نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

3079
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29965
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    Aaa:
    دختر۲۴ساله هستم که ۵سال پیش با اقاپسری اشناشدم ۲۵سالشه
    ایشون از هرلحاظی ک ایده ال منه خوبه
    فوق العاده پسر سالم باادب بادرکو شعور صبورمستقل کاری وباخانواده ای هستند
    بخداتواین پنج سال چیزی خلاف عرف وادب انجام ندادیم و خارج از چهر چوب عمل نکردیم تعداد قرار ملاقات تواین پنجسال کلا۶باربوده چون دلمون نمیخواست مثل رابطه های دیگه خیابونی باشه
    ایشون برای اثبات حسن نیتشون یکسال بعدازاشنایی ک موضوع جدی شدخواستن ک ازدوطرف یه بزرگتر درجریان رابطه باشه وحتی اصرار داشتن ک بامادرم صحبت کنن اما من اجازه ندادم واسه همین با عمم ک مث خواهر بزرگمه صحبت کرد وشرایطو و برنامه هاشو گفت
    این اقا بخاطرسالم موندن رابطه وبنا به درخواست من حتی قبول کردن ک هیچ تماس و رابطه ای نداشته باشیم تا شرایطشون برای ازدواج محیا بشه فقط هرسال عید نوروز و تولدم رو تماس میگرفتن و من رو درجریان کارهاش میذاشت
    چونکه ایشون دانشجوبودن تازه یکساله ک درسش تموم شده و بخاطر نداشتن شغل نتونستن اقدام کنن
    البته هرررررکاری ک فکرشوبگید کردن ک کم کم پول پس انداز کنن حتی در دوران دانشجوییشون اما شغل دائم نداشتن و میگفت شغل خوب ک پیداکنم چندماه کار کنم اقدام میکنم
    بلخره هفته پیش ایشون کارپیداکردن ب لطف خدا و بامن تماس گرفتن و گفتن ک خداروشکر کارپیداکردن
    ازاونجایی ک من فوق العاده مغرورم هیچ وقت بخودم اجازه ندادم بپرسم کی میای و کی شرایطت اوکی میشه وازین حرفا اینبارم ک تماس گرفت روم نشد بپرسم ک برنامشون چیه و حالا ک کارش جور شد برنامش چیه

    من نمیدونم الان چیکارکنم
    بازهم باید صبرکنم و سکوت ک ببینم خودش کی اقدام میکنه؟
    یا چیزی بگم؟
    بااینکه همه جوره دوست داشتنشو ثابت کرده وهمیشه هرچی من خواستم بخاطر ارامشم قبول کرده و گفته من بخاطرصبر وپای من موندنت هرچی بخوای میگم چشم میگفت شرمندتم ک این همه سال منتظرم موندی همه رو به زودی برات جبران میکنم و چند قدم بیشتر ب زندگی مشترک نمونده
    اما باهمه اینا ترس برم داشته نکنه سرکار باشم
    رومم نمیشه ازش چیزی بپرسم
    توروخدا بهم بگید من تواین شرایط چیکار کنم
    نمیدونم راه و روش درست چیه
    دلم نمیخواد شان ومتانتم بره زیرسوال وبگم کی میای؟
    توروخدا کمکم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Solaris نمایش پست ها
    Aaa:
    دختر۲۴ساله هستم که ۵سال پیش با اقاپسری اشناشدم ۲۵سالشه
    ایشون از هرلحاظی ک ایده ال منه خوبه
    فوق العاده پسر سالم باادب بادرکو شعور صبورمستقل کاری وباخانواده ای هستند
    بخداتواین پنج سال چیزی خلاف عرف وادب انجام ندادیم و خارج از چهر چوب عمل نکردیم تعداد قرار ملاقات تواین پنجسال کلا۶باربوده چون دلمون نمیخواست مثل رابطه های دیگه خیابونی باشه
    ایشون برای اثبات حسن نیتشون یکسال بعدازاشنایی ک موضوع جدی شدخواستن ک ازدوطرف یه بزرگتر درجریان رابطه باشه وحتی اصرار داشتن ک بامادرم صحبت کنن اما من اجازه ندادم واسه همین با عمم ک مث خواهر بزرگمه صحبت کرد وشرایطو و برنامه هاشو گفت
    این اقا بخاطرسالم موندن رابطه وبنا به درخواست من حتی قبول کردن ک هیچ تماس و رابطه ای نداشته باشیم تا شرایطشون برای ازدواج محیا بشه فقط هرسال عید نوروز و تولدم رو تماس میگرفتن و من رو درجریان کارهاش میذاشت
    چونکه ایشون دانشجوبودن تازه یکساله ک درسش تموم شده و بخاطر نداشتن شغل نتونستن اقدام کنن
    البته هرررررکاری ک فکرشوبگید کردن ک کم کم پول پس انداز کنن حتی در دوران دانشجوییشون اما شغل دائم نداشتن و میگفت شغل خوب ک پیداکنم چندماه کار کنم اقدام میکنم
    بلخره هفته پیش ایشون کارپیداکردن ب لطف خدا و بامن تماس گرفتن و گفتن ک خداروشکر کارپیداکردن
    ازاونجایی ک من فوق العاده مغرورم هیچ وقت بخودم اجازه ندادم بپرسم کی میای و کی شرایطت اوکی میشه وازین حرفا اینبارم ک تماس گرفت روم نشد بپرسم ک برنامشون چیه و حالا ک کارش جور شد برنامش چیه

    من نمیدونم الان چیکارکنم
    بازهم باید صبرکنم و سکوت ک ببینم خودش کی اقدام میکنه؟
    یا چیزی بگم؟
    بااینکه همه جوره دوست داشتنشو ثابت کرده وهمیشه هرچی من خواستم بخاطر ارامشم قبول کرده و گفته من بخاطرصبر وپای من موندنت هرچی بخوای میگم چشم میگفت شرمندتم ک این همه سال منتظرم موندی همه رو به زودی برات جبران میکنم و چند قدم بیشتر ب زندگی مشترک نمونده
    اما باهمه اینا ترس برم داشته نکنه سرکار باشم
    رومم نمیشه ازش چیزی بپرسم
    توروخدا بهم بگید من تواین شرایط چیکار کنم
    نمیدونم راه و روش درست چیه
    دلم نمیخواد شان ومتانتم بره زیرسوال وبگم کی میای؟
    توروخدا کمکم کنید

    سلام
    پیشنهاد میکنم که شما که 5 سال با متانت تمام صبر کردید 5 ماه دیگه هم صبر کنید تا ببینید خودشون چی میگن !
    چون گفتید هفته پیش تازه کار پیدا کردن ؛پس چند ماهی بهشون فرصت بدین تا خودشون رو تو شغل جدید پیدا کنن و برنامه ریزی جدی برا اینده بچینن وو حتما برنامشونم همینه چون توی این مدت هن نه تنها شما رو فراموش نکردن بلکه به شما وعده وعید الکی هم ندادن .

    شما هم برای حفظ متانتتون ؛هر چند سوال شما هم خارج از متانت نیست ؛ولی خارج از رفتار همیشگیتون که هست ؛صبر کنید تا بهتون خبر بدن .
    باور کنید شیرینیش بیشتر از اینه که بعد از این همهصبر سر اخر اون موقع که تازه ایشون داره به ازدواج به صورت جدی فکر میکنه ؛ شما به حرف بیاید و بگید برنامتون در مورد من چیه !
    اینجوری هم ممکنه بعدش شما پشیمون بشید که کاش عجله نمیکردید و هم ممکنه تو ذوق اون اقا بخوره .

    مگر اینکه خاستگار جدی داشته باشید و بهشون بگید مثلا من خاستگار دارم و تکلیف شما چیه وگرنه من میخوام ازدواج کنم ؛که اینجوری هم درست نیست .

    وگرنه خودتون رو زیاد مشتاق و کم صبر نشون ندید بهتره ..شما باید در نظرشون در گیر کارو درس و زندگی خودتون باشید نه منتظر به خاستگاری اومدن ایشون .
    پس اگر صلاح میدونید چند ماه دیگه صبر کنید .

  3. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29965
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    این دعوا و بحثی که اخرین بار راه انداختم بد جلوه نداده؟؟؟؟واقعا کلافه بودم دیگه نتونستم چون حرفمو نمیتونستم بزنم مجبور شدم اینطوری خودمو خالی کنم همش گفتم نمیخوام به این رابطه ادامه بدم خسته شدم فقط میگفت حق داری درکت میکنم شرمندتم درست میشه روزای قشنگ.تو راهه فقط چند صباح دیگه صبر کن نذار زحمت چند سالمون خراب شه.
    اما من بحالت قهر فعلا سکوت کردم.
    پس میگید هیچی نگم و چندماه صبرکنم؟؟؟؟؟؟

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    اگه تا حالا صبر کردید

    و قصدتون هم حتما ازدواج هست

    تصویر خوبی که از صبوری و متانت شما داره رو خراب نکنید

    اما باید یه جورایی هم تکلیف خودتون رو مشخص کنید

    غیر مستقیم بهش بگید

    هیچوقت هم نگید که من خواستگار دارم و اینا...چون فک میکنه میخوای خودتو تحمیل کنی

    ولی با توجه به روحیاتشون و مکالماتی که بینتون پیش میاد سعی کن طوری صحبت کنی که در واقع خودش این حرف رو بزنه

    پلای پشت سرت رو خراب نکن

    چون یه روزی مجبوری دوباره از همین پل ها عبور کنی

    با همون صبوری همیشگی کنارش بمون اگه واقعا قصدتون ازدواج هست

    شما رو درک میکنم چون وضعیت مشابه ای داشتم...گاهی هم خوبه آدم جسور باشه و تکلیفش رو با خودش مشخص کنه

    پس شما هم اینو عیب ندونین که سوال پرسیدن شما رو کم میکنه

    فقط باید حواستون به کلمات و سوالاتی که میپرسید باشه که مجبور شی بعدها حسرت و پشیمونی رو تحمل کنی

    همیشه با آرامش و متانت و بهترین کلمات و در بهترین موقع حرفت رو بزن...گاهی هم حرفی میزنیم که وقتش نیست و حرفای بی موقع خیلی آزار دهند میشن

    ان شاءالله که بهترین ها براتون رقم بخوره

  6. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    من الان درست متوجه نشدم مگه شما باهم دوست هسید که خجالت میکشی ازش بپرسی ؟ 5 سال باهاش بودی و اونم از همون اول قصدش ازدواج بوده و حتی میخواسته با خانوادتون در میان بزاره و شما مانع میشدید و میشه گفت شما تو این مدت نامزاد غیر رسمی بودین یعنی اینقدر راحت نیسی که ازش بپرسی چقدر دیگه باید صبر کنی تا بهم برسین؟ خب یه کلمه پرسیدن و تکلیفت مشخص شدن فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه چون شما پنج سال باهم بودین و فکر میکنم باید از اخلاق و روحیات هم تو این مدت خبر داشته باشین . نظر شخصی من اینه که میتونی ازش بپرسی که چقدر باید صبر کنی تا این موضوع رو رسمی کنه تا تکلیفت مشخص بشه .
    ویرایش توسط eli2 : 08-02-2016 در ساعت 10:34 PM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Solaris نمایش پست ها
    این دعوا و بحثی که اخرین بار راه انداختم بد جلوه نداده؟؟؟؟واقعا کلافه بودم دیگه نتونستم چون حرفمو نمیتونستم بزنم مجبور شدم اینطوری خودمو خالی کنم همش گفتم نمیخوام به این رابطه ادامه بدم خسته شدم فقط میگفت حق داری درکت میکنم شرمندتم درست میشه روزای قشنگ.تو راهه فقط چند صباح دیگه صبر کن نذار زحمت چند سالمون خراب شه.
    اما من بحالت قهر فعلا سکوت کردم.
    پس میگید هیچی نگم و چندماه صبرکنم؟؟؟؟؟؟
    خب شما از دعوا و بحث ی که داشتید تو تایپیک چیزی نگفتید !پس شما حرف خودتون رو مبنی بر اینکه ملافه شدید و چقدر باید صبر کنید زدید و ایشونم پاسخ منطقی دادن و شما در حالت قهرید !!!!

    پس دیگه حرفی برای گفتن نمیمونه !
    صبر کنید ؛روزهای خوب در راهند ؛اگر عجول نباشید .

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29965
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    گفتم ک ما از سال دوم دیگه باهم هیچ تماس و رابطه ای نداشتیم و فقط عید نوروز و تولدم رو تماس میگرفت ک ضمن تبریک من رو هم در جریان کاراش میذاشت و از اوضاع من باخبر میشد اون صمیمیت بیانی ک شما مد نظرتونه بین ما نیست و من همیشه محتاطانه و در چهرچوب باهاشون حرف زدم و خواسته هامو گفتم. هیچ وقت غرورم اجازه نداده بپرسم ک کی شرایطش اوکی میشه البته خودش طی هربار تماس زمان تقریبی میداد اما تاریخ دقیقو هیچ وقت روم نشده بپرسم
    سر همین شدیدا حرفام وسوالام تو دلم مونده و کلافه شدم

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    اگر واقعا ایشون شما رو میخوان و شما هم ایشونو میخواین باید خاستگاری رسمی کنن و اگر قراره بازم صبر کنید بعد از خاستگاری ایشون صبرمیکنید حداقل تو این مدتم نامزاد میشید تا بیشتر همو بشناسید ایشونم تو این مدت پس انداز میکنن البته اگه خیلی براتون سخته حداکثر یک ماه ولی بیشترش من فکر نمیکنم لزومی داشته باشه ( البته اینا صرفا نظر شخصی من هس)
    البته اگه به صورت غیر مستقیم بپرسی که مثلا برنامت برای آینده چیه اینجوری حداقل میفهمی داره به چی فکر میکنه
    ویرایش توسط eli2 : 08-02-2016 در ساعت 11:02 PM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  11. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    من فقط یه چیز بگم

    چون خودمم مثه شمام همیشه روم نشده بپرسم و میگم شاید طرف فکر بد کنه یا به غرورم برمیخوره

    ولی چیزی که هست

    نعمت روی جهان قسمت پرویان است...خون دل میخورد آنکس که حیایی دارد

    اگه منتظر اون برات تصمیم بگیره باید تو این حول بمونی که پس دیگه کی

    کسی نمیگه خودتو سبک کن...اما منتظر هم نباش تا دیگران تکلیف رو مشخص کنن

    بالاخره سر و ته این رابطه باید مشخص بشه

    شما که علم غیب ندارید پس بهتره درست و اصولی ازشون بپرسید

  13. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    سلام
    نمیدونم ، فرهنگ و اعتقادات هر دوی شما در چه حده ، همچنین روش آشنایی !؟

    اما وقتی هر دو همدیگه رو پسندیدین چرا دیگه صبر میکنید ، خب ازدواج کنید رابطه رسمی و حلال داشته باشین!
    همین صبر و پیشرفت رو میتونید در حالت زن و شوهر هم انجام بدین !
    متاسفانه باور های غلط ما در مورد ازدواج باعث میشه که خوشبختی رو به تعویق بندازیم ...

    لازم نیست خودتون مستقیم بهشون پیشنهاد بدید بیان خواستگاری ، از طریق همون فرد سوم "امین" بین خودتون استفاده کنید تا از ایشون بخوان بیان خواستگاری ، به نحوی که این فرد امین از طرف خودش این درخواست رو انجام بده نه از طرف شما ...
    این ارتباط رو پایان بدین ، چون برای هر دوری شما حالت برزخ داره!
    اگر همدیگه رو میپسندید ازدواج کنید و با هم زندگی رو بسازین ...
    اگر به هر دلیلی نه ! لازم نیست وقتتون رو تلف کنید ، هم به همدیگه آسیب روحی وارد میکنید ، هم فرصت های خوب زندگیتون رو هر دو از دست میدین ...

  15. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29965
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    درسته
    اما از نظر شما درسته چون صرفا همو پسندیدیم بدون هیچ پشتوانه شغلی ومالی یه زندگی رو شروع کنیم؟ایشون وقتی کار نداشت با چه پشتوانه ای اقدام میکردن؟؟

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Solaris نمایش پست ها
    درسته
    اما از نظر شما درسته چون صرفا همو پسندیدیم بدون هیچ پشتوانه شغلی ومالی یه زندگی رو شروع کنیم؟ایشون وقتی کار نداشت با چه پشتوانه ای اقدام میکردن؟؟
    لازم نیست حتماً اول همون ازدواج زندگی رو شروع کنید برین زیر یک سقف !
    اما ازدواج که میتونید بکنید !
    حتی لازم نیست شغل داشته باشن ، حتی اگه هر دوی شما در حال تحصیل باشین بازم میتونید ازدواج کنید ، الان خیلی از دانشجویان دکترا چون باید وقت بیشتری رو برای درس خوندن بزارن آیا باید از ازدواج محروم باشن ، نه! ، هر دو میتونن هم درس بخونن هم ازدواج کنن ، الان حتی تو بعضی دانشگاه ها خوابگاه زناشویی داریم !
    حتی با شرایط صفر هم میشه ازدواج کرد ، خب حالا این آقا پسر شغل هم داره ، پس شرایطش صفر نیست !
    پس اگه انتظارات مالی شما زیاده بهتره به فکر همسر دیگه ای باشین .
    اگه این آقا پسر این سوال رو از من میپرسید ، بهش میگفتم با دختری ازدواج کن حاضر باشه با همین شرایط باهات ازدواج کنه ، کسی که میخواد شرایط مادی کامل بشه و حاضر نیست کمی سختی را کنارت تحمل کنه بدردت نمیخوره !

  18. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    خواهر عزیزم گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ...
    اجازه بده ایشون پا پیش بزاره
    این که پایبند اصول بودید خیلی خوبه
    یه چند وقت به ایشون فرصت بدید حتما پا پیش میزاره
    ایشون قصدش ازدواج بوده که از همون ابتدا خواسته بزرگتر ها در جریان باشند .
    عزیزم بزار حداقل پول حلقه عقد ونامزدی رو جور کنه
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  20. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    29965
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    بخدا اگر میدونستم حتی ده سال دیگس اما درفلان تاریخ و فلان ساعت این انتظار برام اسون بود اما الان پرازبلاتکلیفی و کلافگی ام همش نگرانم نشه

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Solaris نمایش پست ها
    بخدا اگر میدونستم حتی ده سال دیگس اما درفلان تاریخ و فلان ساعت این انتظار برام اسون بود اما الان پرازبلاتکلیفی و کلافگی ام همش نگرانم نشه
    خب عزیزم اینجوری که کسی نمیتونه کاری برات کنه

    منکه تو پست قبلی هم بهت گفتم این خودت هستی که باید تکلیفت رو مشخص کنی

    اصن شاید اون آقا متوجه این رنج تو نباشه و چون خودش میدونه داره چیکار میکنه دیگه حواسش نباشه که برای تو هم توضیح بده

    بهتره سر صحبت رو یه جوری باز کنی

    مثلا بگو خوشحالم که دیگه کارت جور شده و این انتظار تموم میشه...کاش زودتر تموم بشه!!! از این دست حرفا

    نمیشه که همینجوری معلق بمونی

    اگه از الان نتونی حرف دلت رو بزنی فردا تو زندگی هم انتظار از تو میره بالا که همش سکوت کنی و حرفی نزنی

    یه کم باید جسور باشی...اصلا بحث و دعوا نکن

    فقط سعی کن این بحث باز بشه بینتون و تکلیفت رو بدونی که باید صبر کنی یا نه!

    اون باید بهت بگه که صبر کنی یا نه...ما که از دل ایشون خبر نداریم.

  23. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31512
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ایا صبر کنم براش یا به حرف بیام؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Solaris نمایش پست ها
    Aaa:
    دختر۲۴ساله هستم که ۵سال پیش با اقاپسری اشناشدم ۲۵سالشه
    ایشون از هرلحاظی ک ایده ال منه خوبه
    فوق العاده پسر سالم باادب بادرکو شعور صبورمستقل کاری وباخانواده ای هستند
    بخداتواین پنج سال چیزی خلاف عرف وادب انجام ندادیم و خارج از چهر چوب عمل نکردیم تعداد قرار ملاقات تواین پنجسال کلا۶باربوده چون دلمون نمیخواست مثل رابطه های دیگه خیابونی باشه
    ایشون برای اثبات حسن نیتشون یکسال بعدازاشنایی ک موضوع جدی شدخواستن ک ازدوطرف یه بزرگتر درجریان رابطه باشه وحتی اصرار داشتن ک بامادرم صحبت کنن اما من اجازه ندادم واسه همین با عمم ک مث خواهر بزرگمه صحبت کرد وشرایطو و برنامه هاشو گفت
    این اقا بخاطرسالم موندن رابطه وبنا به درخواست من حتی قبول کردن ک هیچ تماس و رابطه ای نداشته باشیم تا شرایطشون برای ازدواج محیا بشه فقط هرسال عید نوروز و تولدم رو تماس میگرفتن و من رو درجریان کارهاش میذاشت
    چونکه ایشون دانشجوبودن تازه یکساله ک درسش تموم شده و بخاطر نداشتن شغل نتونستن اقدام کنن
    البته هرررررکاری ک فکرشوبگید کردن ک کم کم پول پس انداز کنن حتی در دوران دانشجوییشون اما شغل دائم نداشتن و میگفت شغل خوب ک پیداکنم چندماه کار کنم اقدام میکنم
    بلخره هفته پیش ایشون کارپیداکردن ب لطف خدا و بامن تماس گرفتن و گفتن ک خداروشکر کارپیداکردن
    ازاونجایی ک من فوق العاده مغرورم هیچ وقت بخودم اجازه ندادم بپرسم کی میای و کی شرایطت اوکی میشه وازین حرفا اینبارم ک تماس گرفت روم نشد بپرسم ک برنامشون چیه و حالا ک کارش جور شد برنامش چیه

    من نمیدونم الان چیکارکنم
    بازهم باید صبرکنم و سکوت ک ببینم خودش کی اقدام میکنه؟
    یا چیزی بگم؟
    بااینکه همه جوره دوست داشتنشو ثابت کرده وهمیشه هرچی من خواستم بخاطر ارامشم قبول کرده و گفته من بخاطرصبر وپای من موندنت هرچی بخوای میگم چشم میگفت شرمندتم ک این همه سال منتظرم موندی همه رو به زودی برات جبران میکنم و چند قدم بیشتر ب زندگی مشترک نمونده
    اما باهمه اینا ترس برم داشته نکنه سرکار باشم
    رومم نمیشه ازش چیزی بپرسم
    توروخدا بهم بگید من تواین شرایط چیکار کنم
    نمیدونم راه و روش درست چیه
    دلم نمیخواد شان ومتانتم بره زیرسوال وبگم کی میای؟
    توروخدا کمکم کنید
    الان اين تاپيك رو ديدم
    منم همين شرايطو دارم اما به جاي ٥ سال ٨ سال درگيرم
    ميشه بگي موفق شدي تو اين زمينه يا هنوز نه؟


    Sent from my iPhone using Tapatalk

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد