اخه اون حتی با خانواده خودش هم صحبت نمیکنه و همیشه انتظار داره وقتی پدر مادرش تنهان من برم و باهاشون صحبت کنم تا از تنهایی در بیان و شاد بشن.... نسبت به اونا توجهش خیلی بیشتره تا من گاهی حسودیم میشه که چرا یکی هم نیست منو تحویل بگیره تا از تنهایی درام.... وقتی دوستاشو میبینم که با همسراشون چقد گرمن بیشتر حسودیم میشه.... نمیدونم چشه گاهی وقتا بهش میگم کار درستی که باید انجام بده چیه اما فقط واسه اینکه لج کنه باهام کار دیگه ای انجام میده هرکار میکنم واسه اینکه ثابت کنه رییس خودشه یکار دیگه در جهت مخالف انجام میده و حرصم در میاد اخرشم همچی خراب میشه تا حالا تو زندگیم با هیچکس قد همسرم مشکلی نداشتم