بی احترامی به شوهرم

[sara136]

سلام به همگی. ممنون میشم راهنماییم کنید و راه حل بهم بدین.
من حدود 4 ساله ازدواج کردم. هنوز خدا بهمون لطف پدر و مادر شدن رو عطا نکرده.
خانواده تحصیلکرده ای دارم اما یکم خودخواه همسر منخلی پسر خونگرمی هست. اولا همه چیز خوب بود.بعضی وقتا انقدر به پدر و مادر و خواهر و برادرام محبت میکرد که اونا دچار سوتفاهم میشدنو فکر میکردن حتما ینفعی داره برا همسرم که داره این کارو میکنه. اما خب بعد چهار سال کم کم همه چیز تغییر کرد. بی دلیل بهش بی احترامی کردن. شوهر خواهرم از حسادتی داشت خواست شوهرمو بدجور خراب کنه اما خوشبختانه موفق نشد و همه فهمیدن. اما الان همون خواهرم بچه دار شده باورتون نمیشه رفتار خانوادم تو جمع یجوریه که اصلا انگار من و همسرم وجود نداریم توی جمع(ما 5تا برادرخواهریم من کوچکترینم) مادرم حتی تو مهمونیا یک ثانیه هم نمیاد پیش ما بشینه یا سر سفره بهمون تعارف کنه. خیلی فرق میذاره. الان جوری شده که همسرم دیگه دوست نداره تو جمع بیاد اصلا میگه بهم بی احترامی میشه و حقم داره دقیقا همینجوره. من الان باید چیکار کنم؟ اینم بگم بارها با مادرم صحبت کردم اما مادرم تو جمع کلا تغییر رفتار میده.

[fateme.68]

سلام
برای مدتی تو مهمونی های خانوادگی نرین
و خونه مادر و برادر خواهرت زمانی برین ک بقیه نیستن
تا خودش متوجه اشتباهش بشه.

فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

[sara136]

ممنون از راهنماییتون بنظرتون این مدت یعنی چقدر؟ یک ماه دو ماه؟

[fateme.68]

نمیدونم بستگی به مادرتون و برادر و خواهرتون داره ک چقدر از نبودن شما در جمع خانوادگی ناراضی باشن
اما اگه زیاد دور هم جمع میشین معمولا زیر دو ماه پشیمون میشه و خودشون ازتون عذرخواهی و درخواست میکنن.
باید صبوری کنین .

فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

[abolfazl-fth]

سلام
وقتتون بخیر
همسر شما حق داره ، بالاخره هر مردی غروری داره و غرور ایشون داره شکسته میشه!
من اگر به جای همسر شما بودم ، اصلا پامو تو خونه ای که باعث شکستن غرورم بشه نمیذاشتم.
بسیار بهتره که تو این جمع ها برای مدتی نباشید.
اگر شما نباشید توی اون جمع ها ، حتما پشت سرتون حرف خواهند زد ، اما به چه نتیجه ای خواهند رسید ، نمیدونم.
امیدوارم به زودی مشکلتون حل بشه

[sara136]

خیلی ازتون ممنونم که به حرفهام گوش میدید. معمولا زیاد جمع میشیم دور هم . همسرمم همینو ازم خواست که مدتی صبوری کنم و نرم. اما من اونو بی منطق تصور کردمو بنرم درخواستش بی منطق بود اما انگار درست بنظر میرسه. ممنونم ازتون

[sara136]

سلام
وقتتون بخیر
همسر شما حق داره ، بالاخره هر مردی غروری داره و غرور ایشون داره شکسته میشه!
من اگر به جای همسر شما بودم ، اصلا پامو تو خونه ای که باعث شکستن غرورم بشه نمیذاشتم.
بسیار بهتره که تو این جمع ها برای مدتی نباشید.
اگر شما نباشید توی اون جمع ها ، حتما پشت سرتون حرف خواهند زد ، اما به چه نتیجه ای خواهند رسید ، نمیدونم.
امیدوارم به زودی مشکلتون حل بشه

دقیقا همین ترس از حرفهایی که قراره پشت سرم بزنن هست و اینکه شوهرش بی منطقه و اونو از خانوادش جدا کرده منو میترسونه .

[sara136]

نمیدونم بستگی به مادرتون و برادر و خواهرتون داره ک چقدر از نبودن شما در جمع خانوادگی ناراضی باشن
اما اگه زیاد دور هم جمع میشین معمولا زیر دو ماه پشیمون میشه و خودشون ازتون عذرخواهی و درخواست میکنن.
باید صبوری کنین .

فرستاده شده از LG-D855ِ من باTapatalk

خیلی خیلی از راهنماییتون ممنونم برام دعا کنید. هممون میدونیم قرار گرفتن تو این شرایط چقدر سخته . من واقعا از مادرم توقع دارم چون همه جوره دختریمو بهش ثابت کردم با اینکه کوچکترینم اما همه مسوولیتهای خونه مامانم به عهده منه. حتی ماهی یکبار فروشگاهی که برای خرید خودمون میریم مادرمم میبریم تا خریدهای ماهانشو بکنه. همسرم از برادرای خودم بیشتر براشون کار انجام میده. دلمون شکسته ازشون

[sara136]

نمیخوام فیلم هندیش کنم اما شوهرم خیلی حرص خورده. ی شب انقدر حرص خورد که دو سه روز بعدش ی تیکه تو ریشش خالی شده و اندزه ی نخود خالی شده کلا. دکتر پوست و مو که رفتیم گفت مال استرسه. کلا آدم حرصی ایه. باورتون نمیشه اما خواهر بزرگم خیلی رو مادرم نفوذ داره و بشدت پشت سر ما حرف میزنه چند بار مامانم از دهنش پرید اینم بگم خواهر بزرگم همش طرف اون یکی خواهرمه که شوهرش با شوهرم مشکل داره، در صورتی که شوهر خواهرم از هیچ جهت با شوهر من حتی قابل مقایسه نیست
. اما بابام واقعا با کل خانوادم فرق داره . همیشه همسرم میگه بابات تو گوشمم بزنه بازم دوسش دارم و ازش ناراحت نمیشم چون مرد هستش واقعا و صادقه و پشت سر حرف زن نیست.

[fateme.68]

خوب محبت زیادی گاهی این تصور را میاره ک وظیفه اتون هست اگه زیاد تحویلتون بگیره پررو میشین و دیگه میشین مثه اونا
خوب خانمی حد نگه دارید شما هم مثه بقیه بچه ها باشید و در همون حد محبت و کمک کنید تا به همون اندازه محبت باشین
متاسفانه الان نیکی زیادی کردن به کسی باعث سوتفاهم و بی احترامی میشه ک خودم هم به یکی محبت زیاد کردم و اخرش تو حرفاش دیدم منو به چشم نوکرش میدید و محبت منو وظیفه ام میدونست.
پس حد نگه دار و مثه بقیه سنگین و رنگین بشین تا بقیه هم وظیفه اشون را انجام بدن

فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

[sara136]

خوب محبت زیادی گاهی این تصور را میاره ک وظیفه اتون هست اگه زیاد تحویلتون بگیره پررو میشین و دیگه میشین مثه اونا
خوب خانمی حد نگه دارید شما هم مثه بقیه بچه ها باشید و در همون حد محبت و کمک کنید تا به همون اندازه محبت باشین
متاسفانه الان نیکی زیادی کردن به کسی باعث سوتفاهم و بی احترامی میشه ک خودم هم به یکی محبت زیاد کردم و اخرش تو حرفاش دیدم منو به چشم نوکرش میدید و محبت منو وظیفه ام میدونست.
پس حد نگه دار و مثه بقیه سنگین و رنگین بشین تا بقیه هم وظیفه اشون را انجام بدن

فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

کاملا درسته.اگه بتونم جلو خودمو بگیرم خیلی خوبه.