نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: اختلاف با همسر

2202
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32021
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    اختلاف با همسر

    درود به همه دوستان
    من 24 سالم هست
    چند سالی قبل من داخل مغازه ام عاشق دختر خانمی شدم که چند سالی دوست بودیم و خوب تو این چند سال خیلی مشکلات عمیق داخل رابطه امون داشتیم ولی من چون خیلی دوستش داشتم همه رو نادیده می گرفتم . که مسئله کاملا جدی شد من رفتم خواستگاری بعد از 2 بار تونستم با شخص مورد نظرم ازدواج کنم که خوب این خیلی خوب بود خیلی خوشحال بودم ولی همین که مدت خیلی کوچیکی از این مسئله گذشت مسائل به شکل خیلی عجیبی در حال تغییر پیدا کردن بودن ... بنده آدم آرومی هستم معمولا هم اهل کنش و واکنش زیادی نیستم ولی همسرم دقیقا عکس بنده هست و یک انسان پر جنب و جوش (فکر کنم بچه گی هاش پیش فعال بوده ) خلاصه بعد از ازدواج اولین دعوامون و کوچک ترین اختلاف من دیدم داخل دعواها خیلی فحش می ده و خیلی با من درگیر می شه اولین بار یک سیلی زد توی گوش !! زندگی ما که شروع شد دعواهای ما زیاد تر شد من عادت نداشتم داخل دعوا فحش بدم و کتک کاری کنم ولی بعد از چند باری که دعوا کردیم این عادت خیلی مسخره رو هم پیدا کردم دعواهای ما اکثرا برای چیزهای خیلی مسخره بود اوایل به خاطر اختلافی که با خانواده من داشت خیلی دعوا می کردیم من ارتباطم رو با خانوادم کامل قطع کردم چون آرامش خودم و زندگیم رو بیش تر از ارتباط با خانوادم نیاز داشتم . رفته رفته مشکلات ما از چیز های خیلی پیش پا افتاده به چیز های مهم تر تبدیل شد من 5 ساله ازدواج کردم وقتی پشت سرم رو نگاه می کنم میبینم همش دعوا بوده اصلا لذتی از زندگی نبردم از طرفی هم توی سن پایین ازدواج کردم و تفکرم بر این بود که زندگی 2 نفره خیلی شیرینه اما واقعا بر من تلخ گذشت.
    مشکلات ما ادامه پیدا کرد در همین حین تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم البته من خیلی اصرار بر این داشتم که بچه برای ما توی این سن اصلا مناسب نیست و ما خودمون هنوز بچگی نکردیم و هیچ کاری نکردیم اما یکسالی خانمم اصرار می کرد و هر موقع که من می گفتم نه دائما می گفت که نه تو منو دوست نداری و ... و نمی خواهی ما بچه دار بشیم من کاملا باهاش اتمام حجت کردم که مشکلات بچه چیه و خوب یک بچه اوردیم که پسر بود و اسمش رو گذاشتیم کوروش . پیش خودم یک درصد فکر کردم شاید بچه دار که بشیم خانمم افتاده تر بشه و خوب خیلی از مشکلات ما کم بشه ...
    بنده سربازی نرفته بودم و خوب تمامی کارهایی که نیاز به سربازی داشت ثبت شرکت گواهینامه و غیره رو قبلا انجام داده بودم در همین حین مادر خانمم و خواهر گرامیشون نشستن زیر پای خانمم که بله باید من برم سربازی خلاصه از اون اصرار و از من انکار که من نیازی به سربازی ندارم و اگر برم خدمت خیلی مشکلات داخل زندگی پیدا خواهیم کرد و داخل کارم مشکل جدی پیدا خواهیم کرد ... ولی متاسفانه من زیر بار رفتم و رفتم سربازی البته ! نمی گم کار اشتباهی بود درست بود اما به درد من نمی خورد من ازدواج کرده بودم و موقعیت شغلی و زناشویی ام اجازه نمی داد که برم سر خدمت خلاصه بعد از اینکه رفتم بر سر خدمت همون چیزی که فکر می کردم اتفاق افتاد خیلی از مشتری های بنده ریزش کرد درآمدم به شدت کم شد تا تقریبا به صفر رسید چند ماهی که از زمان آموزشی سپری شد و تونسته بودم یه مقدار از زمان ها داخل خونه باشم کم کم تونستم درآمدم رو بهتر کنم اما نه مثل سابق و در همین حین بچه ما بدنیا اومد که خوب شدیم 3 نفر مدتی گذشت تا بچه از آب و گل در اومد من هم با مشکلات خدمت سر می کردم و کار می کردم . ولی هیچ وقت مشکلات ما حل نشد متاسفانه بچه اومد و مشکلات به قوت خودش باقی موند الان بچه ام 12 ماهشه و من در روز های آخر خدمت سربازی هستم و مشکلات همچنان گریبان گیر ما هست خانمم با کوچکترین مسئله ای بزرگترین دعواها رو شروع می کنه و من هم واقعا نمی دونم چطور کنترل کنم باعث تشدید می شم و این وسط فقط ضررش میرسه به بچه که واقعا از صمیم قلب دوستش دارم و همینطور خانمم رو - من جدیدا پی بردم که داخل زندگی بچگی خانمم خیلی مشکلات بوده دعواهای خانوادگی تحقیر اذیت شدنش و خوب خیلی مشکلات دیگه که فکر می کنم اون بخاطر همین مسائل حل نشده این مشکلات ررو پیش میاره از پدرش خیلی بدش میاد . بنده هم مشکلات خیلی زیادی داخل زندگی بچگی ام داشتم اما احساس می کنم تونستم کنترلشون کنم البته نه همشون رو ولی خوب این باعث نشده که آدم تشویش گری باشم اما همیشه این حس رو نسبت به خانمم دارم پیش خودم همیشه می گم اصلا حیا نداره چون واقعا وقتی دعوا میشه از هیچ کاری دریغ نمی کنه که باعث بشه من عصبانی بشم و دعوا دوسویه بشه و خوب اکثرا به هدفش می رسه .
    حالا از همه دوستان خواهشمند ام نظرات خودشون رو بگن
    دوستان لطفا قضاوت نکنند چون هیچ کس داخل جزئیات زندگی کس دیگری نیست .
    ممنون
    ویرایش توسط korosheghbali : 11-06-2016 در ساعت 11:10 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : اختلاق با همسر

    سلام
    به نظر من تو شرایط تنش زای ایشون شما میتونی جوری رفتار کنی که آرامش بیشتری داشته باشن و کم کم رفتار ایشون تغییر پیدا کنه.
    این تغییر حتما به زمان زیادی احتیاج داره.
    همون مشکلاتی که میگید قبل ها داشته حتما باید بررسی بشه با یک مشاور .
    رفتار شما در کنار عکس العمل ایشون خیلی مهمه که میگید ظاهرا شما خودتون هم اون رفتارهای غلط براتون عادت شده و باعث تشدید میشید.

    اما قطع رابطه تون با خانواده تون هم هر جوری فک میکنم شاید شرایطی بوده که کار درستی بوده درک نمیکنم. چه مشکلی میتونه باشه که قابل حل یا کنترل نباشه...به هر حال قضاوت نمیکنم نظرم این بود.

    امیدوارم زودتر مشکلاتتون حل شه.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اختلاق با همسر

    گاهی اوقات باید گذشت کرد تا شرایط بهتر بشه سعی کن هر چی همسرت میگه و فحش میده به خودت مسلط باشی و از کوره در نری همونطور که میگی مشکلاتی از گذشته داره که روی روحیش تاثیر منفی گذاشته وقتی تو مثل خودش برخورد نکنی و حتی برعکس خوبی کنی کم کم از رفتارش شرمنده میشه، هیچ چیز مثل صحبت کردن منطقی و آروم و محبت آمیز توی یه فضای مثبت و آروم نمیتونه مشکل گشا باشه، توی زندگی مشترک همیشه باید به منفعت دو جانبه و 50-50 فکر کنی و نباید فقط از دید خودت برخورد کنی بعضی وقتها هم باید گذشت کرد یعنی خلاف خواسته خودت و بخاطر عشقت کوتاه بیای. البته این کاملا دو طرفه هست، ولی وقتی حتی یه طرف نتونه درک کنه و مشکلات رو مدیریت کنه اون که عاقلتره باید مدیریت مشکل رو بدست بگیره و زندگی رو از افراط دور کنه.
    امضای ایشان
    آنکس که ظلمی بر دوش دارد، رستگار نخواهد شد.

  4. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اختلاق با همسر

    سلام
    همسرتون باید به مشاوره برن تا مشکلاتشون حل بشه و ذهنشون از گذشته خارج بشه
    به این فک کنین ک فرزند شما دیگه باید حرف زدن یاد بگیره و دیگه شخصیتش شکل مبگیره و با دیدن این فحش ها و دعواها اونم تبدیل به ی آدم بددهن و زودجوش میشه
    شما الان درمقابل فرزندتون و نوع تربیتش مسولین
    همسر شما نیاز به روانشناس و مشاوره داره
    به فکر فرزندتون باشین
    الان این سکوت و تحمل شما از خودگذشتگی نیست بلکه شما دارین از آینده و آرامش فرزندتون هم میگذرین و اون بچه را قربانی میکنین
    مشکل همسر شما درمان دارد پس به فکر درمانش باشین.

    یا علی مدد

  6. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اختلاف با همسر

    اختلاف » بخش جدایی ناپذیر زندگی زناشویی است و به خودی خود برای زندگی زناشویی خطرناک نیست، آنچه می تواند خطرناک باشد نحوه مواجهه همسران با اختلافاتشان است. اگر اختلافات به درستی حل نشود می تواند زندگی زناشویی را دچار بحران های جدی کند. زوجین در مواجه با این اختلافات و تعارضات معمولا سه نوع برخورد دارند:
    1 - از صحبت کردن در باره اختلافات اجتناب می کنند و معتقدند مشکل خود به خود حل خواهد شد .

    2 - واکنش های هیجانی و افراطی بروز می دهند؛ برای مثال با یکدیگر دعوا می کنند و درگیری های مکرر ایجاد می شود.

    اما به کارگیری هر یک از روش های گفته شده نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه تنش و نارضایتی را در خانواده بیشتر می کند و مشکلات و اختلافات روز به روز پیچیده تر می شود.

    راه حل سوم :
    اما برخی از همسران از راه حل دیگری برای حل اختلافات خود استفاده می کنند :

    3 - اختلافات و تعارضات بین خود رابه صورت اصولی و منطقی حل می کنند. حل اختلافات زناشویی قواعد واصولی دارد که در ادامه به مهم ترین آن اشاره می شود:

    _ زمان و مکان مناسبی را برای صحبت در باره اختلافتان در نظر بگیرید

    وقتی که خسته، گرسنه یا عصبانی هستید زمان مناسبی برای گفت و گو و حل مشکل نیست. همچنین در محیط های پر سر و صدا و یا در حضور دیگران به ویژه فرزندانتان از بحث کردن اجتناب کنید.

    _ احساس منفی خود را بیان کنید

    گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند. مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و... نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید، همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای نمایش احساسات با رفتارهای ناسنجیده با کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را در شما به وجود آورده است، فراهم می کنید.

    _ مراقب کلام خود باشید

    تحقیر ، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. اگر صدایتان بلندتر شده یا تند و با پرخاشگری صحبت می کنید کمی مکث کنید تا آرام شوید و سپس به صحبت هایتان ادامه دهید .

    _ اختلافات گذشته را به میان نکشید

    آن چه که در شرایط معمول مانع از حل اختلاف می شود آن است که معمولا پس از بروز یک اختلاف، زوجین مشکلات قبلی و قدیمی را هم به میان می آورند. این موقعیت تنها باعث پیچیده تر شدن مشکلات می شود، طوری که دیگر هیچ راهی برای حل مشکل اصلی باقی نمی ماند. سعی کنید هر دفعه درباره یک موضوع بحث کنید و تنها روی آن موضوع تمرکز داشته باشید.

    _ مسئله ای که بر سر آن اختلاف نظر دارید را دقیقا مشخص کنید

    مشکل اصلی را پیدا کنید و دقیقا بدانید که در باره چه موضوعی با همسرتان بحث می کنید و اختلاف اصلی چیست. بازکردن و تشریح مشکل به شما و همسرتان یک نمای کلی از مسئله می دهد. تعریف دقیق و روشن مسئله گام مهمی برای حل آن است.

    _ به خواسته های خود و همسرتان توجه کنید

    دقت کنید هر دو چه می خواهید؟ هر دو نیازها و خواسته هایتان را بیان کنید. سعی کنید نظراتتان را به همسرتان تحمیل نکنید. مشکل را از زاویه دید همسرتان نیز ببینید و خواسته ها و نگرانی هایش را در باره مشکل موجود درک کنید.

    _ در باره این که چگونه هر یک از شما در ایجاد مشکل موجود سهیم هستید، صحبت کنید

    بسیاری از زوجین در هنگام بحث کردن، سعی می کنند ثابت کنند که مقصر نیستند و حق با آنان است و علت مشکلات ایجاد شده همسرشان است و او مقصر اصلی است. دقت کنید هیچ مشکلی با متهم شناختن همسرتان حل نخواهد شد و تنها با این عمل او را در موضع دفاع قرار می دهید و اختلافتان پیچیده تر می شود. صادقانه سهم خود را در ایجاد و تداوم مشکل بررسی کنید و در باره آن با همسرتان صحبت کنید، این رفتار شما باعث می شود او نیز اشتباه های خود را در ایجاد مشکل راحت تربیان کند.

    _ مشخص کنید که هر یک از شما برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام می دهد

    به همسرتان نگویید او چه کار می تواند بکند، در عوض به او بگویید که چه کاری از دست خودتان ساخته است. سوالاتی مانند؛ " فکر می کنی چه کمکی از دست من بر می آید؟" و " دوست داری من چه کار کنم؟" کمک کننده است. بعد از آن که برای مشکلات تان راه حلی پیدا شد و هر دو با آن موافق بودید ، ببینید چگونه توانستید به جای طفره رفتن و پرخاشگری علت اصلی مشکل تان را پیدا کنید و به راه حل مناسبی دست یابید. صحبت در باره این موضوع باعث می شود که هر دوی شما بیاموزید درزمان بروز مشکل چگونه با یکدیگر برخورد کنید و به نتیجه دلخواه دست یابید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : اختلاف با همسر

    راستش من این پست رو تازه دیدم

    خیلی راهکار جالبی ندارم چون این آقا از اول هم میدونستن که اختلاف دارن ولی بقول خودشون نادیده گرفتن حالا هم نباید انتظار داشته باشن چیزی عوض بشه

    فقط یه چیزی عجیب بود برام

    اینکه این آقا 24 سالشونه

    5 ساله ازدواج کرده یعنی وقتی نوزده سالش بوده

    و میگن چن سال قبلش هم دوست بوده با خانمش

    یعنی واقعا از کی درگیر این رابطه شدن؟

    16 سالگی؟

    14 سالگی؟

    13 سالگی؟

    چرا انقد زود وارد روابط میشیم؟ قبل اینکه بتونیم عواطفمون رو کنترل کنیم؟

    الان سن مناسب ازدواج 25 سال هست هم دختر هم پسر

    خانواده ها حواسشون کجاست که بچها انقد زود وارد مسائلی میشین که بعدش هم بخاطر احساسات نمیتونن درست تصمیم بگیرن

    و آخرش هم بشه یه زندگی پر تنش......
    ویرایش توسط رزمریم : 11-08-2016 در ساعت 01:39 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد