با سلام و خسته نباشید
من خانمی 35 ساله و شوهرم 36 ساله که 10 سال هست با هم ازدواج کردیم و دختری 8 ساله داریم با مشکلات فراوان از ابتدا تا کنون .
مشکل ابتدایی ما
اختلاف نظر شوهرم با پدرم بود که تا الان ادامه دارد و چندین سال است که با خانواده پدرم هیچ ارتباطی برقرار نمی کند .(البته من هم کم نمی آوردم و طرفداری از پدرم داشتم .)
در سال های اخیر متوجه شده ام که در
دوران عقد تصمیم به طلاق داشته که با مادر خود در این مورد صحبت کرده و مادر ش به او پیشنهاد داده که عروسی کنین درست میشه البته دلیل این کارش رو الان هم بیان نمیکنه
ایرادهای فراوان از من و شغلم و خانواده ام و تو هین کردن و ناسزا گفتن و کتک زدن که من با گذشت فراوان آنها را تحمل کرده ام
خیانت هایی که از او دیده ام در دو سال اخیر به صورت تلفنی و پیگیری آن توسط خانواده او که البته زیر بار این مورد نرفته و در نهایت گفته که هر کاری دوست دارم انجام میدم
اکنون شوهرم
تصمیم به طلاق گرفته و در حال پیگیری می باشد
خودش میگه تمام این اذیت هایی که کردم به خاطر این بوده که
تو خسته بشی و بری تقاضای طلاق بدی
الان هم
بی توجهی فراوان نسبت به من و دخترم داره طوری که هر شب با خانواده خودش میرن بیرون و من و دخترم هم بعضی مواقع به خانه پدرم میریم فقط وقتی نیاز جنسی داره سراغ من میاد و توجه میکنه و رفتارش عوض میشه
خواهش میکنم من را راهنمایی کنید تا بتوانم زندگیم رو حفظ کنم و این مشکلات و ناراحتی ها هم نداشته باشم و بتوانیم با آرامش کامل در کنار هم زندگی کنیم
با تشکر