سلام من پسر 25 ساله هستم ترم اخر کارشناسی ناپیوسته ی نرم افزار و توی رشته ی خودم در شرکتی شاغل هستم .
بشدت احساساتی هستم و نیاز شدید عاطفی دارم . خیلی نسبت به پسرهای دیگه احساساتی و دل نازک هستم و شاید گاهی نقطه ضعفم بحساب بیاد .
خیلی احساس تنهایی میکنم واقعا نیاز به یک کسی دارم باهاش صحبت کنم و وقتی از سرکار میام به حرفم گوش بده .
خیلی منطقی سعی میکنم فکر کنم . بارها از طرف افراد مختلف بهم پیشنهاد شده دوست دختر داشته باشم ولی خوشم نمیاد چون توی این رابطه ها اعتماد نیست بیشتر بحث تیغ زدنه .
نیازی که ازش حرف میزنم جنسی نیست که بخوام با دوست دختر و این چیزا بگذرونم . به یک جنس مخالف برای حرف زدن احتیاج دارم . جنس مخالف چون ادم باهاش راحت تر میتونه صحبت کنه و عاطفی تر هست .
دوستای خودم تا درد و دل میکنیم میخوان فقط ثابت کنن وضعشون از من بدتره . اصلا شنونده ی خوبی نیستن . فقط میخوان بگن از من شرایطشون بدتره .
بواسطه ی شغلم با دخترای مختلفی ممکنه اشنا بشم برای راهنمایی و رفع مشکل و تدریس و ...
گاهی اینقدر باهاشون صمیمی میشم که هر 2 سفره ی دلمون را برای هم باز میکنیم هم اونا ارامش میگیرن هم من . البته قصد دیگه ایی نیست فقط در حد ارامش نسبی .
کلا اخلاقم باعث شده کسایی که باهام ارتباط برقرار کنن خیلی بهم اعتماد میکنن چون در ازای کمک هیچی ازشون نمیخوام فقط قصدم کمکه بدون هیچ چشم داشتی . در صورتی که بهم یکیشون گفت 2 نفر در ازای رفع مشکل و کمک و اموزش ازش درخواست رابطه ی جنسی کردن . بخاطر همین مدتی که میگذره از دلسوزی و برخوردم خیلی تعریف میکنن و ارتباط میگیرن و اعتماد میکنن و بین من و بقیه فرق میزارن .
واقعا دیگه تحملم تموم شده . نیاز به یک رابطه ی عاطفی عمیق تر دارم . خیلی روحم ازورده شده . دیگه حوصله ندارم .
ملاک های ازدواجم بعد از اخلاق اینه که هم رشته و هم فاز خودم باشه چون ساعات کاری من نا معلومه . پروژه هایی که میگیرم شاید شبانه روزی کار ببره ترجیح میدم کسی باشه که همکارم هم باشه به هم کمک کنیم . میخوام ارشد بخونم و بعدش برای مهاجرت اقدام کنم . نمیخوام وابستگی به شهر و خانواده داشته باشه و تا اخر دنیا هم رفتم بیاد .
کارم شده فقط موزیک های غمگین و عاشقانه گوش دادن و غصه خوردن .
حتی یکی دوستام شماره منا داده بود به یک دختر که باهاش دوست بشم . زنگم میزد ولی چون از این رابطه های مسخره خوشم نمیاد جوابشا ندادم .
دلم رابطه ی قابل اعتماد و عاطفی و عمیق و عاشقانه میخواد کسی که نگرانم باشه وقتی میام خونه بغلم کنه خستگیم بره .
وقتی میرم بیرون همش به خودم تلقین میکنم شاد باشم ولی دیگه نمیکشم . الکی خودما گول میزدم تا غصه نخورم.
شب تا صبح سرما با کار گرم میکنم تا وقت بگذره ولی طاقتم تمومه .
دقت کردم اکثر ادمای موفق دیر ازدواج کردن . نمیدونم دلیل دقیقش چیه ولی حس میکنم توی دوران اوج پیشرفت کاریشون نمیخوان فکرشون روی چیز دیگه باشه . ولی به نظرم اگر یک شخص همراه و هم فاز باشه میتونه برعکس باعث پیشرفت بشه .
حالا یعنی همه ی اون ادمایی که من دیدم دختری که مثل خودشون باشه و با هم پیشرفت کنن پیدا نکردن ؟ برام سواله .
منم میترسم ازدواج جلوی پیشرفتم را بگیره چون خیلی برنامه دارم .
ولی خوب دنبال کسی هستم که مثل خودم تشنه ی پیشرفت باشه و نه من سنگ بندازم جلوی پاش و نه اون .
واقعا دلم یکیا میخواد . ولی تمام کسایی که دیدم این ویژگی ها را نداشتن .
بعضی دخترای امروزی خیلی پر توقع و مغرور شدن و فقط پول میشناسن .
در ضمن
اصلا دلم نمیخواست پست بزارم و مشورت بگیرم چون \با دلداری دیگه اروم نمیشم ولی حداقل حرف دلما زدم شاید امشب ارومتر بخوابم .
ببخشید زیاد شد ...