به نام خدا
سلام یه مدتیه موضوعی ذهنم به خودش مشغول کرده 24 سالمه دوست دارم ازدواج کنم چند وقت پیش عمم خونمون بود بحث ازدواج شد به سوخی به خواهرم میگفت بگو داداشت بیاد دخترم بگیره براشون خونه و جهاز میگیرم( عمه مستقل و پولداری دارم) به شوخی میگفت اما منظورش جدی بود حالا مشکلی که هست اینه دختر عمم سه سال از خودم بزرگتره از طرفیم خودم وثع مال خوبی ندارم یعنی اگه بخوام با دختره دیگه ای ازداج کنم حداقل تا دو سال دیگه باید نامزد بمونیم تا من کار جور کنم شما بگید چه تصمیمی بگیرم
سلام.
شوخی گفتن اما منظورشون جدی بود یعنی چی؟ اینا که با هم همخونی ندارن.
در حد همون شوخی بهش فکر کنید.
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
فکر کنم منظورشون این در قالب شوخی و خنده حرفشون و جدی زدننوشته اصلی توسط desboy
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
سلام
اگه دوست داشتن باشه و معیارهای دیگه ی ازدواجتون بخونه با دختر عمه تون به نظرم سن و سال در این حد خیلی مانع نیست برای شما . اما شما فکر کنم هنوز معیارهات مشخص نیست که به راحتی میگی کس دیگری. به نظرم صبر کنید تا کسی رو که واقعا فکر میکنید میتونه همراهتون باشه پیدا کنید.
حال که انسان اشرف مخلوقات است
باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.
ملت عشق، الیف
اولا اگر بعد از عقد کردن چبزی بهت نداد چکار میتونی بکنی . حرف بزنی باید مهریه را بدهی
دوما مطمئن باش که اگر ثروتهای دنیا را هم به تو بدهد اگر با فرد مورد نظر راحت نباشی هیچ موقع نمیتوانی خوشبخت باشی در زندگیت و مجبور میشوی یا وارد روابط ناسالم شوی یا تحمل کنی و بسوزی
با سلام
بنظر من این حرف ررو جدی نگیرید چون؟
فردا سر کوفت میشنوید و باعث بحث و دعوا میشه
و اینکه ملاک هاتون در نظر بگیرید و در تصمیم نهایی عجله نکنید
شناخت کامل و صادقانه داشته باشید تا همسرتون انتخاب کنید
چون همسر کسی است که ما رو درک میکنه
زندگی به همین سادگی که شما فکر میکنید نیست
بالا و پایین داره
پس در امر ازدواج جدی باش و عاقلانه پا پیش بزار
یا علی
راستش حرف عمم جدی بود چند بارم غیر مستقیم گفته منم دوست دارم ملاک هام در نظر بگیرم اما قبول کنید زندگی سخت شده میتونم با ازدواج با دختر عمم خیلی تو زندگی جلو بیافتم
اگه صرفا فقط واسه موقعیت اقتصادی که قراره براتون به وجود بیاد میخوای تن به این ازدواج بدی شک نکن که بعدا پشیمون میشی.
پول و خونه و ماشین به دست میاد اما اگه بدون علاقه ازدواج کنی تضمینی نیست که این علاقه رو بعدا به دست بیاری٬ زندگی بدون عشق و علاقه به جایی نمیرسه.
علاقه هم هست ولی زیاد نیست
خب حرف عمتون جدیه
خب یه لحظه اقتصاد بزار کنار و حرفای عمت فقط به خودت و دختر عمت فک کن ببین میتونی باهاش کنار بیای؟
فردا با شوخی بحثی پیش بیاد یا حرفی زده بشه
ناراحت نمیشین مثلا عمت ازت بخاد یه کاری بکنی که اصلا دوسش نداری بعد انجامش ندی
اونوقت عمت میگه من خونه دادم فلان دادم دعواتون میشه (بالا و پایین زندگی اینا هستش)
بعد عمتون فقط همین یه دختر داره ؟اگر برادری داره ممکنه مشکلاتتون زیاد بشه اگر غر بزنن
یا اگر خاهر دیگه ای داره ؟
یا علی
ببین الان چون دوست داری ازدواج کنی وسوسه شدی
اگر با این خانوم ازدواج کنی و دوستش نداشته باشی حتی با داشتن خونه ممکنه پشیمون بشی
پس صبر کن امکاناتت اماده بشه
دل بردی
از
من
به یغما
ای ترک غارتگره من
درصورتی باهاش خوشبخت میشی که قبلش بشینی فکر کنی ببینی اگر عمت یه پاپاسی هم کمک مالی بهتون نکرد ، بازم حاضری باهاش ازدواج کنی ؟
نگفته خونه میخرم گفته کرایه میکنمراستش خودمم دو دلم میترسم بعدا به مشکل بخوریم عمم نگران دخترشه که داره سنش بالا میره
اینو بدون بعد ازدواج خودت هستیو و زنت
نه عمت هست نه مادرت نه پدرت
باید دو تایی باهم بسازید
یا علی
دوددل نباش مطمئن باش به مشکل میخوری
باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.
ملت عشق، الیف
سلام ...
شما شما اقا پسرجوونی هستی که بخاطر نیاز عاطفی دوست داری ازدواج کنی ولی شرایط مالی و امادگی تشکیل خانواده رو نداری و ازطرفی عمه ی شما که شرایط مالی خوبی داره به شما این حرفوزده کاری به شوخی یا جدی بودنش ندارم باعث شده شما سست بشی ...
شما داری بخاطر استقلال مالی و موقعیت اقتصادی با این خانم ازدواج میکنی معمولا چندسال که از زندگیتون بگذره شما یه کارمناسب پیدامیکنی و جایگاه و شرایط اجتماعی خوبی بدست میاری
اونموقع دیگه دلیلی برای موندن تو این زندگی نداری..
و کم کم نسبت به همسرت سردترمیشی و روزبه روز ازهم بیشترفاصله میگیرین و چون نسبت به زندگیتون دیگه انگیزه ای نداری و همسرتونو دوست ندارین و سن ایشون ازشما بالاترهست ممکنه پایان این زندگی به خیانت هم منجربشه پس همه ی عواقب این زندگیو درنظربگیرین...موفق باشین
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟