.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    ببینید شما به یه مسیر یه طرفه اشاره می کنید در حالی که به نظر من یه طرفه نیست شما درس می خونید و از دانشتون بعدها استفاده می کنید اوناهم می خوان از دانش شما استفاده کنید دانش زمانی به درد می خوره که در اختیار عموم قرارش بدید . من تو دوران دانشگاه دقیقا همین کار رو می کردم . به همه درس می دادم و هیچ کی نبود که کمکم کنه
    اولا وقتی شما یه چیزی رو برای کسی توضیح می دید می بینید که خودتون بهتر یادش می گیرید اصلا این یکی از شیوه های یادگیری هستش دوما شما خیلی راحت می تونید با همکلاسیهاتون برنامه ریزی کنید عوض اینکه اطلاع دهنده صرف باشید خیلی راحت می تونید تقسیم کار کنید و مثلا کتاب رو بین خودتون قسمت کنید که مثلا فلان فصل تا فلان فصل برای کی باشه بعد چند روز مونده به امتحان دوره هم جمع شین و هر کی فصول مربوط به خودش رو برای دیگران توضیح بده. این کاری بود که ما تو دانشگاه می کردیم چون خیلی وقتها هم نمی شد همه کتاب رو بخونی.
    در مورد دوستان که گفتین شما نمی تونین که یه آدم بی عیب پیدا کنین اینایی که گفتین رو من تصدیق نمی کنم ولی من فکر می کنم که به دلیل جونیشون حالا یه اشتباهیم می کنن اما نمی شه گفت که همه کسایی که مشروب می خورن یا همه کسایی که قلیون می کشن آدمهای بدی هستن و اصلا باید دورشون یه حصار بکشیم نه! انسان یه موجود اجتماعیه عوض اینکه بخواید از آدمها به خاطر کارهای بدشون فاصله بگیرید به خاطر کارهای خوبشون بهشون نزدیک بشین.
    مثلا یکی ممکنه که مثلا قلیون بکشه اما یه ذره که دقت می کنین می بیند چه روابط عمومی قوی داره خب ازش یاد بگیرین ، یا مثلا یکی مشروب می خوره اما یهو می بینید که مثلا تو فلان درس از همه بهتره خب اینم خوبه می تونید ازش یاد بگیرین . لازم نیست وقتی که دوستا دور هم جمع می شن حتما قلیون بکشن یا مشروب بخورن مطمئن باشید که اونا هم عقل و ادراکشون به این اندازه هست که هر کاری رو با اهلش انجام بدن.
    در مورد اینکه می گید خیلی خوشحالید وقتی تنهایید. بذارید یه زندگی رو براتون باز سازی کنم. شما صبح می رید سر کار تو روز با 10 تا ارباب روجوع دعوا می کنید و مجبورید کل روز اون لبخند مسخره رو روی صورتتون نگه دارید که بقیه ارباب رجوع ها بدشون نیاد. وقتی خسته بر می گردید خونه می بینید همسرتون که اونم از کار خونه و سرکار خیلی خسته است یه گوشه خونه افتاده و نای حرف زدنم نداره.
    بچه هم لابه لای همه این خستگی ها از سر کولتون هی بالا و پایین می پره و می دونید که حق داره که شیطنت کنه اما اصلا حوصلش رو ندارید. چون خیلی خسته اید.
    حالا جمعه هم که میاید یه استراحت بکنید خونه مادرتون و مادر همسرتون و اینور اونور ...
    اگه دوستی نداشته باشین چی می شه ؟ تکرار مکررات هر روزه. ولی اگه یه روز تو هفته دوستتون وقت بذاره و بیاد پیش شما و یکم تو سرکله هم بزنید می بینید که دنیا چقدر قشنگ تر می شه.
    الان رو نگاه نکنید که کلی وقت آزاد دارید یه 5 ساله دیگه همه هم سناتون شروع می کنن به ازدواج کردن و کار و از این حرفها دیگه وقت زیادی نمی مونه واسه اینکه بخواید با دوستانتون باشید.
    اون زندگی روزمره و سخت الان زندگی منه ... و حصرت این رو دارم که ماهی یه دفعه یا حتی سالی یکدفعه بتونم با دوستانم باشم اما دریغ کار و زندگی نمی زاره..

  8. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشکل تحصیلی و دانشگاهی

    یکم بیا تو اجتماع

  10. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشاوره تحصیلی
    توسط فرانه باغ در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 01-24-2015, 10:22 PM
  2. مشاوره تحصیلی رشته حقوق
    توسط تسنیم سادات در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-18-2015, 04:20 PM
  3. مشاوره تحصیلی و انتخاب رشته
    توسط رستم ابادی در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-14-2015, 12:55 PM
  4. مشاوره تحصیلی
    توسط ارزو بیات در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-14-2014, 12:28 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد