سلام خانمی 33 ساله ، دارای مدک لیسانس و کارمند هستم که 8 ساله ازدواج کردم و یه دختر 4 ساله دارم همسرم با ادعای عضق و عاشقی اومدم به خواستگاریم و با ادعای ایمان و اخلاق و صبر و اینکه هر چیزی که تو بخوای همون میشه منو راضی به ازدواج کرد دو ماه اول خوب بود خیلی مهربون و عاشق بعد یهو عوض شد تبدیل شد به یه موجود خشن و بداخلاق و وحشی همش داد و بیداد و دعوا و توهین هر وقت خواستم جدا شم اومد التماس کردو گفت دوست دارم و عوض میشم و ... ولی باز وقتی بر میگشتم یه چند هفته ای خوب بود ولی دوباره روز از نو و روزی از نو -همسرم هیچ ایرادی از من نمیتونه بگیره چون به ازای بداخلاقیهاش و وسواسش و همه توهین هاش همیشه سکوت کردم ،خودم خرج خودمو میدم ، با پول من خونه و ماشین خریدیم و در اختیار اونه ،برای بچه من لباس مسخرم من هزینه تولد میدم ولی با تمام اینا وقتی بهانه ای برای دعوا و قهر پیدا نمیکنه عدم رضایت از وظایف همسری رو عنوان می کنه و قهر میکنه و هر چقدر التماس میکنم یا اهمیت نمیدن یا با هر شیوه ای که دیگران میگم رفتار می کنم که آشتی کنه نمیکنه تا اینکه بعد از چند ماه مجبور به ترک منزل میشم که اونوقت التماساش شروع میشه که اشتباه کردم-الان باز هم به همون روز رسیدم
میخام طلاق بگیرم چون شب و روزم گریه شده
یه مرد بداخلاق وسواسی که همه چیز زندگیمو به خانوادش میگه ولی کوچکترین چیزهارو از من پنهان می کنه مدام ازم ایراد می گیره بهم توهین میکنه نه اهل گردشه نه اهل مسافرت و با وجود شاغل بودن من هر روز از من وظیفه همسرداری میخواد و تازه فقط هر جور که خودش دوس داره و با وجود اینکه من همیشه به حرفش گوش میدم ولی به خاطر تلخیش از کنار او بودن گاهی خوشحال نیستم ازم کینه به دل می گره
آخه من چیکار کنم مگه میشه یه آدم وحشی که با وجود تمام لطفای تو خانوادت به خودش و بچش مدام به تو و خانوادت توهین میکنه رو دوست داشت نمیشه
لطفا کمکم کنید چطور طلاق بگیرم
دختر نازنینم چی میشه