نوشته اصلی توسط
میثم م
سلام من 25سالمه و خانومم22سالش هست پنج ماهه عقد کردیم هفته اول عقد که خیلی با هم سرد بودیم کم کم خوب شد پس از مدت یه ماه خودم دست پیش رو گرفتم و بحث رابطه جنسی (بدون دخول )در حد معاشقه رو به خانومم دادم که استقبال خوبی نکرد و گفت این کار موقع عقد خرابه و شروع به بهانه تراشی کرد منم گفتم چون دختره و یکم احساسی شاید استرس داره و زیاد پافشاری نکردم و این حس قشنگو که نسبت بهش داشتم تو خودم فرو کش کردم و همینجور از این قضیه گذشت تا دو ماه دیگه دو باره ازش درخواست کردم این دفعه با پس زمینه های مختلف این بار خانومم موافقت کرد و دوبار با هم معاشقه داشتیم دفعه اول یه پنج دیقه هم از معاشقه نگذشته بود که یهو گفت نمیتونم و از کنارم بلند شد گفتم چکار میکنی گفت نمیتونم و منم دوباره با آرامش گفتم عیبی نداره و دیگه ادامه ندادیم بعد چند روز از این قضیه باز باهم خلوت کردیم تا من شروع کردم اونم همراهیم کرد که یهو دو باره منو پس زد بهش گفتم چکار میکنی گفت این کارا خرابه بهش میگم واسه چی اینجور میکنی میگه همه چی بعد ازدواج منم خیلی از این کارش ناراحت شدم هر شب دارم از خدا گله میکنم نمیدونم چکار کنم حتی بهش میگم شبا کنارم بخوابه فقط تو آغوشم بدون هیچ عملی حتی معاشقه بازم قبول نمیکنه اعصابمو بهم ریخته میترسم بعد ازدواج هم همینوری باشه منم کم کم دارم دل سرد میشم البته به رو خودم نمیارم ولی اون حس اولو که قبلا دساشو میگرفتم دیگه ندارم خصوصا تو رابطه جنسی که نسبت بهش دارم کمرنگ شده وزیاد دیگه اشتیاق ندارم میترسم زندگیمو نابود کنم تو رو خدا کمکم کنین