نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: رفتار سبک شوهر

2002
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفتار سبک شوهر

    سلام به دوستان همیشه سبز

    بابت طولانی بودن متن از همه مشاورین عزیز عذرخواهم

    قبل اینکه ازدواج کنی یجور دل نگرانی داری بعدی هم که ازدواج کنی دنیات کاملا عوض میشه...اول از خودم بگم تازگیا یه فرد پرخاشگر شدم که به سرعت سر مسائل خیلی ریز یا شاید بزرگ عصبانی میشم ...وقتی عصبانی میشم هرچی از دهنم درمیاد به طرف مقابل میگم(که اکثر اوقات همسرمه) یا دلم میخاد یه چیزو پرت کنم یا طرف مقابلمو بزنم.. ضریب هوشیم به شدت اومده پایین..برای فهمیدن یه مطلب هزاران بار باید یه چیزو مرور کنم که دست اخر بازم یادم میره...ارزوهای بزرگی دارم اما از انجام هرکدومشون ناتوان شدم...اینم اضافه کنم که حوصله هیچ چیز و هیچکس و ندارم.
    اما مشکل اصلی من با شوهرمه باورتون نمیشه حتی یادم نمیاد با چه منطقی ازدواج کردم و چه معیار هایی داشتم.به محض اینکه خطبه عقد خونده شد پشیمون کردم . هیچ راه برگشتی نداشتم مجبور شدم با گریه خودمو تخلیه کنم...شوهرم 2 روز بعد عقد رفت سرکارو تا 2هفته نیومد... منم (نمیخواستم اینطوری بشه اما ارزوی مرگشو میکردم) . همسرم شب خواستگاری خیلی چیزا گفت اما حرفاش انگار از تخیالتش بود و منم خام همون حرفا شدم..اون اوایل هرکاری میکرد به نظرم خیلی بچگانه بود و حرص میخوردمو با پدرم مقایسه ش میکردم(خانواده م یه خانواده تقریبا مذهبی و با اداب رسوم هستن...پدرم یه مرد 45 ساله و فرهنگی هستن..و نشده یک حرفی بزنن روی قولشون نمونن)
    همون اولی که وارد زندگیم شد به همسرم گفتم لطفا رفتارتو متین کن...اما یه گوش در و یه گوش دروازه...همسرم خیلی پر حرفه...که همین پر حرفی داره کار دستمون میده( سر کارش نشسته با یکی از همکاراش صحبت کرده که احتمال داره از این شرکت دربیام (کاری که حتی 1% مشخص نیست بشه یا نه)...نمیدونم چطور به گوش رییسش رسیده و اونم بیمه شو رد نکرده با اینکه الان 6 ماهه سرکاره اما هنوز نه حقوق درست حسابی بهش دادن نه بیمه داره)... هزاران بار بهش گفتم سرکار نشین به حرف زدن از چیزی صحبت نکن...از خانواده صحبت نکن ... اما کو گوش شنوا)
    اولی که میخواست وارد این شرکت بشه به قول خودش کارشناس فنی بشه گفتم تحقیق کن... گفت نه خوبن و ازین حرفا ...فقط تازه تاسیسه .گفتم باشه برو ...خدا تا الان روزی رسون بوده... اما مگه یه تازه ازدواج چقدر خرج دارن تو عقد که به ماه نکشیده پول نداریم..
    یکی دیگه از مشکلای شوهرم اینه خیلی خراجه و نمیدونه پولشو صرف چی کنه...هفته پیش 100 تومن از بابام گرفته قرار بوده این هفته بده اما نداره که بده...میگم از بابات بگیر حداقل پیش خانوادم بد قول نشیم میگه بزار 3 یا 4 روز دیگه میدم...

    پدرم چون جوان هستن و با اداب و سنت از همسر من انتظار دارن که حداقل جلوی ایشون رعایت کنه... ما اول اسفند ازدواج کردیم اولین دعوایی که با همسرم کردیم روز عید بود...بعد عید دیدنی ها طبق هرسال بعد دیدن بزرگتر ها میریم بهشت زهرا... تو ماشین که نشستیم شوهرم اشاره کرد به چندتا خانم بی حجاب به خواهرم گفت نگاشون کن منم خیلی ناراحت شدم... گفتم بابام خیلی مرده...که نباید این حرفو میزدم...دعوا افتادیم البته کسی متوجه نشد...
    دومین دعوای سختمون 5 عید بود... با اینکه خیلی مهمون داشتیم که برای خواب وا میستادن شوهرمم میموند( خودش خونه داره )... مهمون هامون پسر جوان داشتند ...و من دوست نداشتم جلوی اونا برم تو یه اتاق با شوهرم اما خب مجبور بودم.... جالب این قضیه اینجا بود که شوهرم هر موقع میومد خونه ما بعد ناهار یا شام دل درد میگرفت و باید چای نبات میخورد که خوب میشد( تو خونه خودشون از دلدرد خبری نبود...البته من به روش نمی اوردم و خودتون فکرشو بکنین که تکرار این قضیه چقدر میتونه جلوی خانوادم زشت باشه) که بالاخره مادرم تدکر داد که بابا این چه حرکتیه شما جلوی مهمونا میکنید زشته ...
    شوهرتو بگو یخورده سنگین برخورد کنه... چایی نبات 12 شب هرشب حالشو خوب میکنه؟ یا اینکه میبینی بابات بدش میاد که جلوش بهت دست بزنه باز اینکارو میکنین؟ ( بخدا من هزار بار بهش گفتم اینکارو نکن)
    که منجر به دعوامون شد با همسرم.... از این قضیه ها خیلی پیش میاد که بخاطر شوهرم از خانوادم تذکر میشنوم و باعث میشه خجالتزده تر از قبل بشم...
    شوهرم زیاد میاد خونمون و خانوادم بخاطر حرفای نسنجیدش و حرکاتش زیاد مایل به دیدارش نیستن...یه شب پدرش میگن بسه زیاد نرو اونجا... بهم زنگ زد یه طور خیلی ناراحت قضیه رو تعریف کرد گفت تو هرچی بگی همونکارو میکنم... منم دلم سوخت گفتم عب نداره بیا..
    شبش فوتبال داشت... پدرمو و همسرم داشتن فوتبال نگاه میکردن... هر گلی که پرسپولیس میزد شوهرم دنبالم راه میفتاد دستامو میگرفت به شدت ت************م میاداد... هموز فوتبال تموم نشده بود پدرم که ناراحتی تو چهرش مشخص میشد رفتن بخوان...که مادرم دهمین تذکرر و داد...
    منم نشستم به گریه کردن گفتم به خدا هرچی میگم متوجه نمیشه... بهش گفتم پدرم حساسه و روحیاتشون سنگینه... اونشب منکه هی به بهونه میرفتم تو اتاقم یا اشپز خونه که نیاد دنبالم متوجه نمیشد... و باااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااازهم تا زمانی که زبونی و به صورت خشونت نگفتم متوجه نشد که کارش اشتباه بوده... و 2 روز قهر کرد.
    امسال به بهونه شوهرم که کار داره با خانوادم نرفتم مسافرت...اما حقیقتش این بود میترسیدم حرکتی یا حرفی بزنه که خانوادم ناراحت شن...

    یه شب با پدرمو و مادرم رفتیم بیرون خرید ... شب که خونه مادر بزرگم دعوت بودیم و مهمون غریبه داشتن شوهرم از محل کارش اومده بود... من تا خریدامو نشون دادم( اصولا پدرم خیلی خوشش میاد بچه هاش خوشحال باشن و با ذوق داشت نگام میکرد) منم تند تند خریدامو باز میکردم... تا رسیدم به کفشام شوهرم گفت چقدر زشته اینارو تو فلان جا میدن 10 تومن... تند تند داشت این حرفشو تکرار میکرد...
    کفشام به سلیقه پدرم بود!!!!!1
    تمام فامیل از برخوردش جلوی مهمونا پدر بزرگم جا خوردن... مادرم گفت اگه 10 تومنه فردا برامم یه جفت بگیر بیار... خالم گفت زشته این حرفتو نزن و هرکی یه چیز میگفت... روز بعدشم که مادربزرگم تیکه اخرو انداخت (گفت شوهرت خیلی بی عقله)
    باور دارم اشتباه از من بود که به شوهرم نشون دادمو خریدامو... کاش هیچ وقت باز نمیکردمشون...به هیچ کس اجازه ندادم به شوهرم توهین کنه... اما خودش یه رفتاریو نشون داده که باعث شده همه دست پایین بگیرنش.... بر عکس خودم که تو فامیل کسی جرات نداره بهم بگه تو...
    امروز داشتیم فیلم نگاه میکردیم... شوهرم سر هر سکانس شروع میکرد به توضیح دادن... وسط فیلم یهو داداشم که 10 سالش بود گفت...اح این شوهر توام که همش حرف میزنه. ول کن دیگه داریم فیلم نگاه میکنیم با اینکه داداشمو دعوا کردم اما چه فایده همه اینا مقدمه توهین های بزرگتره... چه باشم چه نباشم..امشبم که با پررویی تمام گفتم برو خونتون.....ازین قضیه ها خیلی پیش اومده بخوام بگم از حوصله خارج میشه...
    میدونم شوهرم قابل عوض شدن نیست... در کنار اینا یه قلب مهربون داره.... اما به حد انفجار رسیدم... که سعی میکنم کنترل کنم اما کو حال خوش... احساس میکنم سرخوردم ...
    همش درد و دل بود که خودمو تخلیه کنم اما هر ساعت عصبی تر از ساعت قبل هستم...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : درد و دل

    سلام عزیزم

    حالت بهتره ؟

    خیلی ذهن بهم ریخته ای داری

    خیلی آشوبی

    متاسفانه همونطور که گفتید قبل عقد تحقیقات لازم رو راجب خلقیات ایشون بدست نیووردید و الان دارید تقاص میدید

    و نکته اینکه اطرافیانتون هم دست دارن توی بزرگتر کردن این اتیش

    بشدت تفاوت فرهنگی دارید و همونطور که میدونید نمیتونید تغییر صدرصد کنید یا ایشونو تغییر بدید

    اینکه مدام به ایشون تذکر بدید مثل یه مادر که داره به بچش تذکر میده اقتدار شوهرتون از بین میبرید ایشون گوش نمیدن هیچ

    بدترهم میکنن ایشون اینجوری بزرگ شدن مطمنن اگر شما هم شوهرتون انقدر بهتون تذکر میداد عصبی میشدید تحقیر میشدید

    نمیدونم تا چه حد می خواید سعی کنید وضعیت رو درست کنید اما عنوان تایپیکتون فقط نوشته دردل

    اگر می خواید سعی و تلاش کنید بخاطر همون قلب مهربونی که ایشون دارن

    من میتونم یه سری سی دی های اموزشی و کتاب و مقاله بهتون معرفی کنم که بهتون نشون بده

    چطوری صحیح انتقاد کنید چطور به شوهرتون عزت نفس بدید

    و وضعیتتون بهتر بشه
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درد و دل

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafise0915 نمایش پست ها
    تمام فامیل از برخوردش جلوی مهمونا پدر بزرگم جا خوردن... مادرم گفت اگه 10 تومنه فردا برامم یه جفت بگیر بیار... خالم گفت زشته این حرفتو نزن و هرکی یه چیز میگفت... روز بعدشم که مادربزرگم تیکه اخرو انداخت (گفت شوهرت خیلی بی عقله)
    باور دارم اشتباه از من بود که به شوهرم نشون دادمو خریدامو... کاش هیچ وقت باز نمیکردمشون...به هیچ کس اجازه ندادم به شوهرم توهین کنه... اما خودش یه رفتاریو نشون داده که باعث شده همه دست پایین بگیرنش.... بر عکس خودم که تو فامیل کسی جرات نداره بهم بگه تو...
    امروز داشتیم فیلم نگاه میکردیم... شوهرم سر هر سکانس شروع میکرد به توضیح دادن... وسط فیلم یهو داداشم که 10 سالش بود گفت...اح این شوهر توام که همش حرف میزنه. ول کن دیگه داریم فیلم نگاه میکنیم با اینکه داداشمو دعوا کردم اما چه فایده همه اینا مقدمه توهین های بزرگتره... چه باشم چه نباشم..امشبم که با پررویی تمام گفتم برو خونتون.....ازین قضیه ها خیلی پیش اومده بخوام بگم از حوصله خارج میشه...
    میدونم شوهرم قابل عوض شدن نیست... در کنار اینا یه قلب مهربون داره.... اما به حد انفجار رسیدم... که سعی میکنم کنترل کنم اما کو حال خوش... احساس میکنم سرخوردم ...
    همش درد و دل بود که خودمو تخلیه کنم اما هر ساعت عصبی تر از ساعت قبل هستم...

    تنهای توصیه ای که میشه به شما کرد اینه که در این مورد فکر کنید ....

    شما یا باید این رفتار و اخلاق رو کامل بپذیرید و یا اینکه تصمیم سختی در زندگیتون بگیرید

    پس اول مشاوره ای حضوری با مشاوری مجرب انجام بدید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    شوهرتون آدم بدی نیست
    فقط زیادی راحته همین
    و این تفاوت فرهنگی با شماست
    چون کاملا مشخصه از لحن بیانتون از اون خانواده های رسمی هستید

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درد و دل

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    سلام عزیزم

    حالت بهتره ؟

    خیلی ذهن بهم ریخته ای داری

    خیلی آشوبی

    متاسفانه همونطور که گفتید قبل عقد تحقیقات لازم رو راجب خلقیات ایشون بدست نیووردید و الان دارید تقاص میدید

    و نکته اینکه اطرافیانتون هم دست دارن توی بزرگتر کردن این اتیش

    بشدت تفاوت فرهنگی دارید و همونطور که میدونید نمیتونید تغییر صدرصد کنید یا ایشونو تغییر بدید

    اینکه مدام به ایشون تذکر بدید مثل یه مادر که داره به بچش تذکر میده اقتدار شوهرتون از بین میبرید ایشون گوش نمیدن هیچ

    بدترهم میکنن ایشون اینجوری بزرگ شدن مطمنن اگر شما هم شوهرتون انقدر بهتون تذکر میداد عصبی میشدید تحقیر میشدید

    نمیدونم تا چه حد می خواید سعی کنید وضعیت رو درست کنید اما عنوان تایپیکتون فقط نوشته دردل

    اگر می خواید سعی و تلاش کنید بخاطر همون قلب مهربونی که ایشون دارن

    من میتونم یه سری سی دی های اموزشی و کتاب و مقاله بهتون معرفی کنم که بهتون نشون بده

    چطوری صحیح انتقاد کنید چطور به شوهرتون عزت نفس بدید

    و وضعیتتون بهتر بشه




    سلام خانمی...ممنونم
    نمیخوام یهو کاری بکنم که یه عمر پشیمون بشم... درسته من خیلی تذکر دادم حتی بعضی وقتا خودم بهش میگم مگه من مادرتم که یه چیزیو باید تکرار کنم؟
    باورتون نمیشه جایی که میریم ( البته فامیل خودم) قبلش بهش میگم زیاد حرف نزن...
    دنبال تغییر شرایطم... اگه اسم تایپیکم و گذاشتم درد و دل چون این حرفا فقط میتونم اینجا بزنم و مساله ای جدید برام پیش نیاد...
    شاید رفتار من غلطه که اوضاع داره روز به روز بدتر میشه...

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درد و دل

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    تنهای توصیه ای که میشه به شما کرد اینه که در این مورد فکر کنید ....

    شما یا باید این رفتار و اخلاق رو کامل بپذیرید و یا اینکه تصمیم سختی در زندگیتون بگیرید

    پس اول مشاوره ای حضوری با مشاوری مجرب انجام بدید

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    متاسفانه مشاوره کاری انجام نمیده..

    تا الان دوتا مشاوره رفتم اول که میذارن من حرفامو بزنم بعد میگن میخوان چیکار کنی؟ میگم اگه یاد داشتم که اینجا نمیومدم... بعد میگن تصمیم با خودته
    به همین راحتی...

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    شوهرتون آدم بدی نیست
    فقط زیادی راحته همین
    و این تفاوت فرهنگی با شماست
    چون کاملا مشخصه از لحن بیانتون از اون خانواده های رسمی هستید

    درسته

    در کنار این همه خصوصیاتی که گفتم خصوصیات خوبی هم دارن... مثلا سعی میکنه تو هرکاری کمکم کنه یا اینکه همش دنبال اسایش منه و ....
    اما خب انقدر اون رفتارو نشون داده که ایناش به چشم نمیان

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    اصل اینه واسه شما به چشم بیاد وقتی واسه شما به چشم بیاد و از نظر شما بزرگ باشه کم کم خانوادتون را هم مجاب میکنه

    که همین پدر شما بگه شاید شوهر دخترم رفتاراش زیادی راحته ولی خداروشکر دخترم خوشبخته

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    اصل اینه واسه شما به چشم بیاد وقتی واسه شما به چشم بیاد و از نظر شما بزرگ باشه کم کم خانوادتون را هم مجاب میکنه

    که همین پدر شما بگه شاید شوهر دخترم رفتاراش زیادی راحته ولی خداروشکر دخترم خوشبخته

    دوست عزیز
    من واقعا احساس خوشبختی نمیکنم... بیشتر هرروز دارم عصبی تر و بی جون تر میشم... همین امروز از صبح تا الان با هزار باالخصوص شوهرم دعوا افتادم... و به خدا قسم دست خودم نیست...

    من دنبال راه حلم که خودمو ازین حالت روحی نجات بدم ... هر دفعه که عصبانی میشم میگم دفعه بعد نمیذارم چیزی ناراحتم کنه...اما کنترلمو از دست میدم... رفتارم دیگه اون لطافت زنونه رو نداره.. بیشتر شبیه اقایون شدم...
    از طرفی شوهرم قابل تغییر نیست و این مساله هر روز داره بزرگتر و دعواهامون شدت پیدا میکنه...
    میخوام خودم بزنم به در بیخیالی که مثلا اداب اجتماعی و فراموش کنم اما مگه با چیزی که بزرگ شدم میتونم مقابله کنم...



    واااااای خدای من کمکم کن همه چیز درست بشه.

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر


  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    همه چیزایی که گفتین اداب اجتماعی نیستا! همونجور که شوهر شما زیادی راحته، خانواده شما هم زیادی ناراحتن!!!شما همسر رسمی و قانونی ایشون هستین. تو دوران عقد شدت عواطف بسیار بالاست. چه ایرادی داره ایشون بخواد با همسر شرعیش تو اتاق تنها باشه. یا موقع دیدن فوتبال دست همسرش رو بگیره؟پدر شمام دیگه زیادی سخت میگیره. این برخوردها کم کم کینه و دلخوری بوجود میاره و ممکنه همسرتون تو زندگی مشترک تلافی همه اینهارو سر خانواده تون در بیاره.پس بهتره اول مشخص کنین برای شخص شما چه چیزهایی مهمه و چه چیزهایی کم اهمیته.نظر شما مهمه نه نظر پدر و مادربزرگتون. وقتی بدونین چه رفتاری از نظر شما بده و چه رفتاری بد نیست، اون زمان میتونین بطور قاطع با همسرتون صحبت کنین و خط قرمزهای محدود و مشخصی رو برای خودتون تعیین کنین. نه اینکه بالا سرش بایستین و هر ت************ی خورد شماتتش کنین.روشی که شما در پیش گرفتین صد در صد غلطه. چون اینجوری همسر شما به مرور یاد میگیره پنهون کاری کنه تا شما مدام بهش تذکر ندین چی خوبه و چی بد. پدرتون هم به چشم یه داماد دست و پاچلفتی بهش نگاه میکنه. اون وقت کم کم سرد میشه و دیگه دلش نمیخواد با شما و خانواده تون مراوده ای داشته باشه.پس شما هر دو طرف رو حفظ کنین. یه کم شما و خانواده تون کوتاه بیاین، یه کم هم همسرتون.برای صحبت با پدرتون هم ترجیحا از یه فرد صاحب نفوذ کمک بگیرین.در اخر هم بدونین لزومی نداره کارای شوهرتون رو مو به مو برای خانواده تون تعریف کنین و اگر هم خواستین چیزی بگین ترجیحا از موفقیت هاش بگین نه ناکامی هاش.البته همه اینا در صورتیه که بخواین این رابطه ادامه پیدا کنه و احتیاج به صبر و حوصله زیادی هم داره.ولی اگه به هر دلیل نمیخواین ازدواج کنین، بهتره تا دیر نشده تکلیف زندگی اون اقا هم روشن بشه.

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    من اصن نفهمیدم مشکل شوهرشون چیه دقیقا؟؟؟

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    همه چیزایی که گفتین اداب اجتماعی نیستا! همونجور که شوهر شما زیادی راحته، خانواده شما هم زیادی ناراحتن!!!شما همسر رسمی و قانونی ایشون هستین. تو دوران عقد شدت عواطف بسیار بالاست. چه ایرادی داره ایشون بخواد با همسر شرعیش تو اتاق تنها باشه. یا موقع دیدن فوتبال دست همسرش رو بگیره؟پدر شمام دیگه زیادی سخت میگیره. این برخوردها کم کم کینه و دلخوری بوجود میاره و ممکنه همسرتون تو زندگی مشترک تلافی همه اینهارو سر خانواده تون در بیاره.پس بهتره اول مشخص کنین برای شخص شما چه چیزهایی مهمه و چه چیزهایی کم اهمیته.نظر شما مهمه نه نظر پدر و مادربزرگتون. وقتی بدونین چه رفتاری از نظر شما بده و چه رفتاری بد نیست، اون زمان میتونین بطور قاطع با همسرتون صحبت کنین و خط قرمزهای محدود و مشخصی رو برای خودتون تعیین کنین. نه اینکه بالا سرش بایستین و هر ت************ی خورد شماتتش کنین.روشی که شما در پیش گرفتین صد در صد غلطه. چون اینجوری همسر شما به مرور یاد میگیره پنهون کاری کنه تا شما مدام بهش تذکر ندین چی خوبه و چی بد. پدرتون هم به چشم یه داماد دست و پاچلفتی بهش نگاه میکنه. اون وقت کم کم سرد میشه و دیگه دلش نمیخواد با شما و خانواده تون مراوده ای داشته باشه.پس شما هر دو طرف رو حفظ کنین. یه کم شما و خانواده تون کوتاه بیاین، یه کم هم همسرتون.برای صحبت با پدرتون هم ترجیحا از یه فرد صاحب نفوذ کمک بگیرین.در اخر هم بدونین لزومی نداره کارای شوهرتون رو مو به مو برای خانواده تون تعریف کنین و اگر هم خواستین چیزی بگین ترجیحا از موفقیت هاش بگین نه ناکامی هاش.البته همه اینا در صورتیه که بخواین این رابطه ادامه پیدا کنه و احتیاج به صبر و حوصله زیادی هم داره.ولی اگه به هر دلیل نمیخواین ازدواج کنین، بهتره تا دیر نشده تکلیف زندگی اون اقا هم روشن بشه.
    درسته شاید من یا خانوادم زیادی سخت گیر هستیم ..قبل از اینکه بخوام با خانوادش ارتباطی داشته باشم ازش پرسیدم به چه چیزهایی حساسیت دارند... و سعی کردم حداقل جلوشون ائن حرکت یا حرف و انجام ندم...و خودم حساسیت های خانوادمو براش تعریف کردم.
    هر خانواده ای تعریف مشخصی از رفتارها داره...خانواده منم چون دختر بزرگتر هستم براشون اولین باره این اتفاق میفته .خیلی سخت باهاش کنار میان... تنها کسی که این وسط مونده منم.... من و شوهرم به عنوان بزرگترامون باید به تفکر یا حتی رفتارها احترام بذاریم...
    سعی کردم به شوهرم اینو بفهمونم اما تلاشم بی فایده ست...
    یکسری از مسایل بزرگ و کوچک و تعریف کردم تا دوستان بهتر بتونن راهنماییم کنن

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    من اصن نفهمیدم مشکل شوهرشون چیه دقیقا؟؟؟

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25658
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    5
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رفتار سبک شوهر

    واقعا کسی نیست که راهنماییم کنه؟
    پس این سایت برای چیه؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد