نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: سعی در کنترل ذهن خود

2629
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7582
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    5
    تشکر شده 8 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    Exclamation سعی در کنترل ذهن خود

    با سلام. من مدتیه که خیلی خودآگاه و ناخودآگاهم رو سعی میکنم کنترل کنم، و یجورایی دیگه توی حال زندگی نمیکنم چون مدام رفتارها و عکس العمل هام رو کنترل میکنم، این از جایی نشات میگیره که من کلا آدم خیلی تاثیرپذیر و حساسی هستم و زندگی برام به شکل دوره ای پیش میره مثلا بعد از چند ماه خیلی چیزها در من تاثیر میگذاره که شخصیتم رو تغییر میده، دوباره بعد از دو سه سال وارد یه دوره دیگه میشم. بخاطر مساعل عاطفی که برام سال گذشته پیش اومده بود داشتم تغییرات درونی زیادی میکردم، این باعث شد یاد بگیرم توی مساعل زندگی خیلی آهسته تر پیش برم و با کنترل عکس العمل ها و تا حدی ناخودآگاهم، بتونم جلوی تاثیراتی که مساعل روم میزارن رو بگیرم، این خیلی جاها بهم کمک کرده بطوریکه تونستم تاثیرات منفی که گرفته بودم رو حتی از دست بدم و خیلی شادتر زندگی کنم، اما منو تبدیل به کسی کرده که از اتفاقات منفی و تغییراتی که ممکنه در من ایجاد کنن میترسم و خودم رو توی گذشته نگه میدارم تا مساعل بگذرن و من متوجهشون نشم. و این باعث شده چند ماهی خود واقعی م رو در لحظه حال زندگی نکنم و خاطرات برام ثبت نشن. میشه گفت اتفاقات گذشته رو توی چنگم نگه میدارم و مدام بهشون فکر میکنم، تا اینکه روزی میرسه که دیگران که توی اون اتفاقات شریکم بودن میگن یادش بخیر و من برام همچنان یه اتفاق تازه ست که دوباره مرور میشه. من تغییر مثبت رو خیلی دوس دارم و نسبت بهش همیشه منعطف بودم اما از وقتی که از تاثیرپذیری خودم نسبت به مساعل منفی ترسیدم، آدم کنترلگری شدم که باعث شد از مساعل خودم رو دور نگه دارم و تغییر مثبت کردن هم برام سخت شد.
    امضای ایشان
    Hamiref

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20339
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تغییر

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamiref نمایش پست ها
    با سلام. من مدتیه که خیلی خودآگاه و ناخودآگاهم رو سعی میکنم کنترل کنم، و یجورایی دیگه توی حال زندگی نمیکنم چون مدام رفتارها و عکس العمل هام رو کنترل میکنم، این از جایی نشات میگیره که من کلا آدم خیلی تاثیرپذیر و حساسی هستم و زندگی برام به شکل دوره ای پیش میره مثلا بعد از چند ماه خیلی چیزها در من تاثیر میگذاره که شخصیتم رو تغییر میده، دوباره بعد از دو سه سال وارد یه دوره دیگه میشم. بخاطر مساعل عاطفی که برام سال گذشته پیش اومده بود داشتم تغییرات درونی زیادی میکردم، این باعث شد یاد بگیرم توی مساعل زندگی خیلی آهسته تر پیش برم و با کنترل عکس العمل ها و تا حدی ناخودآگاهم، بتونم جلوی تاثیراتی که مساعل روم میزارن رو بگیرم، این خیلی جاها بهم کمک کرده بطوریکه تونستم تاثیرات منفی که گرفته بودم رو حتی از دست بدم و خیلی شادتر زندگی کنم، اما منو تبدیل به کسی کرده که از اتفاقات منفی و تغییراتی که ممکنه در من ایجاد کنن میترسم و خودم رو توی گذشته نگه میدارم تا مساعل بگذرن و من متوجهشون نشم. و این باعث شده چند ماهی خود واقعی م رو در لحظه حال زندگی نکنم و خاطرات برام ثبت نشن. میشه گفت اتفاقات گذشته رو توی چنگم نگه میدارم و مدام بهشون فکر میکنم، تا اینکه روزی میرسه که دیگران که توی اون اتفاقات شریکم بودن میگن یادش بخیر و من برام همچنان یه اتفاق تازه ست که دوباره مرور میشه. من تغییر مثبت رو خیلی دوس دارم و نسبت بهش همیشه منعطف بودم اما از وقتی که از تاثیرپذیری خودم نسبت به مساعل منفی ترسیدم، آدم کنترلگری شدم که باعث شد از مساعل خودم رو دور نگه دارم و تغییر مثبت کردن هم برام سخت شد.
    سلام دوست عزیز.........برای این که بتونی توی زمان حال زندگی کنی و از قید خود آگاه و ناخودآگاه و این جور مسایل که به صورت افراطی داری بهش فکر میکنی خلاص بشی بهت پیشنهاد میکنم ورزش کنی .مطمن باشی یواش یواش بهتر میشی............و همچنین توصیه میکنم کتاب تفکر زاید اثر محمد جعفر مصفا رو بخونی
    امضای ایشان
    never give up

  3. کاربران زیر از amir9574 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تغییر

    سلام دوست عزیز
    من تا حدودی درکتون می کنم
    ولی ای کاش با مثال واضحتر توضیح میدادین
    اما اگه شرایط دقیقا همینطور هست که شرح دادین و خیلی اذیت میشید به خاطر این مسائل به نظرم اگه راهکارای اینجا و تلاش خودتون باعث تغییر قابل توجهی نشد
    به یه مشاور مراجعه کنین که به افکارتون سامان بده و زودتر از دست این افکار خلاص بشین
    به قول بزرگان میگن که آدم بالاخره باید با ترسش مواجه بشه
    سعی کنین کمی قدرت ریسک پذیری و انعطاف پذیریتون رو بیشتر کنین
    و همچنین اعتماد به نفس و خودباوری
    یه مدت زمانی رو بذارید برای فکر کردن به گذشته هاتون همه رو رو کاغذ بنویسین و از اشتباهات درس بگیرین و بعد دیگه بندازین گوشه ی دهنتون برای همیشه
    به قول معروف اگه خدا میخواست آدم به گذشته اش نگاه کنه یه چشم پشت سرش خلق می کرد
    یا اگه یه خودرو در نظر بگیریم که تو جاده داره حرکت میکنه یه شیشه ی بزرگ رو به جلو داره ولی برای نگاه به عقب آیین های کوچیکی تعبیه شدن
    همه ی این ها به ما میگن که هر چیزی که گذشته و اتفاق افتاده نباید درگیرش شد و فقط باید تجربه هارو برداشت و همین.
    به خودتون باور داشته باشین و خودتونو پیدا کنین
    و همچنین به خودتون فرصت بدین که موقعیت های جدید رو تجربه کنین.
    ان شاالله زودتر براتون حل بشه.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7582
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    5
    تشکر شده 8 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تغییر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir9574 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز.........برای این که بتونی توی زمان حال زندگی کنی و از قید خود آگاه و ناخودآگاه و این جور مسایل که به صورت افراطی داری بهش فکر میکنی خلاص بشی بهت پیشنهاد میکنم ورزش کنی .مطمن باشی یواش یواش بهتر میشی............و همچنین توصیه میکنم کتاب تفکر زاید اثر محمد جعفر مصفا رو بخونی
    سلام خیلی ممنونم از پاسخ و پیشنهاد خوبتون. حتما حتما مطالعه ش میکنم
    امضای ایشان
    Hamiref

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7582
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    5
    تشکر شده 8 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تغییر

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    من تا حدودی درکتون می کنم
    ولی ای کاش با مثال واضحتر توضیح میدادین
    اما اگه شرایط دقیقا همینطور هست که شرح دادین و خیلی اذیت میشید به خاطر این مسائل به نظرم اگه راهکارای اینجا و تلاش خودتون باعث تغییر قابل توجهی نشد
    به یه مشاور مراجعه کنین که به افکارتون سامان بده و زودتر از دست این افکار خلاص بشین
    به قول بزرگان میگن که آدم بالاخره باید با ترسش مواجه بشه
    سعی کنین کمی قدرت ریسک پذیری و انعطاف پذیریتون رو بیشتر کنین
    و همچنین اعتماد به نفس و خودباوری
    یه مدت زمانی رو بذارید برای فکر کردن به گذشته هاتون همه رو رو کاغذ بنویسین و از اشتباهات درس بگیرین و بعد دیگه بندازین گوشه ی دهنتون برای همیشه
    به قول معروف اگه خدا میخواست آدم به گذشته اش نگاه کنه یه چشم پشت سرش خلق می کرد
    یا اگه یه خودرو در نظر بگیریم که تو جاده داره حرکت میکنه یه شیشه ی بزرگ رو به جلو داره ولی برای نگاه به عقب آیین های کوچیکی تعبیه شدن
    همه ی این ها به ما میگن که هر چیزی که گذشته و اتفاق افتاده نباید درگیرش شد و فقط باید تجربه هارو برداشت و همین.
    به خودتون باور داشته باشین و خودتونو پیدا کنین
    و همچنین به خودتون فرصت بدین که موقعیت های جدید رو تجربه کنین.
    ان شاالله زودتر براتون حل بشه.

    سلام،چقدر زیبا گفتید. گاهی خیلی همه چی رو پیچیده میکنم و شاید به این خاطره که واقعا هم زبونی ندارم به همین خاطر همیشه در تنهایی م با افکارم سر میکنم و بهشون دامن میزنم. الان حالم خیلی بهتره و انشالله با کمک مشاور و... دوباره مثل همیشه نرمال میشم. خیلی ممنونم از پاسخ و راهنمایی هاتون.
    امضای ایشان
    Hamiref

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ترس از تغییر

    اول باید دلایل این ترس رو بدونید

    ترس از ناشناخته ها باعث می شود افراد نتوانند از فرصت ها استفاده کرده و در موقعیت هایی که چندان خوشایندشان نیست باقی بمانند. هر موقع صحبت از تغییر پیش می آید، مردم به گفتن “چه پیش خواهد آمد” می افتند.
    اگه اشتباه کنم چی میشه؟

    اگه بدتر از اینکه الان هست بشه، چی میشه؟

    اگه شکست بخورم چی میشه؟


    با خودتان فکر می کنید موقعیتی که الان دارید بهتر است و به همین خاطر همه ی ایده ها و افکار تازه برای تغییر را در ذهنتان دفن می کنید. و فکر میکنید باید همین جایی که هستید باقی بمانید. گوی شیشه ای هم ندارید که پیش بینی کنید در آینده چه روی می دهد، به همین خاطر نمی توانید مطمئن باشید که نتیجه کارتان چه خواهد شد. از آنچه که الان دارید مطلعید و با خودتان می گویید که این که دارید چندان هم بد نیست. درست است؟ ترس از ناشناخته ها یکی از مهمترین دلایلی است که افراد را از ایجاد هر نوع تغییر مثبت در زندگیشان باز می دارد.


    اگر ذهنتان را آزاد بگذارید، تا هر وقت که بخواهید برایتان تصورات منفی خلق می کند. اما کمی در موردش فکر کنید. شما توانایی فکر کردن به بدترین چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتد را دارید، پس چرا از این انرژی خود برای تصور بهترین چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتد استفاده نمی کنید؟ فقط باید تمرکز کنید. وقتی شانس این هم وجود دارد که نتیجه کارتان خوب باشد، چرا وقتتان را برای فکر کردن در مورد اتفاقات بد هدر می دهید؟ هر انتخابی که بکنید، فرصت های جدیدی پیش روی شما میگذارد. فرصت هایی که حتی فکرش را هم نمی توانستید بکنید.
    به نظر من هیچ انتخابی نادرست نیست، فقط فرصت هایی که به واسطه آن انتخاب برای ما پیش می آید با هم متفاوت هستند. اگر انتخاب های خود را مهیج و باارزش بدانید، تجربه ناشناخته ها برایتان ساده تر خواهد شد. فقط باید تصمیم بگیرید که چه کاری را می خواهید در حال حاضر انجام دهید. یادتان باشد انتخاب غلط وجود ندارد. آیا این طرز تفکر باعث نمی شود احساس بهتری به این تغییر داشته باشید؟
    ۲٫ عدم اطمینان به خود
    وقتی در نظر دارید که تغییری در زندگیتان ایجاد کنید، تردید دارید که آیا واقعاً از عهده آن برمی آیید یا نه. در این موقعیت ها همه چیز بزرگتر و دشوارتر از آنچه که هست به نظر می رسد و وقتی به آن نگاه می کنید به نظرتان کار بسیار سختی می آید. معمواً از خودتان می پرسید، “چه کسی می تواند این کار را انجام دهد؟ من که نمی توانم کار خیلی دشواری است.”


    اگر بخواهید چیزهای بزرگ به دست آورید یا حتی فقط به آرامش درونی برسید، باید بتوانید از آن قلمرو آرامش خود بیرون آمده و چیزهای جدید را امتحان کنید. اگر موفق هم نشوید، حداقل تلاشتان را کرده اید و تا آخر عمرتان افسوس نمی خورید که چرا آن قدم را در زندگی برنداشتید. با امتحان کردن چیزهای تازه، دانشتان هم بیشتر شده و چیزهای جدید یاد می گیرید که در آینده به دردتان خواهد خورد. و از اینکه توانسته اید در یک موقعیت دیگر هم موفق شوید، اعتماد به نفستان بالا می رود.


    ۳٫ تنها حس کردن خود و تقلا برای تصمیم گیری
    گاهی اوقات وقتی موقعیت های دشوار در زندگی پیش می آید، احساس می کنید که تنها آدم روی زمین هستید که باید این تصمیم را بگیرید. فکر می کنید برای اطمینان از اینکه کار درستی را انجام می دهید نیاز به حمایت و اطمینان افراد دیگر دارید. نظر همه را می پرسید تا مجبور نباشید به تنهایی تصمیم بگیرید. از تجربه شخصی خودم میگویم که همیشه سخت ترین قسمت گرفتن تصمیم، تقلا و عذاب دادن خود برای گرفتن آن است. آنقدر به خودمان فشار می آوریم که هم خودمان و هم افراد دور و برمان را حسابی خسته و بیمار می کنیم. و وقتی با هزار زور و تقلا تصمیم نهایی را می گییم، احساس می کنیم که باری سنگین از روی دوشمان برداشته شده و از تصمیمی که گرفته ایم احساس آزادی و هیجان می کنیم. اما آن بخش تقلا برای تصمیم گیری است که ممکن است از ادامه راه دلسردتان کند. به این خاطر به نفعتان است که هرچه سریعتر تصمیمتان را گرفته و کارتان را جلو ببرید.


    ۴٫ تصور اینکه فقط یک انتخاب دارید
    گاهی اوقات وقتی برای گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم تلاش می کنید، اگر نخواهید که وضعیت موجود را قبول کنید فکر می کنید که فقط یک انتخاب پیش رویتان است. مثلاً یا باید در شغلی که از آن متنفرید باقی بمانید، یا اینکه از آن بیرون بیایید و بیکار باشید. و تصورات دیگری هم که پشت این مسئله می آید: من تا آخر عمر بیکار می مانم و هیچ کاری گیرم نمی آید و باید از گرسنگی بمیرم. چون انتخاب دیگری پیش رویتان قرار نگرفته، فکر میکنید که فقط یک انتخاب دارید. اما واقعیت این است که انتخاب های دیگری هم برایتان وجود دارد. فقط کافی است کمی فکر کنید تا لیستی از راه حل ها جلوی رویتان سبز شود.


    ۵٫ توجه به مسائل ظاهری
    مشکل دیگری که برای ایجاد تغییر برای اکثر افراد پیش می آید این است که برای تعریف هویت و ارزشمان، به مسائل ظاهری و بیرونی توجه میکنیم (اینکه کارمان چیست، دارایی هایمان چقدر است، درآمد ماهیانه مان چقدر است و …). اگر آخرین مدل ست تلویزیون را نداشته باشیم، احساس می کنیم که در زندگی شکست خورده هستیم. برای از دست دادن همه ثروتمان نمی توانیم ریسک کنیم. چون این دارایی و ثروت ماست که هویت ما را تشکیل می دهد. مردم معمولاً از کارمان سؤال می کنند و همین باعث می شود که شغلمان هم جزئی از هویتمان باشد.


    اما چیز دیگری که بیشتر باید به آن توجه کنیم، ارزش روابطمان با دیگران است و اینکه چطور می توانیم به آنها کمک کنیم. وقتی به بقیه کمک میکنید (قدردانی آنها را میبینید و خودتان حس می کنید که مفید واقع شده اید) احساس خوبی به شما دست می دهد. و این لذت بسیار عمیق تر از لذتی است که از خرید آخرین دستگاه تلویزیون عایدتان می شود.


    و اینکه زندگی ای داشته باشید که خودتان از آن لذت ببرید، بسیار مهمتر از ادامه دادن به شغلی است که از آن تنفر دارید. چیزی که من از آن اطمینان دارم این است که موقع مرگ چیزی که به یاد ما می ماند، آخرین ماشینی که راندیم یا خانه بزرگی که در آن سکو.نت داشتیم نیست، این روابطمان با دیگران است که همیشه در ذهن ما ماندگار خواهد بود.


    ۶٫ در بند کردن خود به خاطر مسائل مختلف
    به همراه توجه به مسائل ظاهری و بیرونی، این واقعیت می آید که ما به دارایی ها و مقام و قدرتمان بعنوان یک منبع اطمینان و امنیت نگاه می کنیم. مردم عادت دارند در شغل هایی که از آن متنفرند بمانند و مدام با خود می گویند که تا وقتی که از تمام مرخصی هایم استفاده کردم اینجا می مانم یا تا وقتی حقوق بازنشستگیم را گرفتم می مانم. اما این فقط در ذهن آنهاست، در عمل هیچوقت آن روز نخواهد آمد. آیا وقتی ۸۰ سالتان شد خوشحال خواهید بود که همه عمرتان را در کاری که از آن نفرت داشتید به خاطر چند روز مرخصی تلف کردید؟ همین فکرهاست که باعث می شود مدتی طولانی اسیر موقعیت هایی شویم که به هیچ وجه از آن راضی نیستیم.
    لازم نیست خودتان را با هر اتفاقی که می افتد، تطبیق دهید


    بدترین قسمت ترس از تغییر آنجاست که می توانید برای هر چه که اتفاق بیفتد، خودتان را هماهنگ کنید. اینطوری کمی از ترس آن هم ریخته می شود. واقعیت این است که این راه زندگی بسیار وحشت آورتر است چون احساس نمی کنید که اتفاقاتی که برایتان می افتد در اختیار و کنترل شماست، و همیشه از این می ترسید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این جرات را داشته باشید که در مواقع لزوم تغییری به زندگیتان وارد کنید، نه تنها باعث می شود کنترل زندگیتان را در دست گیرید، بلکه زندگیتان را سرشار از لذت و هدف خواهد کرد. آیا این واقعاً آن چیزی نیست که همه ما دنبالش هستیم.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46070
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سعی در کنترل ذهن خود

    انگار یکم دیر رسیدم از سال 2017 گویا پستی در اینجا نذاشتید. حیف شد
    فک نمیکردم یه نفر با درونی مشابه خودم پیدا کنم . چه برسه که دخترم باشه!
    اگر احیانا این پیام رو دیدید. هر زمانی مهم نیس. خوشحال میشم باهم گفتگو کنیم

  9. کاربران زیر از exalireza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46091
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    42
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سعی در کنترل ذهن خود

    درکت میکنم خیلی سخته. منم گاهی اینطور میشم. این نشون میده درونگرایی.
    میدونی... هرچقدر وقت آزاد بیشتری داشته باشی، بیشتر به مسائل و اتفاقات و حالات درونی خودت توجه میکنی، احتمالا معدود افرادی هستن که تجربه اش کردن. اون هم به این شدت. البته چیز بدی نیست مگر اینکه از کنترل خارج بشه و در کارهای روزمره ات اختلال ایجاد کنه.
    ذهن به طور غریزی و طبیعی، حین فکر کردن،بیشتر افکار منفی داره تا مثبت و از نظر علمی ثابت شده است. پس سعی کن تا میتونی خودت رو با کارای مختلف مشغول کنی تا برای فکر کردن زمانی نداشته باشی.
    افرادی مثل تو، که اینقدر احساسات قوی دارن، معمولا دچار چنین مشکلاتی میشن، در عوض در موسیقی و هنر میدرخشند و خیلی خلاقند. پس جنبه خوبش رو هم ببین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 07-24-2018, 04:26 PM
  2. سعی کنید خشم را کنترل کنید
    توسط farokh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-21-2017, 11:21 AM
  3. سعی کنیم بفهمیم.......
    توسط pari@ در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-30-2015, 12:48 AM
  4. سعی کنیم خوشبخت ترین “نباشیم” !
    توسط خليلي در انجمن مشاوره های فردی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 01-21-2015, 08:21 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد