من و همسرم قبل از ازدواج 6 سال دوست بودیم و همسرم همیشه به من خیلی علاقه داشت و وفادار بود، حتی من باهاش بهم زدم و با یه نفر دیگه ازدواج کردم که بعد از چند ماه طلاق گرفتم اما با این وجود همسرم دوباره اومد سمت من و از من خواستگاری کرد و الان دو ساله که ازدواج کردیم، اینارو گفتم که بدونین همسرم چقدر به من علاقه داشته.
مدتیه که من و همسرم بخاطر سیگار کشیدنش خیلی دعوا میکنیم و همیشه مشکل داریم، چون قبل از ازدواج قول داده بود که بذاره کنار اما من متوجه شدم که فقط پیش من نمیکشیده وگرنه ترک نکرده سیگار رو.
خواهر من پزشکه و به تازگی از شوهرش جدا شده،تو جریان طلاقش خیلی از جاهارو با شوهر من میرفت،از قبلم خیلی با شوهر من راحت بود و همیشه مثل برادر دوسش داشت، اما بخاطر این ارتباط زیاد صمیمیتشون بیشتر شد چونکه دوتایی با هم میرفتن دنبال مراحل طلاق و دو بار تو این مدت سه نفری مسافرت رفتیم.
خواهر من از نظر ظاهر و اندام از من بهتره اما چهره من از اون بهتره.
شوهرم خیلی به خواهرم توجهش زیاد شده من اولش فکر میکردم که رفتارش حالت دلسوزی داره اما یواش یواش حساس شدم تا اینکه یه شب همسرم خوابیده بود و من بیدارش کردم که بره سر جاش بخوابه که به جای اسم من اسم خواهرمو آورد من تعجب کردم و پرسیدم چی؟؟ که دوباره جمله شو با اسم خواهرم گفت که منم دوباره پرسیدم چی؟؟ که اینبار انگار هشیار شده بود جمله شو اصلاح کرد و با اسم خودم گفت. منم هیچی به روش نیاوردم
اما دارم داغون میشم، چون تا حالا هیچوقت همچین اشتباهی نکرده بود، چرا اسم خواهر یا مادر خودشو تا حالا اشتباه نگفته؟
روز بعدشم سعی میکرد به خواهرم پیش من بی توجه باشه که بنظرم میخواست منو گول بزنه
اینم بگم که من به خواهرم کاملا اطمینان دارم. اما دیگه به شوهرم اعتماد ندارم و اگه بهم ثابت بشه نظری به خواهر من داره حتی یک ثانیه باهاش زندگی نمیکنم
چون من براش تو زندگی هیچی کم نذاشتم و فقط بخاطر عشقش نسبت به خودم و وفاداریش باهاش ازدواج کردم
خواهش من از شما اینه که بهم کمک کنین بفهمم دلیلش چی بوده که اسم خواهرمو تو خواب صدا میزد؟