من دانشجویی شاغل هستم و نیاز به وقت زیادی برای مطالع چه در زینه کاری و چه در زمینه رشته ام هستم ولی زمان کمی دارم به خصوص در منزل برای مطالعه و حتی کارهای مربوط به خودم...اما خانواده به شدت علاقه صحبت با من را دارند و من نیز که دلم می خواهد زندگی ام برنامه ریزی داشته باشد و به جهت اتلاف وقت نکنم از این موضوع ناراحت شده و اغلب سکوت می کنم و اما گاهی که به آن ها می گویم که به زمان بیشتری نیاز دارم به آن ها بر می خورد.گاهی حتی اگر صحبت خاصی هم با من نداشته باشند به دلایل مختلف مثلا تعریف فلان فیلم و فلان خوابی که دیده اند و یا محول کردن کار هایی به من از مطالعه و انجام کاری هایی دیگرم متوقف کرده و من نمی توان به خوبی برای خود برنامه ریزی کنم.در محل کار می توانم مقدای مطالعه کنم اما خیلی کم و این مرا راضی نمی کند و دلم نمی خواهد ثانیه های زندگیم هدر رود. من حتی نمی توان برای خود ساعت خاصی برای خواب داشته باشم چه رسد به برنامه ای دیگر از این رو شب ها _به دلیل صحبت های خانواده و تماشای تلوزیون و دیگر بهانه های خانوده_تا دیر وقت بیدارم تقریا تا ساعت12 شب و صبح ها نیز 4 صبح بیدارمی شوم تا به کر هایم برسم آن هم اگر شانس بیاورم و قبل یا بعد از من یکی از اعضای خانواده بیدار نشود ...وگرنه همان آش است و همان کاسه و کم کم بقیه نیز بیدار می شوند و در نتیجه من باز به کارم نمی رسم و همانطور که گفتم با گفتن این موضوع که می خاهم درس بخوانم یا غیره به شدت ناراحت شده و این جمله تبدیل به دعوا می شود و در تنیجه برای دقایقی تنهایم خواند گذاشت که در آن دقایق هم به خاطر عدم تمرکزی که باعثش دوای چند دقیقه پیش بوده نمی توانم به کار های خود برسم.
مدتی است که تصمیم گرفته ام که برای خود خانه ای اجاره کرده و از خانواده جدا شوم اما درآمد آنقدی نیست که بتوانم چنین کنم ...شاید بعد از اتمام دانشگاهم بشود چنین کرد ...اما اکنون چه کنم که بتوانم از اتلاف وفقت جلوگیری کنم و زندگی ام برنامه داشته باشد...لطفا راهنمایی کنید تا این مشکل که باعث ککم خوابی هم برای من شده _چون می دانم که باید8 ساعت خواب مفید داشت_برطرف گردد.
اگر در پاسخ نی خواهید پیشنهاد مشاوره و روانشناس بدهید باید بگویم که خانواده ام اصلا با این موضوع موافق نبوده و این برای من منجر به دعوایی دیگر خواهد شد . من قبلا این روش را امتحان کرده ام _البته در باره مسایل دیگر_اول که گفتند که مگر ما دیوانه ایم که احتیاج به روانشناس داشته باشیم (کو توضیحات من در بار روانشناس فایده ای نداشت و منجر به دعوا شد )بعد هم که یکبار خودم به روانشناس مراجعه کرده و ان ها را در عمل انجام شده قرار دادم تا به روانشناس مراجعه کنند ...بعد از تأیید و تصدیق روانشناس و خارج شدن از دفتر یکی از آن ها گفت: این روانشناسه خودش نیاز به روانشناس داره ...تو هم بار آخرت باشه همه مسائل شخصی زندگی رو میری به این و اون می گی ...که چی یه بچه بیاد منو نصیحت کنه.(و باز هم تغییری در آنان ایجاد نشد و شما تنها راهی که می توانید جلوی پایم بگذارید که منجر به درد سرم نشود تغییر نحوه عملکرد خودم است
پس می بینید که موضوع من کمی حاد است و به شدت نیاز به یک راه حل فوری دارم تا بیش از این وقتم هدر نرود.