نوشته اصلی توسط
Muhamad
االان که هجده سالمه فکر میکنم دیگه هیچ حسی ندارم . نه میترسم، نه می خندم ، نه گریه میکنم ، نه ناراحت میشم و نه می بخشم. با خودم عهد بستم که هیچکس رو تو زندگیم نبخشم.
مشکل اصلیم اینه که هیچ کس رو حامی خودم نمی دونم.تو هیچ کاری اعتماد به نفس ندارم. تنها رفیقی که دارم خودمم. زیاد با خودم حرف میزنم . خودم جواب خودمو میدم و خودم خودمو مسخره میکنم و بعدشم میختدم
7 سال هست که پیانو میزنم. دو سال اخیر رتبه اول تو مسابقات استان شدم و سوم کشوری.
تو دبیرستان نمونه دولتی درس خوندم اما همیشه فکر میکنم به زور شانسی تو آزمونش قبول شدم.
سال سوم دبیرستان امتحانات نهایی معدلم شد 18.12 ( هجده ممیز دوازده) . مادرم بهم گفت نگاه بچه فلانی شده 19 . ببین خواهرت سال دیگه از تو خیلی بهتر میشه . آخه خواهرم تو دبیرستان معمولی بود و معدلش همیشه بالای 19 اما به امتحان نهایی که رسید معدلش نزدیک 13 شد .
مادرم جوری باهام حرف میزنه که انگار یه چیزی بدهکارم به این زندگی . یا مثلا این که بعضیا فقیرن تقصیر منه. یه بار بهم گفت ( فکر کن تو یه خانواده فقیر بودی. اوونوقت چطوری می خواستی به اینجا برسی؟)
همیشه منو با بقیه مقایسه می کرد( البته فقط مادرم)
یک بار رفته بودیم باغ . در باغ بسته بود. پسر نگهبان باغ که 7 ، 8 سالش بود اومد سریع در باغ رو باز کرد. مادرم به پدرم گفت ( اینام بچه ان بچه های ما هم بچه ان!!)
یا یک بار دیگه رفته بودیم سفر با همکار های مادرم . مادرم اومد بهم گفت ( همکارام بهم گفتن ما میترسیم بچه هامون به پسر تو بازی کنن که به وقت پسرت بهشون آسیب نزنه )
پدرم همیشه بهم اصرار می کرد درس بخونم . من عاشق پیانو بودم. چند هر بار برای این که پول کلاسم رو از بگیرم باید کلی التماسش می کردم . همش میگفت پیانو جلوی درستو میگیره.
جلوی دوست و آشنا ازم بد تعریف میکردن. میگفتن نه درس می خونه نه درست و حسابی پیانو میزنه . یک بار هم پیانو زدن من رو ندیدن ( فقط شنیدن) .
من همیشه دوست داشتم کارایی رو بکنم که بقیه سختشونه . ساز بزنم ، پازل درست کنم، با دوچرخه تا مسافت های دور برم و .... همه ی این کار ها رو هم کردم اما تو هیچکدوم اعتماد به نفس ندارم. همیشه فکر میکنم تو هیچکدوم موفق نشدم. همیشه جلوی جمع که می خوام کاری بکنم می ترسم . اصلا تو بجث ها شرکت نمیکنم. مهمونی که میریم از اول تا آخر یک جا میشینم و فقط گوش میدم و اگه ازم سوال بشه جواب میدم.
ماه پیش یک اجرای پیانو داشتم. وسط اجرام انقدر که استرس داشتم چشمام سیاهی رفت و اجرام خراب شد. همیشه بقیه رو بهتر از خودم دیدم مگر وقتی که پشت فرمون ماشین نشستم و خیالم راحته که احتمالش کمه که یک ماشین از ماشین من بهتر پیداش بشه.
پیش دو تا روانشناسم رفتم ولی هر دوشون بحث الکی می کردن .
حالا ممنون میشم راهنماییم کنید چطور اعتماد به نفسمو ببرم بالا.