سلام و خدا قوت.
خانمی هستم 27 ساله و معتقد به مسایل اخلاقی و شرعی
5 سال پیش که همسرم به خواستگاریم آمد، به دروغ وانمود به ایمان کرد و اطرافیان و مطلعین همه ادعای او را تصدیق کردند. بعد از ازدواج کم کم بی اعتقادی و چند مورد بی اخلاقی اش رو شد و با ناراحتی و تهدید من برای جدایی، قول داد و قسم خورد که دوست دارد من کمکش کنم تا اهل نماز و... باشد...
اما حالا با به دنیا آمدن فرزندمان به کل بی اعتقاد شده است و همان نماز ظاهری را هم نمی خواند.
او با این وضع پیش آمده، مشکلی ندارد و فکر می کند با من خوشبخت است، اما من دیگر خسته شده ام، حس شخص فریب خورده ای را دارم و نمی توانم با دروغ ها و بی اعتقادی اش زندگی را ادامه دهم، با وجود فرزندم طلاق هم برایم راه حل دشواری است...

برای حفظ زندگیمان تلاش کنم و خودم و خواسته های منطقی ام را نادیده بگیرم؟ دروغ هایش را فراموش کنم؟ تا آخر عمر با شخصی که قبولش ندارم زندگی کنم؟ واقعا در این شرایط چه کاری درست است؟؟