نوشته اصلی توسط
abazar
سلام شب بخیر
نمی دونم می تونم اینجا خودم رو اروم کنم یا نه
راهی جز نوشتن ندارم بلکه خودم با گفته های خودم اروم شده باشم
بنه یه اقایی هستم که مدت 3 سال و نیمه با خانومی در ارتباطم
همگی از این رابطه در اطلاع هستند و قصد همگی ازدواج ما هستش
نمی دونم از کجا بنویسم که شما دوستان رو خسته نکنم
با اینکه خودم خسته خسته ام از این دنیا و روز و شب و همه اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده
مشکل من اینه نمی تونم از حق خودم دفاع کنم در مقابل توهین هایی که به من میشه
در مقابل حرفایی که به ا حق زده میشه به من
من هر روز دارم تو زندگم دعوا می بینم
اونم دعوا بر سر اتفاقاتی که هیچ وقت یا پیش نیومده یا اتفاقات جزئی روزمره هستش
من 23 سال دارم نامزدم به هر چیزی شک می کنه
سر کارم فکر می کنه با خانومی رابطه دارم تو مغازه
مشتری خانم وارد مغازه میشه بهم شک می کنن
من ادم چشم پاک و مقیدی هستم هیچ وقت تو زندگی خطایی نکرده ام
ادم رفیق بازی نیستم و همیشه سر کار مشغول کارم
نمی دونم چیکار کنم زندگیم اروم شه
افسرده شدم
هر روز بهم میگه خیانت کار همش بهم توهین می کنه
همه احترام میون ما خدشه دار شده همه شخصیتم خرد شده
گناهم چیه
منی که جسارتی به کیس نکردم گناهم چیه
سوال دوم من اینه
موقعیتی که برام پیش اومده مقصرش کیه
می دونم خودم مقصرم
چندی پیش تو محل کار بودم خانوم یکی از اقوام اومدن
کاری رو به بنده سفارش دادن که این کار ملزم به طرحی بود که باس اماده می شد نمونه این طرح رو با تلگرام از روی سیستم به خط شون ارسال کردم و جز ارسال نمونه کار و تایید گرفتن از ایشون چیز خای در میون نموند
من بخاطر ارامش خاطر خودم این موضوع رو مطرح می کنم و ایشون شروع می کنن به دعوا و توهین و ...
می وام مقصر این موضوع رو بدونم
من کار بدی کردم؟