نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: نیاز عاطفی

2080
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    نیاز عاطفی

    سلام من پسر 25 ساله هستم ترم اخر کارشناسی ناپیوسته ی نرم افزار و توی رشته ی خودم در شرکتی شاغل هستم .

    بشدت احساساتی هستم و نیاز شدید عاطفی دارم . خیلی نسبت به پسرهای دیگه احساساتی و دل نازک هستم و شاید گاهی نقطه ضعفم بحساب بیاد .

    خیلی احساس تنهایی میکنم واقعا نیاز به یک کسی دارم باهاش صحبت کنم و وقتی از سرکار میام به حرفم گوش بده .

    خیلی منطقی سعی میکنم فکر کنم . بارها از طرف افراد مختلف بهم پیشنهاد شده دوست دختر داشته باشم ولی خوشم نمیاد چون توی این رابطه ها اعتماد نیست بیشتر بحث تیغ زدنه .

    نیازی که ازش حرف میزنم جنسی نیست که بخوام با دوست دختر و این چیزا بگذرونم . به یک جنس مخالف برای حرف زدن احتیاج دارم . جنس مخالف چون ادم باهاش راحت تر میتونه صحبت کنه و عاطفی تر هست .

    دوستای خودم تا درد و دل میکنیم میخوان فقط ثابت کنن وضعشون از من بدتره . اصلا شنونده ی خوبی نیستن . فقط میخوان بگن از من شرایطشون بدتره .

    بواسطه ی شغلم با دخترای مختلفی ممکنه اشنا بشم برای راهنمایی و رفع مشکل و تدریس و ...

    گاهی اینقدر باهاشون صمیمی میشم که هر 2 سفره ی دلمون را برای هم باز میکنیم هم اونا ارامش میگیرن هم من . البته قصد دیگه ایی نیست فقط در حد ارامش نسبی .

    کلا اخلاقم باعث شده کسایی که باهام ارتباط برقرار کنن خیلی بهم اعتماد میکنن چون در ازای کمک هیچی ازشون نمیخوام فقط قصدم کمکه بدون هیچ چشم داشتی . در صورتی که بهم یکیشون گفت 2 نفر در ازای رفع مشکل و کمک و اموزش ازش درخواست رابطه ی جنسی کردن . بخاطر همین مدتی که میگذره از دلسوزی و برخوردم خیلی تعریف میکنن و ارتباط میگیرن و اعتماد میکنن و بین من و بقیه فرق میزارن .

    واقعا دیگه تحملم تموم شده . نیاز به یک رابطه ی عاطفی عمیق تر دارم . خیلی روحم ازورده شده . دیگه حوصله ندارم .

    ملاک های ازدواجم بعد از اخلاق اینه که هم رشته و هم فاز خودم باشه چون ساعات کاری من نا معلومه . پروژه هایی که میگیرم شاید شبانه روزی کار ببره ترجیح میدم کسی باشه که همکارم هم باشه به هم کمک کنیم . میخوام ارشد بخونم و بعدش برای مهاجرت اقدام کنم . نمیخوام وابستگی به شهر و خانواده داشته باشه و تا اخر دنیا هم رفتم بیاد .

    کارم شده فقط موزیک های غمگین و عاشقانه گوش دادن و غصه خوردن .

    حتی یکی دوستام شماره منا داده بود به یک دختر که باهاش دوست بشم . زنگم میزد ولی چون از این رابطه های مسخره خوشم نمیاد جوابشا ندادم .

    دلم رابطه ی قابل اعتماد و عاطفی و عمیق و عاشقانه میخواد کسی که نگرانم باشه وقتی میام خونه بغلم کنه خستگیم بره .

    وقتی میرم بیرون همش به خودم تلقین میکنم شاد باشم ولی دیگه نمیکشم . الکی خودما گول میزدم تا غصه نخورم.

    شب تا صبح سرما با کار گرم میکنم تا وقت بگذره ولی طاقتم تمومه .
    دقت کردم اکثر ادمای موفق دیر ازدواج کردن . نمیدونم دلیل دقیقش چیه ولی حس میکنم توی دوران اوج پیشرفت کاریشون نمیخوان فکرشون روی چیز دیگه باشه . ولی به نظرم اگر یک شخص همراه و هم فاز باشه میتونه برعکس باعث پیشرفت بشه .

    حالا یعنی همه ی اون ادمایی که من دیدم دختری که مثل خودشون باشه و با هم پیشرفت کنن پیدا نکردن ؟ برام سواله .
    منم میترسم ازدواج جلوی پیشرفتم را بگیره چون خیلی برنامه دارم .


    ولی خوب دنبال کسی هستم که مثل خودم تشنه ی پیشرفت باشه و نه من سنگ بندازم جلوی پاش و نه اون .


    واقعا دلم یکیا میخواد . ولی تمام کسایی که دیدم این ویژگی ها را نداشتن .


    بعضی دخترای امروزی خیلی پر توقع و مغرور شدن و فقط پول میشناسن .

    در ضمن

    اصلا دلم نمیخواست پست بزارم و مشورت بگیرم چون \با دلداری دیگه اروم نمیشم ولی حداقل حرف دلما زدم شاید امشب ارومتر بخوابم .

    ببخشید زیاد شد ...
    ویرایش توسط h@3!n : 07-17-2016 در ساعت 03:47 AM

  2. 3 کاربران زیر از h@3!n بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نیاز عاطفی

    خب چاره شما فقط ازدواجه
    اگه خوب بگردید و دقت کنید و از تجربه دیگران تو انتخاب همسر استفاده کنید ان شاءاله مورد مناسبی پیدا می کنید.
    اینجوریم نیست که همه از زندگیشون ناراضی باشن . اگه ازدواج خوبی داشته باشید مطمئنا هر دو پیشرفت خواهیدکرد.

  4. 2 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط h@3!n نمایش پست ها
    سلام من پسر 25 ساله هستم ترم اخر کارشناسی ناپیوسته ی نرم افزار و توی رشته ی خودم در شرکتی شاغل هستم .



    ببخشید زیاد شد ...
    سلام
    بهترین راه ازدواجه ، شرایطتون رو به حداقلی که میتونین برای ازدواج آماده بشین نزدیک کنید و ازدواج کنید
    و گذینه های بعدی تا اینکه ازدواج کنید برای نیاز عاطفی، در ارتباط بودن با دوستان همجنس خودتون ، تفریح و گردش باهاشون برین ، صحبت کنید ...
    با فامیل و خانواده ارتباطتون رو بیشتر کنید ، صله رحم ...
    در آخر هم تلاش کنید تا هرچه سریعتر یک همسر مناسب برای خودتون پیدا کنید ، از خانواده و دوستان هم میتونید در این رابطه کمک بگیرید .

  6. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    سلام
    بهترین راه ازدواجه ، شرایطتون رو به حداقلی که میتونین برای ازدواج آماده بشین نزدیک کنید و ازدواج کنید
    و گذینه های بعدی تا اینکه ازدواج کنید برای نیاز عاطفی، در ارتباط بودن با دوستان همجنس خودتون ، تفریح و گردش باهاشون برین ، صحبت کنید ...
    با فامیل و خانواده ارتباطتون رو بیشتر کنید ، صله رحم ...
    در آخر هم تلاش کنید تا هرچه سریعتر یک همسر مناسب برای خودتون پیدا کنید ، از خانواده و دوستان هم میتونید در این رابطه کمک بگیرید .
    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    خب چاره شما فقط ازدواجه
    اگه خوب بگردید و دقت کنید و از تجربه دیگران تو انتخاب همسر استفاده کنید ان شاءاله مورد مناسبی پیدا می کنید.
    اینجوریم نیست که همه از زندگیشون ناراضی باشن . اگه ازدواج خوبی داشته باشید مطمئنا هر دو پیشرفت خواهیدکرد.

    بله بهترین راه برای من ازدواج هست ولی متاسفانه دوست صمیمی فقط یکی دارم که باهاش شاید 2ماهی یکبار بیرون برم . هر2 مشغله ی کاری زیاد داریم وقت نمیشه . بقیه دوستام هم درگیر مسائل خودشون هستن خیلی سعی میکنم باهاشون ارتباط بیشتری داشته باشم ولی کلا هر کدوم گرفتار یک مسئله ایی هستن . یکی خدمت - یکی ازدواج - یکی کار و ...

    شرایطم برای ازدواج عالی نیست ولی بدم نیست حداقل میتونم با یکی عقد باشم تا وضعیتم پایدار تر بشه ولی مشکل اینجاست که اون یک نفر را پیدا نمیکنم .

    نمیدونم چرا دخترایی که باهاشون برخورد داشتم اونی که میخوام نبودن . البته 2-3 مورد نسبتا خوب بود که اولی سنش بالاتر من بود - دومی فازش با من یکم فرق میکرد و وابسته بود به محل زندگیش - سومی هم نمیدونم چون زیاد نمیشناسمش ولی طرز فکرش به من میخوره . البته هنوزم مطمئن نیستم چون اینجور که بهش میاد احتمال میدم شخص دیگه ایی توی زندگیش باشه .

    این روزا دخترا موقعیت مالی طرف براشون خیلی مهمه و من شرایط خانوادگیم معمولیه .

    واقعا کلافه هستم . دیگه پسرا مشکلاتشون توی این موارد شبیه همه حوصله ی گوش دادن حرف هما ندارن . وقتی بیرون میرم بهم خوش نمیگذره .

    واقعا خیلی برای مملکتم متاسفم که یک جوون اینطوری باید برای حق پایه ایی خودش که ازدواجه در فشار باشه . دختر مورد علاقم هم باشه فشار اقتصادی نمیزاره . همش به این فکر میکنم کسیم پیدا بشه اخه چطوری ازدواج کنم . درامدم پایدار نیست و برای شروع یک زندگی 2 نفره کافی نیست . از طرفی خونه هم ندارم .

    خیلی واقعا ناراحتم نمیدونم تا کی میتونم تحمل کنم . احساس افسردگی و تنهایی میکنم . شاید فقط با صحبت با جنس مخالف بتونم بصورت موقت نیاز عاطفیم را کمی برطرف کنم ولی اخرش چی .


    حوصله ی بیرون رفتن دیگه ندارم . خیلی وقته دارم تحمل میکنم .

    با مادرم سربسته صحبت کردم البته جوری که خیلی جدی نگیره دوست ندارم بفهمه توی ذهنم چیه . میگه اول درستا باید تموم کنی بعد خدمت - بعد کار کنی ازدواج خرج داره . بعد از اون ...

    تا اون موقع که حداقل 5 سالی طول میکشه و من شاید ذره ذره خورد شدم .

    کسی درک نمیکنه .

    از ازدواج هم یکم میترسم . اطرافم ازدواج نا موفق دیدم و میدونم اگر انتخابم خوب نباشه برعکس نابود میشم . نمیدونم واقعا چکار کنم .

    همه جوره در فشار روحیم

  8. 2 کاربران زیر از h@3!n بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نیاز عاطفی

    سلام دوست عزیز
    درسته به هر حال خداوند به همه آدم ها یه سری نیاز ها داده که باید در موقع خودش و از راه درست پاسخ داده بشن، این شرایط فقط مختص به شما نیست و خیلی از پسرا هستن که چند سال هم از شما بزرگترن ولی به همون دلایلی که شما اشاره کردین فعلا نتونستن ازدواج کنن، امیدوارم این مشکلات عظیم از سر راه جوون ها هر چی زودتر برداشته بشه و همه اونطوری که دلشون میخواد زندگی کنن نه به اجبار
    ولی خب سعی کنید زاید به این موضوع فکر نکنید که اذیتتون کنه
    معمولا برنامه نویسی منطق آدم رو قوی تر می کنه، در رابطه با این گفتم که گفتین احساسی هستین،
    سعی کنید شاد باشید، و یه خورده هم صبر کنین تا اون کسی که خودتون میخوایین رو پیدا کنین، اگه دو نفر همدیگرو از همه نظر قبول داشته باشن احتمالش کمتر میشه که مانع پیشرفت های شخصی هم بشن، ولی خب باید درک متقابلشون خیلی بالا باشه به نظرم، خیلی مهمه که ازدواج نباید مانع پیشرفت آدم بشه...
    موفق باشید.

  10. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    درسته به هر حال خداوند به همه آدم ها یه سری نیاز ها داده که باید در موقع خودش و از راه درست پاسخ داده بشن، این شرایط فقط مختص به شما نیست و خیلی از پسرا هستن که چند سال هم از شما بزرگترن ولی به همون دلایلی که شما اشاره کردین فعلا نتونستن ازدواج کنن، امیدوارم این مشکلات عظیم از سر راه جوون ها هر چی زودتر برداشته بشه و همه اونطوری که دلشون میخواد زندگی کنن نه به اجبار
    ولی خب سعی کنید زاید به این موضوع فکر نکنید که اذیتتون کنه
    معمولا برنامه نویسی منطق آدم رو قوی تر می کنه، در رابطه با این گفتم که گفتین احساسی هستین،
    سعی کنید شاد باشید، و یه خورده هم صبر کنین تا اون کسی که خودتون میخوایین رو پیدا کنین، اگه دو نفر همدیگرو از همه نظر قبول داشته باشن احتمالش کمتر میشه که مانع پیشرفت های شخصی هم بشن، ولی خب باید درک متقابلشون خیلی بالا باشه به نظرم، خیلی مهمه که ازدواج نباید مانع پیشرفت آدم بشه...
    موفق باشید.
    منظورم اینه بود که فقط احساسات زیادی دارم و دل نازک هستم و زود دلم میشکنه و ناراحت میشم . توی برخورد با مشکلات نسبت به پسرای دیگه یکم بیشتر اذیت میشم و زود رنجم هستم ولی منطقم بالاست . سعی میکنم به مسائل منطقی نگاه کنم و تصمیم بگیرم وگرنه که تا الان حداقل با این همه تنهاییم یک کاری کرده بودم .

    حداقل دوست دختر میتونستم داشته باشم یا با اولین دختری که میدیدم ازدواج میکردم .

    احساسی تصمیم نمیگیرم و همیشه سعی میکنم منطقی فکر کنم ...

  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط h@3!n نمایش پست ها
    منظورم اینه بود که فقط احساسات زیادی دارم و دل نازک هستم و زود دلم میشکنه و ناراحت میشم . توی برخورد با مشکلات نسبت به پسرای دیگه یکم بیشتر اذیت میشم و زود رنجم هستم ولی منطقم بالاست . سعی میکنم به مسائل منطقی نگاه کنم و تصمیم بگیرم وگرنه که تا الان حداقل با این همه تنهاییم یک کاری کرده بودم .

    حداقل دوست دختر میتونستم داشته باشم یا با اولین دختری که میدیدم ازدواج میکردم .

    احساسی تصمیم نمیگیرم و همیشه سعی میکنم منطقی فکر کنم ...
    بله درسته، متوجه منظورتون هستم منظور بدی نداشتم سوع تفاهم نشه، میخواستم نظرم در مورد برنامه نویسی و تاثیرش بر روی افراد رو بگم، این نکته هم که فرمودین ازدواج نباید باعث مانع پیشرفت فرد توی زندگی شخصیش بشه خیلی خیلی مهمه، و از این نظر دو نفری که با هم ازدواج می کنن و یک زندگی مشترک رو شروع می کنن باید این نکته رو خیلی مد نظر داشته باشن و کاملا همون اول با هم در این رابطه به تفاهم برسن که بعدها هم مشکلی نیاد،
    به شخصه احساس می کنم مجردی اونقدر ها هم بد نیست، و خیلی کم پیدا میشن افرادی که تو زندگی مشترک بتونن واقعا تکیه گاه آدم باشن و مانع پیشرفتش در راستای اهداف و علایقش نشن، به نظرم هر چند آدم هر چقدر احساسی تر باشه تنهایی واسش سختتر هست ولی خب هر کسی که ایده آل باشه به خصوص در این مورد تعدادشون زیاد نیست، البته به خصوص برای دخترا، چون با ازدواج مسئولیتاشون خیلی بیشتر میشه و البته پسرا هم، کلا گذشته از همه چیز زندگی مجردی با تنهاییاش آدم میتونه بیشتر وقتش واسه خودش باشه، هر چند هم هستن همسرای خوب و پشتیبان، البته اگه اگه اونطوری باشه میشه یه مقدار بیشتر در مورد ازدواج فکر کرد .. به خصوص تو این دنیای امروزه...

  13. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    بله درسته، متوجه منظورتون هستم منظور بدی نداشتم سوع تفاهم نشه، میخواستم نظرم در مورد برنامه نویسی و تاثیرش بر روی افراد رو بگم، این نکته هم که فرمودین ازدواج نباید باعث مانع پیشرفت فرد توی زندگی شخصیش بشه خیلی خیلی مهمه، و از این نظر دو نفری که با هم ازدواج می کنن و یک زندگی مشترک رو شروع می کنن باید این نکته رو خیلی مد نظر داشته باشن و کاملا همون اول با هم در این رابطه به تفاهم برسن که بعدها هم مشکلی نیاد،
    به شخصه احساس می کنم مجردی اونقدر ها هم بد نیست، و خیلی کم پیدا میشن افرادی که تو زندگی مشترک بتونن واقعا تکیه گاه آدم باشن و مانع پیشرفتش در راستای اهداف و علایقش نشن، به نظرم هر چند آدم هر چقدر احساسی تر باشه تنهایی واسش سختتر هست ولی خب هر کسی که ایده آل باشه به خصوص در این مورد تعدادشون زیاد نیست، البته به خصوص برای دخترا، چون با ازدواج مسئولیتاشون خیلی بیشتر میشه و البته پسرا هم، کلا گذشته از همه چیز زندگی مجردی با تنهاییاش آدم میتونه بیشتر وقتش واسه خودش باشه، هر چند هم هستن همسرای خوب و پشتیبان، البته اگه اگه اونطوری باشه میشه یه مقدار بیشتر در مورد ازدواج فکر کرد .. به خصوص تو این دنیای امروزه...
    شما کاملا درست میگید .

    منم توی ذهنم از همسر ایندم ذهنیتی برای خودم ساختم که اگر اون نشه قطعا ضربه ی روحی میخورم . ازدواج نکردن بهتر از ازدواج بد کردنه .

    در مورد مجردی و اینا هم باید بگم برای کسی خوبه که هر کاری دلش میخواد میکنه و اگر ازدواج کنه محدود میشه . توی اشنا ها دیدم طرف هر وقت بخواد میره میاد با رفیقاش هرکاری بخواد میکنه سفر خارجی و ...
    میگه من که کلی دختر ریخته برام دیگه ازدواج کنم برای چی ؟

    این ادما بعله مجردی براشون بهتره . حتی خلافم نکنن حتما کلی دوست و اشنا و فامیل دارن که تنها نیستن . فامیلهای ما توی شهر های دیگه هستن و تعداد کمی هم که پیشم هستن ارتباط انچنانی ندارم .

    فعلا به غیر از انتظار روزای خوب کار دیگه ایی ندارم .

    همش کارم شده جستجو در دخترهای اطراف برای پیدا کردن اونی که میخوام . جدیدا با یکی اشنا شدم خیلی خوبه و روابطمون صمیمی شده . میترسم بعد مدتی وابستگی ایجاد بشه بعدشم به ازدواج ختم نشه ضریه ی روحی بخورم .

    ولی خوب چاره ایی هم ندارم . حداقل روزایی که ارتباط دارم و حرف میزنم ارامشم بیشتره .

    میدونم با ازدواج مسئولیتم بیشتر میشه ولی وقتی کسی که کنارت هست برای خودت میخوادت و درکت میکنه و با دنیا هم عوضت نمیکنه اون موقع برعکس زندگی با تمام بالا پایینی هاش برات شیرین میشه .

    اگر همسر ایندم همکارم باشه میتونیم با هم کار کنیم اینجوری پیشرفت بیشتری حاصل میشه و هردو از درکنار هم بدون لذت میبریم .

    میدونم اگر کسی باشه که اگاهی در مورد شغلم نداشته باشه و توی یک مسیر نباشیم قطعا به مشکل میخوریم . من در شبانه روز ساعات کارم منظمی ندارم . معمولا شبا تا صبح کار میکنم چون ذهنم هوشیار تره و از ارامش شب میتونم بهتر استفاده کنم . حالا اگر با این مشکل داشته باشه به مشکل بر میخوریم .

    شاید عشقی که توی فیلمها دیدم را انتظار دارم . نمیدونم هست با فقط تو فیلماست ...

    اگر ایده آلم پیدا نشه ازدواج نمیکنم . حاظرم از تنهایی بمیرم ولی ازدواج باعث نشه تازه از چاه بیفتم تو چاله و برام سوهان روح بشه .

    امیدوارم رابطه ی اخیرم اونی باشه که انتظارش را دارم .

    هرچیزی خدا بخواد و قسمته ...

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    همین امشب چند لحظه پیش اخرین رابطه ی دوستانم با دختری که فکر میکردم خیلی فکرمون مثل همه و به هم نزدیکیم خراب شد .


    خیلی فکرمون فرق میکرد . اصلا نمیدونستم اینقدر تفکراتمون فرق داره . توی مسیر شغلی مثل هم فکر میکردیم ولی اعتقادات متفاوت بود .


    ادم مجرد بمونه بهتر از این بحث هاست . حالا توی این رابطه ها راحت تر میشه بیخیال شد تا اینکه ازدواج کنیم و بعد بفهمیم فکرمون جداست .

    همون بهتر که زود متوجه شدم و هردومون بیشتر وابسته نشدیم ...

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    26889
    نوشته ها
    39
    تشکـر
    31
    تشکر شده 15 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    دارم کم کم اینا باور میکنم که عشق تو فیلماست . واقعا کمتر کسیا دیدم از زندگیش کاملا راضی باشه . همیشه یک موضوعی هست که ته دلت راضی نیستی .

    عجب دنیای مسخره ایی هست .

    طرف یا فازش مثل تو نیست . یا شکاکه - خودخواهه - بد دله - لجبازه - بی اعصابه - تجملاتیه و فقط پول دوست داره .

    تنهایی بسوزیم و بسازیم شاید بهتر باشه

  17. کاربران زیر از h@3!n بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط h@3!n نمایش پست ها
    همین امشب چند لحظه پیش اخرین رابطه ی دوستانم با دختری که فکر میکردم خیلی فکرمون مثل همه و به هم نزدیکیم خراب شد .


    خیلی فکرمون فرق میکرد . اصلا نمیدونستم اینقدر تفکراتمون فرق داره . توی مسیر شغلی مثل هم فکر میکردیم ولی اعتقادات متفاوت بود .


    ادم مجرد بمونه بهتر از این بحث هاست . حالا توی این رابطه ها راحت تر میشه بیخیال شد تا اینکه ازدواج کنیم و بعد بفهمیم فکرمون جداست .

    همون بهتر که زود متوجه شدم و هردومون بیشتر وابسته نشدیم ...

    خیلی خوبه که از همین متوجه این تفاوت ها در طرز فکر و اعتقادات که بخش مهمی از زندگی هر آدمی هست شدین و بیشتر رابطه رو ادامه ندادین، پس از این بابت خوشحال باشید، بهتره دو نفر که برای آشنایی ازدواج وارد ارتباط میشن از همون اول که وابستگی و یا دلبستگی بوجود نیومده با آگاهی و شناخت پیش برن و شخصیت و اعتقادات همدیگه رو از همه نظر بررسی کنن که اگه دیدن با هم اختلاف نظر دارن، بدون اینکه رابطه صمیمی بشه از هم جدا بشن که دیگه آسیب هم نبینن..
    مجردی هم از نظر من همونطور که من گفتم اونقدرا هم بد نیست، به شخصه دیدم کسایی که بعد ازدواجشون آرزوی روزای مجردی رو داشتن...! به هر حال ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر آدمیه باید با شرایط و آگاهی و محتاطانه باشه که بتونه ثمر بخش واقع بشه برای هر دوطرف.
    بعضی از ماها یه عادت بد داریم، اینکه از وضع موجود بیشتر از اونی که باید اعلام نارضایتی میکنیم و منتظر آینده میمونیم و شادی های مون رو واسه اون موقع نگه میداریم، در صورتی که خیلی بهتره به جای انتظار کشیدن شادی های آینده از زندگی امروزمون حالا با وجود کاستی ها و مشکلات تا جایی که می تونیم با وجود داشته هامون لذت ببریم و شاد زندگی کنیم.

  19. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط h@3!n نمایش پست ها
    دارم کم کم اینا باور میکنم که عشق تو فیلماست . واقعا کمتر کسیا دیدم از زندگیش کاملا راضی باشه . همیشه یک موضوعی هست که ته دلت راضی نیستی .

    عجب دنیای مسخره ایی هست .

    طرف یا فازش مثل تو نیست . یا شکاکه - خودخواهه - بد دله - لجبازه - بی اعصابه - تجملاتیه و فقط پول دوست داره .

    تنهایی بسوزیم و بسازیم شاید بهتر باشه

    درسته، اما خب نمیشه مطلق هم بگیم همه کسانی که متاهلن از زندگیشون ناراضی هستن هر چند تعدادشون زیاد نیست ولی خب صفر هم نیستن.
    زندگی متاهلی اگه دو طرفه برای هر دو نفر مفید باشه و از اینکه دو طرف در کنار هم زندگی می کنن راضی و شاد باشن و در سایه اون زندگی به خواسته ها و اهدافشون برسن خیلی هم خوبه، ولی خب به قول شما اگه ازدواج درست و اصولی صورت نگیره و آدم با مثل خودش ازدواج نکنه بعد ازدواج دچار کلی مشکلات میشه، مقایسه زندگی مجردی و متاهلی هم مثل تصمیمای دیگه به نظرم میشه گفت که شخص بهتره بررسی کنه توی زندگی مجردیش چه فاکتورایی رو داره و توی متاهلی قراره چه چیزایی رو از دست بده و چه چیزایی رو بدست بیاره و با این حساب بره سراغ ازدواج، اگه قرار بر این باشه فرد بعد ازدواجش دچار کلی مشکل بشه و به جای اینکه آرامشش بیشتر بشه اون مقدار آرامشی هم که در مجردی داشته رو از دست بده خب بهتره مجرد بمونه، به خصوص در دنیای امروزه که آمار جدایی ها بالاست و بعضی افراد که غیر اصولی و با عدم شناخت کافی ازدواج می کنن بعد ازدواجشون تا تقی به توقی میخوره میرن سراغ جدایی و طلاق، چون به هر حال اگه ازدواج درست صورت بگیره مشکلات زندگی رو ( که تو این زمونه متنوع و رنگارنگ با توقعات و طرزفکرای متفاوت کم هم نیستن و نیاز به حمایت همسر خیلی بیشتر هست) میشه دو طرف با همفکری و تلاش همدیگه حلشون کنن و زندگی خوبی داشته باشن.

    کوروش کبیر در این مورد حرف قشنگی میزنه، میگه: بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری، هر دو رنج است، پس اگر همچون خود نیافتی مثل خدا تنها باش..

    پس زندگی مجردی هم همیشه بد نیست.

  21. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31933
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز عاطفی

    سلام،وقتتون بخیر

    من دختری 24 ساله هستم .حدود یک ماه پیش پسری به خواستگاری من اومد.که خداروشکر کاملا اشناست.4 سال با برادرم دوست بودن.دوست بسیلرصمیمی.همکلاسی هم بودن .ایشون اینطورکه برادرن میگن بسیارخوش اخلاق.ومومن هستند.من هم با وجود شناخت زیادی که ازشون داشتم تمام سوالاتم رو پرسیدم سه جلسه صحبت کردیم.جلسه اول دو ساعت.جلسه دوم یک ونیم س.وجلسه سوم حدود یک ساعت.
    اما مسئله مهمی ذهنم رو درگیر کرده ایشون کلا خیلی کم سوال ازمن پرسیدن.یا اون سوالاتی که من میپرسیدم میگفتن شما چطور.بیشتر براشون عتقادات مذهبی و اینها مهم هست.که خداروشکربرامن هم اولویت اولم ایناست.
    مسئله دیگه ای که ذهنم رو درگیر کرده اینه که ایشون وقتی من ازشون در مورد اینده شغلیشون پرسیدم ،ضمن اینکه بگم ایشون 29 سالشونه.لیسانس دارن.سربازی رفتن.قبلا رشتشون ریاضی بوده.وبعد مجدد کنکور دادن و فردوسی یه رشته دیگه قبول شدن.البته قبلش سربازی فکرکنم رفتن.الان هم هفته ای یک بار کلاسای حوزه رو میرن.به لحاظ مطالعاتی خیلی قوی هستن.کتابای شریعتی.مطهری .امام و.. و سخنرانی ها رو گوش دادن.وهنوز هم پیگیر هستن.وقتی ازشون در مورد ادامه تحصیل پرسیدم گفتن ارشد دوس دارن برن الهیات .چون به رشته کارشناسیشون علاقه ندارن.بعد پرسیدم خوب شما میخواین ادامه بدین و استاد بشین ؟چن میخواستم بدونم هدفشون از ارشد گرفتن چیه.جواب واضحی ندادن .گفتن الان فعلا میخوام ازدواج کنم.مسئله دیگه کارشون هست.ایشون باغدار هستند و وانت دارند .ومیوه های باغشون و باغ های دیگرو جمع میکنن .برادرم که میگن روزی 70-80 تومن درامد دارن.خودشون فکرکنم گفتن ماهی یک تومن .اما هنوز روم نشده بپرسم دقیقا ماهی چقدر درامد دارن.راستش درامدم برام مهمه.ولی خونه پدری دارند.راستش شوهرخواهرم هم کارشون پخش لبنیات و اما خیلی مینالن و میگن بازار خرابه طوریکه خواهرم اصلا به بهو تیپ ظاهرشون نمیرسن یعنی چیزایی که از قبل داشتن رو میپوشن و .چون شوهرشون خیلی خسیسن.من نگران این قضیه هم هستم.چجوری بفهمم ایشون اینجوری.داداشم که میگن ایشون براخودش زیاد خرج میکنه.ینی برادکتر رفتن .لباس خریدن اصلا خسیسی نمیکنه.مسئله دیگه اینکه ایشون قسمت جلوی سرشون مو ندارن و به برادرم گفتن دکتر رفتن و موهاشون درمیاد .اما من روم نشد بپرسم تو جلسات این قضیرو.که دقیقا کی موهاشون درمیاد.ممنون میشم راهنماییم کنید.ضمننا در مورد خودم منم هم رشته ایشونم .لیسانش دارم.چند تا مسئله خیلی ذهنمو درگیر کرده.بابای من بیکارند.54 سالشونه.اما اصلا تن به کارنمیدن .ومن خیلی از این قضیه نگرانم.جلسه سوم همه چیزو مطرح کردن جلوی همسرایندم.وبرادراشون وخواهرشون وپدرومادرشون.البته نگفتن بیکارن.گفتن به لحاظ مالی وضعیتمون اینجوری هست وفلان اینا.ماهی انقدر پول اجاره میدم.اگه مبل ندارم نگین این چرا نداره و ..بابام قبلا ازشوهرخواهرم حتی پولم خواسته بودن که دفعه دوم ایشون ندادن.بابام به خیلیلا رو میزنن.من خیلی نگرانم.و اینکه من خیلی مثه داداش کوچکم و خواهرم اهل خاطره تعریف کردن و اینا نیستم.اونا خیلی حافظشون خوبه.برا این چیزا.درکل ادم اجتماعی و خونگرمی هستم و روابط عمومی بالایی دارم.اما ازلحاظ اطلاعات عمومی بالا نیستم و نگران این قضیه ام. ضمننا این قضیه هم که همسرم دوست برادرن بنظرتون ممکنه دردسر ساز بشه برادرم تو زندگی ما دخالت کنند چون یه بار این قضیرو گفتن؟
    ویرایش توسط sam.soltani : 11-02-2016 در ساعت 03:03 PM دلیل: نیازبه اصلاح دارد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد