نوشته اصلی توسط
ktarabi
با سلام
من تازه 8 ماهه ازدواج کردم. اما 2 سال سختی کشیدم تا به همسرم رسیدم. اما از دوران عقد تا امروز با کوچکترین بحثی میگه تلاق میخوام. النم صبح 5:30 بیدار میشم میرم سرکار 6:30 عصر میام. از لحضه ورودم میگه جوراباتو دربیار اونجا نشین اونجا نرو این کارو نکن اونکارو بکن و... . فقط پشت سرهم غر میزنه
این درصورتی که با عشق وایساده شام خوشمزه هم اماده کرده.
جدای این بحثا من قلیون میکشم خودشم از روز اول خبر داشت و باهم میکشیدیم اما الان دوهفتس اسم قلیون میاد شروع میکنه داد و بیداد کردن گریه میکنه منو میزنه. ...
بهش میگم منم میتونم بیرون مثل بقیه مردها برم قهوه خانه کلی پول بدم اما میام خونه خودم کنار تو نیم ساعت ارامش داشته باشم. بعدش به زندگیم برسم.
الان چند ماهه هزاربار باید ازش خواهش کنم که باهم دوتایی بریم بیرون تا یک بار بیاد اونم وقتی که هوا تاریک بشه نزدیک غروب باشه. انگار کسر شانش میشه دیگه کنارم باشه
ریزش موهامو بهونه میکنه میگه چاق شدی و هزارتا دلیل الکی. چون من از اولم همه این مشکلاتو داشتم
دیشبم سر قلیونو ریزش مو دعوامون شد کلی دادوبیداد کردو مادر منو فحش داد و .... آخرشم مثل همیشه گفت تلاق میخوامو ساکشو جمع کرد که صبح بره خونه باباش.
منم برای اولین بار بهش گفتم برو دیگه ازت خسته شدم اما رفتی یا باید خودت برگردی یا انقدر خونه بابات بمونی تا موهات سفید بشه تلاقتم نمیدم
من شب ساعت 11 رفتم خوابیدم اون تا 4 صبح بیدار بوده همش تو تلگرام بوده و تلویزیون نگاه میکرده.
فکر کنم صبحم واقعا رفته از خونه بیرون
الان من چیکار کنم؟ ما دونفری بودیم که 2 سال برای بهم رسیدن جنگیدیم جلوی خانواده ها وایسادیم تا قانشون کنیم اما الان اینطوری؟
من کارشناسی ارشد دارم خانوم منم لیسانس داره