نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: قربانی کردن

615
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    قربانی کردن

    گفت باید قربانی کنی تا عبور کنی...

    گفتم قربانی می کنم
    گفت باید وابستگی هایت را قربانی کنی
    گفتم قربانی می کنم
    گفت کافی نیست باید قربانی کنی
    گفتم مَن هایم را قربانی می کنم
    گفت باز هم کم است باید قربانی کنی
    گفتم قربانی می کنم
    خودم را ،جسمم را ،وجودم را
    گفت نه نشد باید قربانی کنی
    گفتم دیگر مگر چیزی مانده ؟
    گفت باید دل دادگی ات را قربانی کنی
    ساکت شدم
    اشک هایم سرازیر شدند
    فهمیدم چه میخواهد
    از من میخواهد شَمسَم را قربانی کنم
    گفتم آخر مگر میشود ؟
    این شمس بود که چشم مرا به نور تو روشن کرد
    نه نمیتوانم !

    گفت باید قربانی کنی وگرنه عبور نمی کنی ؟
    گفتم آخر چگونه عشق را قربانی کنم او ریسمان بین منو توست ؟
    گفت باید ریسمانت را پاره کنی
    بند بند وجودم به التماس افتاده است
    آخر چگونه می توانم؟
    از من چیز دیگری بخواه
    اما او همچنان اصرار داشت که باید قربانی کنی
    نگاهم را به شمس دوختم
    موهایش سپید شده بود از بس که برایم از عشق گفته بود وچشمانش مثل همیشه عاشقانه به من لبخند میزد
    فریاد زدم و اشک ریختم من نمیتوانم
    شمس گفت من به تو درس پرواز را آموختم باید قربانی کنی
    حیرت کردم
    او چه می گوید ؟از من چه میخواهد ؟او خود، به قربانگاه آمده است !
    ای وای من
    ای شمس من
    من تاب این درس را ندارم
    لبخند زد
    باید قربانی کنی
    من آماده ام
    تیغ را از نیام کشید و به دستم داد
    فریاد زدم الهی او ریسمان بین منو توست
    چشمانم را بستم
    او گفت درس اول : تسلیم باش
    اشکانم را قورت میدادم
    گفتم قربانی می کنم
    و ریسمان را پاره کردم
    چشمانم را گشودم
    خود را در آغوش او یافتم
    لبخند میزد
    گفت من تو را بی واسطه میخواهم
    گفتم شمس !
    شمس چه شد ؟
    گفت شمس در آغوش من بود
    این تو بودی که او را رها نمی کردی
    سکوت کردم
    سرود عاشقانه ی او و شمس ملکوت را پر کرده بود .....»
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  2. 4 کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد