نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: ازدواج ، با طعم مخالفت

1561
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    Talking ازدواج ، با طعم مخالفت

    با سلام

    من خواستگاری دارم که واقعا میشناسمش ومیدونم واقعا درکم میکنه ولی مادرش آدم خوبی نیست وزنگ زد بهم گفت :
    جواب پسر منو نده ما راضی به ازدواج شما نیستیم و چند تا حرف بد هم گفت....

    منم هم خونسرد بودم و خیلی آروم جوابش رو دادم گفتم که من دنبال پسر شما نیستم
    شما اگر مخالفی پسرت قانع کن به من زنگ نزنه چرا به من زنگ میزنی بعد سکوت کرد و چیزی نتونست بگه
    منم برگشتم گفتم اگر دوباره تماس بگیرید ازتون شکایت میکنم به جرم مزاحمت ،بعد گفت منم شکایت میکنم

    منم گفتم شما با این لج بازی به جایی نمی رسید برید تا پسرتون کاری دست خودش نداده من جوابش نمیدم

    اگرم تا الان جوابشو دادم بخاطر این بود که بلایی سر خودش نیاره بعد ارووم شد و برگشت گفت خواهش میکنم

    جواب پسرم نده (واقعا مسخرست به جای اینکه پسرش قانع کنه به من میگه ...) منم گفتم باشه جوابشو نمیدم
    بعد بهم گفت از این تماس هم چیزی به پسرم نگو منم گفتم باشه نمیگم ..

    امامن به پسره گفتم چنین چیزی اتفاق افتاد و زنگ زدن و چه حرفایی گفتن و من هم چون میدونستم مادرت میخاد با حرفاش تورو از چشم من بندازه مطابق همون خواستش حرف زدم و پیش خودش فک کرد تیرش به هدف خورده

    بهش گفتم اگر واقعا منو میخای مادرت قانع کن بهش نگو که من بهت گفتم زنگ زده چون ازم خواست نگم
    بعد پسر با مادرش حرف زده بود و گفته بود چیکار کردی که بنده خدا جوا ب منو نمیده من دوسش دارم انتخاب اول و آخر من هستش بعد مادرش سرشو انداخته بود پایین و گفته بود زنگ زدم باهاش حرف بزنم در حالی که پسر از همه چی خبر داشته

    ما باهم حرف میزنیم ولی کسی خبر نداره (همه فک میکنن که من جوابشو نمیدم)


    در آخر هم بگم پسرش واقعا منو دوست داره با چشمای خودم دیدم بخاطر جواب ندادنم آب میشد و قلبش درد گرفت و سر کار پاش رفت لای دستگا و.....(اینا رو که گفتم راسته چون وقتی گفت مثلا پام رفته لای دستگاه و زخم شده گفتم عکس زخم بفرست تا ببینم پات چقد زخم شده و واقعا دروغ نبود )

    به قدری بهم علاقه داره که خودمم باورم نمیشه حس میکنم دارم خواب میبینم

    البته جا نماند با تمام بی احترامی ها از سمت خانوادش من و خانوادم چیزی نگفتیم

    پدرم هم مخالف هست : ولی بخاطر خانوادش درمورد پسره چیزی نمیگه فقط گفت خانوادش خوب نیستن ما نمیتونیم باهاشون اخت بشیم


    منم دوسش دارم تا حالا هیچ پسری بخاطرم اینقدر مصمم و قاطع و محکم نبوده

    پسر خیلی پسر خوبیه و با شناختم پشتیبان محکمی و تکیه گاه محکمی برای من هست (عاقل و بالغ)

    با شرایطی که گفتم متوجه شدید که الان من و خواستگارم(پسر ) چه شرایطی داریم


    من هم مثل ایشون مصمم هستم برای ازدواج با ایشون چون واقعا همو دوست داریم و مشکلاتی هم که خواهیم داشت را در نظر داریم و می خواهیم زندگی خودمون بسازیم و این حق ما برای ایندمون تصمیم بگیریم

    هر دو از این نظر مطمئن هستیم که باهم زندگی خوبی خواهیم داشت و اجازه نمیدیم دخالتی وارد زندگیمون بشه و دیوار حریم خصوصی مارو خراب کنه و خانواده ها هم با گذشت زمان متوجه می شون و رضایت خودشون اعلام میکنن


    خواستگارم به تنهایی قراره بیاد با پدرم صحبت کنه (قبلا هم یه بار اومده ،بعد از اینکه پدرم راضی شد با خانوادش بطور کاملا رسمی با گل و شیرینی بیان )

    و قراره من هم صدا کنن تا حرفام بگم

    من چطور حرف بزنم تا پدرم ناراحت نشه و فک نکنه برام نظرش مهم نیس ؟

    با مسائلی هم که پیش اومده پدرم حق داره مخالف باشه

    از طرفی هم خانواده خواستگارم به پسرشون گفتن از نظر مالی حمایتی نمیکنن خرج عروسی و همه چی با خودت(من با این مشکل ندارم ازدواج ساده را میپسندم چون ارزش ازدواج به تجملات نیس )

    ممنون میشم نظرتون رو درمورد ازدواجم بگید تا بیشنر بدونم با چه آینده ممکنه روبه رو بشیم

    و چطور آماده باشم تا در برابر مشکلا بایستم و زندگی خوب و پر از آرامش داشته باشیم



    زندگی با شخص مورد علاقمون حق ماست
    ویرایش توسط masoume : 10-20-2016 در ساعت 03:28 PM
    امضای ایشان
    ​یا علی

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    سلام عزیزم
    واقعا تعجب میکنم این چه دوست داشتنی که بی احترام خانواده میکنید

    شما به ایشون علاقه دارید باید احترام خانوادش هم نگهدارید. هرچقدر اونا بی احترامی کنن شما نباید اینجور جواب مادر ایشون میدادید هرچی باشه مادر خیر بچش میخواد صلاحش و میخواد حتما یه چیزی دیده که شمارو نپسندیده
    و به جای اینکه بگید مامانت زنگ زده فلان کار کرده. اینجور اونجور. گفته بشین خودت و مادرش مشکل بینتون حل کنید

    شما باید با رفتارتون خانوادش و پشیمون کنید از رفتاری که باهات دارن نه اینکه بدتر برخورد بد کنی مصمم ترشون کنی که نیان خاستگاری

    نمیشه که خانواده اون ها مخالف باشن بعد تو با پسرشون ازدواج کنی

    تو اول. باید با خانوادش ازدواج کنی بعد با خودش

    اگر با خانوادش نتونستی کنار بیایی کلا قید این ازدواج بزن چون به غیر گرفتن ارامش چیزی نداره. فکر نکن ازدواج کردی دیگه قید خانوادش میزنه چون اولا کار غیر انسانی دوم اینکه تا اخر همیشه میخواید جنگ و جندل بینتون باشه ؟؟؟شاید پسر اولش بهت بگه باشه کاریشون نداریم ولی به محض اینکه ازدواج.کنید اختلاف ها خود به خود شروع میشه

    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  3. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    واقعا تعجب میکنم این چه دوست داشتنی که بی احترام خانواده میکنید

    شما به ایشون علاقه دارید باید احترام خانوادش هم نگهدارید. هرچقدر اونا بی احترامی کنن شما نباید اینجور جواب مادر ایشون میدادید هرچی باشه مادر خیر بچش میخواد صلاحش و میخواد حتما یه چیزی دیده که شمارو نپسندیده
    و به جای اینکه بگید مامانت زنگ زده فلان کار کرده. اینجور اونجور. گفته بشین خودت و مادرش مشکل بینتون حل کنید

    شما باید با رفتارتون خانوادش و پشیمون کنید از رفتاری که باهات دارن نه اینکه بدتر برخورد بد کنی مصمم ترشون کنی که نیان خاستگاری

    نمیشه که خانواده اون ها مخالف باشن بعد تو با پسرشون ازدواج کنی

    تو اول. باید با خانوادش ازدواج کنی بعد با خودش

    اگر با خانوادش نتونستی کنار بیایی کلا قید این ازدواج بزن چون به غیر گرفتن ارامش چیزی نداره. فکر نکن ازدواج کردی دیگه قید خانوادش میزنه چون اولا کار غیر انسانی دوم اینکه تا اخر همیشه میخواید جنگ و جندل بینتون باشه ؟؟؟شاید پسر اولش بهت بگه باشه کاریشون نداریم ولی به محض اینکه ازدواج.کنید اختلاف ها خود به خود شروع میشه

    ولی من به خانوادش بی احترامی نکردم

    بی احترامی از سمت خانواده خواستگارم بوده
    مادرش خیلی عصبانی بود من خیلی آرووم جوابشو دادم حتی اگر حرفای خیلی زشتی گفت من چیز ی نگفتم

    حرف شما هم درسته من به مادرش هم گفتم که من تا شما راضی به این ازدواج نشید جوابم منفیه
    امضای ایشان
    ​یا علی

  5. 2 کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    واقعا تعجب میکنم این چه دوست داشتنی که بی احترام خانواده میکنید

    شما به ایشون علاقه دارید باید احترام خانوادش هم نگهدارید. هرچقدر اونا بی احترامی کنن شما نباید اینجور جواب مادر ایشون میدادید هرچی باشه مادر خیر بچش میخواد صلاحش و میخواد حتما یه چیزی دیده که شمارو نپسندیده
    و به جای اینکه بگید مامانت زنگ زده فلان کار کرده. اینجور اونجور. گفته بشین خودت و مادرش مشکل بینتون حل کنید

    شما باید با رفتارتون خانوادش و پشیمون کنید از رفتاری که باهات دارن نه اینکه بدتر برخورد بد کنی مصمم ترشون کنی که نیان خاستگاری

    نمیشه که خانواده اون ها مخالف باشن بعد تو با پسرشون ازدواج کنی

    تو اول. باید با خانوادش ازدواج کنی بعد با خودش

    اگر با خانوادش نتونستی کنار بیایی کلا قید این ازدواج بزن چون به غیر گرفتن ارامش چیزی نداره. فکر نکن ازدواج کردی دیگه قید خانوادش میزنه چون اولا کار غیر انسانی دوم اینکه تا اخر همیشه میخواید جنگ و جندل بینتون باشه ؟؟؟شاید پسر اولش بهت بگه باشه کاریشون نداریم ولی به محض اینکه ازدواج.کنید اختلاف ها خود به خود شروع میشه

    نه مادرش اصلا منو ندیده نه اخلاقم میدونه
    نه میدونه چطور دختری هستم
    بدون شناخت اون حرفارو گفته
    شما طوری حرف میزنی انگار من مشکل دارم

    من نمیگم من خیلی خوبم ولی اونقدر هم که شما و مادرش فک میکنن نیستم

    من هنوزم ایشون مثل مادر خودم میدونم حتی بارها به پسر گفتم نباید به مادرو پدرت بی احترامی کنی
    امضای ایشان
    ​یا علی

  7. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    ولی من به خانوادش بی احترامی نکردم

    بی احترامی از سمت خانواده خواستگارم بوده
    مادرش خیلی عصبانی بود من خیلی آرووم جوابشو دادم حتی اگر حرفای خیلی زشتی گفت من چیز ی نگفتم

    حرف شما هم درسته من به مادرش هم گفتم که من تا شما راضی به این ازدواج نشید جوابم منفیه
    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    نه مادرش اصلا منو ندیده نه اخلاقم میدونه
    نه میدونه چطور دختری هستم
    بدون شناخت اون حرفارو گفته
    شما طوری حرف میزنی انگار من مشکل دارم

    من نمیگم من خیلی خوبم ولی اونقدر هم که شما و مادرش فک میکنن نیستم

    من هنوزم ایشون مثل مادر خودم میدونم حتی بارها به پسر گفتم نباید به مادرو پدرت بی احترامی کنی
    ببین عزیزم منم همین و میگم وقتی اونجور پشت تلفن بهت گفت درسته که با ارومی باهاش حرف زدی ولی این قسمت که گفتی میرم شکایت میکنم همین باعث بی حرمتی میشه من مطمعنم اشتباه از خانواده پسر بدون هیچی مخالفت کردن ولی شما باید با رفتارت نشون بدی که دارن اشتباه راجبت برداشت میکنن شما حتی به پسر که دوستت داره هم بی احترامی کردی گفتی برو به پسرت و قانع کن ( این یعنی من هیچی علاقه ای به پسرت ندارم پسرت همونطوری افتاده دنبال من. با اینکه علاقتون دوطرف)

    بعدشم من فکری راجب شما نمیکنم دارم به دوستم کمک میکنم که میگم این رفتارا رو کن بهونه دست خانواده پسر نده
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  9. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    ببین عزیزم منم همین و میگم وقتی اونجور پشت تلفن بهت گفت درسته که با ارومی باهاش حرف زدی ولی این قسمت که گفتی میرم شکایت میکنم همین باعث بی حرمتی میشه من مطمعنم اشتباه از خانواده پسر بدون هیچی مخالفت کردن ولی شما باید با رفتارت نشون بدی که دارن اشتباه راجبت برداشت میکنن شما حتی به پسر که دوستت داره هم بی احترامی کردی گفتی برو به پسرت و قانع کن ( این یعنی من هیچی علاقه ای به پسرت ندارم پسرت همونطوری افتاده دنبال من. با اینکه علاقتون دوطرف)

    بعدشم من فکری راجب شما نمیکنم دارم به دوستم کمک میکنم که میگم این رفتارا رو کن بهونه دست خانواده پسر نده

    حرفات متینه

    امضای ایشان
    ​یا علی

  11. 2 کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    با سلام

    من خواستگاری دارم که واقعا میشناسمش ومیدونم واقعا درکم میکنه ولی مادرش آدم خوبی نیست وزنگ زد بهم گفت :
    جواب پسر منو نده ما راضی به ازدواج شما نیستیم و چند تا حرف بد هم گفت....

    منم هم خونسرد بودم و خیلی آروم جوابش رو دادم گفتم که من دنبال پسر شما نیستم
    شما اگر مخالفی پسرت قانع کن به من زنگ نزنه چرا به من زنگ میزنی بعد سکوت کرد و چیزی نتونست بگه
    منم برگشتم گفتم اگر دوباره تماس بگیرید ازتون شکایت میکنم به جرم مزاحمت ،بعد گفت منم شکایت میکنم

    منم گفتم شما با این لج بازی به جایی نمی رسید برید تا پسرتون کاری دست خودش نداده من جوابش نمیدم

    اگرم تا الان جوابشو دادم بخاطر این بود که بلایی سر خودش نیاره بعد ارووم شد و برگشت گفت خواهش میکنم

    جواب پسرم نده (واقعا مسخرست به جای اینکه پسرش قانع کنه به من میگه ...) منم گفتم باشه جوابشو نمیدم
    بعد بهم گفت از این تماس هم چیزی به پسرم نگو منم گفتم باشه نمیگم ..

    امامن به پسره گفتم چنین چیزی اتفاق افتاد و زنگ زدن و چه حرفایی گفتن و من هم چون میدونستم مادرت میخاد با حرفاش تورو از چشم من بندازه مطابق همون خواستش حرف زدم و پیش خودش فک کرد تیرش به هدف خورده

    بهش گفتم اگر واقعا منو میخای مادرت قانع کن بهش نگو که من بهت گفتم زنگ زده چون ازم خواست نگم
    بعد پسر با مادرش حرف زده بود و گفته بود چیکار کردی که بنده خدا جوا ب منو نمیده من دوسش دارم انتخاب اول و آخر من هستش بعد مادرش سرشو انداخته بود پایین و گفته بود زنگ زدم باهاش حرف بزنم در حالی که پسر از همه چی خبر داشته

    ما باهم حرف میزنیم ولی کسی خبر نداره (همه فک میکنن که من جوابشو نمیدم)


    در آخر هم بگم پسرش واقعا منو دوست داره با چشمای خودم دیدم بخاطر جواب ندادنم آب میشد و قلبش درد گرفت و سر کار پاش رفت لای دستگا و.....(اینا رو که گفتم راسته چون وقتی گفت مثلا پام رفته لای دستگاه و زخم شده گفتم عکس زخم بفرست تا ببینم پات چقد زخم شده و واقعا دروغ نبود )

    به قدری بهم علاقه داره که خودمم باورم نمیشه حس میکنم دارم خواب میبینم

    البته جا نماند با تمام بی احترامی ها از سمت خانوادش من و خانوادم چیزی نگفتیم

    پدرم هم مخالف هست : ولی بخاطر خانوادش درمورد پسره چیزی نمیگه فقط گفت خانوادش خوب نیستن ما نمیتونیم باهاشون اخت بشیم


    منم دوسش دارم تا حالا هیچ پسری بخاطرم اینقدر مصمم و قاطع و محکم نبوده

    پسر خیلی پسر خوبیه و با شناختم پشتیبان محکمی و تکیه گاه محکمی برای من هست (عاقل و بالغ)

    با شرایطی که گفتم متوجه شدید که الان من و خواستگارم(پسر ) چه شرایطی داریم


    من هم مثل ایشون مصمم هستم برای ازدواج با ایشون چون واقعا همو دوست داریم و مشکلاتی هم که خواهیم داشت را در نظر داریم و می خواهیم زندگی خودمون بسازیم و این حق ما برای ایندمون تصمیم بگیریم

    هر دو از این نظر مطمئن هستیم که باهم زندگی خوبی خواهیم داشت و اجازه نمیدیم دخالتی وارد زندگیمون بشه و دیوار حریم خصوصی مارو خراب کنه و خانواده ها هم با گذشت زمان متوجه می شون و رضایت خودشون اعلام میکنن


    خواستگارم به تنهایی قراره بیاد با پدرم صحبت کنه (قبلا هم یه بار اومده ،بعد از اینکه پدرم راضی شد با خانوادش بطور کاملا رسمی با گل و شیرینی بیان
    )

    و قراره من هم صدا کنن تا حرفام بگم

    من چطور حرف بزنم تا پدرم ناراحت نشه و فک نکنه برام نظرش مهم نیس ؟

    با مسائلی هم که پیش اومده پدرم حق داره مخالف باشه

    از طرفی هم خانواده خواستگارم به پسرشون گفتن از نظر مالی حمایتی نمیکنن خرج عروسی و همه چی با خودت(من با این مشکل ندارم ازدواج ساده را میپسندم چون ارزش ازدواج به تجملات نیس )

    ممنون میشم نظرتون رو درمورد ازدواجم بگید تا بیشنر بدونم با چه آینده ممکنه روبه رو بشیم

    و چطور آماده باشم تا در برابر مشکلا بایستم و زندگی خوب و پر از آرامش داشته باشیم



    زندگی با شخص مورد علاقمون حق ماست
    سلام.دوست عزیز من دقیقا متوجه نشدم درچه مورد میتونیم بهت کمک کنیم و سوالت دقیقا چی هست؟میشه دقیق تر بگی؟

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    سلام.دوست عزیز من دقیقا متوجه نشدم درچه مورد میتونیم بهت کمک کنیم و سوالت دقیقا چی هست؟میشه دقیق تر بگی؟
    با توجه به شرایطی که وجود داره

    من چطور رفتار کنم تا هم خانواده خواستگارم برداشت بد نکنن هم خانواده خودم

    تا سو تفاهم ها برطرف بشه
    و اینده زندگیمون اروم باشه
    امضای ایشان
    ​یا علی

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    الان این باری که قراره خاستگارتون بیان با پدرصحبت کنن،همراه خانوادشون میان یا لینکه قراره تنهایی و ب قول معروف مردونه صحبت کنن؟

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    حرفات متینه

    راستش خواستم چیزی بگم ولی مطمئن نبودم دقیقا باید چی کار کنی چون شرایط سختیه.
    با پریماه موافقم تو خیلی حرف هایی که زده ولی خیلی چیزهارم باید در نظر بگیری .
    همونجور که شما باید پدرت رو راضی کنی اون پسرم باید خانواده اش رو راضی به این کار کنه .
    ایشون اول باید شما رو با هم آشنا کنه شما هم تو برخوردت خیلی مهمه که دلش رو بدست بیاری . اون خانم به هر دلیلی ممکنه ترس داشته باشه از نبودن پسرش یا هر موضوع دیگه. اینکه شمارو خوشبخت ببینن احتمال اینکه نظرشون عوض شه خیلی زیاده.
    ولی بازم اگر به هر طریق و سیاستی این اتفاق نیفتاد بازم همه چیزو بسپر به پدرت. همه ی دلایلت و حرفات خوبه و حتما به پدرت یا مادرت بگو دلایلت رو بازم اون پدرت بهتر میتونه اون پسر رو بدونه و با در نظر گرفتن دلایل تو حتما اگر باهاش خوشبخت بشید مخالفتی نمیکنه.
    ویرایش توسط Aza : 10-20-2016 در ساعت 04:38 PM
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    اره.من هم با نظر Azaموافقم.به نظرمن هردو باید تلاش کنید دراین جهت.شما باخانواده و پدرت صحبت کن و نظری ک نسبت ب این ازدواج داری روبهش بگو اما مودبانه ودر ادامه حرفاتون بگین به پدرتون که نظر پدرتونم براتون مهمه و میدونید که صلاحتونو میخواد.خاستگارتونم باید باخانوادش صحبت کنه وبگه که باید یه فرصت بدن و باید زمان داد تا خانوادش شما رو بشناسن بعد اظهارنظرکنن وتصمیمشونوبگیرن.واسه هرچیزی زمان لازمه.اگرهردو بتونید خانواده ها رو قانع کنیدوبذارید که هر دوطرف هموبهتربشناسن بنظرم شاید دیدِهر دو طرف تغیر کنه.ویه چیز دیگه اینکه خیلی خوبه اگر خاستگارتون بتونه بفهمه یا ازمادرش بپرسه دلیل مخالفتشون چیه.شاید دلیل این باشه ک دختر دیگه ای به دل مادرش هست که فکر میکنه بهتر از اون واسه پسرش پیدا نمیشه و برا همین شما رو نمیپذیره که دراینصورت پسره باید مادرش رو متوجه کنه که شمارو دوست داره وخوشبختیش چی هست وهردوهمیشه احترام خانواده ها رو داشته باشین.البته اینی که گفتم یه حدس بود.اگر پسره دلیل مخالفت مادرشو بدونه خیلی بهترمیشه از پس مخالفتش بر اومد.و ضمنا اینم بگم ک پدر مادرا همیشه صلاح بچه هاشون میخوان اگر اخر راه پدرشما هم راضی نشد بدونین اون اینده وزمانی رو پیش بینی میکنه ک شما از سر علاقتون نمیتونین ببینین.درکل اگرسعی کنید باخانواده ها صحبت کنین و زمان برای شناخت بدین احتمالا اوناهم راضی میشن اگر مشکل دیگه ای نباشه.

  17. 2 کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    در زندگی هر کدام از ما، والدین مان نقش مهمی دارند اما گاهی دخالت های نابجای آنها می تواند آسیب های فراوانی داشته باشد به خصوص در مرحله انتخاب همسر، وقتی مخالفت های آنها آنقدر زیاد باشد که امکان تصمیم گیری را از ما بگیرد.

    اما در این مواقع چه باید کرد؟معمولا چه قبل از ازدواج، چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمک شان می تواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمی کنیم و چه بسا در ابتدای زندگی زناشویی کمک های مالی آنها، راهنمایی هایشان و همچنین دلگرمی آنها کمک فراوانی به زوج ها كرده و مسیری را برای آنها مهیا می کند تا آجرهای زندگی آنها تا به آخر درست و صاف روی هم چیده شود و بالا رود. اما والدین همان قدر که می توانند تاثیرگذاری مثبت داشته باشند، می توانند تاثیرگذاری منفی هم داشته باشند که تشخیص تفاوت بین این دو حالت کار چندان ساده ای نیست.

    در اینجا ضمن بررسی این اختلاف نظرها، درباره سبک های ازدواج هم بحث می کنیم و اینکه هرکدام چه معایب و مزایایی دارد.همه انسان ها احساس تعلق به گروه و به خصوص خانواده را دوست دارند، حالا کسانی که از خانواده هایشان به طور کلی جدا می شوند و بدون رضایت آنها زندگی مشترک تشکیل می دهند، ممکن است در سال های اول چندان به مشکل برنخورند، اما بعد از چند سال همین احساس بدون خانواده بودن غم هایی را برایشان به ارمغان می آورد که می تواند در زندگی تاثیرات بدی را به جا بگذارد.انتخاب نهایی با چه کسی است؟
    پدرها و مادرها وقتی قبل از ازدواج می گویند: «تو باید با شخص موردنظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد موردنظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و… اینهاباعث به وجود آمدن کدورت می شود و خواه ناخواه از فرزندشان فاصله می گیرند. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که پدرها و مادرها تا کجا می توانند برای ازدواج فرزندشان نظر بدهند؟ والدین نباید به گونه ای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند از خودش هیچ اراده ای ندارد.


    باید به جرات گفت در این موضوع نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیش رو دارد وکسی تا آخر این مسئولیت را به دوش می کشد که خودش از اول انتخاب کرده باشد. در واقع بهترین حالت این است که والدین نظر موافق یا مخالف خودشان اعلام را کنند ولی در نهایت تصمیم گیری را به عهده خود فرزند بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن در كار فرزندشان این فضا را به او بدهند تا خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.همیشه حق با پدر و مادرها نیست
    امروز فضای سنتی ازدواج تا حد زیادی تغییر کرده و بچه ها ترجیح می دهند خودشان انتخابگر باشند و تصمیم بگیرند و انصافا باید گفت گاهی ملاک های واقعی تری هم برای ازدواج دارند. مثلا من بین مراجعانم جوان هایی را داشتم که وقتی درباره دلایل مخالفت های والدین و نظرات خودشان صحبت می کردند، می دیدم دلایل بچه ها خیلی منطقی تر است. البته در کشور ما نمی توان بدون خانواده زندگی کرد.


    اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند بچه ها هم امروز به مشکل برمی خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می کنند. وقتی جوانی با خانواده اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش هایی می شود، اضطراب ها و احساس گناه را تجربه می کند و همه اینها می تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.ازدواج پنهانی چه عواقبی دارد
    متاسفانه برخی مواقع هیجان ها و آن کودک درون بر رفتارهای ما مسلط می شود و ما را به سوی تصمیم گیری هایی می برد که شاید در شرایط عقلانی به آنها تن ندهیم، تنها چیزی که فکر می کنیم این است که من او را دوست دارم پس باید با او ازدواج کنم و تحت تاثیر همین هیجانات و احساسات اقدام هم می کنیم و بدون اطلاع پدر و مادر تن به ازدواج می دهیم، در چنین موقعیتی اول از همه باید در نظر بگیریم تمام مسئولیت این انتخاب بر عهده خودمان است و نباید انتظار داشته باشید والدین به همین راحتی ها شما را ببخشند.


    اگر خودتان را هم جای آنها بگذارید می بینید، حق دارند. زمان می برد تا وضعیت به حالت عادی برگردد، حتی ممکن است تا مدت ها واکنش های منفی بسیاری چون متلک، حرف های نامناسب و… از خود بروز دهند. اما بچه ها باید عذرخواهی كرده و سعی کنند آرامش را به همراه هم به فضا بازگردانند تا نشان دهند که انتخاب درست بوده است. در چنین شرایطی شاید پدر و مادر ببخشند و آن اعتماد گذشته بازگردد و شاید هم شرایط هیچ وقت عادی نشود.چه زمانی خودتان باید برای ازدواج تصمیم بگیرید
    هرچند دل کندن سخت است ولی پیشنهاد ما این است که بدون رضایت والدین تن به ازدواج ندهید، مگر اینکه پدر و مادر یا آگاهی مناسب یا سلامت روانی چندانی نداشته باشند. مثلا پدری را می شناختم که دچار بیماری پارانوئید بود و با همه رفتار های اطرافیان دچار سوءظن می شد، مسلما مخالفت چنین پدری با ازدواج جای اما و اگر بسیاری دارد.


    در چنین جاهایی شاید ازدواج بدون رضایت خانواده چندان بد نباشد چرا که همان محیط ناسالم خانواده می تواند آسیب زا باشد، چون پدر و مادرهایی که به لحاظ روانی چندان سالم نیستند برای اعضای خانواده و فرزندانشان نیز تصمیمات ناسالمی می گیرند. البته ناگفته نماند که بهتر است در چنین مواردی حداقل با یک مشاور مشورت کنید تا مطمئن شوید تصمیم درستی گرفته اید.با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟
    اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می تواند در چنین مواقعی بسیار کمک کننده باشد، چرا که می توان با تشکیل جلسات و گفت وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند.


    بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.کدام بهتر است؟
    من نه کاملا ازدواج به سبک سنتی را توصیه می کنم نه غیر سنتی را بلکه می گویم باید چیزهای خوبی را که در ازدواج سنتی وجود دارد با خوبی های ازدواج غیر سنتی ترکیب کرد تا بهترین تصمیم گرفته شود. باید بدانید هنر ما در تلفیق است نه در حذف یکی به نفع دیگری.
    ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود
    آمار ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود به خصوص در شهرهای بزرگ و در میان افراد تحصیلکرده، از جهت دیگر فاصله نگرش بین پدر و مادرها و بچه ها روزبه روز بیشتر می شود چرا که والدین خودشان را به روز نمی کنند و در نتیجه تفاوت سلیقه ها بیشتر می شود و همین می تواند تنش ها را بیشتر کند.


    گاهی والدین فراموش می کنند که دیگر گذشت آن دورانی که در مهمانی های زنانه یا حمام ها برای پسرانشان همسر انتخاب می کردند، حالا بچه ها می خواهند خودشان انتخاب کنند. از طرف دیگر گاهی ملاک های پدر و مادر خیلی متفاوت از بچه هاست چون عموما از نظر آنها ظاهر، میزان تمکن مالی، اصالت خانواده و… مهم است در حالی که فرزندان این طور فکر نمی کنند.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  19. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    الان این باری که قراره خاستگارتون بیان با پدرصحبت کنن،همراه خانوادشون میان یا لینکه قراره تنهایی و ب قول معروف مردونه صحبت کنن؟
    قراره مردونه باشه بین بابام و خواستگارم (عشقم)
    امضای ایشان
    ​یا علی

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    اره.من هم با نظر Azaموافقم.به نظرمن هردو باید تلاش کنید دراین جهت.شما باخانواده و پدرت صحبت کن و نظری ک نسبت ب این ازدواج داری روبهش بگو اما مودبانه ودر ادامه حرفاتون بگین به پدرتون که نظر پدرتونم براتون مهمه و میدونید که صلاحتونو میخواد.خاستگارتونم باید باخانوادش صحبت کنه وبگه که باید یه فرصت بدن و باید زمان داد تا خانوادش شما رو بشناسن بعد اظهارنظرکنن وتصمیمشونوبگیرن.واسه هرچیزی زمان لازمه.اگرهردو بتونید خانواده ها رو قانع کنیدوبذارید که هر دوطرف هموبهتربشناسن بنظرم شاید دیدِهر دو طرف تغیر کنه.ویه چیز دیگه اینکه خیلی خوبه اگر خاستگارتون بتونه بفهمه یا ازمادرش بپرسه دلیل مخالفتشون چیه.شاید دلیل این باشه ک دختر دیگه ای به دل مادرش هست که فکر میکنه بهتر از اون واسه پسرش پیدا نمیشه و برا همین شما رو نمیپذیره که دراینصورت پسره باید مادرش رو متوجه کنه که شمارو دوست داره وخوشبختیش چی هست وهردوهمیشه احترام خانواده ها رو داشته باشین.البته اینی که گفتم یه حدس بود.اگر پسره دلیل مخالفت مادرشو بدونه خیلی بهترمیشه از پس مخالفتش بر اومد.و ضمنا اینم بگم ک پدر مادرا همیشه صلاح بچه هاشون میخوان اگر اخر راه پدرشما هم راضی نشد بدونین اون اینده وزمانی رو پیش بینی میکنه ک شما از سر علاقتون نمیتونین ببینین.درکل اگرسعی کنید باخانواده ها صحبت کنین و زمان برای شناخت بدین احتمالا اوناهم راضی میشن اگر مشکل دیگه ای نباشه.
    راستش خانوادش نگران پسرشون هستن

    اما من وقتی با مادرش حرف زدم عشقم گفت که خیلی مادرم آروم شده و گفته بعد محرم میریم جلو

    بنظرتوون عشقم به خاهرش بگه باهاش حرف بزن تا دختر بشناسی ببینی من خوب شناختمش یا نه ؟ خوبه تا فضا آرووم بشه و نگران نباشن از انتخاب عشقم
    امضای ایشان
    ​یا علی

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    گفتین که قراره شما رو هم صداکنن.شما اول و اخر که باید حرف دلتو بگی.پس خیلی مودبانه باپدرتون صحبت کنیدموقع صحبت کنار پدرتون بهش بگین ک حرفش براتون متینه و میدونید صلاحتونو میخواد هرتصمیمی هم ک بگیره واینکه شما با ازدواج با خاستگارتون موافقین واگر که موافقت کنن ازش میخواین که واسه ساختن زندگی و خوشبختیتون حمایتتون کنن.اما درحضورپدرو خاستگارتون به پسره بگین که نظر پدرتونم واستون مهمه و نظر پدر براتون شرطه تا سوءتفاهم پیش نیاد و پدرتون فکرنکنه قصد دارین خودسرانه عمل کنید.موفق باشید....

  23. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    گفتین که قراره شما رو هم صداکنن.شما اول و اخر که باید حرف دلتو بگی.پس خیلی مودبانه باپدرتون صحبت کنیدموقع صحبت کنار پدرتون بهش بگین ک حرفش براتون متینه و میدونید صلاحتونو میخواد هرتصمیمی هم ک بگیره واینکه شما با ازدواج با خاستگارتون موافقین واگر که موافقت کنن ازش میخواین که واسه ساختن زندگی و خوشبختیتون حمایتتون کنن.اما درحضورپدرو خاستگارتون به پسره بگین که نظر پدرتونم واستون مهمه و نظر پدر براتون شرطه تا سوءتفاهم پیش نیاد و پدرتون فکرنکنه قصد دارین خودسرانه عمل کنید.موفق باشید....
    آخه شاید صدام نکنن ولی میخام آماده باشم برای گفتن حرفام

    پدرم منطقی حرف بزنم قبول میکنه نمیتونه رد کنه
    فقط دوری راه دلیل میارن و مخالفت خانواده عشقم

    مخالفت خانواده عشقم تا حدودی تموم شده وقانع شدن

    ممنون
    امضای ایشان
    ​یا علی

  25. کاربران زیر از masoume بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    راستش خانوادش نگران پسرشون هستن

    اما من وقتی با مادرش حرف زدم عشقم گفت که خیلی مادرم آروم شده و گفته بعد محرم میریم جلو

    بنظرتوون عشقم به خاهرش بگه باهاش حرف بزن تا دختر بشناسی ببینی من خوب شناختمش یا نه ؟ خوبه تا فضا آرووم بشه و نگران نباشن از انتخاب عشقم
    خب اگر خاهرشون میتونن تو این مورد کمک کنن که خوبه.میتونه بامادرش صحبت کنه وکمکی باشه جهت قانع کردنش

  27. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    آخه شاید صدام نکنن ولی میخام آماده باشم برای گفتن حرفام

    پدرم منطقی حرف بزنم قبول میکنه نمیتونه رد کنه
    فقط دوری راه دلیل میارن و مخالفت خانواده عشقم

    مخالفت خانواده عشقم تا حدودی تموم شده وقانع شدن

    ممنون
    اگر اینطور میگین که خیلی کارتون راحته باتوجه ب اینکه گفتین پدرتونم حرفتونو میپذیره.ایشالا که مشکلتون حل میشه.با ارزوی خوشبختی دوست عزیزم...

  29. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29873
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    178
    تشکر شده 171 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    اگر اینطور میگین که خیلی کارتون راحته باتوجه ب اینکه گفتین پدرتونم حرفتونو میپذیره.ایشالا که مشکلتون حل میشه.با ارزوی خوشبختی دوست عزیزم...

    واقعیتش زمان میبره

    دعا کنین
    امضای ایشان
    ​یا علی

  31. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ازدواج ، با طعم مخالفت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume نمایش پست ها
    واقعیتش زمان میبره

    دعا کنین
    حتما.ایشالا درست میشه.نگران نباش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد