1111
1111
ویرایش توسط زهره 223 : 10-29-2016 در ساعت 09:27 AM
با سلام
بنظر من با توجه به تجربه ای که از بقیه شنیدم و داشتم
هر چه سریع ارتباطتون قطع کنید
به ایشون بگید که اگر خانوادش راضی شدن و خودشون مایل هستن بیان خواستگاری
ایشون اون چیزی که واقعیت هست و وجود داره را برای شما نمیگن
روم نمیشه دلیل نمیشه به خانوادش نگه میتونه به خواهرش بگه تا با مادرش حرف بزنه یک راهی پیدا کنه
حرفاشو به مادرش بگه این وظیفه شما نیس بهش بگید به مادرش چطور بگه
اگر قصد ازدواج دارن و نیتشون خیره حتما خودشون راهی پیدا میکنند
چن سالشوون هست ایشون و خود شما چن سالتونه ؟
یا علی
سلام عزیزم ببین چیزی که من به شخصه از حرفای شما برداشت کردم این بوده که این اقا اصلا قصد ازدواج نداره اگه روش نمیشه به مادرش بگه قصد ازدواج با دخترمورد علاقشو داره چطور روش میشه با شما که تواین مدت کوتاه اشنا شدین درمورد مسایل جنسی صحبت کنه؟؟/؟
شاید این جمله کلیشه ای رو زیاد شنیده باشی که میگن یه مرد اگه شمارا بخواد هیچی جلودارش نیست و اگه نخواد هیچ چیز نمیتونه نگهش داره...
نمیخوام نصیحت کنم منم یه دخترم دقیقا همسن و سال خودت ..سعی کن تو ارتباطتت با مردا منطقی باشی
اینکه میگه خجالت میکشم به مادرم بگم یا میترسم بابات مخالفت کنه پرواضحه که این اقا اصلا قصد پا پیش گذاشتن نداره هدفش از این رابطه دوستی با شماست
بخاطر مشکل کوچیک ظاهریم که داری سعی کن باخودت کناربیای چون شکل و ظاهر ما چیزی نیست که انتخاب خودمون باشه ....بعدم هر دختری تو هرسایز و هر رنگ و قیافه ای قشنگترین کاریه که خدا انجام داده پس یه مشکل کوچیکو براخودت اینقدر بزرگ نکن که اعتماد بنفستو از دست بدی و باعث بشه پا تویه راه اشتباه بذاری..ارزش خودتو بدون...
ارتباطتتو با این اقا قطع کن و قبلش بهش بگو اگه میخواد خودش بیاد جلو و با خانواده ت درمیون بذاره اگرم نه که دیگه بیشترازاین نه تورو معطل کنه نه این رابطه رو کش بدین که وابستگی بیشتری بینتون بوجود میاره.....سعی کن سرتو با کارای مفید تری گرم کنی..بهت پیشنهاد میکنم مطالعاتتو در مورد قانون جذب و راز کاینات بیشتر کنی....خیلی خیلی کمکت میکنه ...موفق باشی
روش نمیشه به مامانش بگه زن میخوام
اما روش میشه در مورد مسایل جنسی با دختر مردم حرف بزنه!!!!!!!!!!!!
چه استدلال مزخرف و مسخره ایی
ساده نباش دختر
تمومش کن
باید متوجه شده باشید چنین رفتاری که پر از تردید و شک هست نمیتونه شمارو به آرامش برسونه
و باز هم باعث تعجبه ..!
شما در ابتدا دوست نداشتید رابطه برقرار کنید ولی بعدش چنان دلبسته شدید که هر روز از ایشون زمان خواستگاری رو میپرسید !؟؟؟
دوست عزیز اگر شما بخوایت ایشون رو اجبار و ترغیب به ازدواج کنید نباید انتظار قبول مسئولیت از طرف ایشون باشید
چون کاملا" مشخصه این شخص تحت تاثیر قرار گرفته و دنبال فقط رابطه دوستی بوده ... امیدوارم بیهوده دلتون رو به این رابطه خوش نکنید
خـــــدانـگهــــــدار
عزت نفس خودتونو حفظ کنین و بیشتر از این توی این رابطه نمونین منم یه تجربه مثل اینو در زمان مجردیم داشتم ولی خب اونقدر برای خودم ارزش و احترام قایل بودم که خودم رو از اون رابطه دو ساله کنار کشیدم و به طرف فرصت ندادم منو خورد کنه البته اون دوسال شرایط ازدواج نداشت و کاملا واضح بود ولی وقتی شرایطشو پیدا کرد و دیدم منو معطل میکنه و پا پیش نمیزاره نذاشتم دیگه ادامه پیدا کنه و خودمو خوار نکردم و کات کردم اون پشیمون شد ولی فایده ای نداشت چون من ازدواج کرده بودم درسته توی زندگیم مشکلات زیاد دارم ولی وقتی به اون شخص فکر میکنم به خودم نمیگم کاش باهاش ادامه میدادم و میدونم کار درستی کردم که قطع ارتباط کردم چون اگه واقعا منو میخواست تردید نمیکرد . من یه مدت عذاب کشیدم گریه میکردم حتی خودمو توی اتاق حبس کردم ولی کم کم دوباره خودمو به دست اوردم و این واسم از همه چیز مهمتر بود من خودمو داشتم و خدا رو شکر میکردم که عزت نفسم رو پای کسی حروم نکردم . اگه خودت خودتو بشکنی و قلبتو زیر پات بزاری بهتره تا کس دیگه اینکارو کنه چون دیگه معلوم نیست بتونی سرپا بشی یا نه . توام قطع ارتباط کن اون اگه واقعا دوستت داشته باشه خودش همه شرایط رو فراهم میکنه و میاد خواستگاریت وگرنه اگه نیتش سواستفاده باشه بهتره الان خودتو بکشی بیرون تا اسیب روحی کمتری ببینی .تازه اگه احتمالات دیگه رو درنظر نگیریم مثل سو استفاده .... و غیره . ارزش وجودی و درونی خودت رو بشناس هیچ چیزی در دنیا مثل عزت نفس ارزش نداره
ممنونم از همگی من دقیقا بعد گذاشتن این بست و اینکه دوستان بهم گفتن قطع ارتباط کن ، دقیقا اینکار رو انجام دادم و بهش گفتم هر زمانی که به مادرت گفتی بعدش بیا صحبت کن اولش گفت دلم تنگ میشه نمیخوام ، اما بعد که بهش گفتم این بهترین راهه ، قبول کرد.. اینکه دوستان میگن قصدش دوستی بوده میخوام بگم نه اینطور نیست چون اون هیچ وقت سعی نداشته خودش رو به بهترین شکل جلوه بده و همه چی همون که هست رو نشون میده ایشون عکس و خصوصیات ریز همه خونواده اش رو به من گفته در صورتی که من به خاطر احتیاط این کار رو نکردم. و همچنین یک بار که بهش گفتم خوب نیست زیاد گوشی دستم بگیرم میگفت عب نداره کمتر حرف میزنیم و گاهی میگفت بیا یه هفته ای دوباره جدا بشیم و فکرامونو بکنیم در حالیکه اگر قرار بود قصدش دوستی باشه همیشه دنبالی راهی برای ارتباط بیشتر بود . اون حتی از دوستانش و اینکه اونا چه جوری میخوان ازدواج کنن برام حرف زده از مورد هایی که مامانش برای ازدواج بهش گفته برام گفته و اینکه بهم گفت میخواد بگه خواهر دوستش من رو به ایشون معرفی کرده چون همکلاسیم بوده. و همچنین زمانی که بهش گفتم مامانتون رو دیدم بهم میگفت یه جوری خودت رو نشونشون بده و همچنین چندین بار بهم گفت مامانم فلان جاست اگه میتونی برو و خودت رو نشون بده هرچند من اینکار رو انجام نمیدادم چون شخصیتم اجازه نمیداد.
ایشون میگفت میگم به خونوادم اما زمان لازمه عجله نکن و الانم که بهش گفتم تا اون زمان بهتره جدا باشیم قبول کرد. و ایشون همیشه با من از آینده حرف میزد اینکه مادرش که تنهاست رو چیکار کنیم اینکه چه ماشینی بگیره و بنده سر چه کارایی برم و خلاصه خیلی مسایل دیگه.
با تمام این تفاسیر باز هم فکر میکنید قصدشون بازی دادن من بوده؟
هرچند من الان دقیقا یک هفته است که کلمه ای با ایشون حرف نزدم و ایشون همچیزی نگفته. و تصمیم هم جدیه که هیچی نگم اگر خواست میاد وگرنه که هیچ من ضرری نکردم.
اما اینکه همه میگن قصدش دوستی بوده ذهنم درگیرشه ، برام مهمه بدونم قصدش چی بوده
ممنون میشم راهنمایی ام کنین.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)