نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: به همسرم شک کردم

3179
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32608
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    به همسرم شک کردم

    من و همسرم قبل از ازدواج 6 سال دوست بودیم و همسرم همیشه به من خیلی علاقه داشت و وفادار بود، حتی من باهاش بهم زدم و با یه نفر دیگه ازدواج کردم که بعد از چند ماه طلاق گرفتم اما با این وجود همسرم دوباره اومد سمت من و از من خواستگاری کرد و الان دو ساله که ازدواج کردیم، اینارو گفتم که بدونین همسرم چقدر به من علاقه داشته.
    مدتیه که من و همسرم بخاطر سیگار کشیدنش خیلی دعوا میکنیم و همیشه مشکل داریم، چون قبل از ازدواج قول داده بود که بذاره کنار اما من متوجه شدم که فقط پیش من نمیکشیده وگرنه ترک نکرده سیگار رو.
    خواهر من پزشکه و به تازگی از شوهرش جدا شده،تو جریان طلاقش خیلی از جاهارو با شوهر من میرفت،از قبلم خیلی با شوهر من راحت بود و همیشه مثل برادر دوسش داشت، اما بخاطر این ارتباط زیاد صمیمیتشون بیشتر شد چونکه دوتایی با هم میرفتن دنبال مراحل طلاق و دو بار تو این مدت سه نفری مسافرت رفتیم.
    خواهر من از نظر ظاهر و اندام از من بهتره اما چهره من از اون بهتره.
    شوهرم خیلی به خواهرم توجهش زیاد شده من اولش فکر میکردم که رفتارش حالت دلسوزی داره اما یواش یواش حساس شدم تا اینکه یه شب همسرم خوابیده بود و من بیدارش کردم که بره سر جاش بخوابه که به جای اسم من اسم خواهرمو آورد من تعجب کردم و پرسیدم چی؟؟ که دوباره جمله شو با اسم خواهرم گفت که منم دوباره پرسیدم چی؟؟ که اینبار انگار هشیار شده بود جمله شو اصلاح کرد و با اسم خودم گفت. منم هیچی به روش نیاوردم
    اما دارم داغون میشم، چون تا حالا هیچوقت همچین اشتباهی نکرده بود، چرا اسم خواهر یا مادر خودشو تا حالا اشتباه نگفته؟
    روز بعدشم سعی میکرد به خواهرم پیش من بی توجه باشه که بنظرم میخواست منو گول بزنه
    اینم بگم که من به خواهرم کاملا اطمینان دارم. اما دیگه به شوهرم اعتماد ندارم و اگه بهم ثابت بشه نظری به خواهر من داره حتی یک ثانیه باهاش زندگی نمیکنم
    چون من براش تو زندگی هیچی کم نذاشتم و فقط بخاطر عشقش نسبت به خودم و وفاداریش باهاش ازدواج کردم
    خواهش من از شما اینه که بهم کمک کنین بفهمم دلیلش چی بوده که اسم خواهرمو تو خواب صدا میزد؟

  2. کاربران زیر از زهرا خانوم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    سلام

    معلوم نیست حسه شما درست باشه یا نه ولی بهتره رعایت یه سری حریمها رو بکنید .

    یه مدت دیدارهارو کمتر کنید اگر خواهرتون خونه ی پدر هستن کمتر اونجا برید ، مسافرت سه تایی نرید ، تا جایی که میتونید حد و حدود هارو رعایت کنید ، اگر خواهرتون لباسای بدن نما میپوشن یجوری که ناراحت نشه بهش تذکر بدید که عوض کنه لباسش رو .

    درکل یه مدت دور باشن از هم . اگر احساس کردید داره شدت میگیره و توجه همسرتون به خواهرتون داره بیشتر میشه باهاش صحبت کنید و بهش بگید اگر کم و کاستی در شما حس میکنه بگه تا شما رفعش کنید .

  4. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32562
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    با سلامدخواهر گلم .خانم ها معمولا یه حس ششم دارن که بعضی مواقع واقعا اکتیو

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32608
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط love نمایش پست ها
    سلام

    معلوم نیست حسه شما درست باشه یا نه ولی بهتره رعایت یه سری حریمها رو بکنید .

    یه مدت دیدارهارو کمتر کنید اگر خواهرتون خونه ی پدر هستن کمتر اونجا برید ، مسافرت سه تایی نرید ، تا جایی که میتونید حد و حدود هارو رعایت کنید ، اگر خواهرتون لباسای بدن نما میپوشن یجوری که ناراحت نشه بهش تذکر بدید که عوض کنه لباسش رو .

    درکل یه مدت دور باشن از هم . اگر احساس کردید داره شدت میگیره و توجه همسرتون به خواهرتون داره بیشتر میشه باهاش صحبت کنید و بهش بگید اگر کم و کاستی در شما حس میکنه بگه تا شما رفعش کنید .

    سلام
    آخه چطوری بهش بگم خوب لباس بپوشه؟
    اصلا رعایت نمیکنه
    با تاپ و شلوارک جلوش میگرده
    خواهرم خیلی بی ریاس
    اگه بگم مطمئنم ناراحت میشه و خواهرمو از دست میدم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32608
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Araz نمایش پست ها
    با سلامدخواهر گلم .خانم ها معمولا یه حس ششم دارن که بعضی مواقع واقعا اکتیو

    سلام
    یعنی شما نظرتون اینه احساسم درسته؟

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    آخه چطوری بهش بگم خوب لباس بپوشه؟
    اصلا رعایت نمیکنه
    با تاپ و شلوارک جلوش میگرده
    خواهرم خیلی بی ریاس
    اگه بگم مطمئنم ناراحت میشه و خواهرمو از دست میدم
    تاپ و شلوارک !! هرکس دیگه ای هم جای همسرتون باشه هم شاید جذب اندامش میشد بخاطر بصری بودنشون .

    اگر من جای شما بودم تا میتونستم از هم دور نگهشون میداشتم

    میگن وقتی چشم ببینه دل هوس میکنه .

  9. 5 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    سلام عزیزجان سر یه شک زندگیتو بهم نزن و بهت هشدار میدم که اصلا این موضوع رو به شوهرت نگو
    حتما به خواهرت بگو لباس مناسب بپوشه!اینجور پوشش صحیح نیست
    خواهرت ازینکه بهش بگی لباس مناسب بپوش ناراحت بشه
    خیلی بهتره که خدانکرده زندگیت از هم بپاشه
    اگرم حاضر نشد درست لباس بموشه ارتباطتت رو باهاش کم کن و انقدر لازم نیست شما و همسرت باهاش وقت بگذرونین یا سه نفری مسافرت برید یکم حدوحودود رعایت وکنید
    متاسفانه خانواده هایی که جلو دامادشون حجاب مناسب ندارن این مشکلاتم هست دیگه

  11. 6 کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    تاسفانه ترس و نگرانی را در مکالمات اکثر آدم‌ها می‌بینیم. این روزها وقتی با آدم‌ها حرف می‌زنیم می‌بینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرف‌ها و رفتارهای آن‌ها وجود دارد، در حقیقت از یک چیزی نگران هستند! حال اگر این نگرانی‌ها وارد زندگی مشترک شود، ‌مثلاً یکی از زوجین با خود مدام فکر کند وقتی همسرش از او دور است «مبادا با کس دیگری حرف بزند!»، «مبادا از کس دیگری خوشش بیاید!» و…این مبادا‌ها که خود شخص آن‌ها را در ذهنش می‌سازد همه تبدیل به نگرانی‌های جدیدی در زندگی می‌شوند و فرد برای اینکه از آن‌ها خلاص شود شروع می‌کند به کنترل‌ کردن طرف مقابل. با این رفتارها فرد می‌خواهد صورت مسئله را در بیرون پاک کند، و به سراغ حل مسئله در درون خودش نمی‌رود. در واقع افرادی که سوءظن‌های زیادی دارند ، شک به همسر دارند و یا کنترل گر هستند در بیرون نباید به‌ دنبال چاره باشند بلکه باید در درون خودشان به دنبال راه حل بگردند.

    آنها به‌ خودشان شک دارند
    در همه ما یک حس مالکیت وجود دارد، در واقع آدم‌ها نسبت به هرچیزی که دوست‌ دارند نوعی احساس مالکیت دارند و این حس ناشی از یک ترس درونی است، ترس از دست دادن. در حقیقت پشت رفتارهای کنترل‌گر و سوءظن‌آمیز ، ترس از دست‌دادن وجود دارد. این افراد انگار در وجودشان چیزی را کم دارند و جای چیزی برایشان خالی است و می‌خواهند به نوعی این جای خالی را پر کنند. در حقیقت رفتارهای شکاکانه و سوءظن آمیز آن‌ها نسبت به بیرون و آدم مقابلشان نیست بلکه این شک نسبت به‌ خودشان است و به نوعی طرف مقابل و اتفاقات مختلف آینه‌ای است برای آن‌ها تا خودشان را ببینند.

    وقتی من نسبت به‌ خودم شک داشته‌ باشم یعنی به توانایی‌ ها و دوست‌ داشتنی‌ بودن خودم شک دارم و شک دارم که آنقدر خوب باشم که طرف مقابل حاضر شود با من بماند. ولی اگر من اطمینان داشته باشم که آنقدر خوبم که طرف مقابل با من می ماند دیگر نیازی ندارم با رفتارهای کنترل‌ گر ، طرف مقابل را مجبور کنم که با من بماند. یعنی دارای خود باوری و اعتماد به نفس کافی هستم و باور دارم طرف مقابل به خاطر من در این رابطه می ماند. ولی کسانی که به‌ خودشان و تواناییها یشان شک دارند، لاجرم فرافکنی کرده و دچار شک به همسر می شوند. چون فکر می کنند آنقدرها خواستنی نیستند که طرف مقابل به این رابطه وفادار بماند!

    حریم خصوصی کجاست؟
    هر آدمی یکسری حریم و حدودی دارد که دوست ندارد کسی وارد آن شود. این حریم یک چیز کاملاً نانوشته است که برای هر کسی مهم است اما گاهی بعضی افراد آن حریم را حفظ نمی‌کنند و وارد حریم شما می‌شوند. مسلماً این مورد شما را ناراحت می‌کند و اگر به طرف مقابل تذکر ندهید روز به روز از او دورتر می‌شوید. اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روز به روز از هم دورتر شوند. حریم‌های شخصی بسیار مهم است. در زندگی هر کدام از ما بخش‌هایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و اصلاً دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریم‌‌ها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف متفاوت است، ممکن است یک فردی ایمیل‌ها و تلفن‌ هایش در حریم شخصی‌ اش باشند و ممکن است برای فرد دیگر مثلا ایمیل‌ هایش در حریم شخصی ‌اش نباشند. به مرور می‌توان حریم شخصی آدم‌ها را فهمید.
    به قول جبران خلیل جبران در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک.

    وقتی خودتان مقصر هستید
    اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیر متعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق می‌دهید، یعنی آنقدر کنترل‌ هایتان همسرتان را از شما دور می‌کند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید یا شک به همسر دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترس و شک به همسر برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به فرد دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.

    روش برخورد با شک به همسر
    گاهی پیش می‌آید که دچار شک به همسر شوید و دارای دلایلی هستید که شک‌تان درست است در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلتان راه‌ حل مناسبی را پیدا کنید. اول از همه باید شروع به جمع‌آوری اطلاعات کنیم، مثلاً اگر کسی به ما زنگ زده و از عدم‌ تعهد شوهرمان خبر داده‌ است نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم. مثلاً شاید با یک یا 2 بار چک کردن طرف مقابل (بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم و 2 نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم . اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملا موضوع را فراموش کنید.

    سه قدم مهم در رفع شک به همسر
    اگر دچار شک به همسر هستید و بعد از مدتی فهمیدید شک‌ شما اشتباه بوده‌ است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید و تنها چیزی که می‌تواند شک‌ها و نا آرامی‌های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی‌قید و شرط به یکدیگر است. چون در این صورت رابطه دلپذیر می‌شود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی باز می‌گردد. اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت‌ خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهایتان نشان دهید که کاملا به او اعتماد دارید، یعنی مثلاً کمتر سؤال کنید و… قدم سوم در رفع شک به همسر این است: بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بورزید.

    وقتی شک به همسر تبدیل به بیماری می‌شود
    بعضی اوقات فرد آنقدر شک به همسر دارد که می‌توان او را بیمار دانست. برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگی‌ اش دچار شک بوده ‌است؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به‌شدت و بدون دلیل شکاک است و این شک ‌ها هم خودش را آزار می‌دهد و هم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحت‌تاثیر قرار گرفته‌ است و تمام زندگی‌اش تبدیل به بحث و جنجال شده است ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک می‌کند.

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  13. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    سلام
    به نظر من اصلا" موضوع خواهر شما نیست موضوع اینه شما غرور شوهرتون رو خورد کردید
    اگر خواهر شما هم نبود شاید سمت کسی دیگه کشیده میشدن
    و الان مسئله این هست خواهر شما ،شوهر شما رو به عنوان یه شوهر خواهر همانطوری که هست و با همان شخصیتی که شوهر شما دارن پذیرفتن و اینه که همسر شما رو جذب کرده
    چیزی که شما به عنوان شخصیتی از همسرتون نپذیرفتید

  15. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    به نظرم فقط یه شک بیخود هستش و بس

    دلیل اینم که همسرتون اسم خواهرتون را گفته فعال بودن سیستم عصبی در زمان خوابه به اینصورت که وقتی تو زمان بیداری انسان درگیر یه کاری باشه (مثلا طلاق خواهرزنش) در زمان خواب کل اتفاقات روز را مرور میکنه با اسامی

  17. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    دوست عزیز متاسفم از چیزی که خوندم ولی واقعیت همینه.

    من اونقدر از بچگی دور و برم از این مسائل دیدم و شنیدم (چون مادرم مشاور بودن) که تو زندگی خودم تلاش کردم همچین اتفاقاتی نیفته.

    ببین عزیزم مردها و زن ها خیلی متفاوتن. شما مسائل رو از دید خودت میبینی و قضاوت میکنی ولی همسرتون ممکنه با دیدی 180 درجه متفاوت تر از شما اون مسئله رو تحلیل کنه.

    شما میگی همسرم عاشقمه و خواهرم قابل اعتماده.
    خب نگه داشتن این عشق زحمت و تلاش لازم داره. شما تصور میکنی اونایی که کارشون به طلاق میکشه از اول از هم متنفر بودن؟ نه. شاید یه سری شون از همسر شما هم عاشق تر بودن اما به مرور اتفاقاتی افتاده که حتی اون عشق رو تحت تاثیر قرار داده.

    خواهر شما یا عزیزترین دوستتون یا هر کسی دیگه، اگه مجرده یا مطلقه باید فاصله ش از زندگی مشترک شما حفظ بشه.

    شما باید بدونین اینجور افراد حتی اگه خودشون هم نخوان ممکنه زندگی تون رو تحت تاثیر قرار بدن.
    اگه میخواین با دوست مجردتون یا خواهر مطلقه تون یا هر خانمی که بدون همسرش میخواد باهاتون مراوده داشته باشه، رفت و امد کنین باید اینکار رو در ساعاتی انجام بدین که همسرتون خونه نیست.
    مثلا اگه همسرتون تا شب سر کاره، مهمونتون رو برای نهار دعوت کنین و جوری برنامه ریزی کنین که تا قبل از بازگشت همسرتون رفته باشه. مثلا بهونه بیارین که من عصری باید جایی برم ولی تو نهار بیا اینجا بعدش من میرم دنبال کارم.

    در ضمن هیچوقت از محسنات یه خانم دیگه جلوی شوهرتون تعریف نکنین. مثلا فلانی چه خوش لباسه، یا چه زیبا شده، یا چه دستپختی داره و...

    مردهارو دست کم نگیرین. اینجور تعاریف گوشه ذهنشون می مونه و بعدا در وجود شما جستجوش میکنن و اگه شما اون ویژگی رو نداشته باشین از چشمش میفتین.

    الان هم بهتره تا دیر نشده خواهرتون رو بفرستین بره. به هر بهانه ای که میتونین روابطش رو محدود کنین. شاید خودش نخواد مشکلی برای شما پیش بیاره ولی عملا داره زندگی شمارو بهم میریزه. اصلا وقتی اونقدر باهم صمیمی نیستین که ازش بخواین لباس مناسب جلوی شوهرتون بپوشه، چه لزومی داره پیش شما زندگی کنه؟
    خواهرشما قبل از هرچیز یه خانم مطلقه س. یه مرد اگه پیغمبرزاده هم باشه باز هم در این موارد ممکنه وارد روابطی بشه که جز از هم پاشیدگی زندگی تون هیچ حاصلی نداره.

    هرچه زودتر خواهرتون رو بفرستین دنبال زندگیش. اصلا هم عذاب وجدان نداشته باشین. لازم نیست توضیحی برای کارتون بدین. حتی میتونین از مادرتون کمک بگیرین و بخواین خواهرتون رو ببره پیش خودش. تو حفظ زندگیتون با هیچکس رودربایستی نداشته باشین. ارامش داشتن شما و همسرتون در حال حاضر از همه چیز مهمتره. اصلا هم عذاب وجدان نداشته باشین. خواهرتون بلده گلیمشو از اب بیرون بکشه. شما به فکر حفظ زندگی خودتون باشین.

  19. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31098
    نوشته ها
    91
    تشکـر
    49
    تشکر شده 124 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    سلام من با نظر دوستان ومخصوصا همسایه بالایی موافقم اما فکرکنم به مادرتون نگین بهتر چون مطمئنن طرفداری میکنه وشما روبدتر ناراحت میکنه اصلا لزوم ودلیلی نداره که خواهرتون پیش شوهرشما اونطور لباس بپوشن الآن زمانی شده که باید پیش محارم هم نوع لباس ورفتارت درحد نگهداری چه برسه به شوهر خواهر بهتر به خواهرتون تذکر بدین به شوهرتونم با آرامش بگین که میخواین فاصلتون با خواهرتون حفظ بکنه زندگی مشترکتون خیلی مهم تر از ناراحت شدن خواهر اگرم تونستین با شوهرتون صحبت بکنین و مثلا بگین یه جایی خوندین زنی با برادر شوهرش ارتباط داشته وبگین به نظرت چطور آدم میتونه به شوهرش همچین خیانتی بکنه و برادر شوهرش به چشم دیگه ای نگاه بکن اگه شوهرتون کاری کرده باشن فوری توی ذهنشون خودشون تداعی میشن و این کمک میکنه تا به کارشون فکربکنن

  21. کاربران زیر از e.m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    من و همسرم قبل از ازدواج 6 سال دوست بودیم و همسرم همیشه به من خیلی علاقه داشت و وفادار بود، حتی من باهاش بهم زدم و با یه نفر دیگه ازدواج کردم که بعد از چند ماه طلاق گرفتم اما با این وجود همسرم دوباره اومد سمت من و از من خواستگاری کرد و الان دو ساله که ازدواج کردیم، اینارو گفتم که بدونین همسرم چقدر به من علاقه داشته.
    مدتیه که من و همسرم بخاطر سیگار کشیدنش خیلی دعوا میکنیم و همیشه مشکل داریم، چون قبل از ازدواج قول داده بود که بذاره کنار اما من متوجه شدم که فقط پیش من نمیکشیده وگرنه ترک نکرده سیگار رو.
    خواهر من پزشکه و به تازگی از شوهرش جدا شده،تو جریان طلاقش خیلی از جاهارو با شوهر من میرفت،از قبلم خیلی با شوهر من راحت بود و همیشه مثل برادر دوسش داشت، اما بخاطر این ارتباط زیاد صمیمیتشون بیشتر شد چونکه دوتایی با هم میرفتن دنبال مراحل طلاق و دو بار تو این مدت سه نفری مسافرت رفتیم.
    خواهر من از نظر ظاهر و اندام از من بهتره اما چهره من از اون بهتره.
    شوهرم خیلی به خواهرم توجهش زیاد شده من اولش فکر میکردم که رفتارش حالت دلسوزی داره اما یواش یواش حساس شدم تا اینکه یه شب همسرم خوابیده بود و من بیدارش کردم که بره سر جاش بخوابه که به جای اسم من اسم خواهرمو آورد من تعجب کردم و پرسیدم چی؟؟ که دوباره جمله شو با اسم خواهرم گفت که منم دوباره پرسیدم چی؟؟ که اینبار انگار هشیار شده بود جمله شو اصلاح کرد و با اسم خودم گفت. منم هیچی به روش نیاوردم
    اما دارم داغون میشم، چون تا حالا هیچوقت همچین اشتباهی نکرده بود، چرا اسم خواهر یا مادر خودشو تا حالا اشتباه نگفته؟
    روز بعدشم سعی میکرد به خواهرم پیش من بی توجه باشه که بنظرم میخواست منو گول بزنه
    اینم بگم که من به خواهرم کاملا اطمینان دارم. اما دیگه به شوهرم اعتماد ندارم و اگه بهم ثابت بشه نظری به خواهر من داره حتی یک ثانیه باهاش زندگی نمیکنم
    چون من براش تو زندگی هیچی کم نذاشتم و فقط بخاطر عشقش نسبت به خودم و وفاداریش باهاش ازدواج کردم
    خواهش من از شما اینه که بهم کمک کنین بفهمم دلیلش چی بوده که اسم خواهرمو تو خواب صدا میزد؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    آخه چطوری بهش بگم خوب لباس بپوشه؟
    اصلا رعایت نمیکنه
    با تاپ و شلوارک جلوش میگرده
    خواهرم خیلی بی ریاس
    اگه بگم مطمئنم ناراحت میشه و خواهرمو از دست میدم
    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    یعنی شما نظرتون اینه احساسم درسته؟
    سلام

    مطالب شما رو خواندم عزیز . ببینید اولا شما با وجود دوستی 6 ساله به هر دلیلی با ایشون ازدواج نکرده و با کس دیگری ازدواج کرده و بعد از چند ماه طلاق گرفته و دوباره ایشون به سمت شما آمده و شما با ایشون ازدواج کرده اید چون ایشون به شما علاقه داشته ولی علاقه شما چی نسبت به ایشان؟؟

    حالا هم که با ایشان دعوا دارید بر سر ترک سیگار که اگر ایشون جدا تصمیم به ترک دارند متد مختلفی است برای ترک و دعوا هیچ مسئله ای رو حل نمیکنه!!؟؟

    در مورد رابطه یا خواهرتان و یا اینکه شوهرتان نصبت به ایشان نظری دارند باید عرض کنم

    اگر خیانتی در کار بوده که خوب مسئله کلا جزو کیس خیانت حساب میشه(رابطه عاشقی و نزدیکی جسمی و جنسی)

    اگر نه مسئله ذهنی و خیلیه که خیلی از خانمها و آقایان در موقع نزدیکی با زوج و یا زوجه خویش به دیگری و دیگران فکر میکنن که در هیچ جای دنیا و هیچ کتب روانشناختی خیانت محسوب نمیشه(تازه اونم در مورد شوهر شما معلوم نیست)!

    گفتن نام ایشان به جای شما و نام دیگری دلیل بر هیچی نیست بعضی از مغزها همینطور هستند مثلا مادری و یا پدری که اسم پنج یا شش تا بچه رو نام میبرند تا بچه مورد نظر را خطاب کنند در صورتی که

    آن فرزند در روبرویشان هستند و این امر دال بر دوست نداشتن یا کمتر دانستن آن فرزند نیست.

    کوتاه سخن:
    به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود رجوع کنید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  23. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32562
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم که به خواهرم علاقه داشته باشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    سلام
    یعنی شما نظرتون اینه احساسم درسته؟
    دو باره سلام خواهرگلم .اگه یه مرد از یه خانمی محبتی نبینه حتی اون زن هم خیلی جذاب باشه جذبش نمیشه پس به نظر شخصی من شما بیشتر حواستون به خواهرتون هم باشه درست که تجربه نشان داده مردا در قضیه ارتباط با جنس مخالف تنوع طلب اند اما با هوشیاری برین جلو ...ممنون

  25. کاربران زیر از Araz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31895
    نوشته ها
    185
    تشکـر
    29
    تشکر شده 92 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    من و همسرم قبل از ازدواج 6 سال دوست بودیم و همسرم همیشه به من خیلی علاقه داشت و وفادار بود، حتی من باهاش بهم زدم و با یه نفر دیگه ازدواج کردم که بعد از چند ماه طلاق گرفتم اما با این وجود همسرم دوباره اومد سمت من و از من خواستگاری کرد و الان دو ساله که ازدواج کردیم، اینارو گفتم که بدونین همسرم چقدر به من علاقه داشته.
    مدتیه که من و همسرم بخاطر سیگار کشیدنش خیلی دعوا میکنیم و همیشه مشکل داریم، چون قبل از ازدواج قول داده بود که بذاره کنار اما من متوجه شدم که فقط پیش من نمیکشیده وگرنه ترک نکرده سیگار رو.
    خواهر من پزشکه و به تازگی از شوهرش جدا شده،تو جریان طلاقش خیلی از جاهارو با شوهر من میرفت،از قبلم خیلی با شوهر من راحت بود و همیشه مثل برادر دوسش داشت، اما بخاطر این ارتباط زیاد صمیمیتشون بیشتر شد چونکه دوتایی با هم میرفتن دنبال مراحل طلاق و دو بار تو این مدت سه نفری مسافرت رفتیم.
    خواهر من از نظر ظاهر و اندام از من بهتره اما چهره من از اون بهتره.
    شوهرم خیلی به خواهرم توجهش زیاد شده من اولش فکر میکردم که رفتارش حالت دلسوزی داره اما یواش یواش حساس شدم تا اینکه یه شب همسرم خوابیده بود و من بیدارش کردم که بره سر جاش بخوابه که به جای اسم من اسم خواهرمو آورد من تعجب کردم و پرسیدم چی؟؟ که دوباره جمله شو با اسم خواهرم گفت که منم دوباره پرسیدم چی؟؟ که اینبار انگار هشیار شده بود جمله شو اصلاح کرد و با اسم خودم گفت. منم هیچی به روش نیاوردم
    اما دارم داغون میشم، چون تا حالا هیچوقت همچین اشتباهی نکرده بود، چرا اسم خواهر یا مادر خودشو تا حالا اشتباه نگفته؟
    روز بعدشم سعی میکرد به خواهرم پیش من بی توجه باشه که بنظرم میخواست منو گول بزنه
    اینم بگم که من به خواهرم کاملا اطمینان دارم. اما دیگه به شوهرم اعتماد ندارم و اگه بهم ثابت بشه نظری به خواهر من داره حتی یک ثانیه باهاش زندگی نمیکنم
    چون من براش تو زندگی هیچی کم نذاشتم و فقط بخاطر عشقش نسبت به خودم و وفاداریش باهاش ازدواج کردم
    خواهش من از شما اینه که بهم کمک کنین بفهمم دلیلش چی بوده که اسم خواهرمو تو خواب صدا میزد؟
    نه به شوهرت حرفی بزن نه بروش بیار و نه به خواهرت چیزی بگو و حسی که داری رو تو دلت نگه دار مثل یه راز. و حساس نشو. فقط سعی کن کمی رابطه ها رو کم کنی مثلا وقتی میری مسافرت به شوهرت بگو نمیخوام کسی پیشمون باشه حتی خواهرم میخوام باهات تنها برم و..... یه جوری بپیچون که کسی رو متوجه اون موضوع نکنی.

  27. کاربران زیر از ؛آیسان؛ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32608
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    11
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    ممنون از راهنمایی همه
    خیلی سخته که ذهنمو دور کنم از این قضیه
    ولی همونطور که همه گفتین رابطمو با خواهرم کم میکنم هرچند عذاب وجدان دارم چون اون گناهی نداره
    از این به بعدم بیشتر به شوهرم توجه میکنم
    برای سیگار هم قول داده بذاره کنار و فعلا سر قولش مونده
    برام دعا کنین
    من اصلا تحمل اینکه شوهرم حتی به یکی فکر هم بکنه ندارم چه برسه به اینکه اون یه نفر خواهر خودم باشه
    قبلا برام مهم نبود ولی بعد ازدواج واقعا عاشقش شدم

  29. 3 کاربران زیر از زهرا خانوم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : به همسرم شک کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا خانوم نمایش پست ها
    ممنون از راهنمایی همه
    خیلی سخته که ذهنمو دور کنم از این قضیه
    ولی همونطور که همه گفتین رابطمو با خواهرم کم میکنم هرچند عذاب وجدان دارم چون اون گناهی نداره
    از این به بعدم بیشتر به شوهرم توجه میکنم
    برای سیگار هم قول داده بذاره کنار و فعلا سر قولش مونده
    برام دعا کنین
    من اصلا تحمل اینکه شوهرم حتی به یکی فکر هم بکنه ندارم چه برسه به اینکه اون یه نفر خواهر خودم باشه
    قبلا برام مهم نبود ولی بعد ازدواج واقعا عاشقش شدم

    نوع پوششون پیش همسر شما گناهه

    کار دستی میکنید هیچ کس طاقت نداره مهر همسرشو با یکی دیگه تقسیم کنه موفق باشید خانوم

  31. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد