سلام من همايون هستم ٣٠ساله ك دوسال پيش بادختري ازدواج كردم ك خيلي به خانواده خود وابسته بود و حرفاي مادرش خيلي روش اصر ميگذاشت من زندگيه خوبي واسش ساختم ولي ما زندگيه سردي داشتيم هرچندروز يكبار قهر ميكردو ب مدت يك ماه ميرفت خونه مادرشتصميم گرفتيم ازهم جدابشيم حق طلاقو به اون دادم الان ك همه كارا تموم شده و يكماهه پروسه اداريش طي شده و فقط امضاي من مونده ايشون ميخاد برگرده مجدد و ميگه ك ميخام باز زندگي كنم اما من بهش علاقه و اعتماد ندارم سردوراهي موندم لطفا كمكم كنيد