نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: چرا باید تقلید کرد؟

2075
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    چرا باید تقلید کرد؟












    تقلید به معنای پیروی و دنباله روی است و در اصطلاح فقهی عبارت است از عمل کردن به ‏آنچه مجتهد در مسائل شرعی فتوا می دهد. مهمترین دلیل بر جواز تقلید در مسایل دینى، همین نکته عقلایى است که ‏انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید. ‏


    در این مقاله به بررسی مسئله اجتهاد و تقلید، لزوم تقلید در مسائل فقهی، تأکید به تقلید در قرآن کریم، و اینکه چرا تقلید امری است واجب پرداخته می‌شود.

    حمید دغدغه ای داشت که مدتها با اون درگیر بود و ذهنش را مشغول می کرد. مخصوصاً این اواخر که در شرف فارغ التحصیلی قرار داشت. تقریبا درسش تمام شده بود و مشغول دفاع از رساله کارشناسی ارشد از یکی از دانشگاههای صنعتی بود. بالاخره طاقت نیاورد و دغدغه اش را با استاد معارف اسلامی دانشگاه مطرح کرد:

    ــ حمید: حاج آقا سلام علیکم، ببخشید من یک سۆال داشتم. کی میتونم مزاحمتون بشم؟

    ــ استاد: علیکم السلام آقای مهندس. بفرمایید، همین الان در خدمتتون هستم. تا شروع کلاس فرصت دارم.

    ــ حمید: یک موضوعی مدتهاست که ذهنم را مشغول کرده و خیلی به اون فکر می کنم.

    ــ استاد: به به مبارکه! پس بالاخره آستین بالا زدید. انشاءالله کی شیرینی می خوریم؟

    ــ حمید: نه استاد مسئله ازدواج نیست. در اون مورد هم مطالبی دارم که در موقع خودش مزاحمتون میشم.

    ــ استاد: البته این برای مزاح بود. سۆالتون رو بفرمایید.

    ــ حمید: سۆالم اینه که چرا باید تقلید کنیم؟ یعنی تقلید در مسائل فقهی چه ضرورتی دارد؟

    ــ استاد: سۆال بسیار خوبی است. البته باید ابتدا مفهوم تقلید و اجتهاد را بیان کنم.


    اجتهاد در لغت به معنای تلاش و کوشش تا سرحد توانایی است به گونه ای که با تحمل رنج و سختی همراه باشد و در اصطلاح فقهی عبارت است از به کار بردن تلاش و کوشش در راه به دست آوردن احکام شرعی از راهها و منابع معمول و متعارف در نزد فقیهان شیعه که همان قرآن، سنت، عقل و اجماع است.

    در تعریف تقلید حضرت امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله می فرمایند: تقلید به معنای پیروی و دنباله روی است و در اصطلاح فقهی عبارت است از عمل کردن به آنچه مجتهد در مسائل شرعی فتوا می دهد

    تقلید، رجوع جاهل به عالم است، هیچ بار منفی برای مقلد ندارد; زیرا جاهل در این جا به ‏معنای جاهل نسبی است، یعنی کسی که در مسائل شرعی، مجتهد و کارشناس نیست، گرچه خودش ‏در مسائل دیگری متخصص و کارشناس باشد، و یا حتی در مسائل فقهی از آگاهی نسبی خوبی ‏برخوردار باشد. ‏خود مجتهدین نیز در مسائل دیگر به متخصص رجوع می کنند و این را از باب رجوع جاهل به عالم و ‏اهل خبره می دانند



    ــ حمید: آیا در قرآن کریم در مورد این موضوع و لزوم تقلید مطلبی اشاره شده؟

    ــ استاد: بله، یکی از دلایل لزوم تقلید می تواند آیه 42 سوره مبارکه نحل و آیه 7 سوره مبارکه انبیاء ‏باشد که می فرماید: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون. از اهل دانش و علم بپرسید اگر خودتان به آنها عالم نیستید. طبق آیات قرآن کریم پرسیدن و پیروی از عالمان مورد تأکید است.

    ــ حمید: این تأکید در قرآن کریم برای چیست؟

    ــ استاد: ‏«تقلید» در زبان فارسى بار معنایى دارد که حکایت از پیروى بدون دلیل از کسى مى کند. ‏ولى در مصطلح فقهى مراد از تقلید، مراجعه‏ى غیر متخصّص، در یک امر تخصّصى، به متخصص آن ‏مى باشد. به همین دلیل، بر خلاف مفهوم نخست که در نظر عقلا منفى و مطرود است، این معنا کاملاً ‏مقبول و معقول مى باشد و مهمترین دلیل بر جواز تقلید در مسایل دینى، همین نکته عقلایى است که ‏انسان غیر متخصّص باید در مسایل تخصّصى به متخصّص آن مراجعه نماید. ‏

    ــ حمید: آیا من نمی توانم با توجه به عقل و منطق اعمال شرعی خودم را انجام دهم؟






    ــ استاد: مثلاً شما چگونه از راه عقل مى‏فهمید مبطلات روزه چیست؟ نمازهاى یومیه چند تا و چند ركعت و داراى چه اجزا و شرایطى است؟ ‏ و صدها و هزارها مسأله دیگر؟! واقع مطلب آن است ‏كه شما حتى یك مورد از احكام دینى خود را نمى‏توانید مستقلاً از طریق عقل به دست آورید و انجام ‏دهید، بلكه در همان امورى كه به گفته خود تقلید نمى‏كنید، مقلد هستید. ولی به جاى آن كه مثلاً ‏رساله مجتهدى را بردارید و مطابق با آن عمل كنید، براساس آنچه از دیگران دیده و با آن ‏خوگرفته‏اید، عمل مى‏نمایید و از عرف و عادت عمومى تقلید مى‏كنید. یعنى در واقع به جاى آن كه ‏مستقیماً از متخصص و كارشناس، مسائل دینى را بیاموزید، با واسطه از غیر متخصص مى‏گیرید، گاه ‏نیز ممكن است به پندارهاى خود و به خاطر ندانستن دلایل و منابع یك حكم با آن مخالفت کرده و آن را ‏خلاف عقل به حساب آورید. در حالى كه با اندكى جستجو و كاوش و با مراجعه به كارشناسان دین ‏در خواهید یافت دانش شما در این زمینه ناقص بوده است. در چنین مواردى همان عقل و منطق كه ‏مستند شماست، حكم مى‏كند انسان باید از طریق دین‏شناس و متخصص، احكام دین را فرا بگیرد و ‏ناشیانه بى‏راهه نرود.


    ــ حمید: چرا تقلید امری واجب است و اختیاری نیست؟

    ــ استاد: برای شناخت احکام شرعی، آگاهی های فراوانی از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث ‏صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات و ده ها مساله دیگر لازم است که ‏آموختن آنها، نیازمند سال ها تلاش جدی است.‏ در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه می بیند:‏

    - نخست این که راه تحصیل این علم (اجتهاد) را در پیش گیرد؛

    - دوم این که در هر کاری آرای موجود را مطالعه کرده، به گونه ای عمل کند که طبق همه آرا، عمل او ‏صحیح باشد (احتیاط کند)؛

    - سوم این که از رأی کسی که این علوم را به طور کامل آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس ‏است، بهره جوید (تقلید).‏


    اجتهاد در لغت به معنای تلاش و کوشش تا سرحد توانایی است به گونه ای که با تحمل رنج و سختی همراه باشد و در اصطلاح فقهی عبارت است از به کار بردن تلاش و کوشش در راه به دست آوردن احکام شرعی از راهها و منابع معمول و متعارف در نزد فقیهان شیعه که همان قرآن، سنت، عقل و اجماع است



    بی شک، اگر او در راه اول به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی شده، از دو راه دیگر بی نیاز، ‏خواهد بود؛ اما تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است.‏ راه دوم هم نیازمند اطلاعات کافی از آراء موجود در هر مساله و روش های احتیاط است و در بسیاری از ‏موارد، به دلیل سختی احتیاط، زندگی عادی او را مختل می کند. ناگزیر گزینه «تقلید» برای توده ی ‏مردم علاوه بر راحتی و سهولت، حتمیت می یابد. البته این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام ‏شرعی ندارد؛ بلکه در هر رشته ی تخصصی دیگر نیز وجود دارد. به عنوان مثال یک مهندس متخصص ‏مثل خود شما را فرض کنید که بیمار می شود. او برای درمان بیماری خود، یا باید خود به تحصیل علم پزشکی ‏بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده، به گونه ای عمل کند که بعداً پشیمان نشود و یا به ‏پزشک متخصص رجوع کند.‏ راه نخست او را به درمان سریع نمی رساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است و او را از کار تخصصی خود ‏‏(مهندسی) باز می دارد. از این رو بی درنگ از پزشک متخصص کمک می گیرد و به رأی او عمل می ‏کند.‏ در اینجا او در عمل به رأی پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات ‏می دهد؛ بلکه در اغلب موارد، درمان نیز می شود. مکلف نیز در عمل به رأی مجتهد متخصص، نه تنها ‏خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات می دهد؛ بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست می ‏یابد.



    ــ حمید: یک نکته ای هم که برای من ابهام دارد این است که می توان گفت تقلید، رجوع کردن جاهل به عالم است و همین نکته باعث می شود قشر تحصیل کرده سراغ تقلید نروند.


    ــ استاد: اولاً این که می گویید قشر تحصیل کرده سراغ تقلید نمی روند صحیح نیست. ثانیاً: این که تقلید، رجوع جاهل به عالم است، هیچ بار منفی برای مقلد ندارد; زیرا جاهل در این جا به ‏معنای جاهل نسبی است، یعنی کسی که در مسائل شرعی، مجتهد و کارشناس نیست، گرچه خودش ‏در مسائل دیگری متخصص و کارشناس باشد، و یا حتی در مسائل فقهی از آگاهی نسبی خوبی ‏برخوردار باشد. ‏خود مجتهدین نیز در مسائل دیگر به متخصص رجوع می کنند و این را از باب رجوع جاهل به عالم و ‏اهل خبره می دانند. نمونه بارز آن حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بود که پزشک معالج ایشان می‌گفت: تا ‏به حال کسی را ندیده ام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد. به نظر می رسد، تبلیغ این فکر که علمای دین مردم را جاهل و عوام به حساب می آورند و امثال آن، از ‏تبلیغات سوء کسانی است که می خواهند میان مردم و علمای دین فاصله ایجاد کنند.

    ــ حمید: خیلی متشکر استاد، توضیحات جامع و کاملی بود و من رو کاملاً قانع کرد.

    ــ استاد: انشاءالله که همینطور بوده باشد. ضمناً ما همچنان منتظر شیرینی دغدغه دیگر شما هستیم!

    ــ حمید: حتماً استاد، شما دعا بفرمایید شیرینی هم خدمتتون تقدیم می کنم.




    استفتاء از حضرت آیت الله خامنه ای:

    سۆال: آیا تقلید، صرفاً یک مسأله عقلى است یا ادلّه شرعى نیز دارد؟

    جواب: تقلید، ادلّه شرعى دارد و عقل نیز حکم مى‏کند که شخص ناآگاه به احکام دین باید به مجتهد جامع‌الشرایط مراجعه کند.


    سۆال: به نظر شریف حضرتعالى، عمل به احتیاط بهتر است یا تقلید؟

    جواب: چون عمل به احتیاط مستلزم شناسایى موارد و چگونگى احتیاط و صرف وقت بیشتر است، بهتر آن است که مکلّف در احکام دین از مجتهد جامع‏الشرایط تقلید کند.

  2. 3 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : چرا باید تقلید کرد؟

    چرا باید مرجع تقلید داشته باشیم واز کسی که مثل خودمان است تقلید کنیم؟مگر خودمان عقل نداریم؟ ...


    پرسش : چرا باید مرجع تقلید داشته باشیم واز کسی که مثل خودمان است تقلید کنیم؟مگر خودمان عقل نداریم؟ در صورتی که اعمال بدون تقلید انجام شود ، حکم شرعی آن چیست؟


    پاسخ :

    عقیدة مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد (نه تقلیدی ) ، ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید،‌ یا از راه ا حتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدان عملی را حرام می دانند و عدة دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند،‌ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند،‌ واجب است از مجتهد تقلید نمایند.(1)

    اگر فردى بخواهد اعمالش را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، باید قرآن و تفسیر و علومى را که وابسته به آن است،‌به طور تخصصّى بداند. همین طور باید سنّت را که عبارت است از قول،‌ عمل و تقریر ( تأیید گفتار و اعمال دیگران توسط معصوم) کاملاً بشناسد؛ یعنى با علوم حدیث آشنا باشد که عبارت است از : علم رجال (شرح حال راویان حدیث) و سلسله سند، درایه (فهم دلالت روایات)، شأن نزول روایات، قرائن حالی و مقالی، تقیّه، حقیقت و مجاز، تعارض روایات با روایات یا تعارض روایات دیگر با آیات و تزاحم مصالح و....

    چنین فردى که به قرآن و سنّت با کیفیت مذکور آگاهى داشته باشد، مى تواند بلکه باید طبق قرآن و سنت، آن طور که مى فهمد عمل نماید. به چنین فردى متخصّص علوم اسلامى یا مجتهد و فقیه مى گویند و تقلید کردن برای او جایز نیست. امّا اگر کسى از نظر علم و آگاهى به حدّ مذکور نرسیده باشد، عقل حکم مى کند از یک یا چند متخصّص علوم اسلامى بپرسد و طبق آن عمل نماید. این راهکار مقتضای عقل و شعور است که خدا داده است و قرآن هم به همین مطلب تصریح فرموده : «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون؛ (2) از آگاهان بپرسید اگر نمی‌دانید».

    تقلید، سؤال از اهل ذکر یا رجوع به مجتهد و متخصّص است، همان طور که مردم چه مسلمان و چه غیر مسلمان در مسائلى که تخصّص ندارند،‌به متخصّصان مراجعه مى کنند، مثلاً اگر ماشینشان خراب شد به مکانیک مراجعه مى کنند؛ اگر بیمار شدند به پزشک مراجعه مى کنند؛ اگر بخواهند شهر یا خانه بسازند به مهندس و معمار مراجعه مى کنند. حتى کسانى که در یک رشته تخصص دارند،‌در رشته‌هاى دیگر تقلید مى‌‌کنند،‌ مثلاً مراجع تقلید به هنگام بیمارى به پزشک مراجعه مى‌ک‌نند؛ مهندسان و معماران هنگامى که ماشینشان خراب شد به مکانیک مراجعه مى کنند.

    بنابراین همان طور که عقلاً در اکثر مسائل روزمرّه از متخصّصان پیروى مى‌کنند، در مسائل دینى نیز اگر متخصّص نیستند، باید به متخصّص (مرجع تقلید) مراجعه کنند. این مراجعه را «تقلید» می‌گویند.

    پس تقلید از فقها نه تنها خلاف عقل نیست ، بلکه از باب رجوع غیر متخصص به متخصص مى باشد که حکم عقلى است. اگر کسى که باید تقلید کند، تقلید نکرده واعمالى را انجام دهد مانند بیمارى است که خودسر دارو مصرف کند. چه بسا عوض این که بهبودى حاصل شود بیمارى اش افزون شود. در روایات این حکم عقل تأیید شده است.

    امام عسکری(ع) فرمود: «امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه؛(3) از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین اند و خود را از گناه و آلودگى حفظ مى کنند و با هواهاى نفسانى مبارزه مى کنند و مطیع اوامر الهى و جانشینان اویند، بر همگان لازم است که از آنان تقلید کنند».

    مراد از «همگان» یعنى کسانى که در علوم اسلامى مجتهد و متخصص نیستند، گرچه در علوم دیگر متخصص باشند، مثلاً اگر استاد دانشگاه یا پزشک در علوم اسلامى مجتهد نباشد باید تقلید کند، چنان که مرجع تقلید در مسائل پزشکى و مهندسى از پزشک و مهندس تبعیت و تقلید مى کند.

    بنابر این در احکام دین، به حکم عقل، شخص یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید کند، وکسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب عقلی است که از مجتهد تقلید کنند .

    از نظر فقهی اگر مکلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد،‌در صورتی اعمال او صحیح است که بفهمد به وظیفة واقعی خود رفتار کرده است، مثلاً بعضی از مراجع تقلید در رکعت سوم و چهارم نماز گفتن یک بار تسبیحات اربعه را کافی می دانند و بعضی دیگر می فرمایند سه مرتبه باید گفته شود. مکلفی که تقلید نکرده، اگر سه بار گفته باشد، نمازش درست است؛ یا عمل او با فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده، یا با فتوای مجتهدی که فعلاً از او تقلید میکند، مطابق باشد.(4)


    پی‌نوشت‌ها:

    1. امام خمینی، توضیح المسائل، مسئلة 1.

    2. نحل (16) آیه 43.

    3 . بحار الانوار ج 2 ، ص 88 .

    4. امام خمینی، توضیح المسائل، مسئلة 14.








  4. 3 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : چرا باید تقلید کرد؟

    فلسفه مرجع تقلید چیست؟




    _چرا باید تقلید کرد؟
    _مرجع تقلید از چه زمانی بوجود امد؟
    _ایا در قران و احادیث به مرجع تقلید اشاره شده است؟
    _حیطه اختیارات مرجع تقلید چیست؟
    _ایا مرجع تقلید معصوم است یا اونیز اشتباه میکند؟
    _چرا بعضی مراجع با یکدیگر اختلاف نظر دارند؟





    در باره فراز اول و دوم و سوم بايد گفت: در مسايل ديني هم تحقيق لازم است و هم تقليد؛ در پاره اي موارد تحقيق و بررسي عقلي ضروري است. تقليد در آن موارد فايده اي ندارد، مانند اصول دين يا رسيدن به دين حق در اين زمان كه تنها از راه تحقيق و بررسي و تامل عقلاني ميسر است. اما در برخي از موارد تنها راه پيش رو تقليد است؛ البته انسان مي‌تواند در مسائل و احكام ديني آگاه شده و بر اساس آگاهي خود و بدون مراجعه به مرجع تقليد(آگاه از احكام دين) احكام و تكاليف الهي را انجام دهد. بر چنين كسي نه تنها تقليد لازم نيست، بلكه نبايد تقليد كند، مگر آن كه ديگري را آگاه تر از خود بداند.

    اگر فردي بخواهد اعمالش را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، بايد قرآن و تفسير آن و علومي را كه وابسته به آن است، ‌به طور تخصصّي بداند. همين طور بايد سنّت را كه عبارت است از قول،‌عمل و تقرير معصوم(ع) (گفتار و اعمال و رضايت به اعمال ديگران) كاملاً بشناسد؛ يعني با علوم حديث آشنا باشد كه عبارت است از: علم رجال (شرح حال راويان حديث) و سلسله سند، درايه (فهم دلالت روايات)، شأن نزول روايات، قرائن حالي و مقالي، تقيه، حقيقت و مجاز، تعارض روايات با روايات يا تعارض روايات با آيات و تزاحم مصالح. وي بايد اين دانش‌ها را به طور تخصّصي و كارشناسانه بداند.

    چنين فردي كه به قرآن و سنّت با كيفيت مذكور آگاهي داشته باشد، مي‌تواند بلكه بايد طبق قرآن و سنت، آن طور كه مي‌فهمد عمل نمايد. به چينن فردي متخصّص علوم اسلامي يا مجتهد و فقيه مي‌گويند و تقليد كردن براي او جايز نيست. امّا اگر كسي از نظر علم و آگاهي به حدّ مذكور نرسيده باشد، عقل حكم مي‌كند از يك يا چند متخصّص علوم اسلامي بپرسد و طبق آن عمل نمايد. اين بر مقتضاي عقل و شعوري است كه خدا به او داده است. قرآن هم به همين مطلب تصريح كرده و فرموده: «از آگاهان بپرسيد اگر نمي‌دانيد».(1)

    بنابراين همان طور كه عقلا در اكثر مسائل روزمرّه از متخصّصان پيروي مي‌كنند، در مسائل ديني نيز اگر متخصّص نيستند، بايد به متخصّص (مرجع تقليد) مراجعه كنند. اين مراجعه را «تقليد» مي‌گويند. پس تقليد از فقها نه تنها خلاف عقل نيست، بلكه از باب رجوع غير متخصص به متخصص مي‌باشد كه حكم عقلي است.

    اگر كسي كه بايد تقليد كند، تقليد نكرده و اعمالي را انجام دهد، مانند بيماري است كه خودسر دارو مصرف كند. چه بسا عوض اين كه بهبودي حاصل شود، بيماري اش افزون شود. در روايات نيز اين حكم عقل مورد تأييد قرار گرفته است. از امام عسكري(ع) آمده است:

    «امّا من كان من الفقها صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام أن يقلّدوه؛(2) از بين فقها آنان كه حافظ و نگهبان دين­اند، خود را از گناه و آلودگي حفظ مي‌كنند، با هواهاي نفساني مبارزه مي‌كنند، مطيع اوامر الهي و جانشينان اويند، بر عوام لازم است كه از آنان تقليد كنند.»

    مراد از عوام يعني كساني كه در علوم اسلامي مجتهد و متخصص نيستند، گرچه در علوم ديگر متخصص باشند، مثلاً اگر فرد استاد دانشگاه يا پزشك باشد. اما در علوم اسلامي مجتهد نباشد، بايد از متخصص فن تقليد كند، چنان كه همان مرجع تقليد در امور پزشكي موظف به تبعيت از اين پزشك است.

    بنابر اين در احكام دين، به حكم عقل، شخص يا بايد مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روي دليل به دست آورد يا از مجتهد تقليد كند، يعني به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طوري به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده اي از مجتهدان عملي را حرام مي‌دانند و عده ديگر مي‌گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد. اگر عملي را بعضي واجب و بعضي مستحب مي‌دانند، آن را به جا آورد، پس كساني كه مجتهد نيستند و نمي‌توانند به احتياط عمل كنند، واجب عقلي است كه از مجتهد تقليد كنند.(3)

    _ در باره قلمروي اختيار مرجع تقليد بايد گفت با توجه به دلائل نقلي از جمله آنچه در توقيع شريف آمده: در پيش آمدها به راويان حديث (كساني كه گفتار ما را مي توانند تفسير وتبيين كنند) رجوع كنيد، زيرا آنان حجت ما بر شمايند و ما حجت خدائيم.(4) مجتهدان جامع الشرايط در هر زمان، صاحب ولايت‌اند، اما چون به كارگيري ولايت در جامعه به صورت رسمي نمي‌تواند توسط تمام آنان انجام پذيرد و هرج و مرج و اختلاف گسترده ايجاد مي شود، يك نفر جهت اِعمال ولايت معرفي مي شود. به چنين فردي، ولي فقيه گفته مي‌شود و ديگران نمي توانند در محدوده امور اجتماعي وسياسي و... اعمال ولايت نمايند. اگر چه مي توانند نظرات خود را بيان كرده و در مسايل ديگر مانند فتوا دادن و جمع وجوهات شرعي و مانند آنها داراي ولايت باشند.

    اما در احكام حكومتي همه موظفند از ولي فقيه تبعيت نمايند و در احكام فردي مانند نماز و روزه و... هر كس تابع فتواي مرجع تقليد خود است وبه فتواي او عمل مي كند.

    _ در باره مسله عصمت بايد گفت بي ترديد مراجع داراي عصمت حتي از خطا و اشتباه نيستند ولي در نگاه عالمان شيعه كه به گروه "مُخطِئِه" معروفند ممكن است مجتهد خطا و اشتباه كند، ولي اگر بر اساس قواعد و اصول عمل كرده باشد، گناهكار نيست و معذور است.

    _ در باره اختلاف نظر مراجع به اختصار بايد گفت: اختلاف نظر فقها در حقيقت به نحوه استنباط آنان بر مي‌گردد. فقيه بايد حكم شرعي را از آيات و روايات معصومين استخراج كند و بر اساس آن‌ها حكم به حليت يا حرمت نمايد. در اين راستا با استفاده از مباني اصولي خود به بررسي روايات مي‌پردازد و به جمع بندي نهايي مي‌رسد. چه بسا روايتي كه دليل حرمت يا حليت است، به نظر فقيهي از نظر سند يا دلالت تمام باشد، ولي فقيه ديگر آن را مخدوش مي‌داند.

    اين بدان خاطر است كه گاهي از ائمه اطهار(ع) حكمي بر خلاف نظر خودشان به عنوان تقيه صادر مي‏شد، نيز جاعلان حديث براي تشويش اذهان و تخريب و تحريف دين و احكام الهي، احاديثي به نام امامان جعل مي‏كردند. احاديث تقيه‏اي و جعلي در لابه لاي اخبار و احاديث ما موجود است. از اين جا علوم و دانش‌هاي مختلف مانند علم الحديث و درايه الحديث و... براي فهم احاديث و روايات صحيح از غير صحيح به وجود آمده است.

    همين مسئله كافي است كه در بسياري از احكام اختلاف نظر ايجاد شود. اين مسئله امري طبيعي است. همان طوري كه در رشته‌هاي ديگر علمي نيز بين كارشناسان، اختلاف نظر وجود دارد، مثلاً يك جراح نظر مي‌دهد غده­اي را بايد با عمل جراحي از بين برد، ولي جراح ديگر به اين نظريه اعتقادي ندارد و معتقد است با دارو قابل معالجه است.


    پي‌ نوشت‌ها:

    1. نحل (16) آيه 43.
    2. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، دار الاحيا التراث العربي، بيروت، 1403 ق، ج 2، ص 88.
    3. جوادي آملي، دين‌شناسي، اسراء، قم ـ 1383ش.، ص 126.
    4. احمد بن على طبرسى‏، الا حتجاج على أهل اللجاج‏، ناشر مرتضى، مشهد، 1403 ق‏، ‏ج2، ص 470.




  6. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد