با سلام خدمت دوستای عزیزم
من 3 سال پیش با یه اقایی دوست شدم خیلی بهم وابسته شدیم و اختلافات ما هم بشدت زیاد شد بیشتر اختلافاتمون بخاطر عشق زیادمون بود چون همیشه دوست داشت منو کنترل کنه که کجا میرم چیکار میکنم با کی میرم همیشه میگفت بهم اطلاع بده و همین چیزها باعث شد که دائم اختلاف داشته باشیم و دعوامون بشه .
سری آخر دعوامون 9 ماه طول کشید و از هم جدا بودیم و اون نیومد جلو و من وقتی دیدم نمیتونم تحمل کنم بهش پیام دادم خیلی استقبال کرد اما مثل سابق نیست انگار بدون من بودنو تجربه کرده و سرد شده بهش میگم میخای من نباشم میگه نه میگم پس چرا سردی میگه اعصابم خورده ناراحتم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ؟
از طرفی دارم کوچیک میشم با موندنم و از طرفی هم نمیتونم ازش جدا بشم چون از وقتی با هم صحبت میکنیم خیلی از لحاظ روحی اروم شدم . واقعا تو دوراهی گیر کردم چون بهش میگم بیا بریم بیرون همو ببینیم نمیاد و حاضر به جدائی هم نیست. نمیدونم چیو میخاد ثابت کنه .
خواهشم از دوستان اینه اگر کسی میدونه علت این رفتارش چیه و یا تجربه ایی داره منو در جریان قرار بده ممنون از دوستان عزیزم