با سلام.من خانمی 27 ساله هستم.همسرم در بیمارستان کار میکنه.و البته درس میخونه.راستش از وقتی زندگیمون را با هم شروع کردیم مواردی پیش اومده که بارها باعث دعوا شده.نمیدونم اسمشرا چی بذارم؟ حس میکنم رابطه همسرم با همکاران خانمش زیادی صمیمیه.فقط هم خانم ها.مثلا اگه فردا هم کلاسی خانمش قراره دیر بیاد به خودش اجازه میده ساعت 2 نصفه شب پیام بده به همسرم و اینو اطلاع بده.یا اینکه هم کلاسی دیگرش سوال های مهم را براش پیدا میکنه یا یکی دیگه براش پیام تبریک میفرسته دیگری پیام تسلیت یا همدردی در مورد مشکلات کاری.همشونم مجردن.وقتی با هم تلفنی صحبت میکنن اصلا رسمی نیستن .مثل دو تادوست حرف میزنن.مثلا بجای عبارت شما از تو استفاده میکنن.یا همکار های دیگر مواقعی که دچار مشکل میشن هر ساعتی از شبانه روز به خودشون اجازه تماس گرفتن و راهنمایی طلبیدن میکنن در صورتیکه مشکلشون اصلا ربطی به حیطه رشته شوهرم نداره.در مورد هر تصمیمی که ما تو زندگیمون میگیریم با همکاراش صحبت میکنه مثلا ادامه تخصیل من یا نقل مکان یا....خیلی راحت کشیک ها ی اونها را متقبل میشه و باهاشون همراهی میکنه.نمیدونم چرا انقدر این مسائل اذیتم میکنه.بنظرتون من زیادی حساسم یا کار اون اشتباهه؟ من بخاطر اون از خانوادم دور شدم والان در شهری تنها و غریب زندگی میکنم.راستش این چیزها را که می بینم به این نتیجه میرسم که اون احتیاجی به من نداره و به اندازه کافی دورش شلوغ هست و بهتره من برگردم پیش خانوادم باشم.ضمنا اون بیشتر مواقع سر کاره.بخاطر رشته و شغلش.ولی با این حال فرصت زیادی برای تماس با من داره ولی تماسی نمیگیره وقتی هم من میرم بهش سر بزنم زودی میخواد از سر خودش باز کنه و برم گردونه خونه.میگه مریض دارم سرم شلوغه و.....راستی این یکی یادم رفت.چند وقت پیش یه مریضی که اومده بود پیششون و در مورد بیماربش صحبت کرده بود از برخورد همسرم و لحن سوال ها و حرفاش ترسیده بود و احساس کرده بود که اون قصد و غرضی داره برای همین شوهرش را مطلع کرده بود و اون هم از همسرم شکایت کرد.بعلت نداشتن صلاحیت اخلاقی و رفتار نامناسب.که البته حل شد ولی برای من حل نشده ست