صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 95 از 95

موضوع: برخورد با ازدواج مادرم؟

7227
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    تمام سعيمو مي كنم مستقيم بگم چشب
    اونطوري به خودم تلقين كنم هم خوبه؟؟؟ براي اينكه ذهنمو به مسير درست ببرم؟؟؟
    پیش داوری نکن

    ذهن خوانی نکن

    تو همون لحظه حرفتو بزن...بدون اینکه فک کنی چی قراره بشنوی...بدون اینکه فک کنی داری راست میشنوی یا دروغ

    مسلما مادرت نمیخواد ناراحتت کنه...باید بهش زمان بدی تا درست و واضح بهت بگه

    شاید شکه بشه...شاید نخواد بگه

    تو خونسرد باش...و آروم...

    آره خوبه که به خودت تلقین کنی و فکرای مثبت داشته باشی

  2. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    آقا آرش خواهشا هر راهنمايي مي تونين بهم بگين واقعا استفاده مي كنم
    حقيقت مشاور رو روم نشد اصلا بهش بگم مشكل خودمه از طرفي رابطه من و مادرم خيلي صميمي نيستيم ولي بد هم نيست دوستش كه ميگم زياد رفت و آمد داره خونمون و من خاله بهش ميگم به نظرتون مي تونم از اون بپرسم چي بوده داستان ؟؟؟ عصري خونه ما بود و مي گفت كامپيوتر خونمون خرابه و پسرشم رياضي مشكل داره حتما گفت امروز برم پيشش شايد اون مي خواد بهم چيزي بگه؟؟؟
    ببین من وقتی یک کاری تو خونه انجام میدم یک جور با مادرم مطرح می کنم ولی برادرم یک جور دیگه مثلا من اول خودمو یکم لوس می کنم بعد یه کم که شروع کنم به صحبت دیگه مادرم می فهمه خبریه و میشینه گوش میده تا آخر ولی برادرم که بخواد بگه یه خرده خودشو جدی میگیره همزمان ناراحتم میشه بعد شروع میکنه به حرف زدن تا چه پیش آید

    همین طور من وقتی از مادرم دلیل میخوام یک جور صخبت میکنم اما برادرم یک جور دیگه

    شما خودت قلقت چیه همنو برو جلو
    مثلا بگو من فکر می کردم شما بیشتر از این رو من حساب میکنی (یعنی چرا از من خجالت کشیدی) ( یه خرده گلایه کن) بعد مادرت میگه چی شده شما بگو دیشب که داشتم اتاقو مرتب می کردم صیغه نامه رو دیدم بعد هم مادرت شروع میکنه به توضیح دادن حالا اون چه واکنشی نشون بده مهم نیست چون بعد از چند روز فراموش میشه ( از طرف شما چیز بدی گفته نشده)
    شما الان 22 سالته باید هوای مادرتو داشته باشی؟ پشتش باشی؟
    هر وقت اوضاع خوب بود درباره حد حدود صحبت کنین رابطه اون آقا با شما یا هرچیز دیگه
    و اینکه شما خیلی اختیار دخالت نداری! بچه کوچیکم نیستی که رعایتتو بکنن تا ضربه نخوری
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  3. بالا | پست 53


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    پسری 22 ساله هستم و حدودا 7 سال پیش پدر و مادرم جدا شدند به تازگی بصورت اتفاقی تو اتاق مادرم برگه ازدواج موقتش را با همسایه مون که اتفاقا خیلی با هم خوب هستیم پیدا کردم همسایه مون زن و به داره واقعا نمی دونم چطوری با این موضوع کنار بیام چرا مادرم نگفته بهم و دیدم نسبت به مادرم خیلی بد شده و ذهنم بشد درگیره چیکار کنم بد شرایطی هستم؟؟؟
    سلام.

    ببینید اول اینکه مادر شما چهل سالشه٬ به کسی تعهدی نداره و کاملا مستقل هست و میتونه خودش به تنهایی درباره خصوصیترین حریم زندگیش تصمیم بگیره!

    اگه بخوای سر این مسئله داغ کنی و عصبانی بشی ؛ مادرت این حقو داره و میتونه که در جواب بهت بگه به تو ربطی نداره زندگی خودمه؛ تا وقتی سنت کمتر بود صبر کردم بزرگ بشی و بتونی درک کنی که منم نیاز به همدم دارم و اگه الان بازم درک نکنی و نپذیری به سنی رسیدی که بتونی روی پای خودت بایستی٬ پس کاری به زندگی من نداشته باش و سرت تو زندگی خودت باشه!

    به همین راحتی؛
    و اونوقت شما دیگه نه میتونی حرفی بزنی و نه میتونی توی اون خونه بمونی٬ نه اینکه بیرونت کنن خودت دیگه نمیتونی و واست سخت میشه چون حرفایی بینتون رد و بدل شده که حرمتها رو از بین برده!

    پس سعی کن این موضوع رو بپذیری ٬عاقلانه رفتار کنی و از حدودت تجاوز نکنی تا هم شما و هم مادرت بتونین با آرامش و محبت و احترام به زندگیتون ادامه بدین!

    اینکه متعجبی مادرت چرا به دوستش گفته و به شما نگفته کاملا دلیلش مشخصه٬
    اولا که هر آدمی میتونه با دوستش خیلی صمیمیتر از خونوادش باشه و حرفاشو به دوستش بگه و به خونوادش نه؛
    دوما مطمئن باش مادرت ازت خجالت کشیده که نگفته.

    خوب برای هر زنی سخته که جلوی پسر ۲۲ ساله ش با شوهر جدیدش بگو بخند کنه٬ دست همو بگیرن ٬ شوخی کنن یا مثلا بخوان توی اتاق تنها باشن...
    معلومه که خجالت میکشه...
    هم خجالت کشیده و هم ترسیده از عکس العملت!

    کم نبوده موارد اینجوری که پسر خانومی که ازدواج موقت داشته رفته یقه اون آقا رو چسبیده و کار به دعوا و خونریزی و چیزای وحشتناک کشیده شده!

    پس بهش حق بده که نگه.

    بعدشم واقعا عجیبه که واست عجیبه یه زن چهل ساله نیاز جنسی داره!

    واقعا چهل سال مگه سنیه که مادرت تارک دنیا بشه و نخواد کسی رو داشته باشه!

    نیاز جنسی و عاطفی برای همه آدما هست٬ حالا اگه به دلیل حساس بودنت نیاز جنسی رو فاکتور بگیریم ٬ دیگه نیاز عاطفی رو که نمیتونی منکر بشی!

    یه آدم اگه هشتاد سالشم باشه به آغوش مهربون و دست نوازشگری که مایه آرامش و قوت قلبش باشه نیاز داره!

    پس حساسیتها و تعصبات بیجایی که داره روانتو سوراخ میکنه رو بزار کنار و با فکر بازتری به موضوع نگاه کن.

    اینم که میگی مادرت میگه به خاطر تو ازدواج نکرده مگه غیر از این بوده که شما الان ناراحتی!؟
    مطمئنا هفت سال پیش که ایشون متارکه کرده هم جوونتر بوده هم قشنگتر و قطعا خواستگاران خوبی هم داشته و میتونسته با یکی که دوسش داره و تفاهم دارن ازدواج دائم کنه و واسه همیشه کنار هم باشن !

    و به خاطر شما چنین فرصتی رو از دست داده و بعد از چند سال به یک ازدواج پنهانی قناعت کرده٬ حالا این جای اعتراض داره یا قدردانی!؟

    واقعا چه اشکالی داره اگه مادرت شرعی و قانونی کنار کسی باشه که دوسش داره و باهاش خوشه؟

    به نظر من یک روز عصر که داری با مادرت چای عصرانه میخوری با مهربونی نگاش کن و از زحماتش تشکر کن و بگو که درک میکنی تنهایی برای هر زن و مردی چقد میتونه سخت باشه؛ حتی اگه ۱۰۰ تا بچه هم داشته باشن ولی همسر و همدمی کنارشون نباشه بازم تنهان!

    بهش بگو اگه بخواد از این تنهایی دربیاد تو مشکلی نداری و مخالفت نمیکنی٬ بهش اطمینان بده که دوسش داری و درکش میکنی و حتی خوشحالم میشی اگه فرصتی پیش بیاد تا ازدواج کنه !
    بگو که مثل کوه پشتشی و از تصمیماتش حمایت میکنی و آرزوت خوشحالی و آرامششه اونوقت مطمئن باش بهت میگه!

    اگرم از حرف یا نگاه همسایه ها ناراحتی یا مثلا میترسی خانوم اون آقا بفهمه و دردسر بشه یا حالا هر چی دیگه٬ بعد از صحبت با مادرت میتونین از اون محل برین یه جای دیگه!
    ویرایش توسط رامونا : 05-11-2017 در ساعت 02:23 PM

  4. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    واقعا ازتون بی نهایت ممنونم که محبت داشتین و راهنمایی ام کردین و خیلی آروم شدم، چون محبت داشتید و صمیمانه راهنمایی ام کردین نقل می کنم و دوست دارم نظرتون رو بدونم


  6. کاربران زیر از ehsan123 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    واقعا ازتون بی نهایت ممنونم که محبت داشتین و راهنمایی ام کردین و خیلی آروم شدم، چون محبت داشتید و صمیمانه راهنمایی ام کردین نقل می کنم و دوست دارم نظرتون رو بدونم
    حرف زدی با مامانت؟؟

  8. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نه با دوستش صحبت کردم الان همه داستان رو که خودمم نمی دونستم میگم

  9. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    عصر پیشش بودم خیلی تحویل گرفت شیرینی و شربت و... آورد برام و گفت تو مثل پسرم می مونی و من تو رو عین پسرم دوست دارم و می دونی منم ازش تشکر کردم و گفت می دونی چون عین مادرت می مونم خیلی راحت باهات صحبت می کنم ببین زنها و مردها نیازی دارند که واقعا براشون اگر از راه درست تامین بشه لذت بخش هست و اون لذت جنسیه که زن و شوهرها دارند و... بعد رسوند به این که مادر تو هم چون یه زنه واقعا نیاز داره بعد بابات هم این نیاز رو باید برطرف می کرده که من یدفعه بهش گفتم داستان صیغه نامه رو .... گفت وایسا تا همه چیز رو بهت بگم مامانت زنه خیلی خوب و نجیبیه باید بهت می گفته این موضوع رو ولی روش نمی شده و من فکر می کنم حقت هست که بدونی مامانت بعد بابات با یه مردی صیغه کرده (قبل این مردی که می شناسی) یکسال حدودا صیغه بودند و خوب اون مرد هم فقط به دنبال تامین نیاز جنسی اش بود تا عاطفی همیشه خونه اون مرد می رفتن و رابطه داشتند یکبار اون مرد به مامانت می گه من می خوام تو خونه تو بیام و ... به اصرار می پذیره یکروز که تو شهرستان بودی میاد خونه تون و اصرار می کنه با مامانت نزدیکی کنه تخت اتاق خواب مامانت خراب بوده اون روز مرده اصرار می کنه روی تخت تو نزدیکی کنند ولی مامانت نمی پذیره و روی زمین جا می اندازند و نزدیکی می کنند با اینکه مرد اصلا راضی نبوده مرد هم به تلافی آخرش مامانت رو یه سیلی می زنه که مامانت باهاش شدید دعواش می شه و انقدر عذرخواهی می کنه که می بخشش ولی ببین چقدر نجیبه که حاضر نشده این کار رو روی تخت تو بکنه از طرفی بعد یه مدتی که باهم خوب بودند مامانت ناخواسته باردار می شه یادته اومده بودم خونه تون و مامانت همش بالا می آورد و من بهت گفتم سردیش کرده بهت دروغ گفتم باردار بوده ولی چون حاضر نشد با مامانت ازدواج کنند انداخت بعدش یکسال بعد که دیگه نمی خواست به اصرار من با همسایه تون ازدواج موقت کرد چون واقعا با شخصیت بود بسیار با هم خوب هستند ولی خانمش در جریان نیست ولی چون ماموریت زیاد می ره از طرف شرکتش مشکلی پیش نیومده هنوز مامانت می خواد وایسه تا زمانی که تو ازدواج کنی بعدش از این همسایه تون قرار گذاشته جدا می شه و می خواد ازدواج دائم کنه بیشتر برای تامین نیازهای عاطفی اش با عموت البته عموت از این دوبار ازدواج موقتش هم خبر نداره و مامانت بهش گفته زمانی که تو ازدواج کنی یا موافق باشی ازدواج می کنه باهاش
    بعدم بهم گفت که این یک کار شرعی و از طرفی هم بزرگ شده ام و باید نیازها را درک کنم


  10. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    خواهشا نظرتون رو بگين چون همه ماجرا رو فهميدم

  11. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    مي خوام برم دستشو ببوسم بخصوص بخاطر تخت واقعا خيلي روم اثرگذاشت و بگم حقته كه ازدواج كني و من راضيم

  12. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    خب خدا رو شکر که فهمیدی مامانت چقدر خانم خوب و نازنینی هست

    که اگه نبود...ولی خدا رو شکر که هست

    فقط امیدوارم اگه خواست با عموت ازدواج کنه این دوتا آقا اذیتش نکن و براش دردسر نشه

    تو هم قدر مادرتو بدون...و قضاوتش نکن.

    شاید مادرت نمیخواسته که تو انقدر ریز ریز مسائل رو بدونی

    پس به روش نیار

    خوشحالم که درکش میکنی و میخوای حقش رو بهش بدی

    بهترین ها رو برات آرزو میکنم

  13. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    ممنونم اون مرد اولي ممكنه اتفاقا مي ترسم چون خانومونو بلده شر بشه به نظرتون احتمالش هست؟؟؟؟
    چقدر كثيف بوده كه از مامانم لذت برده و بعد اينطوري بخاطر يه تخت تلافي كرده ؟؟

  14. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    ممنونم اون مرد اولي ممكنه اتفاقا مي ترسم چون خانومونو بلده شر بشه به نظرتون احتمالش هست؟؟؟؟
    چقدر كثيف بوده كه از مامانم لذت برده و بعد اينطوري بخاطر يه تخت تلافي كرده ؟؟
    فک نمیکنم...چون اگر میخواست تا حالا کاری کرده بود

    و کلا آتویی از مامانت نداره چون کارش شرعی بوده و نمیتونه چیزی بگی که براش بد بشه

    به نظر هم آدم ترسویی میاد که نتونسته پای کار خودش وایسه و حتی باعث سقط اون بچه شده.

    ولی خوبه که شما حواستون جمع باشه.

  15. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    اینکه پدر ومادرت از هم جدا شدن...پس چطور مادرت میخواد با عموت ازدواج کنه؟؟؟؟

    البته ببخشید سوال شخصیه...ولی خب مادرت مطمئنه که عموت قبول میکنه؟؟

  16. بالا | پست 64

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    بابام ما رو ول كرد و از ايران رفت حتي سر عموم رو هم كلاه گذاشت چون با هم شريك بودن

  17. بالا | پست 65

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    بابام ما رو ول كرد و از ايران رفت حتي سر عموم رو هم كلاه گذاشت چون با هم شريك بودن
    اوووه واقعا متاسفم.

    ان شاءالله زندگی خوب و موفقی در پیش رو داشته باشید

  18. بالا | پست 66

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    ممنونم يه سوال اگر مامانم روي تخت من اينكار رو مي كرد بد بود ؟؟؟ چرا؟؟؟ نجابت نداشت اون موقع؟؟؟

  19. بالا | پست 67

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    خوشحالم به خاطر این خبر خوب که شنیدم

    یه چیزی دیگه هم بگم مادرت به نظر میرسه زندگی سختی رو تجربه کرده سعی کن باهاش مهربون باشی در هر شرایطی و به حرف مردم احمق هم توجهی نکن اگه هنوز متوجه نباشی خواهی فهمید اونها در برابر مادرت کاملا بی ارزشند
    آرزوی موفقیت و خوشبختی برات می کنم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  20. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 68

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    ممنونم يه سوال اگر مامانم روي تخت من اينكار رو مي كرد بد بود ؟؟؟ چرا؟؟؟ نجابت نداشت اون موقع؟؟؟
    نه اینکه نجابت نداشت، یا حتی شاید هم بد نبود

    ولی بهت احترام گذاشته

    این یعنی براش مهمه که حرمت یه چیزهایی رو نگهداره

    و خب خیلی خوبه که به این چیزا توجه میکنه

    و همین نشون میده که تو براش مهمتر از هرچیزی هستی و حتی در غیاب تو هم حواسش بهت هست

    به نظرم اینکه حریم قائل شده نشون دهنده ی شخصیت خوب خودشون هست

    فک میکنم اگر منم روزی تو شرایط مادرت باشم...هیچوقت اجازه ندم کسی به تخت و اتاقم پسرم نزدیک بشه...

    برام قابل درکه کارش...و کاملا حسشو میفهمم...با اینکه ازدواج نکردم...اما میدونم که چقدر براش مهم بودی تو اون لحظه..حتی بیشتر از خودش که حاضر شده حتی دعواش بشه با اون آقا...

  22. بالا | پست 69

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    خواهشا نظرتون رو بگين چون همه ماجرا رو فهميدم
    در اینکه مادر شما نجیب شکی نیست و حرف دوست مادرتون درسته ولی سوال اینجاست
    چرا باید صیغه یه مرد متاهل بشه ,؟؟!!!! روچه حساب دوست مادرتون پیشنهاد داده صیغه همسایتون بشه و خانمش هم خبر نداره ؟ به نظرم اصلا جالب نیست با یه مرد متاهل صیغه باشه

  23. بالا | پست 70

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    يه سوال چرا بخاطر روي زمين باهاش دعوا كرده؟؟ مگه همه روي تخت اينكار رو مي كنن؟؟ چه مشكلي هست زمين؟؟؟ كه بخاطرش اينطوري دعوا كرده؟؟؟؟

  24. بالا | پست 71

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    بله منم خيلي از اين بابت ناراحتم چون اون همسايمون هم هست و اينكه با من رابطش خيلي خوب بود ولي بعد اينكه فهميدم باهاش سنگين برخورد كرده ام نمي دونم نجابت مادرم رو قبول دارم ولي نمي دونم چرا اينكار رو كرده؟؟؟

  25. بالا | پست 72

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    بله منم خيلي از اين بابت ناراحتم چون اون همسايمون هم هست و اينكه با من رابطش خيلي خوب بود ولي بعد اينكه فهميدم باهاش سنگين برخورد كرده ام نمي دونم نجابت مادرم رو قبول دارم ولي نمي دونم چرا اينكار رو كرده؟؟؟
    همین سوال و از دوست مادرتون بپرسید گرچه مشخصه جواب چیه لابد میخواد بگه همسر اون اقا به شوهرش نمیرسه. مجبور شده صیغه کنه ولی بازم اصلا دلیل نمیشه با یه مرد متاهل صیغه کرد اگر همسر این اقا بفهمه ممکن فاجعه ابرو ریزی رخ بده و در نهایت آه یه زن همیشه دنبال زندگی مادرتون چون همسایه هم هستید ممکن واقعا این موضوع پخش بشه
    پس هرچی سریع تر کاری کنید رابطه رو تموم کنه تا بد از بدتر نشده

  26. بالا | پست 73

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    يه سوال چرا بخاطر روي زمين باهاش دعوا كرده؟؟ مگه همه روي تخت اينكار رو مي كنن؟؟ چه مشكلي هست زمين؟؟؟ كه بخاطرش اينطوري دعوا كرده؟؟؟؟
    خب این سوالاتت دیگه تخصصی میشه

    بهتره وارد این مسائل نشی...هرکسی یه شیوه ای داره برا خودش دیگه.

    لزومی نداره دیگه از همه چی سردربیاری

  27. بالا | پست 74

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    بايد به دوست مادرم بگم اول دليلشو بپرسم و بعدش هم بگم حل كنه اين مشكل رو

  28. بالا | پست 75

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    يه سوال چرا بخاطر روي زمين باهاش دعوا كرده؟؟ مگه همه روي تخت اينكار رو مي كنن؟؟ چه مشكلي هست زمين؟؟؟ كه بخاطرش اينطوري دعوا كرده؟؟؟؟
    دیگه وارد مسائل خصوصی نشو
    کسی خبر نداره از شکل رابطه شون یا اخلاق اون مرد یا خواسته ها یا ....

    اصلابه هر دلیلی بوده چه فرقی میکنه کافیه بدونی دعوا شده و تموم

    حریم ها رو رعایت کن
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  29. بالا | پست 76

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    از حيث مسايل اونطوري نمي پرسم مي خوام بدونم چرا بخاطر اينكه رو تخت نبوده كتك زده؟

  30. بالا | پست 77

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    دعوا در حد کتک یک شبه به وجود نمیاد مگه طرف عصبی باشه

    به هر حال سر اون قضیه بحثشون شده و مادرت کوتا نیومده و ....
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  31. بالا | پست 78

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27408
    نوشته ها
    262
    تشکـر
    554
    تشکر شده 113 بار در 88 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    سلام خیلی خوشحالم که متوجه اصل قضیه شدی
    مادرت نیاز عاطفی و جنسی درک کردی
    انشالا خودت یک روزی ازدواج کنی و زندگی موفقی شروع کنی مادرت عالیه من جای شما بودم دست می بو سیدم میگفتم عاشقتم بهش میگم دوست دارم هرچه زودتر ازدواج کنی چه با عمو چه با هرکس دیگه ایی
    این بهترین کار دنیاست اون صیغه نامه باطل کنه و...................
    امضای ایشان
    لعنت به جهانی که غمش نصیب ما شد ....

  32. بالا | پست 79

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    ممنونم

  33. بالا | پست 80

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    سلام
    با دوست مادرم صحبت کردم و اون دو موضوع رو ازش پرسیدم داشتم از کنجکاوی دیوونه می شدم
    در مورد زن همسایه گفت بشدت مریضه و سالهاست که نمی تونه اصلا به دلیل مریضی اش رابطه داشته باشند چون نمی خواسته زندگی شون بپاشه اینکار رو کرده و معرفی کرده چون می خواسته ازش جداشه ولی باهاش صحبت کرده و گفته که با اینکار نیازهاش تامین می شه و دیگه نیازی به جداشدن نیست تا همسرش خوب شه آخه دوست همسرش هم هست
    در خصوص کتک زدن هم پرسیدم خیلی خیلی خواهش کردم تا جواب داد اولش گفت که تخت راحتتره ولی بعد گفت قول بده ناراحت نشی و منم قول دادم و گفت اون مرتیکه خیلی عوضی بوده اون شب که مادرت میگه تخت پسرم هست قبول می کنه روی زمین اقدام کنند ولی از مامانت می خواد که عکسی از تو بده تا حین رابطه شون بیشتر تحریک شه از بس کثیف بوده ولی مادرت قبول نمی کنه و تو اون رابطه بشدت تا می تونسته اذیت می کنه و آخرش هم که ... ولی ببین چقدر مادرت دوست داره

  34. بالا | پست 81

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    مادرم شرمنده اش هستم نمی دونم با چه رویی بهش نگاه کنم

  35. بالا | پست 82

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    اینکه انقدر تو اون شرایط سخت حتی هوای منو داشته خیلی ارزشمنده

  36. بالا | پست 83

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    خب آقا احسان خدا رو شکر که قضیه شما ختم به خیر شد

    قدر مادرتو بدون پسر خوب...براش پسر خوبی باش...همونطور که اون برای تو مادر خوبی هست

    به نظرم یه کادو براش بخر...و یه دل سیر باهاش حرف بزن

  37. بالا | پست 84

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    سلام
    با دوست مادرم صحبت کردم و اون دو موضوع رو ازش پرسیدم داشتم از کنجکاوی دیوونه می شدم
    در مورد زن همسایه گفت بشدت مریضه و سالهاست که نمی تونه اصلا به دلیل مریضی اش رابطه داشته باشند چون نمی خواسته زندگی شون بپاشه اینکار رو کرده و معرفی کرده چون می خواسته ازش جداشه ولی باهاش صحبت کرده و گفته که با اینکار نیازهاش تامین می شه و دیگه نیازی به جداشدن نیست تا همسرش خوب شه آخه دوست همسرش هم هست
    در خصوص کتک زدن هم پرسیدم خیلی خیلی خواهش کردم تا جواب داد اولش گفت که تخت راحتتره ولی بعد گفت قول بده ناراحت نشی و منم قول دادم و گفت اون مرتیکه خیلی عوضی بوده اون شب که مادرت میگه تخت پسرم هست قبول می کنه روی زمین اقدام کنند ولی از مامانت می خواد که عکسی از تو بده تا حین رابطه شون بیشتر تحریک شه از بس کثیف بوده ولی مادرت قبول نمی کنه و تو اون رابطه بشدت تا می تونسته اذیت می کنه و آخرش هم که ... ولی ببین چقدر مادرت دوست داره
    یعنی عکس از تو میخواسته؟؟؟؟ عجب ...... بوده هااااااا

  38. بالا | پست 85

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    آخه نمی دونه که من می دونم ها
    دوست مادرم از طرف خودش اینها روگفت بهم گفت حقته که بدونی

  39. بالا | پست 86

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نظرتون چیه در مورد چنین آدمی ؟؟؟؟
    چطور تونسته چنین خواسته ای داشته باشه؟؟؟؟ عکس منو ببینه آخه چطوری ؟؟؟؟

  40. بالا | پست 87

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نمیدونم چی بگم

    بیخیال...دنبالش نرو دیگه

    بذار تو گذشته بمونه

    خب دوست مادرت وقتی انقدر صمیمی هستن شاید به مادر گفته که به این حرفا رو زده...نمیدونم شایدم نگفته

    بهرحال حالا که خیالت راحت شد...دیگه گذشته رو هم نزن...به فکر حال باش

  41. بالا | پست 88

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    1- تو چیزیای خوبی کنجکاوی نمی کنی ها

    2- سوالات رو هم از مادرت بپرس این طوری بهتره

    چون الان میدونه که تو در جریانی و راحت می تونی صحبت کنی دلیل دیگه ای برای واسطه بازی نیست
    ویرایش توسط آرش67 : 05-13-2017 در ساعت 12:28 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  42. بالا | پست 89

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    خبر نداره مامانم مطمينم
    اون كه ذهنم درگير شده بود فضوليم گرفت دست خودم نيست

  43. بالا | پست 90

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نمي دونم اين حرفم درسته يا نه؟؟؟ ولي فكر مي كنم مامانم نبايد مسايل خصوصي رو به دوستش مي گفته ؟؟؟

  44. بالا | پست 91

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    بخصوص مسايل تا اين حد خصوصي اش رو؟؟

  45. بالا | پست 92

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35118
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    1
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    شايدم من اشتباه مي كنم؟؟؟ اين حرفها بين دوستها مرسومه يعني مي زنن به هم؟؟؟ من كه به دوستم كوچكترين چيزي رو روم نميشه بگم

  46. بالا | پست 93

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    از نظر من شما داری در مورد مسائلی بدون داشتن هدف درست کنجکاوی و فکر میکنی
    راهکارها رو دوستان گفتن
    به هر حال دیر یا زود شما و مادرت با هم روبرو خواهید شد پس هر چه بیشتر عجله کنی بهتره

    دوباره عرض می کنم خدمتت بهتره سوالهایی رو هم که داری فقط از مادرت بپرسی
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  47. بالا | پست 94

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan123 نمایش پست ها
    نمي دونم اين حرفم درسته يا نه؟؟؟ ولي فكر مي كنم مامانم نبايد مسايل خصوصي رو به دوستش مي گفته ؟؟؟
    به نظرم دیگه شما نباید زیادی دخالت کنی فقط همین موضوع اصلی رو بدونی کافی وارد حریم خصوصی نشو

  48. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 95

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27408
    نوشته ها
    262
    تشکـر
    554
    تشکر شده 113 بار در 88 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : برخورد با ازدواج مادرم؟

    سلام ما ادما گاهی وقت با یک دوست خیلی راحت صحبت میکنیم
    من یک دختر هستم ولی باور کن اینطوری که با دوستام صحبت میکنم با خانواده صحبت نمیکنم درمورد مسایل زندگی شخصی و....................
    امضای ایشان
    لعنت به جهانی که غمش نصیب ما شد ....

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد