بارداریم رو دانشجو بودم !
تا پایان ماه پنجم ؛کلاس هارو میرفتم دوستای صمیمیم هم خبر از بارداریم نداشتن !
عیچ تغییری نه تو رفتارم داشتم نه ظاهرم .
برنامه هامم مثل قبل .
ورجه وورجه های دانشجویی و همه برنامه هاشم سر جاش .
فقط ؛فقط تو دورهمی های توی سالن کمی از بچه ها فاصله میگرفتم که یدفه تو خنده ها دستشون نخوره به شکمم !!!
کلاسها تمام شد تا امتحانات آخر ترم که رفتم ..بچه ها گفتن غزل شکم زدی ها چه وضعشه ؟!!!
با خجالت و سرخ و سفید شدن گفتم :پریروز زایمان کردم
قیافشون هنوزززز جلوی چشممه ...دیگه خودتون حدس بزنین بعدش چی شد