دو دل بودن دختر
بنام خدابا سلام خدمت مشاور های عزیز
من پسری 26 ساله هستم که مدت حدود از بچگی عاشق دختر عموم بودم و الان قدرت عشقم چند برابرشده ولی تو این مدت دختر عموم که الان 22ساله هست یه رو زمیگه آره یه روز مگه نه هر وقت ازش میپرسم چرا میگه تو مثل داداشمی نمیتونم رو تو همچین فکری بکنم تا الان هم خیلی کارها انجام دادم تا بدستش بیارم اما نتونستم . به نظر شما چیکار کنم منتظر بمونم یا نه .
مرسی از سایت مشاوه
سلام چیکارا کردی که به دستش بیاری؟
سلام
هر چند یکبار مهمانی ترتیب دادم تا همه کنار هم باشیم البته دختر عمو پسر عموها که جلب توجه کنم
چند وقت پیش زوز تولدش سپرایز کردم براش تولد گرفتم
نمی دونم بایدچه کار درستی انجام یادم که درست باشه
خب اینا که فقط تشریفاته چیز مهمی نیست
شما اگه واقعا میخواد همسرت بشه باید اقدام کنی از راه خانوادت
تا بهش قوت قلب بدی
از طریق خانواده هم اقداماتی انجام دادم یازم به همین جواب رسیدم
اقدامات مثلا چیا
مثلا خواستگاری- یا رفت اومد خانوادگی- از طریق دختر عموها -پسر عموها
سلام
به نظر من به اینم فکر کنید که داره راستشو میگه و نمیتونه به اون نظر دوستتون داشته باشه.
بعضی وقتا بهترین حرف سکوته بهترن کارم هیچ کار نکردنه.
یکم بهش فضا بدید. ازش دور شید حتی یه کاری کنید فکر کنه دیگه تو فکرش نیستید اینطوری اگه علاقه ای باشه پیداش میکنه و میاد دنبالش.
تو این مدتم خودتونو اماده کنید برای اینکه اگه لازمه و این عشق یه طرفست واسه همیشه بیخیالش باشید.
حتما خودتون میدونید که دوست داشتن یه طرفه خیلی سخت میکنه رابطه رو
امیدوارم به خواستتون برسید
شما درست میگین ولی من همین کارو کردم اومد طرفم بعد از چند مدت دوباره گفت من نمیتونم منم گفتم باشه
بهش گفتم دیگه اینبار میرم ولی بر نمیگردم بر نشتم ولی دلم داره داغونم میکنه دیگه اعتماد بنفسم ر از دست دادم
اینجوری خیلی ادم اذیت میشه
نمیدونم چی بگم تو این داستانا هر کی یه خط فکری واس خودش داره.
اگه میخاین فعلا اذیت نشید سر خودتونو گرم کنید ورزشم کمک می کنه خودتونو خالی کنید.
شاید زمان همه چیزو حل کنه
مرسی از راهنماییتون
ولی مشکل اینجاست که من شاغل هستم تو دفتر کارم نمیتونم تمرکز کنم همش تو زهنه
اگه من جاتون بودم باش مثل خودش رفتار میکردم
یه کاری میکردم بیاد سمتم دلگرم شه بعد با بی توجهی و بی احساس بودنم ازارش بدم. اینطوری میفهمه باهاتون چیکار کرده.
شاید اون چیزی که الان درگیرشی عشق نباشه سرخوردگی باشه.
شاید با تلافی حل بشه
من مشاور نیستم نظر شخصیمو میگم ولی تو این شرایط بودم میدونم اینجور وقتا چیزی که تو اولویت اوله اینه که خودتو از اون شرایطی که توش گیر کردی خلاص کنی.
بذار جاتون عوض شه دیگه به چشم یه عشق دست نیافتنی نبینش. به چشم یه ادم نگاهش کن که زندگیتو سخت کرده
بله درست میگین شایدم باید فکر یه جایگزین باشم
مرسی از راهنمایتون دوست خوبم
خواهش میکنم
انشالله که آخر این قصه قشنگ باشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
