نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: به همسرم اعتماد ندارم

2417
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    به همسرم اعتماد ندارم

    با سلام.من خانمی 27 ساله هستم.همسرم در بیمارستان کار میکنه.و البته درس میخونه.راستش از وقتی زندگیمون را با هم شروع کردیم مواردی پیش اومده که بارها باعث دعوا شده.نمیدونم اسمشرا چی بذارم؟ حس میکنم رابطه همسرم با همکاران خانمش زیادی صمیمیه.فقط هم خانم ها.مثلا اگه فردا هم کلاسی خانمش قراره دیر بیاد به خودش اجازه میده ساعت 2 نصفه شب پیام بده به همسرم و اینو اطلاع بده.یا اینکه هم کلاسی دیگرش سوال های مهم را براش پیدا میکنه یا یکی دیگه براش پیام تبریک میفرسته دیگری پیام تسلیت یا همدردی در مورد مشکلات کاری.همشونم مجردن.وقتی با هم تلفنی صحبت میکنن اصلا رسمی نیستن .مثل دو تادوست حرف میزنن.مثلا بجای عبارت شما از تو استفاده میکنن.یا همکار های دیگر مواقعی که دچار مشکل میشن هر ساعتی از شبانه روز به خودشون اجازه تماس گرفتن و راهنمایی طلبیدن میکنن در صورتیکه مشکلشون اصلا ربطی به حیطه رشته شوهرم نداره.در مورد هر تصمیمی که ما تو زندگیمون میگیریم با همکاراش صحبت میکنه مثلا ادامه تخصیل من یا نقل مکان یا....خیلی راحت کشیک ها ی اونها را متقبل میشه و باهاشون همراهی میکنه.نمیدونم چرا انقدر این مسائل اذیتم میکنه.بنظرتون من زیادی حساسم یا کار اون اشتباهه؟ من بخاطر اون از خانوادم دور شدم والان در شهری تنها و غریب زندگی میکنم.راستش این چیزها را که می بینم به این نتیجه میرسم که اون احتیاجی به من نداره و به اندازه کافی دورش شلوغ هست و بهتره من برگردم پیش خانوادم باشم.ضمنا اون بیشتر مواقع سر کاره.بخاطر رشته و شغلش.ولی با این حال فرصت زیادی برای تماس با من داره ولی تماسی نمیگیره وقتی هم من میرم بهش سر بزنم زودی میخواد از سر خودش باز کنه و برم گردونه خونه.میگه مریض دارم سرم شلوغه و.....راستی این یکی یادم رفت.چند وقت پیش یه مریضی که اومده بود پیششون و در مورد بیماربش صحبت کرده بود از برخورد همسرم و لحن سوال ها و حرفاش ترسیده بود و احساس کرده بود که اون قصد و غرضی داره برای همین شوهرش را مطلع کرده بود و اون هم از همسرم شکایت کرد.بعلت نداشتن صلاحیت اخلاقی و رفتار نامناسب.که البته حل شد ولی برای من حل نشده ست

  2. 2 کاربران زیر از ریحانه123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    سلام
    قبل ازدواج برای شناخت هم و آگاهی از اعتقادات و نوع نگاهتون به زندگی، مشترکات و تفاوت هاتون وقت گذاشتید؟

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    سلام
    قبل ازدواج برای شناخت هم و آگاهی از اعتقادات و نوع نگاهتون به زندگی، مشترکات و تفاوت هاتون وقت گذاشتید؟
    بله.و راجع به تمام این مسائل صحبت کردیم.چون ایشون دانشجو بود و بیشتر نگران مسائل مالی بود.من بهش اطمینان کافی دادم و گفتم من با هر مشکل و سختی کنار میام( و واقعا کنار اومدم )بجز مسائل و مشکلات اخلاقی. حتی ظاهرا ایشون از من مقید تره.نماز میخونه روزه میگیره ولی من نه.ولی من خیلی خیلی بیشتر مراقب رفتارهام هستم تا ایشون

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    بله.و راجع به تمام این مسائل صحبت کردیم.چون ایشون دانشجو بود و بیشتر نگران مسائل مالی بود.من بهش اطمینان کافی دادم و گفتم من با هر مشکل و سختی کنار میام( و واقعا کنار اومدم )بجز مسائل و مشکلات اخلاقی. حتی ظاهرا ایشون از من مقید تره.نماز میخونه روزه میگیره ولی من نه.ولی من خیلی خیلی بیشتر مراقب رفتارهام هستم تا ایشون
    همه این حرفهایی که اینجا نوشتید به خودش گفتی تابحال؟

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    همه این حرفهایی که اینجا نوشتید به خودش گفتی تابحال؟
    گفتن؟؟؟ کار ما به دعوا میکشه

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    گفتن؟؟؟ کار ما به دعوا میکشه
    مشکل همینجاست که به دعوا میکشه، نحوه صحبت کردن، زمان و موقعیت حرف زدن، یه هنره، چرا نباید یه زن و شوهر بتونن در مورد موضوع به این ساده ای در کمال آرامش و عشق و احترام با هم صحبت کنن و به نتیجه برسن؟
    در ضمن اگه واقعا دنبال حل این مشکل هستید با شکاکی و بدبینی جلو نرید بله شما شواهدی دارید ولی ممکنه یه سو تفاهم باشه تا به چیزی اطمینان صد در صد ندارید قضاوت نکنید و با دید مثبت سعی در گفتگو و حل مشکل داشته باشید.
    ویرایش توسط Mohammad313 : 10-11-2016 در ساعت 05:02 PM

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    مشکل همینجاست که به دعوا میکشه، نحوه صحبت کردن، زمان و موقعیت حرف زدن، یه هنره، چرا نباید یه زن و شوهر بتونن در مورد موضوع به این ساده ای در کمال آرامش و عشق و احترام با هم صحبت کنن و به نتیجه برسن؟
    در ضمن اگه واقعا دنبال حل این مشکل هستید با شکاکی و بدبینی جلو نرید بله شما شواهدی دارید ولی ممکنه یه سو تفاهم باشه تا به چیزی اطمینان صد در صد ندارید قضاوت نکنید و با دید مثبت سعی در گفتگو و حل مشکل داشته باشید.
    من اوایل تذکر میدادم و دعوا هم نمیکردم . بعد دیدم به حرفای من هیچ اهمیتی داده نمیشه و تکرار پشت تکرار.دیگه دعوا میشد

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    من اوایل تذکر میدادم و دعوا هم نمیکردم . بعد دیدم به حرفای من هیچ اهمیتی داده نمیشه و تکرار پشت تکرار.دیگه دعوا میشد
    چطوری تذکر میدادی؟ مثلا میگفتی دفعه آخرت باشه؟ لحن تذکر مهمه باید طوری باشه که طرف تو جایگاه متهم قرا نگیره مثلا اینکه توی خلوتتون آروم بهش بگی عزیزم من خیلی دوستت دارم تو همه زندگیمی، تو هم منو مثل اون اولا دوست داری؟ بعد میگه آره بعد تو میگی راستش وقتی میبینم تلفنی با فلانی صمیمی و غیر رسمی صحبت میکنی غصه میخورم و دلم میگیره احساس میکنم اون طرف داره از پاکی و حسن نیت شوهر من سو استفاده میکنه نمیدونه شوهر من خانومی داره که قلبش برای شوهرش میزنه و به خودش اجازه میده با تو صمیمی حرف بزنه، عزیزم من به تو مثل چشمام اعتماد دارم ولی بعنوان همسرت ازت انتظار دارم بخاطر عشقمون اجازه ندی این آدما بهت نزدیک بشن همزمان که اینارو میگی موهاشو هم نوازش کنی، اینطوری هم بجای شوهرت اونطرف رو متهم کردی هم دلخوریتو گفتی هم تلنگرتو زدی. مطمئن باش جواب میده. ببخشید خیلی ریز توصیف کردم شما خانوما باید این چیزا رو بیشتر بلد باشید. ولی وقتی با عصبانیت و در جایگاه متهم باهاش حرف بزنی یا توی موقعیت نامناسب یا منظورتو نمیفهمه یا دعوا میشه.

  10. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    چطوری تذکر میدادی؟ مثلا میگفتی دفعه آخرت باشه؟ لحن تذکر مهمه باید طوری باشه که طرف تو جایگاه متهم قرا نگیره مثلا اینکه توی خلوتتون آروم بهش بگی عزیزم من خیلی دوستت دارم تو همه زندگیمی، تو هم منو مثل اون اولا دوست داری؟ بعد میگه آره بعد تو میگی راستش وقتی میبینم تلفنی با فلانی صمیمی و غیر رسمی صحبت میکنی غصه میخورم و دلم میگیره احساس میکنم اون طرف داره از پاکی و حسن نیت شوهر من سو استفاده میکنه نمیدونه شوهر من خانومی داره که قلبش برای شوهرش میزنه و به خودش اجازه میده با تو صمیمی حرف بزنه، عزیزم من به تو مثل چشمام اعتماد دارم ولی بعنوان همسرت ازت انتظار دارم بخاطر عشقمون اجازه ندی این آدما بهت نزدیک بشن همزمان که اینارو میگی موهاشو هم نوازش کنی، اینطوری هم بجای شوهرت اونطرف رو متهم کردی هم دلخوریتو گفتی هم تلنگرتو زدی. مطمئن باش جواب میده. ببخشید خیلی ریز توصیف کردم شما خانوما باید این چیزا رو بیشتر بلد باشید. ولی وقتی با عصبانیت و در جایگاه متهم باهاش حرف بزنی یا توی موقعیت نامناسب یا منظورتو نمیفهمه یا دعوا میشه.
    من حس میکنم شما خبلی ایده آل فکر میکنید! آیا اگر این قضیه برعکس بود هم همین جور قضاوت میکردید؟! بنظر من هر آدم عاقل و بالغی میدونه چه رفتارهایی غلط و چه رفتارهایی درسته... و اینکه تذکری بدیم و اهمیتی داده نشه فقط و فقط نشون دهنده بی احترامی و بی تفاوتی به خواسته های معقول طرف مقابله.وقتی یه نفر دوست داره زندگیشو خراب کنه پس تصمیمش اینه و نمیشه کاریش کرد.من تو این زندگی سختی های زیادی کشیدم.از خیلی خواسته های مسلمم گذشتم و یک رفتار متعادل خواسته زیادی نیست.خودم تصمیم دارم برگردم میش خانوادم و ابنو بهترین تنبیه برای کسی میدونم که اهمیتی برام قائل نیست

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    من حس میکنم شما خبلی ایده آل فکر میکنید! آیا اگر این قضیه برعکس بود هم همین جور قضاوت میکردید؟! بنظر من هر آدم عاقل و بالغی میدونه چه رفتارهایی غلط و چه رفتارهایی درسته... و اینکه تذکری بدیم و اهمیتی داده نشه فقط و فقط نشون دهنده بی احترامی و بی تفاوتی به خواسته های معقول طرف مقابله.وقتی یه نفر دوست داره زندگیشو خراب کنه پس تصمیمش اینه و نمیشه کاریش کرد.من تو این زندگی سختی های زیادی کشیدم.از خیلی خواسته های مسلمم گذشتم و یک رفتار متعادل خواسته زیادی نیست.خودم تصمیم دارم برگردم میش خانوادم و ابنو بهترین تنبیه برای کسی میدونم که اهمیتی برام قائل نیست
    شاید حق با شما باشه، من فقط میدونم خراب کردن زندگی کمتر از یک دقیقه زمان لازم داره ولی اگه تصمیم عجولانه بگیری، اگه سو تفاهم باشه، دیگه راه برگشتی وجود نداره توی جدایی بیشترین آسیب رو زن میبینه یا تا آخر عمر باید تنها باشه یا با یه مرد سن بالا با چند تا بچه ازدواج کنه هرچند طلاق هم یک راهکاره برای کسی که به آخر خط زندگی رسیده ولی آخرین آخرین آخرین راهکاره. سخته ولی باید تلاشتون رو برای بهبود این وضعیت بکنید باید بیشتر با هم صحبت کنید اگه فایده نداره از پدر یا ریش سفید فامیل دو طرف اقدام کنید حرف من اینه آخرین راهکار رو اول انتخاب نکنید، این زندگی خراب شدنش حیفه شما هنوز جوونید. حداقلش اینه که وجدانتون بعدا راحته که تمام تلاشتون رو کردید، اگر واقعا تصمیم نهاییتون رو برای رفتن پیش خانوادتون گرفتید پس اینجا منتظر چه راهکاری هستید؟ من فکر میکنم هنوز تصمیم نهایی رو نگرفتید برای این کار و مردد هستید، عجله نکنید برای عجله کردن دیر نیست.
    ویرایش توسط Mohammad313 : 10-11-2016 در ساعت 07:27 PM

  13. 2 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    شاید حق با شما باشه، من فقط میدونم خراب کردن زندگی کمتر از یک دقیقه زمان لازم داره ولی اگه تصمیم عجولانه بگیری، اگه سو تفاهم باشه، دیگه راه برگشتی وجود نداره توی جدایی بیشترین آسیب رو زن میبینه یا تا آخر عمر باید تنها باشه یا با یه مرد سن بالا با چند تا بچه ازدواج کنه هرچند طلاق هم یک راهکاره برای کسی که به آخر خط زندگی رسیده ولی آخرین آخرین آخرین راهکاره. سخته ولی باید تلاشتون رو برای بهبود این وضعیت بکنید باید بیشتر با هم صحبت کنید اگه فایده نداره از پدر یا ریش سفید فامیل دو طرف اقدام کنید حرف من اینه آخرین راهکار رو اول انتخاب نکنید، این زندگی خراب شدنش حیفه شما هنوز جوونید. حداقلش اینه که وجدانتون بعدا راحته که تمام تلاشتون رو کردید، اگر واقعا تصمیم نهاییتون رو برای رفتن پیش خانوادتون گرفتید پس اینجا منتظر چه راهکاری هستید؟ من فکر میکنم هنوز تصمیم نهایی رو نگرفتید برای این کار و مردد هستید، عجله نکنید برای عجله کردن دیر نیست.
    شاید حق با شما باشه.شاید من عجولم ولی باور کنید حسرت خیلی چیزا توی این زن گی به دلم مونده .شروع زندگیم به بدترین نحو ممکن بود این هم از ادامه ش.بعضی وقتا با خودم میگم من هنوز 27 سالمه شاید بتونم فرصت دیگه ای را تجربه کنم.که لا اقل حسرت یه عروسی ساده تا ابد به دلم نمونه.خیلی از زندگیم دلسرد شدم.بدجوری همه تنهام گذاشتن .شاید این که میگم حرف خوبی نباشه ولی باور کنید با اینکه 6 ماهه باردارم هنوز برام خواستگار میاد و کسی فکر نمیکنه متاهلم...حتما الان میگید صبور باش. اینها مهم نیست

  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    شاید حق با شما باشه.شاید من عجولم ولی باور کنید حسرت خیلی چیزا توی این زن گی به دلم مونده .شروع زندگیم به بدترین نحو ممکن بود این هم از ادامه ش.بعضی وقتا با خودم میگم من هنوز 27 سالمه شاید بتونم فرصت دیگه ای را تجربه کنم.که لا اقل حسرت یه عروسی ساده تا ابد به دلم نمونه.خیلی از زندگیم دلسرد شدم.بدجوری همه تنهام گذاشتن .شاید این که میگم حرف خوبی نباشه ولی باور کنید با اینکه 6 ماهه باردارم هنوز برام خواستگار میاد و کسی فکر نمیکنه متاهلم...حتما الان میگید صبور باش. اینها مهم نیست
    براتون خواستگار میاد چون فکر میکنن مجردید اگه جدا بشید اون چیزی که تصور میکنید رخ نمیده، بله برگزاری عروسی خوبه و هر دختری دوست داره خودشو توی لباس عروس ببینه ولی حالا که نشده ارزش حسرت خوردن نداره شاید فکر کنید که شعار میدم ولی این یه واقعیته که کل دنیا ارزش حسرت خوردن نداره، چه تضمینی وجود داره که بعدا با یکی دیگه که مثل خودتون جوون باشه ازدواج کنید چه تضمینی هست که فرد بهتری نصیبتون بشه؟ گفتن این حرفا برام واقعا سخته شما اصلا نباید این افکار آزار دهنده رو به ذهنتون راه بدید سه ماه دیگه مادر میشی کلا یه آدم دیگه میشی زندگیت جون میگیره، این افکار رو دور بریز، آدمای آزاده و پاکباز حسرت به دلشون راه نمیدن، الان خیلی از جوونا با این مخارج سنگین توافق میکنن عروسی نگیرن و توی زندگیشون هزینه کنن. با خودتون فکر کنید آیا خوردن حسرت گذشته مشکلی رو حل میکنه؟ بله میگم صبور باش چون میوه صبر شیرینه چون هنوز سه ساله زندگی رو شروع کردی زندگی هزار بالا و پایین داره، گریه داره خنده داره مریضی داره سلامتی داره فقر و تنگدستی داره گشایش و ثروت داره عشق داره دعوا داره همه اینا زندگی رو شکل میدن مهم اینه که زود جا نزنی زود تسلیم نشی،توی زندگی مشترک اونی که عاقل تره بعضی وقتا باید گذشت کنه تا مشکلات و بتونه مدیریت کنه چند سال که بگذره بیشتر با هم مچ میشید بیشتر با هم هماهنگ میشید، توکلت به خدا باشه، ذهنتو از افکار منفی خالی کن، دلتو از کینه پاک کن، دوباره عاشق شو، دوباره زندگی کن.
    ویرایش توسط Mohammad313 : 10-12-2016 در ساعت 02:31 PM

  16. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27653
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    2
    تشکر شده 17 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    براتون خواستگار میاد چون فکر میکنن مجردید اگه جدا بشید اون چیزی که تصور میکنید رخ نمیده، بله برگزاری عروسی خوبه و هر دختری دوست داره خودشو توی لباس عروس ببینه ولی حالا که نشده ارزش حسرت خوردن نداره شاید فکر کنید که شعار میدم ولی این یه واقعیته که کل دنیا ارزش حسرت خوردن نداره، چه تضمینی وجود داره که بعدا با یکی دیگه که مثل خودتون جوون باشه ازدواج کنید چه تضمینی هست که فرد بهتری نصیبتون بشه؟ گفتن این حرفا برام واقعا سخته شما اصلا نباید این افکار آزار دهنده رو به ذهنتون راه بدید سه ماه دیگه مادر میشی کلا یه آدم دیگه میشی زندگیت جون میگیره، این افکار رو دور بریز، آدمای آزاده و پاکباز حسرت به دلشون راه نمیدن، الان خیلی از جوونا با این مخارج سنگین توافق میکنن عروسی نگیرن و توی زندگیشون هزینه کنن. با خودتون فکر کنید آیا خوردن حسرت گذشته مشکلی رو حل میکنه؟ بله میگم صبور باش چون میوه صبر شیرینه چون هنوز سه ساله زندگی رو شروع کردی زندگی هزار بالا و پایین داره، گریه داره خنده داره مریضی داره سلامتی داره فقر و تنگدستی داره گشایش و ثروت داره عشق داره دعوا داره همه اینا زندگی رو شکل میدن مهم اینه که زود جا نزنی زود تسلیم نشی،توی زندگی مشترک اونی که عاقل تره بعضی وقتا باید گذشت کنه تا مشکلات و بتونه مدیریت کنه چند سال که بگذره بیشتر با هم مچ میشید بیشتر با هم هماهنگ میشید، توکلت به خدا باشه، ذهنتو از افکار منفی خالی کن، دلتو از کینه پاک کن، دوباره عاشق شو، دوباره زندگی کن.
    چندبار متن حرفاتون را خوندم.بعضیاش خیلی خوب بود . میوه صبر شیرینه.آدمای آزاده حسرت نمیخورن.دوباره عاشق شو...دوباره زندگی کن
    این چند روز خیلی حالم بد بود...ممنونم بابت صحبت های شما و بقیه ...خوبی اینجا اینه که هیشکی .هیشکی را نمیشناسه.و راحت میشه حرف زد.از خدا برای همه دوستان و شما آرزوی بهترین ها را میکنم.ممنون از حرفاتون

  18. کاربران زیر از ریحانه123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم اعتماد ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ریحانه123 نمایش پست ها
    چندبار متن حرفاتون را خوندم.بعضیاش خیلی خوب بود . میوه صبر شیرینه.آدمای آزاده حسرت نمیخورن.دوباره عاشق شو...دوباره زندگی کن
    این چند روز خیلی حالم بد بود...ممنونم بابت صحبت های شما و بقیه ...خوبی اینجا اینه که هیشکی .هیشکی را نمیشناسه.و راحت میشه حرف زد.از خدا برای همه دوستان و شما آرزوی بهترین ها را میکنم.ممنون از حرفاتون
    خواهش میکنم، منم براتون آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری میکنم، دلتون شاد و امیدتون به خدا باشه.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اختلاف شدید اعتقادات مذهبی خانواده ها
    توسط Maggie در انجمن مسائل مذهبی
    پاسخ: 44
    آخرين نوشته: 04-26-2020, 01:50 AM
  2. عدم اعتماد به شوهر
    توسط سوشمیتا در انجمن سایر مشکلات زن و شوهر
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 01-08-2015, 04:18 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد