نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: دو راهی عذاب آور

1090
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35455
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دو راهی عذاب آور

    با سلام


    سن : ۳۱ سال

    جنس : مونث

    متاهل

    فوق لیسانس کامپیوتر

    فرزندآخر خانواده هشت فرزندی


    من فوق لیسانس کامپیوتر از دانشگاه شیراز هستم لیسانس پیام نور بودم حدود هفت سال برنامه نویسی کار کردم ولی فقط تونستم ۳۰ درصد در زمینه برنامه نویسی رشد کنم این از یک متخصص حرفه ای برنامه نویسی پرسیدم این شخص بهم می گه برنامه نویسی رو بذار کنار بدرد تو نمی خوره ولی من نمی تونم قبول کنم.هشت ماه رفتم سرکار به عنوان برنامه نویسی ولی اصلا نتونستیم پروژه رو تموم کنیم البته شرایط هم خیلی تاثیر داشت و خوب نبود. همش فکر می کنم هفت سال زندگیم تباه شد اون متخصص بهم می گه اگه بخوای وقت بذاری مابقی زندگیت هم تباه میشه می گه تو اینکاره نیستی. تا چند ماه دیگه قراره بچه دار بشم از لحاظ کار خیلی ذهنم آشفته هست دوست دارم برای خودم یه هدف شغلی انتخاب کنم و تو این نه ماهی که باردار هستم یادبگیرم بعد بتونم برای خودم کاری داشته باشم. خیلی دغدغه خارج از کشور رفتن دارم چون همسر م یه مدت تصمیم گرفت از ایران بره احساس می کنم چون من نه زبانم خوب بود و نه کاری بلد بودم منصرف شد. البته همیشه می گه خودش نخواست بره ولی فکر نمی کنم اینجوری باشه احساس می کنم من مانع رفتنش شدم دلم می خواد یه کاری کنم مثلا دکترا بخونم و برای فرصت مطالعاتی از ایران بریم خارج. من مقاله و رزومه تحصیلی خوبی ندارم فقط یه مقاله داخلی در زمان ارشد داشتم که ارزشی نداشت و با معدل ۱۶.۴۱ فارغ التحصیل شدم به نظرتون با این شرایط و با توجه به سن ام اگه بخوام دکترا بخونم خوبه؟؟ آیا می تونم با دکترا کاری پیدا کنم ؟؟ الان که کارشناسی ارشد گرفتم هر دانشگاهی رفتم برای تدریس یا گفتن سابقه کار می خواد یا گفتن ما استاد داریم در صورتی که فکر می کردم اگه فوق لیسانس بگیرم سریع کار پیدا می کنم. همسرم می گه دکترا گرفتن بدرد نمی خوره بهم می گه یادت هست موقعی که می خواستی ارشد بگیری حالا گرفتی کو کار ؟؟؟ الان اینقدر زیادشده دکترا و ارشد که کاری وجود نداره. استاد دانشگاه شدن هم به همین راحتی نیست. بهم می گه تو خیلی خیال پردازی می کنی.

    به نظرتون دکترا بخونم یا برنامه نویسی ادامه بدم یا اصلا به کار دیگه ای فکر کنم؟ به کار دیگه ای هم که فکر می کنم به این میرسم که هر کاری بخوام شروع کنم باید از صفر شروع کنم ولی برنامه نویسی حداقل ۳۰ درصد بلدم لطفا راهنمایی کنید....

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دو راهی عذاب آور

    از نظر اقتصادی در چه وضعی به سر میبرید ؟؟

    به نظر خودتون علت اینکه در رته تون پیشرفت نکردین چی بوده و چه نیازهایی دارین تا بتونین حلش کنید( جواب این سوال خیلی مهمه و بهتون کمک می کنه)

    قبل از اینکه جواب بدین من نظرم اولیه ام رو بگم

    معمولا در دانشگاه ها چیز زیادی یاد آدم نمی دن و همان موارد اندک هم که گفته میشه دانشجو حواسش نیست و دنبال یادگیری نیست .
    کار تو محیط واقعی خیلی با محیط علمی خیلی فرق میکنه و حل مسائل در اونجا دانش و آداب و قوانین خاص خودشو داره ( من رشتم مهندسی برقه و در موقع تحصیل همیشه جز کسایی بودم که کار عملیم خوب بود و مشکلی ندشتم ولی در کار بیرون چند ماه اول گیج بودم و از چیزی سر در نمی آوردم و بعد کم کم تو کار جا افتادم و مشکلی نداشتم ------ البته شغل الانم هیچ ارتباطی به رشتم نداره )



    به نظرم اگه میخواید تو همین رشته ادامه بدید یک مهلتی برای خودتون مشخص کنید و به فکر پول درآوردن هم نباشید یک نفر رو پیدا کنید برید برایش شاگردی کنید حتی اگه لازمه مجانی کار کنید.اما در تصور خوتون این باشه که کار و پروژه مال شماست و مسئولیتش با شماست

    بعد خوتون رو ارزیابی کنید و برای ادامه تصمیم بگیرید

    به نظرم چون معدلتون خوبه نشون میده ضمینه لازم برای کار تو رشته تون رو دارین و امید به یاد گرفتن و پیشرفت هست.
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35455
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو راهی عذاب آور

    ممنون از شما

    از نظر وضع اقتصادی که خیلی خوب هستیم حتی نیازی به کار کردن من نیست ولی من خودم چون درس خوندم همش حس می کنم حیفه که بخوام بیکار باشم.

    حس می کنم دلیل این که پیشرفت نکردم تو رشته ام سطح ضعیف زبان انگلیسی ام بود به خاطر این که بیشتر کتاب های خوب کامپیوتر انگلیسی هستن و ترجمه هاخیلی ضعیفه یا مشکلی که داشته باشی انگلیسی سرچ کنی سریعتر به جواب میرسی تا فارسی. من کلا از زبان انگلیسی خیلی وحشت دارم همین که شروع می کنم حس بدی بهم دست می ده احساس می کنم زبانم باید خیلی وقت پیش خوب می کردم.....

    با حرفاتون می خوام یکبار دیگه اینکار امتحان کنم یکسال می خوام وقت بذارم اگه شد که عالی اگر هم نشد دیگه در آینده حسرتش نمی خورم که چرا وقت نذاشتم....

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دو راهی عذاب آور

    دوراهی‌ها مانند مسأله می‌مانند و از آن‌جایی که مسائل‌ را بر روی کاغذ حل‌می‌کنند، مسائل ذهنی ‌را هم باید بر روی کاغذ نوشت. پس ...





    شاید این، یکی از دردناک‌ترین و سخت‌ترین کلماتی باشد که هر انسانی در زندگی به زبان می‌آورد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی با چنین پدیده‌ای روبه‌رو می‌شویم.


    اول از همه باید درنظر داشته باشیم که سر دوراهی ماندن، نشانه‌ی ضعف و ناتوانی ما در کنترل مسیر زندگی نیست؛ این یک مسأله‌ی عادی‌ست که تمام انسان‌ها با آن مواجه‌شده‌اند اما مسأله‌ی مهم، این است که با این قضیه چطور برخورد کنیم؟





    1) عقب‌نشینی و پشیمانی از ورود به این راه (معمولاً انسان‌های درون‌گرا)



    2) شیرجه در یک ‌راه بدون تفکر و تدبیر (معمولاً انسان‌های برون‌گرا)



    3) مسیر تعادل و آرامش، یعنی انسان خودش را توانمند و فهیم در انتخاب مسیرِ درست بداند و با حفظ آرامش، به حل‌کردن مسأله بپردازد.



    دوراهی‌ها مانند مسأله می‌مانند و از آن‌جایی که مسائل‌ را بر روی کاغذ حل‌می‌کنند، مسائل ذهنی ‌را هم باید بر روی کاغذ نوشت. پس هروقت گرفتار دوراهی و تضاد شدید، به خودتان فرصت تفکر بدهید. یک جای خلوت و آرام بنشینید. چند نفس عمیق بکشید و از خالق ذهن، راه درست ‌را طلب کنید. چند کاغذ سفید بردارید و شروع کنید به تبدیل‌کردن افکار انتزاعی به افکاری که صورت عینی دارند و بر روی کاغذ دیده می‌شوند.



    باید تمام افکارتان‌ را بنویسید؛ وگرنه به عمق افکار اصلی‌تان نمی‌رسید. این‌کار را حتماً در یک فضای مطمئن انجام دهید تا ترسِ متوجه‌شدن دیگران از افکارتان، مانع ورود آن‌ها به ذهن‌تان نشود.



    آن‌قدر بنویسید تا به یک ‌نتیجه‌ی ثابت برسید. البته ممکن‌است این‌کار مدت‌ها طول بکشد اما نگران نباشید چون این‌کار، آن‌قدر لذت‌بخش و جذاب است که در این‌راه به یک انسان پرتلاش و علاقه‌مند تبدیل می‌شوید.



    پس بنویسید تا لذت ببرید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد