نمایش نتایج: از 1 به 18 از 18

موضوع: دروغ و خیانت

5054
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy دروغ و خیانت

    سلام . من 21 سالم است و حدود 4 سال است که با دختری دوست هستم و این رابطه برای ازدواج است . من در تهران زندگی میکنم و او در شهرستان . من پسری مذهبی هستم و بر روی حجاب و .. تاکید دارم . ولی خانوادی اون به این چیزا اهمت نمیدن ولی خودش قول داده بود که تغییر کنه . نمیدونم بهم قبلا دروغ گفته یا نه ولی تا اونجا که میدونم نه چون مثلا با این که میدونست من عصبانی میشم یا باهاش یه مدت حرف نمیزنم بازم اتفاقات اطرافشو میگفت . مثلا این که پسر عموش که 15سالش بود یهو بغلش کرده و بوسش کرده بود واسه تبریکه عید . این واسه 2سال پیشه که دیگه گفت آخرین اشتباهم بود و …… . تو این 4سال ما همدیگرو سالی چند بار میدیدم یا من میرفتم شهرستان یا اونا میومدن تهران چون اینجا هم خونه دارن بیشتر اونا میومدن . من به شدتتت دوسششش دارمم و دیونشممم . اون به من اون اوایل گفته بود که پدرش یه دوست خانوادگی داره که پسرش همسن ماست و پسره خیلی دونبالش بوده که باهاش دوس بشه ولی این بدش میومده و بهش رو نمیداده حتی نذاشته بدونه حجابم ببینتش وقتی خانواده پسره واسه گردش میرفتن شهرستان خونشون . این مضوع رو من 4سال پیش فهمیدم و قسم خورد که اگه اونا اومدن بره خونه بابا بزگش یا اگه اینا خواستن برن این اصلا سمته اون شهر نره. ازش خواستم به مادرشم بگه و گفت که اون پسره دنباله این چیزاست . تا این که 3هفته پیش اومدن برای عروسی تهران . و من رفتم که ببینمش خواهره اون پسره هم باهاش بود .من عصبانی شدم که این اینجا چی کار میکنه گفت مامانش اومده برای کمک به مامانم برا عروسی آماده شه و راستم میگفت . تا این که گفت عروسی دختر عمه ی مامانش تو کرج ه یعنی همون جایی که اون پسره هست . منم راضی نبودم ولی با کولی قسم که اونجا که میریم خونه ی دختر عمه ی مامانمه و محیط کاملا زنونست و خونه ی اینا با اونا چند کیلومتر فاصله داره و عروسی مختلط نیست راضی شدم . بعد دختری هم هست که هیچوقت ارایش نمیکنه به هیچ وجه . تا این که روزه عروسی بدون اجازه ی من ناخون کاشت و ارایش کرد و لنز گذاشت . کاری که حتی واسه منم هیچوقت نکرده بود . بعد اون شب هروقت اس میدادم میگفت دارم میرقصم بعدن اس میدم یعنی حدود 4ساعت داشت میرقصید . شب اومد و گفت بزا عکس بفرستم ببین چی شدمم . عکس ها رو دیدیم یکی از عکسارو کات کرده بود ولی دسته دختری که رو شونش بود برام آشنا اومد . رفتم اینستاگرام خواهره پسررو پیدا کردم و دیدم عکس پروفایلش محیطش با اون عکس یکه و تصمیم گرفتم اینستاشو هک کنم . بعده این کار چیزیو دیدم که کمرمو شکستت . آره ! اون داشت بینه دخترا و پسرا تو عروسیه مختلط میرقصیدو داد میزدو مخندید . و تمامه این مدت تو خونه ی اونا بودن یعنی دقیقا 7 روز . من الان 12 روزه این رو فهمیدم و خودش میگه نمیدونم چرا این کارو کردم . و همش خواهشو التماس میکنه یه فرصت دیگه بدم . نمیدونم واقعا چی کار کنم . من نابود شدمم . شدم یه مرده متحرک . اون همه ی زندگیم بود و تنها دختری که باهاش تو عمرم بودم و حرف زدم . تویه 2راهی گیر کردم . لطفا کمکم کنید . دیگه هیچ انگیزه ای واسه زنده موندن ندارم . از یه طرف دوسش دارم از طرفه دیگه این خیانتش داره میکوشتم و نمیتونم فراموش کنم 7 روزه کامل دروغ هاشو و این دروغ هارو وقتی بهم میگفت که همدیگرو بده 1سال دیده بودیم و تو چشام زول میزدو میگفت اینارو . احساس میکردم مثله قبل نبود هیچی انگار یه چیز مشکل داشت ولی فکرشم نمیکردم همچین کاری باهام بکنه . ممنون میشم کمکم کنید که چیکار کنم . البته خودش هی میگه دست کسی نزاشتم بهم بخوره . ولی فرقی نداره دیگه همه دیدنش چه خودشو چه رقصشو . نمیدونم واقعا چی کار کنم . لطفا با دلیل

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    سلام . من 21 سالم است و حدود 4 سال است که با دختری دوست هستم و این رابطه برای ازدواج است . من در تهران زندگی میکنم و او در شهرستان .
    سلام به سایت مشاور خوش اومدین

    داستانتون زیاد بود ولی من همشو خوندم

    خیلی خوبه که شما به قصد ازدواج وارد رابطه شدید

    اما این درست نبود که این همه دلبستگی پیش بیاد

    بهتر بود که در حد شناخت باشه فقط

    خب و حالا شما به اون شناختی که باید میرسیدید

    دوران قبل از ازدواج برای شناخت و مشخص شدن روحیات دو طرف هست

    برای همین میگن که بهتره احساس درش دخیل نباشه تا آدم درست تصمیم بگیره

    این خانم به شما دروغ گفته اونم تو مسئله ای که میدونست شما حساس هستید بهش

    اینجوری که نوشتید پس قولش رو هم شکسته

    الان شما به این شناخت رسیدی تا اینجا کار درستی بود... که بخواید با کسی آشنا بشید و باهاش ازدواج کنید

    ولی از این به بعد دیگه میشه انتخاب شما...که بخواید انتخاب کنید با کسی ازدواج کنید که بهتون دروغ میگه و پنهان کاری میکنه

    یا انتخاب کنید که با کسی ازدواج کنید که به حریم ها و عقاید شما احترام میذاره

    به نظرم این خانم این سبک زندگی رو دوست دارن و نمیشه مجبورش کرد که چطور رفتار کنه

    و به همین خاطر مجبور شده از شما پنهان کنه

    شاید الان هم بخاطر شما تا حدی رعایت کنه

    ولی بعدها ممکنه باز هم از شما پنهان کاری کنه

    اونوقت دیگه باید خودتون رو سرزنش کنید چون این رفتارش رو شناختید اما ادامه دادید

  3. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دروغ و خیانت

    از مشکلات و آسیب های دوستی دختر و پسر قبلا برایتان زیاد گفته ایم. اما این بار شاید بد نباشد نگاه متفاوت تری به این مساله بیندازیم. این که دخترها درباره دوستی با یک پسر چه فکری می کنند و این دوستی از نگاه پسران چه شکلی دارد.

    دخترها تصور می‌کنند دیدگاه پسرها همانند آنها است و همین‌طور بالعکس. اساس روابط دوستی، شناختن دیدگاه‌ها و طرز فکر جنس مخالف در رو‌به‌رو ‌شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گم‌شده در روابط دوستی دختران و پسران است. دختران تصور می‌کنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور می‌کنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.

    پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها می‌دهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی می‌شوند یعنی رابطه جنسی آنها گسترده‌تر می‌شود. آنها در تمامی ملاقات‌های بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخ‌گوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما هر زمان که طرفشان از رابطه جنسی خودداری کند یا اخلاق و رفتار پسر تغییر می‌کند یا مدام بهانه‌گیری می‌کند یا آن رابطه را برهم می‌زند.

    دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمی‌توانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. ترجیح می‌دهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد. از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطه‌ای بدهند بیزارند. دختران پس از رابطه جنسی دچار وابستگی بیشتری می‌شوند و بیشتر دوست دارند مورد توجه احساسی طرف مقابل قرار بگیرند. در اکثر روابطی که در آن رابطه جنسی را تجربه کرده‌اند ولی رابطه دوستی آنها به اتمام رسیده دچار افسردگی موقتی می‌شوند. بیشتر تمایل دارند دوست داشته شوند تا اینکه دوست بدارند. آنها‌ می‌توانند بارها حس عاشقی را تجربه کنند. این در حالی است که پسرها فقط یک‌بار عاشق می‌شوند و اولین عشق را فراموش نمی‌کنند. آنها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، هرکاری برای به‌دست‌آوردنش می‌کنند و به‌اصطلاح به آب و آتش می‌زنند. ولی اشکال اینجاست که همه انرژی خود را قبل از ازدواج صرف طرف می‌کنند.

    نیازهای احساسی و حتی جنسی زنان پس از ازدواج بیشتر از دوران قبل از ازدواج است، به همین دلیل است که مدام از سردی همسر خود شکایت دارند. دختران قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان به‌سمت آنها بیاید، که این مورد بعد از ازدواج دگرگون می‌شود؛ این زنان هستند که به‌سمت همسر خود می‌روند و مردان در این‌باره تلاشی نمی‌کنند. نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از دخترها و پسرها با شنیدن این مطالب و بررسی آسیب‌های جدی این روابط می‌گویند: از کجا معلوم که این آفات در دوستی ما به‌وجود آید؟ هر قاعده‌ای استثنایی دارد؛ از کجا معلوم که ما استثنای این قاعده نباشیم؟ این افراد گمان می‌کنند که رابطه آنها از روابط دیگران عمیق‌تر و مستحکم‌تر بوده و فقط روابط دیگران، سست و بر پایه علاقه جنسی بنا شده است.

    دختر می‌گوید: دوستم گفته، که فقط مرا به‌خاطر خودم می‌خواهد نه برای سوء‌استفاده جنسی. در مقابل پسر هم می‌گوید: بیچاره دختر، نمی‌داند هدف واقعی من ازدواج و خوشبخت‌ کردن او نیست. حالا که پسر اعتماد دختر را جلب کرده است و با زرنگی هم به دختر قبولانده که او را زن آینده‌اش می‌داند و به‌عنوان شریک زندگی دوستش دارد، زمینه را برای منظورش مهیا می‌بیند و به او می‌گوید که ما اکنون از طریق قلب‌هایمان باهم زن و شوهر هستیم، چرا تا فراهم ‌شدن زمینه ازدواج، خودمان را از لذت جنسی محروم کنیم. بیا از همین حالا رابطه‌ای جنسی برقرار ‌کنیم.

    متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ می‌شوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول می‌کنند. غافل از اینکه پسرها هیچ‌وقت با کسی که قبلاً با او دوست بوده‌اند و یا رابطه جنسی داشته‌اند، هرگز ازدواج نمی‌کنند.

    متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ می‌شوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول می‌کنند. غافل از اینکه پسرها هیچ‌وقت با کسی که قبلاً با او دوست بوده‌اند و یا رابطه جنسی داشته‌اند، هرگز ازدواج نمی‌کنند و برای ازدواج هم به‌دنبال دختری هستند که قبلاً با کسی رابطه نداشته است. دخترها نیز با این اشتباه نه ‌تنها خودشان را ارزان فروخته‌اند، بلکه پسران با دیدن این رفتار، آنها را افرادی هرزه تلقی می‌کنند. چون پسرها این کار دختران را به‌حساب سست ‌بودنشان می‌گذارند و می‌گویند، اگر فرد دیگری هم این تقاضا را داشته باشد، احتمال دارد که به او هم جواب مثبت بدهد.

    البته مطلب بالا، یکی از حالات دوستی دختر و پسر بود که پسرها با وعده ازدواج، دخترهای جوان را خام می‌کنند و به سوءاستفاده جنسی از آنها می‌پردازند.

    حالات دیگری هم برای این رابطه قابل تصور است، که در زیر به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم:

    الف) برخی دخترها می‌دانند که پسرها قصد ازدواج ندارند و پسرها نیز علناً به طرف مقابلشان می‌گویند که قصدشان از این دوستی برای شناخت و ازدواج نیست. آنها فقط برای خوش‌گذرانی باهم شریک جنسی و دوست می‌شوند و به‌ این طریق می‌خواهند از تنهایی دوران مجردی فرار کنند.

    بعضی از دخترها حاضر به دوستی با این قبیل پسرها هستند و قصدشان را از این رابطه، تخلیه احساسات و ارضای غیراخلاقی جنسی خودشان معرفی می‌کنند. آنها گمان می‌کنند هر‌کاری که غریزه‌شان بخواهد، می‌توانند بکنند و می‌گویند: شوهر آینده‌مان از کجا خواهد فهمید که ما در گذشته روابط جنسی داشته‌ایم؟

    تا آنجا که بتوانند، با جنس مخالف رابطه برقرار می‌کنند، ضمن اینکه مخارج خوش‌گذرانی خود را از طریق تن‌فروشی تأمین می‌کنند و به‌اصطلاح، با یک تیر دو نشان می‌زنند. آنها با خود می‌گویند بعد از ازدواج، این‌طور روابط را کنار خواهیم گذاشت. ولی نمی‌دانند حتی اگر هم بخواهند، دوست‌پسرشان از این روابط، به‌ این سادگی‌ها ـ بعد از ازدواج آنها ـ نخواهند گذشت.

    اتفاقاً می‌گویند اکنون موانع هم از میان برداشته شده و وقت برداشت محصول نقشه‌های شوم گذشته‌مان است‌. چراکه برخی از پسرها خیلی زرنگ هستند و بیشتر برای بعد از متأهل‌شدن دختر برنامه‌ریزی می‌کنند؛ در دوران دوستی از او عکس یا فیلم تهیه می‌کنند و این مدارک را برای بعد از ازدواج دخترها به‌منظور اخاذی جنسی نگه می‌دارند و در وقت مناسب طی تماسی با دختر، تهدید می‌کنند که اگر با آنها رابطه جنسی برقرار نکند، عکس، فیلم و یا صدای ضبط‌شده او را به همسرش می‌دهند. فاش‌شدن این موضوع عواقب وحشتناکی را برای دختر در پی خواهد داشت. باعث می‌شود زندگی مشترک او نابود و در بین فامیل آبرویش از بین برود و به دلیل خیانتش، برای ازدواج مجدد، به‌ سراغش نخواهد رفت.

    اینجاست که دختر به‌رغم میل باطنی، برای فاش‌نشدن رابطه دوران مجردی‌اش، به رابطه جنسی با دوست‌پسر قبلی‌اش تن می‌دهد و خیانت آن دختر مجدداً در دوران متأهلی رقم می‌خورد. فاش‌شدن این خیانت مجدد، ممکن است خودکشی دختر را به دنبال داشته باشد.

    ب) در بین دخترها کسانی هستند که از سادگی و پاکی بعضی از پسرها سوء‌استفاده و آنها را در دام عشق پوشالی خودشان گرفتار می‌کنند. هر روز به بهانه‌های مختلف از جمله سالگرد تولد، جشن تولد فلان دوست، خرید لوازم آرایشی ـ بهداشتی، خوش‌گذرانی در کافی‌شاپ، خرید کارت شارژ موبایل و... شروع به خالی‌کردن جیب پسرها می‌کنند. این کار آنها هم بدون هزینه نیست و باید در عوض نیازهای جنسی پسر را برآورده کنند؛ که آن‌هم به قیمت از‌دست‌دادن نجابتشان تمام می‌شود.

    ج) تعداد اندکی از پسرها با نشان‌دادن جسارت، محبت، عشق پاک و... همه عمرشان را به‌پای معشوقشان می‌گذارند.

    تعداد این دسته از افراد، خیلی کم است، چون پسرها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، با او دوست نمی‌شوند، سعی می‌کنند با آنکه دوستش دارند ازدواج کنند. در این گروه هم آفاتی وجود دارد، در برخی از موارد دخترها با دیدن یک پسر خوش‌ تیپ‌تر، شیفته می‌شوند و به پسر عاشق‌پیشه پشت می‌کنند.میگنا.به وفادار ماندن این دخترها هم نمی‌شود اعتماد کرد. بعضی از دخترها نیز در دوستی با پسری که قصد شناخت برای ازدواج دارد، همان رفتاری را بروز می‌دهند که انگار در میهمانی هستند.

    د) دختر و پسر رابطه دوستی‌شان را با جنس مخالف، به رابطه دوستی با دو هم‌جنس تشبیه می‌کنند و می‌گویند ما اصلاً احساس نمی‌کنیم که با جنس مخالف دوست هستیم ما یک دوست اجتماعی هستیم؛ براساس خلقت انسان، هر جنس فقط برای جنس مخالفش نیروی جاذبه تولید می‌کند نه برای هم‌جنس خودش، بنابراین دختر و پسر هم اگر هم‌جنس‌اند، پس چرا برخلاف طبیعت همدیگر را دفع نمی‌کنند، بلکه بالعکس همدیگر را جذب می‌کنند؟! پس هر عقل سالمی تأیید می‌کند که این حرف برخلاف طبیعت و کذب محض است.

    ه) دخترها و پسرها برای کسب تجربه و مهارت در زندگی باهم دوست می‌شوند، ولی نمی‌دانند که همیشه اولین تجربه‌ها هستند که به یاد می‌مانند. آنها تجربه‌های به یادماندنی را با فرد بیگانه‌ای تجربه می‌کنند نه با بهترین یارشان.

    آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آینده‌شان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر می‌خواهند همسر آینده‌شان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند.

    و) بالاخره گروه آخر مربوط به پسرهایی است که هیچ‌چیز به جز ارضای جنسی و خوش‌گذرانی برایشان مهم نیست و اصلاً خودشان را در قیدوبند تشکیل خانواده نمی‌دانند. هر روز با یکی هستند و تا آخر عمر هم تنوع‌طلب باقی می‌مانند. این افراد، مشتریان زن خاص خودشان را دارند و هیچ‌وقت هم سیر نمی‌شوند مگر در زیر خروارها خاک.

    در انتهای این بحث سنگین و پرپیچ ‌و خم باید بگوییم، آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آینده‌شان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر می‌خواهند همسر آینده‌شان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند. این‌طور نیست که به تبع نفس، در مجردی هرکاری که خواستیم انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که در زندگی مشترکمان یک فرد پاک و مقدس نصیب‌مان شود.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    ببخشید ولی من متوجه نشدم بالاخره چی کار کنم ؟ واقعا سره دوراهی هستم . هم دوسش دارم هم نمیتونم با این قضیه کنار بیام . ممنون میشم راهنمایی کنین

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    ببخشید ولی من متوجه نشدم بالاخره چی کار کنم ؟ واقعا سره دوراهی هستم . هم دوسش دارم هم نمیتونم با این قضیه کنار بیام . ممنون میشم راهنمایی کنین

    عشقتون چن سالشه ؟

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    عشقتون چن سالشه ؟
    دقیقا هم سنیم

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    ببخشید ولی من متوجه نشدم بالاخره چی کار کنم ؟ واقعا سره دوراهی هستم . هم دوسش دارم هم نمیتونم با این قضیه کنار بیام . ممنون میشم راهنمایی کنین
    میتونی با کسی زندگی کنی که چون دوسش داری چشماتو رو دروغاش و پنهون کاریاش ببندی؟؟

    جواب این سوال رو بده تا از دوراهی دربیای

  10. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    میتونی با کسی زندگی کنی که چون دوسش داری چشماتو رو دروغاش و پنهون کاریاش ببندی؟؟

    جواب این سوال رو بده تا از دوراهی دربیای
    نه اصلا مخصوصا که رفته خونه ی کسایی مونده و خودشو جلوی کسایی نشون داده و رقصیده که متنفرم از همشوننننننن

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    نه اصلا مخصوصا که رفته خونه ی کسایی مونده و خودشو جلوی کسایی نشون داده و رقصیده که متنفرم از همشوننننننن
    خب پس تکلیف روشنه!

  13. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دروغ و خیانت

    سلام
    ببینید به نظر من الان یه مسائله ای اینجا هست به اسم اختلاف فرهنگی. شما ایشون رو از کاری منع می کنی که اصلا برای خودش و خانوادش هیچ معنایی نداره . اینکه ایشون اومده این کار رو کرده برای اینه که تو فرهنگ خانوادگیشون اصلا این معنایی نداره که بخواد خودش رو بپوشونه و یا اینکه تو مهمونی مختلط نباشه و از این حرفها. به خاطر همین اصلا این ازدواج درست نیست. من خیلی از اطرافیان رو دیدم که دقیقا همین مشکل شما رو داشتن و متاسفانه اصلا زندگیهای خوبی ندارن. شما بهتره با دختر خانمی ازدواج کنید که فرهنگ مشابهی داشته باشه.
    ایشون اگه بخواد طبق فرهنگ خانوادش باشه شما ناراحت می شید و اگه بخواد طبق چیزی که شما می گید رفتار کنه از طرف خانوادش طرد می شه، پس اصلا نمی شه شما و خانوادش تو یه جا با هم جمع شید.
    در ضمن اینکه ایشون به شما دروغ گفته و یا کاری کرده که شما انتظار نداشتید خب خیلی چیز عادی هستش چون اون داره تو خانه پدرش زندگی می کنه طبیعیه که طبق نظر اونا زندگی کنه و وقت بگذرونه. چیزی هم که مشخصه اینه که ایشون شما رو دوست داره ، اما از اون فرهنگ هم بدش نمیاد . پس بخاطر حفظ کردن شما بهتون دروغ گفته.به هر حال از نظر منطقی این ازدواج اصلا به صلاح هیچ کدومتون نیست، فقط توش دعوا و درگیری خواهد بود.

  15. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    سلام
    ببینید به نظر من الان یه مسائله ای اینجا هست به اسم اختلاف فرهنگی. شما ایشون رو از کاری منع می کنی که اصلا برای خودش و خانوادش هیچ معنایی نداره ......
    این دروغه ایشون رو توجیح نمیکنه . اگه دوسم داشت میتونست نره چون مجبور نبوده بره و این کار هارو انجام بده چون حتی پدرش هم به عروسی نرفته بوده و فقط با مادرش رفتن . و عروسی آشنا یا فامیل هم نبوده عروسی یه خانواده ای بوده که میدونست ازشون من متنفرممممم

  17. کاربران زیر از Amir Moh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31377
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    خب پس تکلیف روشنه!
    ممنون از شما . ایشالا همیشه موفق باشین

  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    ممنون از شما . ایشالا همیشه موفق باشین
    خواهش میکنم

    درد داره اما تموم میشه

    موفق باشید

  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    این دروغه ایشون رو توجیح نمیکنه . اگه دوسم داشت میتونست نره چون مجبور نبوده بره و این کار هارو انجام بده چون حتی پدرش هم به عروسی نرفته بوده و فقط با مادرش رفتن . و عروسی آشنا یا فامیل هم نبوده عروسی یه خانواده ای بوده که میدونست ازشون من متنفرممممم
    خب منم همین رو می گم ، می گم ایشون خودش خوشش میاد از این جور جمع ها ، درسته که ممکنه این حقیقت باشه که شما رو دوست داره اما از اون طرف هم از اون نوع زندگی هم خوشش میاد، پس مطمئنا شما نمی تونید با این آدم زندگی خوبی داشته باشید، چون اون نمی تونه از اون زندگی که داره و به نظر شما بده دست بکشه.

  21. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دروغ و خیانت

    دوست عزیز شما از نظر عقیده و فرهنگی کاملا متفاوت هستید

    این دومعیار های اصلی هر دختر و پسر که باید باهم همخوانی داشته باشن

    من نمیگم کدوم غلط کدوم درست چون عقیده و فرهنگ هرکسی قابل احترام
    ولی شما باید
    همه ملاک ها باید جفت و جور باشه. فقط دوست داشتن معیار کافی نیست

    دنیایی زندگی مشترک کاملا فرق داره با دنیایی الان
    شاید تا چند ماه اول بتونید کنار بییاد بعدش اختلاف های عقیده فرهنگی بالا میگیره

    عاقلانه. انتخاب کنید و تصمیم بگیرید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  23. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32543
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    سلام و خسته نباشید به مشاورین محترم، بزارین از اول بگم من الان دوساله درگیر تلگرامم اوایل که تلگرام بودم خیلی دنبال دوست دختر میگشتم ولی هیچ فایده ای نداشت تا این که قلق کار دستم اومد چنتا دوست دختر پیدا کردم الان ۳ تا دوست دختر دارم که اونا فقط به فکر ازدواج کردن هستن با من ولی من شرایتم جوری نیست که بخوام ازدواج کنم و خونوادم مخالفن که زوده برام من سنم ۱۹ هستش، یکی از دوست دخترام و ابجی مجازیم بهم معرفی کرد که باهام دوست بشه اول قبول نکردم و جواب رد دادم ولی ابجیه مجازیم گفت دختر خوبیه تنهاست منم قبول کردم یه چند هفته باهاش بودم که خواهر مجازیم بهم گفت که نامزد داره طرف و باهاش بهم بزن و باورم نشد قسم خدارو خورد قبول کردم با دختره بهم زدم گفت دلیلشو بگو گفتم تو که نامزد داری چرا اومدی باهام دوست شدی اونم قسم خورد که به خدا نامزد نداره و از این حرفا به خواهر مجازیم گفتم اون گفت باور نکن هردوتاشون جلوم قسم میخورن نمیدونم حرف کدومو باور کنم اخر سر دلو زدم به دریا بهش گفتم من نمیخوامتو از این حرفا اونم گفتم دوستم داره عاشقمه و از دستش که با تیغ زده بود داشت خون میومد عکس گرفت فرستاد برام ترسیدم گفتم تا بلا سر خووش نیوورده باهاش اشتی کنم گذشت چند روز اومد بهم گفت برام خواستگار اومده و میگه بیا باهم فرار کنیم گفت که خودش هزینه فرارو جور میکنه وو که باهم فرار کنیم، دوختره همون اوایل باهم ************ تل میکردیم البته خودش گفت و مام هر شب بهش زنگ میزدیم تا خود صبح یه شب بهم گفت حاضره باهم ************ کنیمو خودش رازیه نظر منو پرسید منم قبول نکردم حالا میکه بیا فرار کنیم نمیدونم چی کار کنم منم دوست ندارم ابرو خونوادمو ببرم ولی میترسم ولش کنم بازم دست به خود کشی بزنه اخه قبلا هم صابقیه خودکشی داشته چون وقتی ۱۴ یا ۱۵ سالش بود با کسی که ۶ سال بزرگتر بود از خودش رفیق بود و اونو میبرد خونشون حالا چی کار میکردنشو من نمیدونم ولی الان موندم چیکار کنم باهاش لطفا راهنماییم کنین چجوری کاری کنم که هم ولم کنه هم بلایی سر خودش نیاره

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط son_of_king نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید به مشاورین محترم، بزارین از اول بگم من الان دوساله درگیر تلگرامم اوایل که تلگرام بودم خیلی دنبال دوست دختر میگشتم ولی هیچ فایده ای نداشت تا این که قلق کار دستم اومد چنتا دوست دختر پیدا کردم الان ۳ تا دوست دختر دارم که اونا فقط به فکر ازدواج کردن هستن با من ولی من شرایتم جوری نیست که بخوام ازدواج کنم و خونوادم مخالفن که زوده برام من سنم ۱۹ هستش، یکی از دوست دخترام و ابجی مجازیم بهم معرفی کرد که باهام دوست بشه اول قبول نکردم و جواب رد دادم ولی ابجیه مجازیم گفت دختر خوبیه تنهاست منم قبول کردم یه چند هفته باهاش بودم که خواهر مجازیم بهم گفت که نامزد داره طرف و باهاش بهم بزن و باورم نشد قسم خدارو خورد قبول کردم با دختره بهم زدم گفت دلیلشو بگو گفتم تو که نامزد داری چرا اومدی باهام دوست شدی اونم قسم خورد که به خدا نامزد نداره و از این حرفا به خواهر مجازیم گفتم اون گفت باور نکن هردوتاشون جلوم قسم میخورن نمیدونم حرف کدومو باور کنم اخر سر دلو زدم به دریا بهش گفتم من نمیخوامتو از این حرفا اونم گفتم دوستم داره عاشقمه و از دستش که با تیغ زده بود داشت خون میومد عکس گرفت فرستاد برام ترسیدم گفتم تا بلا سر خووش نیوورده باهاش اشتی کنم گذشت چند روز اومد بهم گفت برام خواستگار اومده و میگه بیا باهم فرار کنیم گفت که خودش هزینه فرارو جور میکنه وو که باهم فرار کنیم، دوختره همون اوایل باهم ************ تل میکردیم البته خودش گفت و مام هر شب بهش زنگ میزدیم تا خود صبح یه شب بهم گفت حاضره باهم ************ کنیمو خودش رازیه نظر منو پرسید منم قبول نکردم حالا میکه بیا فرار کنیم نمیدونم چی کار کنم منم دوست ندارم ابرو خونوادمو ببرم ولی میترسم ولش کنم بازم دست به خود کشی بزنه اخه قبلا هم صابقیه خودکشی داشته چون وقتی ۱۴ یا ۱۵ سالش بود با کسی که ۶ سال بزرگتر بود از خودش رفیق بود و اونو میبرد خونشون حالا چی کار میکردنشو من نمیدونم ولی الان موندم چیکار کنم باهاش لطفا راهنماییم کنین چجوری کاری کنم که هم ولم کنه هم بلایی سر خودش نیاره
    سلام دوست عزیز تایپک جدید ایجاد کنید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31685
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    12
    تشکر شده 20 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دروغ و خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir Moh نمایش پست ها
    سلام . من 21 سالم است و حدود 4 سال است که با دختری دوست هستم و این رابطه برای ازدواج است . من در تهران زندگی میکنم و او در شهرستان . من پسری مذهبی هستم و بر روی حجاب و .. تاکید دارم . ولی خانوادی اون به این چیزا اهمت نمیدن ولی خودش قول داده بود که تغییر کنه . نمیدونم بهم قبلا دروغ گفته یا نه ولی تا اونجا که میدونم نه چون مثلا با این که میدونست من عصبانی میشم یا باهاش یه مدت حرف نمیزنم بازم اتفاقات اطرافشو میگفت . مثلا این که پسر عموش که 15سالش بود یهو بغلش کرده و بوسش کرده بود واسه تبریکه عید . این واسه 2سال پیشه که دیگه گفت آخرین اشتباهم بود و …… . تو این 4سال ما همدیگرو سالی چند بار میدیدم یا من میرفتم شهرستان یا اونا میومدن تهران چون اینجا هم خونه دارن بیشتر اونا میومدن . من به شدتتت دوسششش دارمم و دیونشممم . اون به من اون اوایل گفته بود که پدرش یه دوست خانوادگی داره که پسرش همسن ماست و پسره خیلی دونبالش بوده که باهاش دوس بشه ولی این بدش میومده و بهش رو نمیداده حتی نذاشته بدونه حجابم ببینتش وقتی خانواده پسره واسه گردش میرفتن شهرستان خونشون . این مضوع رو من 4سال پیش فهمیدم و قسم خورد که اگه اونا اومدن بره خونه بابا بزگش یا اگه اینا خواستن برن این اصلا سمته اون شهر نره. ازش خواستم به مادرشم بگه و گفت که اون پسره دنباله این چیزاست . تا این که 3هفته پیش اومدن برای عروسی تهران . و من رفتم که ببینمش خواهره اون پسره هم باهاش بود .من عصبانی شدم که این اینجا چی کار میکنه گفت مامانش اومده برای کمک به مامانم برا عروسی آماده شه و راستم میگفت . تا این که گفت عروسی دختر عمه ی مامانش تو کرج ه یعنی همون جایی که اون پسره هست . منم راضی نبودم ولی با کولی قسم که اونجا که میریم خونه ی دختر عمه ی مامانمه و محیط کاملا زنونست و خونه ی اینا با اونا چند کیلومتر فاصله داره و عروسی مختلط نیست راضی شدم . بعد دختری هم هست که هیچوقت ارایش نمیکنه به هیچ وجه . تا این که روزه عروسی بدون اجازه ی من ناخون کاشت و ارایش کرد و لنز گذاشت . کاری که حتی واسه منم هیچوقت نکرده بود . بعد اون شب هروقت اس میدادم میگفت دارم میرقصم بعدن اس میدم یعنی حدود 4ساعت داشت میرقصید . شب اومد و گفت بزا عکس بفرستم ببین چی شدمم . عکس ها رو دیدیم یکی از عکسارو کات کرده بود ولی دسته دختری که رو شونش بود برام آشنا اومد . رفتم اینستاگرام خواهره پسررو پیدا کردم و دیدم عکس پروفایلش محیطش با اون عکس یکه و تصمیم گرفتم اینستاشو هک کنم . بعده این کار چیزیو دیدم که کمرمو شکستت . آره ! اون داشت بینه دخترا و پسرا تو عروسیه مختلط میرقصیدو داد میزدو مخندید . و تمامه این مدت تو خونه ی اونا بودن یعنی دقیقا 7 روز . من الان 12 روزه این رو فهمیدم و خودش میگه نمیدونم چرا این کارو کردم . و همش خواهشو التماس میکنه یه فرصت دیگه بدم . نمیدونم واقعا چی کار کنم . من نابود شدمم . شدم یه مرده متحرک . اون همه ی زندگیم بود و تنها دختری که باهاش تو عمرم بودم و حرف زدم . تویه 2راهی گیر کردم . لطفا کمکم کنید . دیگه هیچ انگیزه ای واسه زنده موندن ندارم . از یه طرف دوسش دارم از طرفه دیگه این خیانتش داره میکوشتم و نمیتونم فراموش کنم 7 روزه کامل دروغ هاشو و این دروغ هارو وقتی بهم میگفت که همدیگرو بده 1سال دیده بودیم و تو چشام زول میزدو میگفت اینارو . احساس میکردم مثله قبل نبود هیچی انگار یه چیز مشکل داشت ولی فکرشم نمیکردم همچین کاری باهام بکنه . ممنون میشم کمکم کنید که چیکار کنم . البته خودش هی میگه دست کسی نزاشتم بهم بخوره . ولی فرقی نداره دیگه همه دیدنش چه خودشو چه رقصشو . نمیدونم واقعا چی کار کنم . لطفا با دلیل
    سلام

    از 17 سالگی با هم بودین؟؟!!!!!

    به درد هم نمیخورید جدا بشین. انتخابتون هیجانیه و وابستگی و دوس داشتنتونم فقط احساسات مربوط به سنتونه.

    خدایی اصلا شرایط ازدواجو دارین؟یا فقط رابطتون یه دوستیه؟

    هیچکدوم واسه ازدواج آماده نیستین هرچند بعید میدونم دو طرف شرایطشو داشته باشن.پس هرچه زودتر تمومش کنید.

    انتخابتون غلط بوده و در زمان نامناسب تفاوت فرهنگیتونم خیلیی زیاده مطمئنا این رابطه به ازدواج نمیرسه اگرم برسه پر از مشکل خواهد بود.

    موفق باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روانشناسی کودک:من دروغ میگم تو دروغ نگو
    توسط CÆSAR در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-17-2015, 03:25 PM
  2. معناي عشق از ديدگاه فروغ فرخزاد
    توسط خليلي در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 06-10-2015, 08:29 PM
  3. دروغ به خانواده
    توسط alon hossein در انجمن مشاوره فقهی و دینی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-13-2015, 11:18 AM
  4. دروغ
    توسط mahvash در انجمن اخلاق و رفتار
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-14-2014, 11:29 PM
  5. دروغ
    توسط fereshte_m7 در انجمن اضطراب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 06-27-2014, 12:20 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد