باسلام.من 5 ساله ازدواج کردم ویک دختر 2ساله دارم.مشکلم اینکه مادرشوهر پدر شوهر وخواهرشوهرام ام تو زندگیم دخالت میکن ماهرچی پس انداز داریم تو حساب مادرشوهرمه.با این دلیل که میخوان وام واسه ما بگیرن.خب مگه نمیشه تو حساب خودمون باشه و وام بگیریم.شوهرم هیچ استقلالی در برابر خانواده اش نداره.سیر تا پیاز زندگیمونو بهشون میگه.ما اهران زندگی میکنیم وخانواده شوهرم شمال.من میرم شمال شوهرم اصلا منو نمیشناسه با من بد تا میکنه.اگه بپرسم چقد حقوق میگیری میگه چون مامانم نمیدونه بابام چ قد حقوق میگیره توهم نباید بدونی درصورتی که دروغ میگه.خانواده اش میگن زنت باید سختی بکشه.ما پس اندازمون اندازه خرید خونه نمیشه ولی میگن باید خونه بخرید با ماهی 200 تومن زندگی کنید.شوهرم میگه اونا به ما مشورت میدن ولی مشورت بایدر امور مهم باشه مگه ما دوتا عقلمون اندازه عوض کردن خونه مستاجری نمیرسه که خواهرشوهرم میگه نطر من اینکه خونتونو عوض نکنید.با بابا هم مشوت کنید کجایه این مشورته.وهزاران دلیل میاره که همینجا بشینید یعنی من نمیتونم خونه مونم عوض کنم.شوهرم کاملا آدم مطیعی در مقابل خانواده وپرخاشگر با منه.هرحرفی بزنم درجا از کوره درمیره دعوا میگیره.خسته شدم از دست همشون.شوهرم یه تو نمیتونه بهشون بگه.استقلالی هم نداره.منم ادم دعوایی وحاصر جوابی نیستم.من ادم کمرو وخجالتی هستم.در برابر حرفها ونظراتشون چیزی نمیگم.وفقط سکوت میکنم.