نمایش نتایج: از 1 به 23 از 23

موضوع: تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

1892
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    سلام
    من 55 سال دارم.
    یه عقد ناموفق داشتم و بعدش دیگه کلا تنها موندم.
    تا سال 90 با مادرم زندگی میکردم و از وقتی اون رو از دست دادم دیگه توی این دنیا تنها موندم.
    کلی فامیل توی شهرهای مختلف دارم که بعضیهاشون از خواهر و برادر خودشونم خبر ندارن دیگه چه برسه به من.
    سعی کردم ارتباط برقرار کنم ولی تصورشون این بود که لابد احتیاج مادی دارم. منم دیگه دنبال نکردم.
    قبل از از دست دادن مادرم شروع به ادامه تحصیل کردم چون علاقه زیادی به تدریس داشته و دارم. وقتی شروع کردم قصدم تدریس توی آموزشگاههای کامپیوتر بود که دیگه میشه گفت بنوعی تق و لق شده.
    باین نتیجه رسیدم که ارشدم رو بخونم تا بتونم توی دانشگاه تدریس کنم.
    که از هفته دیگه شروع میشه.
    اما چیزی که تو این سن ناراحتم میکنه تنهاییه.
    شنبه و جمعه من یه جوره.
    تنها کسایی که دارم دوستایی هستند که توی دانشگاه باهاشون آشنا شدم و توی نت گروه داریم.
    اما سنم برای ارتباط حضوری به اونها نمیخوره.
    جوون هستند و ترجیح میدن تو رده سنی خودشون دوست پیدا کنند.
    هر کسی تو جامعه یه جور دوست داره. دانشجو با همدوره های خودشه، کارمندا با همکاراشون دوستی میکنند، متاهلها ترجیح میدن با متاهلها باشن.
    من جزء هیچ گروهی از این جامعه نیستم. فامیلی هم ندارم.
    تنها کسی که توی این دنیا به من توجه داره و باهام ارتباط داره خواهرم هست که هزاران کیلومتر از من دوره و توی سوئیس زندگی میکنه.
    اون سالهاست که دوست داره من برم اونجا.
    قبل از اینکه مادرم رو از دست بدم بامید مادرم مونده بودم.
    حالا فکر میکنم که دیگه به چه امیدی بمونم؟
    وقتی نه کسی با من رفت و آمدی داره و نه تلفنم زنگ میخوره.
    اما رفتن ساده نیست. یاد گرفتن زبان سخت آلمانی. همسان شدن تو این سن و سال با کسانی که با فرهنگ ما همخوانی ندارند. تفاوت درآمد.
    اگر بخوام برم باید شروع به یادگیری زبان آلمانی کنم.
    خونه م رو بفروشم. و تفاوت ارز ارزش پول من رو بی نهایت پایین میاره.
    میل ندارم به پناهندگی فکر کنم. من برای خودم آرزویی داشته و دارم. نمیخوام با انتخاب این آیتم مثل یه افغانی تو ایران، اونجا به من نگاه کنن.
    و اگر بخوام قانونی برم تنها راهش گرفتن ویزای تحصیلیه که بعید میدونم به سن من داده بشه.
    از طرفی تنهایی وحشتناکه.
    حتی بدنم از مریضی وحشت داره. سرما هم خدا رو شکر نمیخورم. چند سال پیش ریه م عفونی شده بود و تب شدید داشتم و حتی نمیتونستم بلند شم برم سر خیابون یه تیکه مرغ بخرم بیارم غذا بپزم برای خودم. یکی از همسایه ها یه بار واسم سوپی پخت.
    یه بار انگشتم بشدت برید که حتی نمیتونستم لباس بپوشم برم بیمارستان بخیه بشه.
    سرتون رو درد آوردم.
    نمیتونم تو این سن که رفته رفته بالا میره و امکان رفتنم روزبروز کمتر میشه تنها بمونم.
    میخوام از شما راهنمایی بگیرم.
    امیدوارم ازم نخواهید تو این سن به ازدواج فکر کنم. بعد از سالها استقلال نمیتونم ازدواج کنم و شروع کنم به تطبیق دادن خودم با کسی که معلوم نیست بتونه من رو تحمل کنه. و یا حتی به من اجازه درس خوندن یا کار کردن نده و هزار فکر دیگه...
    لطفا بگید کار منطقی چیه؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33849
    نوشته ها
    107
    تشکـر
    170
    تشکر شده 134 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    سلام

    به نظر من میتونید در کلاس هایی که دوست دارید در مورد آن مطالب بیشتر بدونید شرکت کنید. یا حتی درستون رو ادامه بدین (این هیچ اشکالی نداره که صد البته تحسین بر انگیزه). می تونید به با تور به کشورهای مختلف سفر کنید. مطمعنا دوستان زیادی رو پیدا می کنید. نگید نمیشه! امتحان کنید بعد بگید.

    در مورد خواهرنون هم میتونن سالی یه بار براتون دعوت نامه بفرستن و برین دیدنشون. مدتی اونجا باشین. حالا دو هفته مثلا. حال و هواتون عوض میشه. ازشون درخواست کنین اون ها هم به ایران بیان و اینجوری تعاملاتتون رو بیشتر کنین. من خیلی افراد رو دیدم که توی این سفرها دوستان خارجی پیدا می کنند و آنها رو به ایران دعوت می کنند. و همراهشون به گردش در شهرهایی مثل شیراز و... . می روند. کمی خوش بینی هم بد نیست. مخصوصا که همین مقدار کم منجر به مقدار زیادی شانس می شود.

  3. کاربران زیر از AmirAli65 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط AmirAli65 نمایش پست ها
    سلام

    به نظر من میتونید در کلاس هایی که دوست دارید در مورد آن مطالب بیشتر بدونید شرکت کنید. یا حتی درستون رو ادامه بدین (این هیچ اشکالی نداره که صد البته تحسین بر انگیزه). می تونید به با تور به کشورهای مختلف سفر کنید. مطمعنا دوستان زیادی رو پیدا می کنید. نگید نمیشه! امتحان کنید بعد بگید.

    در مورد خواهرنون هم میتونن سالی یه بار براتون دعوت نامه بفرستن و برین دیدنشون. مدتی اونجا باشین. حالا دو هفته مثلا. حال و هواتون عوض میشه. ازشون درخواست کنین اون ها هم به ایران بیان و اینجوری تعاملاتتون رو بیشتر کنین. من خیلی افراد رو دیدم که توی این سفرها دوستان خارجی پیدا می کنند و آنها رو به ایران دعوت می کنند. و همراهشون به گردش در شهرهایی مثل شیراز و... . می روند. کمی خوش بینی هم بد نیست. مخصوصا که همین مقدار کم منجر به مقدار زیادی شانس می شود.
    سلام
    خیلی راحت مشکلات رو می بینید.
    شما دارید به آینده دور نگاه میکنید و من به دو دقیقه بعد خودم.
    از وقتی انگشتم برید و یه بارم پام گچ گرفته شد حتی میترسم برم رو صندلی کابینت تمیز کنم.
    باید تو شرایط من باشید تا متوجه بشید منظور منو
    درسته که هر جای این دنیا ممکنه آدم مریض بشه یا براش اتفاق بیفته ولی مسئله اینه که من اینجا هیچکس رو ندارم که اگر طوریم شد یه آب بده دستم.
    یه آزمایش روده میخواستم بدم. بزور تونستم نیم ساعت یکی از دوستامو ببرم بیمارستان نشونشون بدم.
    نمی گرفتن ازم. میگفتن همراه نداشته باشی نمیگیریم.
    مشکل من تفریحات سالیانه و پیدا کردن دوستای رنگ و وارنگ نیست.
    من به کسی نیاز دارم که اگه مشکلی داشته باشم بتونم بهش زنگ بزنم بگم بیا یه سر بهم بزن.
    آخر هفته بتونم ده دقیقه ببینمش و یه چای با هم بخوریم.

  5. کاربران زیر از fariba2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    سلام دوست عزیز.

    به نظر من این تنهایی یا با ازدواج حل میشه یا با بودن در کنار اعضای خانواده!

    ازدواج که میگید منتفیه اما بودن در کنار تنها عضو از خانوادتون که خواهرتونه به نظرم میتونی شدنی باشه!

    توی متنی که نوشتید کاملا نا امیدی موج میزنه٬ واقعا چرا همش سعی دارید بگید سنتون خیلی بالاس و از سنتون یه چیزایی گذشته!؟

    مثلا یاد گرفتن زبان و همسان شدن با آدمهایی از فرهنگ دیگه!

    در مورد رفتنتون به سوییس شما از علاقه خودتون چیزی نگفتین٬ فقط از شرایط صحبت کردین که به نظر من زیاد منطقی هم نیست!

    شما بعد از سالها و فاصله از تحصیل تونستید در دانشگاه تحصیل کنید و با افراد متفاوتی در جامعه و دانشگاه ارتباط برقرار کنید و موفق بشید٬ چرا فکر میکنید یادگیری زبان براتون کار سختیه!؟

    در مورد هماهنگ شدن با فرهنگ مردم یک کشور دیگه قبول دارم کار سختیه ولی خیلی از مردم با شرایط شما توی یک کشور دیگه شروع به زندگی میکنن و کنار میان!

    نگفتین طی این سالها به سوییس سفر داشتین یا نه٬ شاید چون نرفتین چنین تصوری دارین و ممکنه با رفتنتون دید بهتری پیدا کنید!

    از طرفی در مورد کم ارزش شدن سرمایه تون٬ خوب شما اونجا میتونید کار کنید و زندگیتونو تأمین کنید.

    حتی اگه به هر دلیلی در زمینه تخصص خودتون نتونید کار کنید دوره های آموزشی مربوط به سازمان فنی حرفه ای که دارای مدرک بین المللی هستن و آموزش های دو سه ماهه دارن٬ من شنیدم خیلی ازشون توی کشورهای دیگه استقبال میشه و درآمدهای بالایی هم دارن مثل دستیاری دندانپزشکی!

    ضمن اینکه من به جد به این موضوع معتقدم که ما ایرانیها آدمهای غمگینی هستیم و مردم بسیاری از کشورها از جمله جهان غرب بسیار زیاد به شادی و لذتهای زندگیشون توجه دارن!

    همینکه شما چندین بار به سنتون اشاره کردید و میگید با این سن نمیتونم ٬کاملا گویای این موضوعه!

    شاید با زندگی در اونجا حال روحیتون بهتر هم بشه!

    من برنامه مستندی از انگلیس دیدم که در مرکزی که مربوط به بانشاط سازی افراد سالمند بود٬ یک خانوم ۷۵ ساله با انرژی زیاد میگفت که همیشه آرزو داشته پیانو بنوازه و تازه دوره موسیقیشو کامل کرده و به فکر ادامه تحصیله!

    و هر کدوم از همکلاسیهاش که هم سن و سال بودن آرزوهای متفاوتی داشتن که درصدد رسیدن بهش بودن!

    در حالی که توی جامعه ما پنجاه سالگی پایان همه چیزه!

    جالبه که بدونید سوییس جزء اولین کشورهای دارای مردم شاد و خوشبخت دنیاست!

    با همه اینا واسه اینکه اگه خواستید برید خیالتون راحت تر باشه بهتره قبلش یه مدت برید پیش خواهرتون تا شرایط رو بسنجین!

    و اینکه به نظرم حتما از یک وکیل مجرب در رابطه با رفتنتون مشورت بگیرید٬ شاید از نظر قانونی شرایط و ویژگیهای مثبتی براتون مهیا باشه که ازش اطلاعی ندارید.

  7. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نه متاسفانه هنوز نتونستم برم.
    صد البته بدون برنامه یهو پا نمیشم برم. از یه دانشجوی رشته نرم افزار که همچین انتظاری ندارین؟
    لامصب سفارت سوئیس واسه یه سفر توریستی 30 میلیون حداقل میگه باید تو حسابت باشه حتی اگر بخوای بری خانواده تو ببینی.
    بخاطر همینه که هنوز نتونستم برم.
    خوب دو تا نظر دادین که با هم یکی نبود.
    ببینیم بقیه چی میگن.

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33849
    نوشته ها
    107
    تشکـر
    170
    تشکر شده 134 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    از انتقاد درستتون سپاسگزارم.

    یاد یک واقعه افتادم . در زمان شاه، نخست وزیر برای یک توافق به خارج رفته بود. وقتی برگشت در جواب منتقدین گفت : "آنقدر که توانستیم نه آنقدر که خواستیم"

    اینجا هم همین مساله حاکمه. چیزی که ما میخوایم با چیزی که امکان برآورده شدنش هست فاصله دارد. اما با رفتن به گردش و بقیه توصیه ها، مقدار کمی از ترس ذهنی آدم که ناشی از استرس هست کم میشه. و خوب این هم غنیمته. "هیچ چیز بدتر از وحشت مغز نیست". !Nothing is worse than the panic of the brain
    ویرایش توسط AmirAli65 : 02-07-2017 در ساعت 10:39 PM

  10. کاربران زیر از AmirAli65 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    سلام

    گفتنی ها رو دوستان گفتن... من بیشتر با رامونا موافقم ، به نظرم قطعا اقدام کنید برید سوییس پیش خواهرتون.

    جدای از بحث تنهایی، به نظر میاد شما نیاز به یه شروع جدید داشته باشید
    به نظرم الان وقتشه یکم ریسک کنید!
    مهاجرت فرصت خوبیه که یه تغییر اساسی تو روند زندگیتون ایجاد کنید

    وقتی شما انگیزه لازم برای ادامه تحصیل داری، یاد گرفتن زبان نباید اونقدرها هم براتون چیز دست نیافتنی و سختی باشه!
    نهایتا سه چهار ماه کلاس زبانه دیگه... تازه اونجا خواهرتون هست هواتون رو داره ، با شرایطی که توصیف کردین ایران بیشتر برا شما غربت شده تا سوییس
    من فک میکنم اگه مهاجرت کنید ، شاید اولش یکم سخت باشه (که طبیعت همه تصمیمات و تغییرات بزرگ زندگی همینه)، ولی درکل اتفاقای خوب منتظر شماست.
    امضای ایشان



  12. 3 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33849
    نوشته ها
    107
    تشکـر
    170
    تشکر شده 134 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی


    چو عاشق می شدم گفتم ربودم گوهر مقصود/ ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد

    بحثی که به درستی مطرح کردید (مهاجرت البته نه پناهندگی) برای سوییس ممکن ولی بسیار سخت هست. اگر دقت کنین دوستمون در صحبتشون به زیبایی اشاره کردن که فلان مبلغ باید در حسابتان باشد تا به شما ویزای 3 ماهه (و نه دائم) بدهند. فلسفه ی این مبلغ در حقیقت نوعی ضمان است که شخصی که وارد خاک این کشور می شود، حتما آنرا ترک کند. حتی دانشجویان بورسیه دانشگاههایی مانند پلی تکنیک لوزان (که حقوقشان در ماه 5000 فرانک است) هم بعد از فارغ اتحصیلی در صورت نیافتن شغل در این کشور، مجبورند کشور را ترک کنند.

    در هر حال باید به واقعیات و قوانین توجه کرد و سپس برای انتخاب هدف آگاهانه و نه احساسی تصمیم گرفت.

  14. کاربران زیر از AmirAli65 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط AmirAli65 نمایش پست ها

    چو عاشق می شدم گفتم ربودم گوهر مقصود/ ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد

    بحثی که به درستی مطرح کردید (مهاجرت البته نه پناهندگی) برای سوییس ممکن ولی بسیار سخت هست. اگر دقت کنین دوستمون در صحبتشون به زیبایی اشاره کردن که فلان مبلغ باید در حسابتان باشد تا به شما ویزای 3 ماهه (و نه دائم) بدهند. فلسفه ی این مبلغ در حقیقت نوعی ضمان است که شخصی که وارد خاک این کشور می شود، حتما آنرا ترک کند. حتی دانشجویان بورسیه دانشگاههایی مانند پلی تکنیک لوزان (که حقوقشان در ماه 5000 فرانک است) هم بعد از فارغ اتحصیلی در صورت نیافتن شغل در این کشور، مجبورند کشور را ترک کنند.

    در هر حال باید به واقعیات و قوانین توجه کرد و سپس برای انتخاب هدف آگاهانه و نه احساسی تصمیم گرفت.
    یه تحقیقاتی هم در مورد کار کردم. البته باین راحتی نیست که تا رفتم کار گیرم بیاد ولی در مقطع ارشد اجازه کار داده میشه. و طوری که خواهرزاده م تحقیق کرده بود اگر طراحی وب بتونم انجام بدم بازای ساخت هر وبسایت 10000 فرانک به من میدن که میتونه مخارج من رو بطور کامل پوشش بده.
    همینطور که دوستمون گفتن آسون نیست.
    ولی خوب پیش درآمدهای زیادی لازم داره.
    از همه مهمتر اینه که من بتونم مدارکم رو ببرم و چند تا دانشگاه انگلیسی زبان نشون بدم ببینم قبول دارن یا نه.
    بعد تازه بیام برای مخاوره زبان آلمانی یاد بگیرم.
    خلاصه این چیزی نیست که براحتی انجام بشه.
    ولی وقتی تنهاییم رو نگاه میکنم می بینم که چاره ای ندارم.

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    بنظر میرسه بقیه نظری ندارن.

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    هنوز گاه و بیگاه به این تاپیک سر میزنم شاید بتونم به نقطه نظرهایی برسم که بتونه بهم کمک کنه برای زندگی آینده م.

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba-2 نمایش پست ها
    هنوز گاه و بیگاه به این تاپیک سر میزنم شاید بتونم به نقطه نظرهایی برسم که بتونه بهم کمک کنه برای زندگی آینده م.
    سلام شما خواهر برادر ندارید؟

  19. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    سلام شما خواهر برادر ندارید؟
    سلام. یه خواهر تو ایران دارم که بخاطر شوهرش که دوست نداره با من ارتباط داشته باشه با من قطع ارتباط کرده. یه خواهر و برادرم هم که سوئیس هستن.

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    اغلب آدمایی که شرایط شما را دارن و تو ایران وابستگی ندارن زندگی در خارج کشور را انتخاب میکنن شما هم که چاهتون پیش دریاست خواهر برادرتون سوئیس هستند چرا اونجا را انتخاب نمیکنید؟

  22. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16868
    نوشته ها
    356
    تشکـر
    1,100
    تشکر شده 545 بار در 260 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    تو این کشور کلی سازمان غیردولتی هست که کارهای بشردوستانه انجام میدن. اعضاشون هم عمدتا افرادی هستند که به صورت
    داوطلبانه کمک می کنند. یه جستجو بکنید و با این سازمان ها همکاری کنید. مطمئنا اون جا برخورد بیش تری با آدما دارید و از تنهایی
    میاید بیرون. برای دوست پیدا کردن باید بین مردم بود، شما عمدتا تو خونه هستید

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    اغلب آدمایی که شرایط شما را دارن و تو ایران وابستگی ندارن زندگی در خارج کشور را انتخاب میکنن شما هم که چاهتون پیش دریاست خواهر برادرتون سوئیس هستند چرا اونجا را انتخاب نمیکنید؟
    قبلا در مورد مشکلات مهاجرت بتفصیل صحبت کردم. چندان راحت نیست.

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Blue Way نمایش پست ها
    تو این کشور کلی سازمان غیردولتی هست که کارهای بشردوستانه انجام میدن. اعضاشون هم عمدتا افرادی هستند که به صورت
    داوطلبانه کمک می کنند. یه جستجو بکنید و با این سازمان ها همکاری کنید. مطمئنا اون جا برخورد بیش تری با آدما دارید و از تنهایی
    میاید بیرون. برای دوست پیدا کردن باید بین مردم بود، شما عمدتا تو خونه هستید
    درست میفرمایید. دوست پیدا کردن شاید راحت باشه ولی خودتون دارید میگید دوست. یعنی یه گزینه بیرون از خونه که فقط زمانهایی در دسترس آدم قرار میگیره که بیکار باشه. من مشکلم تنهایی توی خونه است. کسی که مثل خانواده آدم بتونه بهش تکیه کنه نه اینکه فقط هم صحبت اوقات بیکاری بشه.

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    بانوی بزرگوار,در اول بهتان بگویم من سنم از شما بسیار کمتر است و طبیعتا توان درک شرایط شما را ندارم و مسلما نظری که میدهم ممکن است کمکی بهتان نکند,این نظر من نظر خودم است و اگر پنداشتید "جوان است و خام" حق به جانب شماست,هرکس از دیدگاه خودش به جهان مینگرد و هرکس خودش را جای شما میگذارد و نظر میدهد پس نباید انتظار داشته باشید شخصی بتواند آنطور که میخواهید کمکی بکند اکثر بیشتر اعضا اینجا جوان و کمسن هستند (من هم ) و طبیعتا پاسخ هایی که بهتان میدهند درخور شان شما نیست (نه که قصدی باشد اینکه واقعا نمیدانند, به قول معروف "به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را")
    از نظر بنده دقیقا باید همین تنهایی و اینکه کسی کنارتان نیست را مشوقی بکنید برای آموزش و فهم زبان آلمانی(البته آلمانی دری )
    خب باید بیایید سبک و سنگین کنید زدن پیه زبان آلمانی و فهمش و اینکه بعدش بتوانید بروید پیش خواهرتان سخت است یا آلمانی نخوانید و بمانید و همین آش و همین کاسه...
    مطمئن باشید اگر پایتان به خاک سوییس که تقریبا نگینی از کشورهای اروپایی در قانون و احترام است برسد طبیعتا حالتان دگرگون خواهد شد, در سوییس احترامی بهتان خواهند گذاشت و افراد هم سن و سال شما از چنان احترام و شان اجتماعی برخوردارند که نگو و نپرس.
    تازه خوشبختانه گویا به کامپیوتر هم آشنایی دارید خیلی راحت میتوانید یک کار هم برای خودتان دست و پا کنید مثلا برای یک شرکت خودشیرینی بکنید و مثلا یک سایت جذاب طراحی بکنید, غربی ها و مخصوصا سوییسی ها انسان های بسیار شریفی هستند بعد که رزومه خوبی پدید آوردید میتوانید حتی از آن شرکت بخواهید برای اقامتتان اقدام بکند و بهتان "ریکام" بدهد و چه از این بهتر که خودتان با توان خودتان میوه زحماتتان را بچینید!
    خاطره ایی از سفارت سوییس دارم برایتان به شرح میگویم شاید بهتان مشوق بدهد که بروید.
    نمیدانم تابحال کسی به خیابان شریفی منش تهران رفته یا نه,سال 93 به اجبار یکی از دوستان که عازم سوییس بود من را با خود برد تا برایش نامه بنویسم (یا شاید خواست دلمان را آب کند)
    ما رفتیم در یک کافه نشستیم (به گمانم کافه ضیافی بود) و من مشغول نوشتن نامه برای ایشان شدم دقیقا یادم است دوستم دو عدد آیس پک برایم خرید و من مشغول نوشتن نامه برای ایشان بودم که به یکباره که سر از نامه برداشتم دیدم دوستم نیست و من مانده ام با یک قبض سنگین "کافه" آنور کافه یک مرد کچل متشخص با یک تیپ نیمه رسمی نشسته بود و افراد در کافه خیلی بهشان احترام میکردند ,از شانس بدم موبایل هم نداشتم و نفهمیدم این دوستم چکار کرد و چه گفت و چه شد (کلا وقت نامه نوشتن چیزی نمیشنوم )
    حالا مانده بودم با یک قبض 60 هزارتومانی آیس پک چه گلی به سرم بزنم(!) آنروز ته جیب من فقط یک کارت بلیط مترو بود و یک قلم که آورده بودم برای دوستم نامه نگارش کنم...
    به ناچار و با شرم تمام رفتم صندوق و ماجرارا برایشان شرح دادم و جارو و پارچه را گرفتم و گفتم تا شب برایتان کار میکنم تا پولتان دربیاید و بسیار عزرخواهی ها کردم که سرانجام مسیول کافه قبول کرد.
    در تمام این فرصت دیدم چشم این مرد از من برداشته نشد گاهی یک نگاه به من میکرد گاهی هم یک نگاه به پارچه , راستش من شدیدا احساس خجالت میکردم (همیشه از نداری احساس خجالت میکردم) به یکباره دیدم مرد بلند شد و آمد کنار من و با زبانی دست و پاشکسته فارسی آلمانی گفت "کمکت بکنم؟" و طی را از دست من قاپید و زد درون آب!
    یکدفعه دیدم مسیول کافه فریاد زد جناب هاز جناب هاز این چه کاریست شما سرور ما هستید!
    بعد گفت مگر نمیبینید ایشان "منرا منظورش بود" با این حالتش چطوری همه میزها را تنهایی تمیز بکند؟
    راستش من مانده بودم و قفل شده بودم , بعد مسیول کافه به من گفت نمیخواهد کار کنی و یک تعظیمی به ما (من و جناب هاز) کرد بعد با جناب هاز آمدم بیرون هیچوقت یادم نمیرود حرفش را دستش را رویه شانه ام گذاشت و گفت میدانستم برای دوستت کردی, فهمیدم هنوز هم بعضی ها انسانیت دارند.
    بعد من جلوی کافه خشکم زده بود و دیدم رفت سوار ماشینی شد که بهش پرچم سوییس آویزان بود تازه فهمیدم بله جناب هاز سفیر سوییس بود...
    آیا همچین مردمانی با همچین برخوردی ممکن است پشتتان را خالی بکنند؟ طبیعتا خیر.
    این نظر من بود نمیدانم کمکی کرد یا نه امید است کمکی کرده باشد.
    سلام
    مطلب بسیار جالبی بود.
    بله زمانی که مادرم برای دیدن خواهرم میرفت معمولا من با ایشون همراه میشدم و با این خیابان آشنا هستم. کلا برهوتیه واسه خودش. نه یه جا هست چهار تا کپی بگیری. یه طرفه است و اسیر میشی وقتی تمیخوای برگردی و خلاصه مشکل زیاد داره. کلا اعیانی نشینه واسه ماها ساخته نشده.
    در مورد اخلاق سوئیسی ها اتفاقا یه بار مادرم هم یه موردی تعریف کرد. میگفت تو ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم وقتی اتوبوس رسید. راننده ماشین رو نگه داشت پیاده شد و به من کمک کرد تا سوار بشم.
    یاد راننده های عزیز ایران افتادم که هنوز پات به پله اول نرسیده چنان پا رو میذارن رو پدال گاز که جوونش باید بزور خودشو رو صندلی نگه داره چه برسه به سن بالا.
    اما مسئله اینجاست که به همون اندازه که مهربان هستن قانونمند هم هستند. یعنی اینکه پاشون رو نیم سانت اونطرفتر از قانون نمیگذارند. وقتی میگن مقررات مهاجرت اینه دیگه کار ندارند شما میلیاردر هستید یا یه خانه دار. اگر این شرایط رو دارید قدمتون روی چشم. ندارید خیر پیش.
    در مورد کار با مدارکی که دارم هم باید بگم کار در اولویت دوم قرار میگیره چرا که اگر نتونم زبانم رو قوی کنم طبیعتا امکان برقراری ارتباط هم نیست و نتیجتا کاری هم نیست.
    و اما یادگیری زبان. بله خوبه زبان یاد بگیرم اگر بیکار تو خونه نشسته باشم و مشغولیات دیگه ای نداشته باشم. اگر هر روز خدا اساتید محترم سفارش ترجمه و ارائه اونو ندن و واسه یه باره 20 روزه انتظار خوندن 200 صفحه مطلب رو نداشته باشن.
    خلاصه که حداقل تا تیرماه که خداوند بخیر بگذرونه و این ترم نگذره کاری جز درس خوندن نمیتونم انجام بدم.
    از اون موقع تا مهرماه فرصت دارم که برنامه ریزی کنم. اما اگر قصدم رفتن بصورت دانشجویی باشه ابتدا باید زبان انگلیسیم رو به حد آیلتس برسونم که بتونم یه دانشگاه انگلیسی زبان اپلای کنم. می بینید که از گفتن تا عمل بهش خیلی راهه. اونم راه مشکل.

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    ....
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba-2 نمایش پست ها
    هنوز گاه و بیگاه به این تاپیک سر میزنم شاید بتونم به نقطه نظرهایی برسم که بتونه بهم کمک کنه برای زندگی آینده م.
    من صحبت هایی که جناب امیر در ابتدا فرمودند رو تکرار نمی کنم و با ایشون موافقم ( در ارتباط خامی و دریا رفته) و احتمال میدم این صحبتایی که می کنم بارها بهش فکر کرده باشید و بعضیهاش رو هم تجربه کرده باشین و قبول دارم خیلی از حرفام شعاره چون خودم به درد شما گرفتارم اما به نوع و شرایطی دیگر

    به نظرم افراد با شرایط شما در جامعه ما هستند من در اقواممون مورد مثل شما رو داریم با این تفاوت که رابظه با فامیل رو حفظ کردن


    به نظرم مهاجرت گزینه مناسبی نیست چون سن شما کمتر اجازه انعطاف زیاد رو به آدم میده و نتیجه نهاییش هم تنهاییه

    اختلاف فرهنگی بین ایران و سوئیس خیلی زیاده و مشکلات کار و درآمد و شک های فرهنگی ، شک های ناشی از تصورات اشتباه و رویایی ما ایرانی ها از خارج که ایجاد میشه مشکل آفرینه

    در سوئیس جمع های ایرانی کم هست و ارتباط با خارجیها هم چون زبانتان ضعیف است مشکل است و شما همیشه برای اونها خارجی خواهید بود و اگه بتونید از کسایی که تجربه کردن بپرسید خیلی کمکتون می کنه و خیلی از ایرانیها که مهاجرت کردن با سیلی صورتشون رو سرخ نگه داشتن

    شما که در اینجا با این همه هم زبون نمی تونید کسی رو پیدا کنید چطور در سوئیس می خواین مشکلتون رو حل کنید؟

    به نظرم ایرانیها تصور خیالبافانه در مورد اروپا و غرب دارند و بدیهای اونجا رو نمی بینند یا درک نمی کنند و همین باعث توصیه های از طرف بعضی افراد میشه که آدم رو به اشتباه میندازه ( الان شما برو تو خیابون همین طوری اتفاقی از چند نفر بپرس در مورد مهاجرت به اروپا اکثرا بدون اینکه سوالی کنند و حتی اسم کشور رو بپرسن میگن خوبه ) اقامت کوتاه در اروپا به قصد تفریح یا کار به خاطر شرایطش همیشه خاطرات خوبی با خودش داره ولی زندگی طولانی مدت وضعش فرق می کنه و اگه قرار به مهاجرته باید با واقع بینی و چشم باز باشه


    شما اگه به سوئیس پیش خواهرتون برید هم باز تنها میمونید چون احتمالا قرار نیست که همخونه بشید و مثلا هفته یک بار و یا شاید بیشتر همدیگه رو ببینید و خود شما گفتید دنبال خانواده می گردید و این راهش ازدواج هست و از طرفی خیلی از دوستی ها به خاطر دوری هست و اگر برنامه رفتن دارید اینکه خواهرتون واقعا چقدر می تونه به شما کمک کنه مهمه


    به نظرم اگر دنبال خانواده هستید راهش اینه که ازدواج کنید و دردسرش از مهاجرت اون هم در سن 55 سال کمتره در مورد ازدواج هم باید ببینید چقدر شانس و امکان دارید و بیشتر بهش فکر کنید و اگر قرار هست تلاش و تغییری در خودتون ایجاد کنید بهتره جهتش تو این ضمینه باشه و مشکلتون ریشه ای حل میشه

    در مورد پیدا کردن دوست هم مسلما تجربه بالایی دارید اما نظرم رو میگم . بهتره باید با جمعهایی باشید که بیشتر به سن شما بخوره و در اونجا شاید افراد خوبی پیدا کنید که صمیمی بشید و به درد هم بخورید دانشگاه همه جوان هستند و برای تحصیل دانش و پر کردن وقت خوب است اما امید زیادی به پیدا کردن دوست نیست .

    شما زمانی که مادرتون در قید حیات بودند هم با فامیل ارتباط نداشتید؟
    ویرایش توسط آرش67 : 05-26-2017 در ساعت 02:19 PM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  29. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    خوب ما کلا بعد از اینکه پدرم رو از دست دادم و مادرم بخاطر بچه ها مجبور به ازدواج مجدد شدند ارتباطمون با فامیل قطع شد. بعد از سالها مادرم سعی کردن ارتباط برقرار کنن ولی زیاد با استقبال روبرو نشد. یعنی وقتی ما میرفتیم خیلی خوب برخورد میکردند ولی خودشون نمیامدند و این باعث شد که مادرم کنارشون گذاشت.
    در مورد ازدواج باید بگم که این کار بخودی خود در سنین پایین که هنوز آدم قابلیت تطبیقش بالاست اکثرا با شکست روبرو میشه دیگه چه برسه به من که سالهاست مستقل زندگی کردم و تازه همین هم نیاز به وسیله ای برای آشنایی داره که من ندارم.
    در مورد خواهرم و این موارد خوب دقیقا همینطوره بنا نیست با هم زندگی کنیم ولی بهر حال در یه شهر هستیم و حداقل امکان این رو دارم که اگر با مشکلی روبرو شدم دلم خوش باشه تنها نیستم البته این متقابل هست چون اونهم فامیلی اونجا نداره.
    در حال حاضر همین مورد هم ندارم. یعنی دلم خوش نیست که مثلا مریض بشم کسی باشه بگم میگم میاد بهم سری میزنه یا یه دارو بهم میزنه و ...
    اینها رو نمیشه از دوست انتظار داشت ولی از خانواده میشه انتظار داشت.

  31. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    سلام
    بچه ها پیشنهادهای خوبی دادن و شما همه را رد کردین
    فک کنم بهتره یکم باخودتون سبک و سنگین کنین و ببینین واقعا هدفتون چیه
    واقعا تنها نبودن را میخواهید؟!
    ازدواج =کنسل
    مهاجرت =کنسل
    رفت و امد با اقوام= کنسل
    دوست و رفیق = کنسل


    دوست خوبم همه ما ک تو این دنیا هستیم با این روش ها از تنهایی درمیایم

    با این اوضاع شما اگر مهاجرت هم بکنین ممکنه بعد مدتی وقتی خواهر و برادرت سرشون شلوغه و نمیتونن زیاد براتون وقت بزارن اونجا هم تنها بمونین
    پس تو کشور خودت بمون و ی کار پیدا کن و سرت را گرم کن
    اینجوری هم منبع درامد داری هم سرت شلوغ میشه هم شب ک بیای خونه خسته هسی و زود میخوابی و اینجوری کمتر تنهایی را احساس میکنی.
    یا ی همخونه ک هم سن و سالت باشه پیدا کن و باهاش رفیق فابریک بشو
    یا برو نزدیک یکی از اقوام ک فک میکنی ادم خوبی هست خونه بگیر تا لااقل نزدیک هم باشین و وقتی نیازش داشتی در دسترس باشه.


    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  32. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33868
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    16
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیمی بخاطر فرار از تنهایی

    خیلی خیلی از اینکه به حرفهای من توجه کردید ممنونم. نظرهای متفاوتی دادید.
    قصد تقض حرفهای دوستان رو ابدا نداشتم بلکه خواستم نظریات رو به چالش بکشونم تا با اثبات نظریاتشون من رو به سمت اجرای اون نظر بکشونن.
    تو این پروسه آقای Amir2000 موفقتر از بقیه عمل کردند.
    درسته شلیک احتمال خوردن به هدف رو در خودش داره و نزدن یعنی س************ و هیچ اجتمالی توش نیست.
    اینکه گفتید تحصیلی اقدام نکنم موقعیتم رو سخت تر خواهد کرد. ویزای کار برای یه خانم در سن من که حتی هنوز تحصیلات تکمیلیش رو تموم نکرده احتمالی نزدیک به صفره.
    اینکه گفتم اپلای امیدم این بود که شاید حین تحصیل بتونم شرکتهای نرم افزاری رو بشناسم و پایگاه خودم رو حین تحصیل در اونجاها محکم کنم شاید بتونم موندگار بشم.
    بهرحال باید یه حرکتی کرد.
    باید یه سفر توریستی رو توی مرداد ماه انشاءالله برنامه ریزی کنم و مدارک تحصیلیم رو با خودم ببرم و چند دانشگاه نشون بدم و نظرشون رو جویا بشم.
    اگر دوستان پیشنهاداتی در زمینه صحبتهاشون دارن بینهایت خوشحال میشم کمکم کنند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دلسردی نسبت به زندگی و تصمیم به جدایی
    توسط melody 35 در انجمن مشاوره طلاق
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 04-27-2016, 03:48 AM
  2. راهنمایی برای تصمیم گیری
    توسط azure در انجمن اخلاق و رفتار
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 12-24-2015, 09:54 PM
  3. تصمیم دختر به جدایی
    توسط hamedgsh در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 07-04-2015, 09:37 PM
  4. تصمیم جدایی خواهرم
    توسط rahamandegar71 در انجمن مشاوره طلاق
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 10-31-2013, 12:49 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد