نوشته اصلی توسط
يلدا.طاهري
با سلام،الان دو ماهه از خونه شوهرم قهر كردم و خونه پدرم هستم با يه دختر دو ساله،توي اين مدت نخانواده همسرن نه خودم همسرم براي
شنيدن حرفاي من اينجا نيوندن پيشقدم هم نشدن...رو يسري لج و لجبازيا زندگيم داره از هم ميپاشه،همسرم ميگه خودت رفتي،خودتم برگرد،به خاطر بچم حتااينو پذيرفتم ك خودم برم،اما از طرفي چون شوهرم بيكار بود و تازه يك ماهه سر كار رفته امكان زندگي با يه بچه كوچيك تو خونه خودم نيس،از طرفي تو پيامايي ك ميده نسبت ب زماني ك از خونه زدم بيرون
هيچ تغييري نكرده فقط منو مقصر همه چيز ميدونه و لحنش خيلي طلبكارانه. وبده و به من
ميگه اشتباه خودت رو بپذير برگرد سر زندگيت،كوچكترين قدمي هم خودش نميخاد برداره.ايرادش به من
بد اخلاق بودن منه و اينكه تو زندگي ايجلد تنش ميكنم،بش پيشنهاد دادم با مم مشاوره بريم منم
برميگردم سر زندگيم قبول نكرد.نميدونم بايد چكار كنم با وجود يه دختر دو ساله راضي ب طلاقم نيستم
ولي با اين وضعيت از ادامه اين زندگي هم ميترسم كه هيچ حقي براي من قاعل نيس.لازم ب ذكر ك بگم
ما الان حدود 8 ساله ك ازدواج كرديم ،شوهرم ابتدا دانشجو بود بغد سرباز و تا يك ماه پيش بيكار،،وسطاي زندگي حدود10 يازده
ماههي كار كرد بقيش جور زندگي همش رو دوش من بود و خودم كار كردم و كم و زياد گذران امورات كرديم
و اينموضوع ك خودم تنهايي بايد از عهده همه چي برميومدم از لحاظ روحي منو خسته كرد،تنش آخرمون هم تقريبا سر خانولدش بود
ك بيش از اينكه مسوليت منو بچش رو داشته باش به فكر رفع مشكلات اوناس و اصلا توجهي ب من روحيات من و امورات زندگي مون نداشت