نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: نمیدونم شوهرم چشه !!!

2709
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    نمیدونم شوهرم چشه !!!

    سلام من 5 ساله ازدواج کردم هردو 27 سالمونه یه دختر 6 ماهه داریم من گرم مزاجم و شوهرم سرده از اولم همینطور بود. تو خونه از نظر مالی کمبودی نداریم خدارو شکر . ولی شوهرم بهم بی توجهه نمیدونم چرا باهام مثل حیوون برخورد میکنه بهم بی احترامی میکنه فحش میده داد میزنه منو میزنه یهو روانی میشه قاطی میکنه میگه فشار کاریه آخه نظامیه و سرکار خیلی تحت فشاره ولی مگه این فقط نظامیه من بیشتر فامیلمون نظامی ان ولی خیلی به زنشون احترام میزارن شوهرم زمان مجردیش هم عصبی و گوشه گیر و پرخاشگر بوده همش باخواهراش درگیر میشده حالاهمونا رو داره سرمن میاره خودم و خانوادم هرچی بهش توجه کردیم بهمون بدی کرد و بدتر شد بی تفاوت میشیم باز بدترمیشه همش عقده داره میگه بابات اینجوری کرد مامانت اونجوری گفت داداشت فلان آبجیت فلان .چند بار زده ماشین داداشمو خط انداخته و شیشه هاشو شکسته ولی داداشم بخاطر من و زندگیم کوتاه میاد و چیزی بهش نمیگه همیشه خودشو کنار میکشه تا عصبی نشه وکار به درگیری نکشه خیلی آقاس داداشم . خواهر 12 ساله ام هم کم ازش کتک نخورده اونم همیشه از شوهرم فاصله میگیره تا دعوا نشه چون شوهرم بی دلیل همش بهش گیر میده همشون بخاطر من کوتاه میان چون طلاق روخانوادم بدمیدونن . البته شوهرم موقعی هم که خوب باشه خوش اخلاق میشه به من و پدر مادرم محبت میکنه به قول مادرم هر وقت که بهش زنگ میزنه میگه بیا کار دارم یا منو برسون شوهرم نه نمیگه . ولی اینا همش کلامیه و شوهرم نمیدونم چرا به من زیاد نزدیک نمیشه من دوس دارم منو ببوسه بغل کنه و باهام گرم باشه مثل بقیه زن و شوهرا ولی اون هی خودشو ازم دور میکنه و من وقتی سمتش میرم هی منو از خودش دور میکنه و در میره میگه من خوشم نمیاد میگم اگه خوشت نمیاد به زنت دست بزنی چرا ازدواج کردی اگه نیازی نداشتی خب چرا منو گرفتی میگه تنها بودم بعضی وقتا هم میگه من اصلا نمیخواستم ازدواج کنم بابام همش گیر میداد زن بگیرو وقتی خانواده منو دیده بوده خوشش اومده بوده چون توی خانواده خودش هیچ صمیمیتی نداشته ولی خانواده ما صمیمیه . احساس میکنم بخاطر خانوادم باهام ازدواج کرده و از خودم خوشش نمیاد ولی میگه من فقط تو رو دوست دارم . صبحا که چشامو باز میکنم بجای نوازش و محبت با مسخره بازی اسم دختر داییمو تکرار میکنه تا شب روزی 100 بار اسمشو تکرار میکنه میگم چرا عذابم میدی میگه من شوخی میکنم ولی این چه شوخی ایه که 5 ساله تموم نمیشه شده جهنم من دختر داییم خیلی خوشگله ولی سوهر داره خیلی هم عاشق شوهرشه اصلا به شوهرمن نگاهم نمیکنه حتی ما رفت و آمدمونم خیلی کمه سالی دوسه بارم شاید شوهرم اونو نبینه ولی ما خانومای فامیل با هم بیشتر ارتباط داریم منو دختر داییم مثل خواهر بودیم ولی بعد ازدواج بخاطر اخلاق بد شوهرم ارتباطمونو کم کردم . بعضی وقتا بهش شک میکنم که شاید با زن دیگه ای رابطه داره ولی اصلا چیزی ازش ندیدم که مطمئن بشم کسی اون وسط هست فقط مشکوکم بهش گفتم میگه تو کی دیدی من برم جایی یا با کسی ارتباط داشته باشم ارتباطاتش خیلی محدوده میبینم راست میگه . میگم لابد منو دوس نداری میگه چرا دوستت دارم . یا بعضی وقتا شک میکنم نکنه قبلا کسیو میخواسته و بهش نرسیده اونم بهم ثابت نشده میگه من دربند دختر و اینا نبودم فقط قبل من یکیو پیشنهاد داده بوده خوانوادش رد کرده بودن میگم عاشقش بودی میگه نه فقط پدرم زیاد اصرار داشت زن بگیر منم دیدم دختر خوبیه پیشنهاد دادم که پدرم رد کرد و بعد چند ماه پدرش منو پیشنهادمیده اونم اول نمیخواسته منو ببینه با تعریفای خانوادش ترغیب میشه و منو میبینه ازم خوشش میاد و بعد چند ماه ما جواب مثبت دادیم با کلی شرط و شروط .ولی از همون اول با من صحبت نمیکرد میرفت توی پذیرایی با پدر مادرم حرف میزد منم توی اتاقم تنها گریه میکردم باهام بیرون نمیرفت بهم زنگ نمیزد . بهش میگفتم ولی اصلا توجهی نمیکرد .هر روز بدتر و بدتر شد من عصبی و پرخاشگر شدم دعوامون میشد درگیر میشدیم ولی باز به زور یکم باهام خوب میشد و بعدش دوباره روز از نو .... حتی بهش گفتم نکنه تو دو جنسه ای و میلت به مرداس !!!! حتی تا این حد . یا گفتم سرد مزاجی میگه آره سرد مزاجم . خب اگه سرد مزاج بود چرا زن گرفت خونه باباش زندگی میکرد دیگه .... سردرگم شدم نمیدونم چراباهم اینجوری میکنه اونقدر که سمتش رفتم و پسم زده حالم ازخودم و رندگیم بهم میخوره شبا با گریه میخوابم صبحا باسردرد پامیشم وقتی ناراحتیمو میبینه میاد سمتم ولی بی میلیش از 100 متری معلومه خیلی تحقیر میشم تازه بعد اونهمه اصرار و ناراحتی اینجوری با بی میلی میاد سمتم انگار داره بهم صدقه میده . نمیدونم با این وضعیت چطور کنار بیام

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19270
    نوشته ها
    802
    تشکـر
    817
    تشکر شده 1,156 بار در 552 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    سلام
    واقعا دردناک قصه ی زندگیتون
    خیلی شرمنده ولی همسرتون بیمار هستند اینکه شمارو کتک میزنن فحش میدن شیشه ماشین
    برادرتون میشکنن خواهرتون کتک میزنن نمیشه لاپوشونیش کرد با اینکه نظامیه
    نه خانوم ایشون بیمارن
    خدا رحم کنه به فرزندتون
    ایشون برای اطرافیانشون خطرناک هستند
    عذر میخام خانواده شما طلاق رو بد میدونن اما اینکه دخترشون و خانوادشون از دست یه مرد کتک میخورنو بد نمیدونن!!؟؟؟!!!
    چطوری تحمل میکنید اخه...
    مرد بودن با نر بودن تفاوت داره
    تحمل نکنید این ظلمو
    اگر راضی نشد برای رفتن و مراجعه به پزشک روانشناس
    حتما وقتی کتک میخورید پزشک قانونی مراجعه کنید و نامه بگیرید و ازش شکایت کنید
    نگید بچه دارم گناه داره
    اگر شوهرتون خوب شد که عالیه خداروشکر ادامه بدید
    اگر نه تحمل نکنید و بفکر بچتون باشید ...

    از خدا میخام کمکتون کنه
    امضای ایشان
    دل بردی
    از
    من
    به یغما
    ای ترک غارتگره من

  3. 5 کاربران زیر از آراد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2717
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    37
    تشکر شده 44 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    من هیچ راه پس و پیش ندارم چون خانوادم برای طلاق حمایتم نمیکنن و از خیر طلاق گذشتم اخلاق تندشم دیگه چاره ای نیست باید تحمل کنم چون نه درآمدی دارم که طلاق بگیرم نه پشتوانه ای . دیگه یه جوری کنار میام با این قضیه ولی این سرد مزاجیشو نمیدونم چرا آخه اینجوره بالاخره هر مردی باید یه نیازایی داشته باشه احتمال خیانت رو هم پایین میبینم ولی محال نمیدونم مشکوکم همش ذهنم درگیره با خودم کلنجار میرم که چرا این کارو میکنه اخلاق و فرهنگش که از بچگی اونطوری بوده و مقصر خانوادش بودن که اینجوری بار اومده ... ولی گرم مزاجی مردانه یه چیزیه که ذاتیه و هر مردی نیازهایی احساس میکنه و ازدواج میکنه این اگه نیاز داره پس چرا با من سرده و اگه نیاز نداره خب اصلا چرا زن گرفت اینا داره داغونم میکنه

  5. کاربران زیر از seyaneh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19270
    نوشته ها
    802
    تشکـر
    817
    تشکر شده 1,156 بار در 552 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    من هیچ راه پس و پیش ندارم چون خانوادم برای طلاق حمایتم نمیکنن و از خیر طلاق گذشتم اخلاق تندشم دیگه چاره ای نیست باید تحمل کنم چون نه درآمدی دارم که طلاق بگیرم نه پشتوانه ای . دیگه یه جوری کنار میام با این قضیه ولی این سرد مزاجیشو نمیدونم چرا آخه اینجوره بالاخره هر مردی باید یه نیازایی داشته باشه احتمال خیانت رو هم پایین میبینم ولی محال نمیدونم مشکوکم همش ذهنم درگیره با خودم کلنجار میرم که چرا این کارو میکنه اخلاق و فرهنگش که از بچگی اونطوری بوده و مقصر خانوادش بودن که اینجوری بار اومده ... ولی گرم مزاجی مردانه یه چیزیه که ذاتیه و هر مردی نیازهایی احساس میکنه و ازدواج میکنه این اگه نیاز داره پس چرا با من سرده و اگه نیاز نداره خب اصلا چرا زن گرفت اینا داره داغونم میکنه
    تربیت جنسی هم موثره که وظیفه خانوادست
    در این مورد باید با س ک س لوژیست مشورت کنید
    امضای ایشان
    دل بردی
    از
    من
    به یغما
    ای ترک غارتگره من

  7. کاربران زیر از آراد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    سلام من 5 ساله ازدواج کردم هردو 27 سالمونه یه دختر 6 ماهه داریم من گرم مزاجم و شوهرم سرده از اولم همینطور بود. تو خونه از نظر مالی کمبودی نداریم خدارو شکر . ولی شوهرم بهم بی توجهه نمیدونم چرا باهام مثل حیوون برخورد میکنه بهم بی احترامی میکنه فحش میده داد میزنه منو میزنه یهو روانی میشه قاطی میکنه میگه فشار کاریه آخه نظامیه و سرکار خیلی تحت فشاره ولی مگه این فقط نظامیه من بیشتر فامیلمون نظامی ان ولی خیلی به زنشون احترام میزارن شوهرم زمان مجردیش هم عصبی و گوشه گیر و پرخاشگر بوده همش باخواهراش درگیر میشده حالاهمونا رو داره سرمن میاره خودم و خانوادم هرچی بهش توجه کردیم بهمون بدی کرد و بدتر شد بی تفاوت میشیم باز بدترمیشه همش عقده داره میگه بابات اینجوری کرد مامانت اونجوری گفت داداشت فلان آبجیت فلان .چند بار زده ماشین داداشمو خط انداخته و شیشه هاشو شکسته ولی داداشم بخاطر من و زندگیم کوتاه میاد و چیزی بهش نمیگه همیشه خودشو کنار میکشه تا عصبی نشه وکار به درگیری نکشه خیلی آقاس داداشم . خواهر 12 ساله ام هم کم ازش کتک نخورده اونم همیشه از شوهرم فاصله میگیره تا دعوا نشه چون شوهرم بی دلیل همش بهش گیر میده همشون بخاطر من کوتاه میان چون طلاق روخانوادم بدمیدونن . البته شوهرم موقعی هم که خوب باشه خوش اخلاق میشه به من و پدر مادرم محبت میکنه به قول مادرم هر وقت که بهش زنگ میزنه میگه بیا کار دارم یا منو برسون شوهرم نه نمیگه . ولی اینا همش کلامیه و شوهرم نمیدونم چرا به من زیاد نزدیک نمیشه من دوس دارم منو ببوسه بغل کنه و باهام گرم باشه مثل بقیه زن و شوهرا ولی اون هی خودشو ازم دور میکنه و من وقتی سمتش میرم هی منو از خودش دور میکنه و در میره میگه من خوشم نمیاد میگم اگه خوشت نمیاد به زنت دست بزنی چرا ازدواج کردی اگه نیازی نداشتی خب چرا منو گرفتی میگه تنها بودم بعضی وقتا هم میگه من اصلا نمیخواستم ازدواج کنم بابام همش گیر میداد زن بگیرو وقتی خانواده منو دیده بوده خوشش اومده بوده چون توی خانواده خودش هیچ صمیمیتی نداشته ولی خانواده ما صمیمیه . احساس میکنم بخاطر خانوادم باهام ازدواج کرده و از خودم خوشش نمیاد ولی میگه من فقط تو رو دوست دارم . صبحا که چشامو باز میکنم بجای نوازش و محبت با مسخره بازی اسم دختر داییمو تکرار میکنه تا شب روزی 100 بار اسمشو تکرار میکنه میگم چرا عذابم میدی میگه من شوخی میکنم ولی این چه شوخی ایه که 5 ساله تموم نمیشه شده جهنم من دختر داییم خیلی خوشگله ولی سوهر داره خیلی هم عاشق شوهرشه اصلا به شوهرمن نگاهم نمیکنه حتی ما رفت و آمدمونم خیلی کمه سالی دوسه بارم شاید شوهرم اونو نبینه ولی ما خانومای فامیل با هم بیشتر ارتباط داریم منو دختر داییم مثل خواهر بودیم ولی بعد ازدواج بخاطر اخلاق بد شوهرم ارتباطمونو کم کردم . بعضی وقتا بهش شک میکنم که شاید با زن دیگه ای رابطه داره ولی اصلا چیزی ازش ندیدم که مطمئن بشم کسی اون وسط هست فقط مشکوکم بهش گفتم میگه تو کی دیدی من برم جایی یا با کسی ارتباط داشته باشم ارتباطاتش خیلی محدوده میبینم راست میگه . میگم لابد منو دوس نداری میگه چرا دوستت دارم . یا بعضی وقتا شک میکنم نکنه قبلا کسیو میخواسته و بهش نرسیده اونم بهم ثابت نشده میگه من دربند دختر و اینا نبودم فقط قبل من یکیو پیشنهاد داده بوده خوانوادش رد کرده بودن میگم عاشقش بودی میگه نه فقط پدرم زیاد اصرار داشت زن بگیر منم دیدم دختر خوبیه پیشنهاد دادم که پدرم رد کرد و بعد چند ماه پدرش منو پیشنهادمیده اونم اول نمیخواسته منو ببینه با تعریفای خانوادش ترغیب میشه و منو میبینه ازم خوشش میاد و بعد چند ماه ما جواب مثبت دادیم با کلی شرط و شروط .ولی از همون اول با من صحبت نمیکرد میرفت توی پذیرایی با پدر مادرم حرف میزد منم توی اتاقم تنها گریه میکردم باهام بیرون نمیرفت بهم زنگ نمیزد . بهش میگفتم ولی اصلا توجهی نمیکرد .هر روز بدتر و بدتر شد من عصبی و پرخاشگر شدم دعوامون میشد درگیر میشدیم ولی باز به زور یکم باهام خوب میشد و بعدش دوباره روز از نو .... حتی بهش گفتم نکنه تو دو جنسه ای و میلت به مرداس !!!! حتی تا این حد . یا گفتم سرد مزاجی میگه آره سرد مزاجم . خب اگه سرد مزاج بود چرا زن گرفت خونه باباش زندگی میکرد دیگه .... سردرگم شدم نمیدونم چراباهم اینجوری میکنه اونقدر که سمتش رفتم و پسم زده حالم ازخودم و رندگیم بهم میخوره شبا با گریه میخوابم صبحا باسردرد پامیشم وقتی ناراحتیمو میبینه میاد سمتم ولی بی میلیش از 100 متری معلومه خیلی تحقیر میشم تازه بعد اونهمه اصرار و ناراحتی اینجوری با بی میلی میاد سمتم انگار داره بهم صدقه میده . نمیدونم با این وضعیت چطور کنار بیام
    نقل قول نوشته اصلی توسط seyaneh نمایش پست ها
    من هیچ راه پس و پیش ندارم چون خانوادم برای طلاق حمایتم نمیکنن و از خیر طلاق گذشتم اخلاق تندشم دیگه چاره ای نیست باید تحمل کنم چون نه درآمدی دارم که طلاق بگیرم نه پشتوانه ای . دیگه یه جوری کنار میام با این قضیه ولی این سرد مزاجیشو نمیدونم چرا آخه اینجوره بالاخره هر مردی باید یه نیازایی داشته باشه احتمال خیانت رو هم پایین میبینم ولی محال نمیدونم مشکوکم همش ذهنم درگیره با خودم کلنجار میرم که چرا این کارو میکنه اخلاق و فرهنگش که از بچگی اونطوری بوده و مقصر خانوادش بودن که اینجوری بار اومده ... ولی گرم مزاجی مردانه یه چیزیه که ذاتیه و هر مردی نیازهایی احساس میکنه و ازدواج میکنه این اگه نیاز داره پس چرا با من سرده و اگه نیاز نداره خب اصلا چرا زن گرفت اینا داره داغونم میکنه
    سلام

    متاسفم عزیز از آنچه که خواندم ولی خوب مشکل ازدواج غلط و عدم شناخت کافیست!!!!؟؟

    اگر گزارش شما درست باشه عزیز ایشان به شدت طلبکار . ناراضی و خشمگین و عصبانی هستند ونه تنها دیگران رو دوست نمدارند بلکه به شدت از خودشان نیز طلبکارند و ناراضی!!!!

    پس به عبارتی خودشان رو نیز نمیتوانند دوست داشته باشند چه برسد به دیگری و از طرفی اضطراب و استرس نیز میزنه بیرون و گاهی نیز وسواس و افسردگی

    و تمام اینها نیروی کشش جنسی رو خیلی خیلی کم میکنه یا صفر میکنه!!؟

    من فکر نکنم مشکل خیانت و..... باشه بلکه مشکل اختلالات روانی ایشونه و راه حل فقط و فقط مشاوره و آغاز کنترل و درمانه. پس به یکی از مشاوران حاذق ما در شهر خود رجوع کنید.

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32873
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    سلام
    شوهرم بعضی وقتا لجبازی میکنه باهام سرچیزای الکی.مثلا لباسای کثیفشو میزاره تو کمد انتظار داره من برم بردارم,خب چطور تشخیص بدم وقتی میزاره لای بقیه,یااینکه هرچندوقت یکبار بهونه میگیره تو هیچکاری برام تمیکنی.لباسامو نمیشوری.ولی من براش کم نمیزارم.نزدیک دوساله بیکاره,همشم داره با گوشی بازی میکنه هرچی میگم کنار نمیزاره اگه بزاره هم عین معتادا دوباره میره سراغش.موندم بخدا چی کنم.بهش میگم پای همه چیت موندم مه منت میزاری.الانم دیر نیس اگه میخوای بری.ولی تو عصبانیت میگه تو دلش چیزی نیس.اما خب مازنیم نو دلمون می مونه.دنبال کارم نمیره.کمکم کنین

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط saraiiii نمایش پست ها
    سلام
    شوهرم بعضی وقتا لجبازی میکنه باهام سرچیزای الکی.مثلا لباسای کثیفشو میزاره تو کمد انتظار داره من برم بردارم,خب چطور تشخیص بدم وقتی میزاره لای بقیه,یااینکه هرچندوقت یکبار بهونه میگیره تو هیچکاری برام تمیکنی.لباسامو نمیشوری.ولی من براش کم نمیزارم.نزدیک دوساله بیکاره,همشم داره با گوشی بازی میکنه هرچی میگم کنار نمیزاره اگه بزاره هم عین معتادا دوباره میره سراغش.موندم بخدا چی کنم.بهش میگم پای همه چیت موندم مه منت میزاری.الانم دیر نیس اگه میخوای بری.ولی تو عصبانیت میگه تو دلش چیزی نیس.اما خب مازنیم نو دلمون می مونه.دنبال کارم نمیره.کمکم کنین
    سلام دوست عزیز
    اول اینکه برای مسئله تون یه تاپیک جدا بزنید که همه ببینن و راهنمایی کنن
    دوم به نظر من بیشتر باهاشون حرف بزنید و بپرسید که دلیل این کاراشون چیه
    اگه هم یه مشاوره بتونین برین خیلی خوبه.
    ان شاالله که حل بشه مسئله تون.

  11. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم شوهرم چشه !!!

    شما با مراجعه به پزشکی قانونی میتونین اثرات ضرب و جرح رو ارائه بدین و پرونده تشکیل بدین و از ایشون شکایت کنین. طلاق راه حل اخره. اگه از ایشون شکایت کنین ازشون تعهد میگیرن. اگه مجدد تکرار بشه اونوقت میتونین با گرفتن وکیل برای جدایی قانونی اقدام کنین.
    فعلا یه تذکر کافیه . شاید با همین تذکر کوچیک به خودشون بیان.
    اما لازمه که حتما ایشون رو پیش یه روانشناس ببرین چون کاملا معلومه مشکلات روحی و روانی دارن. اینقدر شان خودتون رو پایین نیارین. هرچیزی قابل تحمل نیست. اگه بخواین به قول معروف بسوزین و بسازین هم عمر خودتونو تباه کردین هم اینده دخترتون رو نابود میکنین.
    مطمئن باشین اگه خانواده تون بفهمن همسرتون چه رفتاری با شما داشته حتما ازتون حمایت میکنن از این بابت خیالتون راحت باشه. شما حق دارین ارامش داشته باشین. همسرتون بیماره و نیاز به یه تلنگر داره. با سکوت کاری درست نمیشه. حتما درمان ایشون رو در اولویت قرار بدین.
    موفق باشین.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد