نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: چشم دل باز کن که جان بینی

4659
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30544
    نوشته ها
    653
    تشکـر
    498
    تشکر شده 470 بار در 269 پست
    میزان امتیاز
    8

    چشم دل باز کن که جان بینی




    هاتف اصفهانی:

    چشم دل باز کن که جان بینی
    آنچه نادیدنی است آن بینی



    گر به اقلیم عشق روی آری

    همه آفاق گلستان بینی




    بر همه اهل آن زمین به مراد

    گردش دور آسمان بینی




    آنچه بینی دلت همان خواهد

    وانچه خواهد دلت همان بینی




    بی‌سر و پا گدای آن جا را

    سر به ملک جهان گران بینی




    هم در آن پا برهنه قومی را

    پای بر فرق فرقدان بینی




    هم در آن سر برهنه جمعی را

    بر سر از عرش سایبان بینی




    گاه وجد و سماع هر یک را

    بر دو کاون آستین‌فشان بینی




    دل هر ذره را که بشکافی

    آفتابیش در میان بینی




    هرچه داری اگر به عشق دهی

    کافرم گر جوی زیان بینی




    جان گدازی اگر به آتش عشق

    عشق را کیمیای جان بینی




    از مضیق جهات درگذری

    وسعت ملک لامکان بینی




    آنچه نشنیده گوش آن شنوی

    وانچه نادیده چشم آن بینی




    تا به جایی رساندت که یکی

    از جهان و جهانیان بینی




    با یکی عشق ورز از دل و جان

    تا به عین‌الیقین عیان بینی




    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لااله الاهو



    یار بی‌پرده از در و دیوار

    در تجلی است یا اولی‌الابصار




    شمع جویی و آفتاب بلند

    روز بس روشن و تو در شب تار




    گر ز ظلمات خود رهی بینی

    همه عالم مشارق انوار




    کوروش قائد و عصا طلبی

    بهر این راه روشن و هموار




    چشم بگشا به گلستان و ببین

    جلوهٔ آب صاف در گل و خار




    ز آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ

    لاله و گل نگر در این گلزار




    پا به راه طلب نه و از عشق

    بهر این راه توشه‌ای بردار




    شود آسان ز عشق کاری چند

    که بود پیش عقل بس دشوار




    یار گو بالغدو و الآصال


    یار جو بالعشی والابکار




    صد رهت لن ترانی ار گویند

    بازمی‌دار دیده بر دیدار




    تا به جایی رسی که می‌نرسد

    پای اوهام و دیدهٔ افکار




    بار یابی به محفلی کآنجا

    جبرئیل امین ندارد بار




    این ره، آن زاد راه و آن منزل

    مرد راهی اگر، بیا و بیار




    ور نه ای مرد راه چون دگران

    یار می‌گوی و پشت سر می‌خار




    هاتف، ارباب معرفت که گهی

    مست خوانندشان و گه هشیار




    از می و جام و مطرب و ساقی

    از مغ و دیر و شاهد و زنار




    قصد ایشان نهفته اسراری است

    که به ایما کنند گاه اظهار




    پی بری گر به رازشان دانی

    که همین است سر آن اسرار




    که یکی هست و هیچ نیست جز او
    وحده لااله الاهو
    ویرایش توسط Mohsen123 : 04-24-2017 در ساعت 10:21 PM
    امضای ایشان



  2. 3 کاربران زیر از Mohsen123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چشم دل باز کن که جان بینی

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد