نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: مشکل عجیب در روابط اجتماعی

2922
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ********
    ویرایش توسط kamraan : 07-16-2017 در ساعت 09:40 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamraan نمایش پست ها
    سلام،
    اول اینو بگم واقعا تا الان تو زندگیم مطالب روانشناسی کوچکترین تاثیری نزاشته. عذرخواهی میکنم اکثرا احساس میکنم فقط حرفه و تاثیری نداره. این اولین پستم اینجاست و واقعا از سرناچاریه خودم نمیدونم چه اتفاقی برام افتاده.
    مذکرم، لیسانس نرم افزار، 30 سالمه مجرد. تو خونه پدری ام زندگی میکنم.

    من معمولا فقط به چیزهایی که علاقه دارم توجه میکنم. توی جمع ها فقط به موضوعات مورد علاقه ام گوش میدم مابقی فیلتر میشه. همینه که خیلی از نسبتهای فامیلی رو باید تو ویکی پدیا سرچ کنم که اونم بعد از مدتی فراموش میکنم. مثلا همین الان فراموش کردم جاری یعنی چی. به جز خانواده و افرادی و چند تا دایی معروفم بقیه رو اصلا نمیدونم چیکاره منن. حتی فلانی که میدونه بین من و فلانی یه ارتباطی هست از من سوال کنه چیکار شماست واقعا میمونم. برام سخته بگم فلانی مثلا برادرزاده خواهر و از این حرفاست. در این زمینه کاملا گیج میزنم.

    جالبه در همین شرایط خیلی خوب مسائل سخت ریاضی مخصوصا معادلات دیفرانسیل و هندسه اقلیدوسی و حتی بعضی از مباحث تحلیلی ریاضی که کاربرد چندانی در زندگی نداره رو راحت متوجه میشم و مسائلش رو حل میکنم. در همین شرایط ساده ترین مسائل ریاضی یعنی جمع و تفریق که تو زندگی کاربرد داره از یک فرد بی سواد هم کمتر حالیم میشه. مثلا میگه 4 کیلو فلان چیز کیلویی 2300 تومن کلا قاطی میکنم با هم جمع کنم. اگه روزی مغازه بزنم مابقی پول طرف رو حتما باید با ماشین حساب محاسبه کنم. جالبه چیزهایی که بلدم نیاز زندگی روزانه نیست و چیزهایی که لازمه رو بلد نیستم. آخه اینکه فلان ستاره در کدوم صورت فلکیه، فرق ستاره نوترونی با ستاره معمولی چیه، ابرنواختر چیه و تئوری ریسمان و مباحث فیزیک کوانتوم به چه درد زندگی میخوره. هر کسی ببینه هنوز روابط خانوداگی بلد نیستی یا هنوز بلد نیستی جمع و ضرب بزنی چند کیلو گوجه میگن طرف گیجه!

    این مشکل عدم توجه سالها با من بوده حس میکنم حتی قدرت شنیداری منو تحت تاثیر گذاشته الان رو گوشیم نرم افزار ضبط مکالمه گذاشتم که اینقدر زنگ نزنم بگی چی گفتی یادم رفت. خیلی از جاهای جدید مثل بانک، پست، کارهای اداری و ... نمیرم و اگه نیاز باشه برادرم رو میفرستم چون وقتی مثلا فلان کارمند بگه برو باجه فلانی فلان کار رو بکن بعدش برو پیش فلانی این کارو انجام بده کلا یادم میره و اگه هی برم سوال کنم میگه گیجه طرف. خب آدمای عادی رو میبینم اینطور نیستند. الان هر کار جدیدی، هر مکان جدیدی میترسم برم. به شدت از مجالس عروسی، مجالس ترحیم و خیلی از جاهای دیگه از دست این گیج بازی ها، مطلقا نمیرم. چون میدونم خیلی از چیزهای ساده که بقیه بلد هستند رو بلد نیستم و با 30 سال سن واقعا این چیزها رو بلد نباشی ضایع است.

    وقتی از بچگی فقط داداش بزرگه رو میفرستید خرید، میفرستید نون بخره، منو ناز نازی بارآوردید این میشه نتیجه اش. الان تنها کاری که بلدم اینه که برم نون بخرم. یا برم یه بانک مشخص قسط پرداخت کنم که اینم یه بار با داداشم رفتم یادگرفتم الان مثل ربات تکرار میکنم. اگه یه وقتی بانک عوض بشه، پروسه کاری بانک عوض بشه و چیزهای دیگه دوباره گیج بازی ها شروع میشه. تو دنیای مجازی فعالم و خیلی ها فکر میکنند آدم نرمالی هستم. یه بار برنده شدم یه همایش رایگانی تهران بود از ترس این چیزهای مسخره نرفتم. کافی شاپ نمیرم چون نمیدونم باید چجوری سفارش بدم. هر جایی میرم باید قبلش کاملا مراحلش رو بدونم که برم مگه اینکه جایی باشه که تقریبا برای همه جدید باشه و گیج بازی چیز نرمالی باشه برای دفعه اول.

    تو خیابون که راه میرم، اینکه دیگران خیال میکنند یه آدم پخته و فهمیده هستم واقعا عذابم میده. در مورد چیزهای زیادی مثل خاله زنک بازی بعضی از مردم، حرصهای الکی که میخورن و حتی خیلی از مباحث سطح بالای اخلاقی و عرفانی مطالعه کردم، فکر کردم و تفکرات خاص خودم رو دارم ولی تو چیزهای ساده ای مثل رهن و اجاره خونه، اینکه سرقفلی یعنی چی، اینکه پشت چک دو امضا میشه تو اینترنت سرچ کنم، اینکه فلانی جاری فلانیه یعنی چی سرچ بزنم، اینکه وقتی وارد مجلسی شدی باید چجوری رفتار کنی. اینکه توی جمع باید چجوری حرف بزنی، اینکه فلان جا رفتی چجوری باید کارت رو انجام بدی اینها واقعا داره عذابم میده.

    تو مجالسی که ناچارم حضور داشته باشم که انگار احضار روح میشم. میرم یه اتاق شلوغ برای پذیرایی اصلا فراموش میکنم پیش کی چایی گذاشتم. کی جدید اومده پیشش چایی بزارم. برای کی میوه گذاشتم برای کی نزاشتم. یه بار تو مسجد با همین طرز فکر که آدم نرمالی هستم. سینی چای رو دادن دست من کلا قاطی کردم. یه بخشی رو دوبار چایی دادم، یه بخشی رو کلا فراموش کردم چایی بزارم، یه جاهایی قندون نزاشتم. یکی میگفت چایی بیار ایور، یکی میگفت برو فلان جا. احساس میکنم جامعه وقتی چنین فردی رو میبینن به شدت دوست دارن دستش بندازن و این باعث شده از هر چی مجلسه و آدمه حالم به هم بخوره. چون واقعا من در مورد بقیه اینطور نیستم. باشگاه بدنسازی رفتم چون داداشم رفت یه بار که یادگرفتم دیگه الانم میرم. ولی اگه نمی اومد نمیرفتم. دانشگاه رفتم چون داداشم رفت. تقریبا کل کارهای دانشگاهم رو اون انجام داد. اصلا نفهمیدم توی کلاس من دقیقا چند تا دختر همکاسی ام بودن. هیچ رابطه ای با هیچ دختری نداشتم و ندارم. ولی خب توی چرت و پرت گفتن توی فضای مجازی مهارت دارم.

    ملت غصه نداشتن قسط خونه میخورن من غصه چجوری پرداخت کردن قسط خونه، ملت دارن از مسکن و وام و این چیزها حرف میزنن من دارم تو اینترنت دنبال یاد گرفتن روابط خانوادگی هستم. من دنبال ساختن شجره نامه و حفظ کردنش که یه وقتی یکی از من سوال کرد فلانی چیکاره شماست بتونم جواب بدم. ملت در مورد اینکه چقدر تو عروسی پول بزارن صحبت میکنن من در مورد خود عروسی رفتن مسئله دارم. وقتی کوچیکتر از خودم رو میبینم که با دو تا بچه تو خیابون راه میرن و من هنوز تو چیزهای کوچیک موندم واقعا حسرت میخورم. الان آدمی با شرایط من چجوری میتونه فکر ازدواج رو بکنه. فکر نمیکنم بتونم ازدواج کنم زندگی تشکیل بدم. آخه بچه ای که من بخوام تربیت کنم چی میشه. زن بیچاره ای که بخواد با من زندگی کنه چه دردی میکشه. از طرفی بیکارم هستم و تو خونه پدری ام دارم خجالت میکشم. بزور از تو اینترنت خرج خودمو درمی آرم تا حدودی ولی بازم از پول خانواده دارم بر میدارم.

    شما تصور کنید من یه آدم دیوونه ام که بعضی وقتها عاقل میشه و نرمال زندگی میکنه، بعضی وقتها کاملا گیج میزنه و کوچکترین مسائل رو بلد نیست. بعضی وقت ها امید به زندگی اش و حرفهایی که میزنه تعجب اطرافیان رو در پی داره بعضی وقتها به فکر خودکشی می افته، هرچند امید زیادی به درست شدن ندارم ولی اینجا نوشتم شاید فرمولی چیزی باشه از این حالت بیرون بیام. آخه من خیلی از فرصتها رو از دست دادم. میدونم ظرفیت پیشرفتم خیلی زیاده ولی به خاطر این مسائل در یک سطح ثابت موندم. کاش یه آدم بی سواد بودم ولی مثل بقیه مردم بودم. چون برای بقیه مردم جای تعجب نیست که کسی در مورد علم آناتومی و فیزیولوژی چیزی ندونه، در مورد ریاضیات گسسته چیزی ندونه، ولی بسیار جای تعجبه که روابط خانگی بلد نباشی، بلد نباشی چک نقد کنی، بلد نباشی تو عروسی و مجالس چجوری باید رفتار کنی و ... چیزهایی که من بلد نیستم رو نمیشه جایی یاد گرفت باید اینقدر ضایع شد و ضایع شد تا یادگرفت که اینم مال زمانییه که بچه بودم و برای مردم عادی بود که یه بچه بلد نباشه نه الان! درد اینه. یه بال این پرنده شکسته است و نمیزاره اوج بگیره هی میخوره زمین لطفا فکراتون رو بریزید رو هم بگید چه کنم. دیگه تموم شد عمرم.

    سلام

    عزیز مطلب شما را خواندم و در مورد سوالی که فرمودید, نیاز به اطلاعات بیشتری دارم که امید وارم پاسخگو باشید البته با کمی دقت در پاسخها و به صورت نقل قول لطفا:

    1 فرمودید برادر یزرگتر ازخود دارید فاصله سنی بین شماها و ایشان الان چه میکنند؟ متعهلند؟ و ایا خواهر و برادر دیگری دارید؟

    2 سن پدر و مادر و تحصیلات و سابقه و یا نوع شغل و کار هر دو؟

    3 سابقه بیماری و یا اختلال روانی در خانواده خونی نسبی شما؟

    4 در طول دوران تحصیل شاگرد اول و نمونه بوده اید؟

    5 از دانشگاه خوبی فارق التحصیل شده اید؟

    6 وضعیت خواب و خوراک؟

    7 وزن و قد؟

    8 از لحاظ زیبایی متوسط- بد- خوب؟


    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    دوست عزیز در این متن به برخی از فاکتورهای مادرزادی و اکتسابی که منجر به ضعف در مهارت های اجتماعی می شود اشاره خواهد شد.

    این متن شامل راهکار خاصی نیست بلکه در این زمینه است که درک بهتری داشته باشید از اینکه چگونه آنچه که می خواهید شوید. ما در ادامه مقالات بخش ارتباطات راهکاری هایی برای غلبه بر این نقص ها ارائه می کنیم. در ابتدا هدف از انتخاب این مقاله شناخت و درک بیشتر شما از مشکلتان است.

    بسیاری از کسانی که در مهارت های اجتماعی مشکل دارند، ریشه های آن را در دوران کودکی شان می جویند. در این مقاله به برخی از فاکتورهای مادرزادی و اکتسابی که منجر به ضعف در مهارت های اجتماعی می شود اشاره خواهد شد. در این مقاله برای سادگی از واژه «علت» استفاده شده است اما این بدین معنی نیست که اگر این علت در کسی وجود داشت حتما در مهارت های اجتماعی ضعیف است. ذکر این علت ها برای این است تا کسانی که می خواهند مهارت های اجتماعی بهتری داشته باشند را سقلمه بزند.
    مشکلات اجتماعی در اثر ترکیبی از این علت ها بوجود می آید. این علت ها باعث منجر شدن به موارد زیر در کسانی که بدان مبتلا هستند :
    - در مورد ارزش خود احساس ناراحتی و نا امنی می کنند
    - در مورد توانمندی شان در انجام کارها در جمع، دچار شک می شوند
    - در موقعیت های اجتماعی احساس اضطراب و نگرانی می کنند
    - ناکامی در کسب تجربه در فعالیت های اجتماعی
    - عادت به رفتارها و عقاید اجتماعی مضر به جای یادگیری رفتارها و عقاید اجتماعی مفید



    دسته اول: فاکتورهای شخصیتی
    برخی از ویژگی های شخصیتی مادرزادی هستند که به نظر می رسد زمینه داشتن مشکلات اجتماعی در بزرگسالی را مهیا می کنند. مجددا بیان می شود که داشتن این ویژگی ها الزاما به معنی وجود مشکلات اجتماعی نیست بلکه برخی حوادث لازم است تا این ویژگی ها فعال شود.


    خلق و خوی مضطرب
    این یک عامل کلاسیک است. برخی افراد نسبت به دیگران با خلق و خوی اضطرابی بیشتری متولد می شوند. شبکه عصبی آنها به گونه ای است که نسبت به محرک ها، حساس تر است. حتی زمانی که نوزاد یا نوپا هستند به تغییر و تازگی در محیطشان، واکنش منفی نشان می دهند. همچنین زمان بیشتری طول می کشد که با موقعیت های جدید، انطباق یابند.
    خلق و خوی مضطرب معمولا به شکل گیری خجالت و احساس نا امنی منجر می شود که باعث می شود فرد از موضعیت های اجتماعی، اجتناب کند. همچنن خلق و خوی مضطرب باعث می شود که مردم خیلی محتاط، ریسک گریز، و نازک نارنجی شوند.
    همچنین حساسیت بالا به محرک ها که در این خلق و خو هست، باعث می شود که این عده در فعالیت هایی که دیگران از آن لذت می برند، کنار می کشند. مثلا فرد بزرگسالی که در یک مهمانی شلوغ و پرصدا، احساس زودرنجی می کند. این را مقایسه کنید با دیگر افراد که وقتی در چنین موقعیت قرار می گیرند و مجبور می شوند که با دیگران تعامل داشته باشند، دچار آشفتگی نمی شوند.
    کسانی که محتاط تر هستند و اهل ریسک کردن نمی باشند نمی توانند به کسانی که نمی شناسند به یکباره در فعالیت هایی مانند آشنا شدن، مهمانی رفتن، و یا یادگیری رانندگی شرکت کنند. مثلا این موضوع می تواند باعث شود که یک دختر نتواند با پسری آشنا شود و در نهایت ممکن است از حلقه اجتماعی دوستانش جدا شود زیرا اولویت متفاوتی دارد.


    انگیزه کم برای در جمع بودن
    برخی از افراد به نظر می رسد که نیاز درونی کمی برای در جمع بودن و زمان گذاشتن با دیگران دارند. آنها بیشتر ترجیح می دهند که در خانه بمانند و مطالعه کنند یا روی یک پروژه کار کنند تا اینکه با دیگران بیرون بروند. وقتی که آنها با دیگران نیستند احساس ناراحتی یا تنهایی نمی کنند. البته این مشکلی نیست. قرار هم نیست که هرکسی شاپرک اجتماعی باشد. اگرچه یک تاثیر جانبی که گاهی رخ می دهد این است که اگر کسی زمان زیادی را با خودش باشد، فرصت کسب مهارت های اجتماعی را از دست می دهند و در این زمینه از دیگران از عقب می افتند.


    خیلی باهوش بودن
    به نظر می رسد که برخی از افراد تیزهوش در انطباق با جهان اجتماعی مشکل داشته باشند. این اختلاف ممکن است برای آنها در فهم و به کارگیری جنبه های اجتماعی، مشکل ایجاد کند. همچنین هوش آنها ممکن است در ارتباطشان با همکارها و یا همکلاسی هایشان هم مشکل ایجاد کند. اگرچه همه کسانی که هوش بالایی دارند مشکلات اجتماعی ندارند. بسیاری از آنها با دیگران نرم هستند. موضوع این هست که افراد باهوش می توانند دیگران را زیر رادار بگیرند.
    صلب بودن، منعطف نبودن، و نپذیرفتن تغییر
    به طور خلاصه تمام منش های شخصیتی غیر معمول ممکن است باعث مسائل اجتماعی شود. به عنوان مثال اگر یک بچه واقعا غیرعادی، خلاق و هنری باشد در حالی که همکلاسی هایش چنین نباشند، مشلات ارتباطی زیادی بین آنها می توان دید.


    علایق
    افرادی که دارای برخی علایق خاص هستند ممکن است که در روابط اجتماعی، مشکل داشته باشند. برخی علایق باعث می شود که فرد نتواند از آن دست بکشد و این موضوع باعث می شود دیگران او را درک نکنند و یا با آن فرد غریبگی کنند. برخی از علایق هم باعث می شود که فرصت تمرین مهارتهای اجتماعی را از فرد بگیرد.


    نداشتن علاقه به موضوعاتی که دیگران بدان علاقه مندند
    تحقیقات در مورد مردانی که در مهارت های اجتماعی ناتوان هستند مشخص کرده که آنها در دوران بچگی به موضوعات مردانه نمی پرداختند؛ مثلا هوادار یک تیم ورزشی نبودند و خودشان هم ورزش نمی کردند؛ یا اینکه اهل ماجراجویی نبوده و در فعالیت های خشن و رقابتی شرکت نمی کردند.
    این موضوع در مورد خانم ها هم مشابه است. خانم هایی هم که در دوران کودکی در فعالیت های دخترانه وارد نشده اند نیز در روابط اجتماعی شان مشکل دارند.


    کمبود یا نقص آموزش مهارت های اجتماعی
    به هر کودکی باید تا اندازه ای آموزش مهارت های اجتماعی داده شود. گاهی این آموزش به صورت غیر مستقیم و به صورت طبیعی
    است به این صورت که کودکان، مردم را در زندگی روزمره شان مشاهده می کنند. در دیگر اوقات، بزرگسالان مهارت های اجتماعی را در درس های کوچک به آنها آموزش می دهند. برخی از کودکان هم به صورت رسمی، مهارت های ارتباطی را در کلاس های درس یا گروه های درمانی یاد می گیرند. گاهی اوقات آموزش های اجتماعی مورد نیاز کودکان ارائه نمی شود یا اینکه به صورت ناقص ارائه می شود که این باعث می شود آنچه که کودکان باید فراگیرند را یاد نگیرند.


    الگوی ضعیف مهارت های اجتماعی
    برخی از کودکان ممکن است در کسب مهارت های اجتماعی شکست بخورند چون در زمان رشد، الگوی خوبی نداشتند. ممکن است والدینشان نیز در مهارت های اجتماعی، ناتوان بوده باشند. ممکن است دوستانشان در مدرسه مشکلات اجتماعی داشتند و نمی بایست تقلید می شدند. برخی از مردم حتی کلیت فرهنگ شان را به خاطر نارسائی های اجتماعی، مقصر می دانند.


    دوران کودکی در حصار خانواده
    برخی از بزرگسالان، انگشت تقصیر را به دوران کودکی شان که در حصار خانواده سپری شده است، نشانه می روند. به علت محصور بودن، آنها فرصت آن را نیافتند که مهارت های اجتماعی شان را با دیگر کودکان تمرین کنند یا اینکه به علت نرفتن به دنیایی بزرگتر، آنچه که مفید بوده را نیاموختند.
    یک کودک به شکل های گوناگونی ممکن است که محصور باشد. یک نوع جالب این هست که مطالعات نشان می دهد والدینی که خودشان مهارت های اجتماعی ندارند و مضطرب هستند، تمایل دارند که کودکشان را از فعالیت هایی که می تواند انجام دهد، محروم کنند. این ممکن است به این علت باشد که فرزندشان را از دنیای اجتماعی ترسناک، محافظت کنند. یا ممکن است به این علت باشد که نمی خواهند به علت روابط اجتماعی فرزندانشان، خودشان مجبور به ارتباط با دیگران شوند مثلا ارتباط با والدین دوستان فرزندشان.


    بیماری زیاد در دوران کودکی
    کودکی که از نظر جسمی برای رفتن به مدرسه یا بازی با هم سالانش ناتوان بوده و یا مدت زیادی را در بیمارستان گذرانده، نمی تواند فرصت کافی برای تمرین مهارت های اجتماعی را داشته باشد.


    مهاجرت به کشور جدید
    درک این مشکل نیست که مهاجرت به کشوری جدید ممکن است بر برخی ازمهارت های اجتماعی تاثیر بگذارد. آنها در محیطی جدید، زبانی جدید برای یادگرفتن، رسوم فرهنگی جدید،و پیدا کردن قوانین اجتماعی نانوشته، با مشکلاتی روبرو هستند. همچنین واضح است که برخی از بچه ها می توانند نسبت به منزوی کردن کسی که از کشوری دیگر آمده، متعصب شوند.
    مهاجرت می تواند بر بزرگسالان نیز تاثیر بگذارد. آنها ممکن است در کشور خودشان توانمندی های اجتماعی خوبی باشند اما در کشوری جدید ممکن است خودشان را گم کنند و اعتماد به نفسشان را در مورد توانمندی های خویش از دست بدهند.


    دسته دوم: فاکتورهای اجتماعی
    برخی از فاکتورهای اجتماعی هستند که باعث ناتوانی در مهارت های اجتماعی می شوند. برخی از این فاکتورها عبارتند از:


    تکنولوژی
    در این دوره زمانه ، اگر کسی با دیگران خوب نباشد، گزینه های دیگری هم برای سرگرم کردن خودش دارد. می توانند از اینترنت استفاده کنند، فیلم سینمائی ببینند، یا ویدئو گیم بازی کند. حتی دسترسی ساده به کتب چیزی است که در تاریخ ما نسبتا تازه است. این ها باعث می شود کسی که در مهارت های اجتماعی متبحر نیست کماکان در همان سیاق خودش باقی بماند.
    حتی برای کسانی که مهارت های اجتماعی خوبی دارند تکنولوژی باعث می شود که از ارتباطهای چهره به چهره، اجتناب کنند اما تکنولوژی فرصت های یادگیری بیشتری را ایجاد می کند. در گذشته مردم باید بیشتر به صورت حضوری با یکدیگر تعامل می داشتند. برای همین حتی کسانی که مهارت اجتماعی نداشتند گزینه دیگری نداشتند و مجبور بودند که با ترس هایشان روبرو شوند و تجربیات اجتماعی بیشتری کسب کنند. در این زمانه اگر نخواهیم نه تنها به ارتباط حضوری احتیاج نداریم بلکه می توانیم از تلفن هم استفاده نکنیم.


    زندگی شهری
    در گذشته ها بیشتر مردم در روستاها زندگی می کردند. امروزه بیشتر مردم در شهرها زندگی می کنند و طراحی فضای شهری بر اساس مجزا کردن محله هاست. وقتی که افراد در اجتماع کوچکتری زندگی می کنند هرکسی دوست دارد که دیگران و کسب و کارشان را بشناسند. اما کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند چه بسا در موقعیتی باشند که با آنکه میلیون ها نفر در اطرافشان هستند، احساس تنهایی کنند.


    دسته سوم: موضوعات سلامت روانی


    افسردگی
    برخی از افرادی که با انسان های تنها و ناتوان در روابط اجتماعی سروکار دارند در مورد موقعیتشان احساس افسردگی می کنند. نشانه های افسردگی هم باعث می شود که خروج از آن سخت باشد. اگر کسی از دوران نوجوانی و یا در زمان شکل گیری شخصیتش، دچار افسردگی شود این موضوع بر شکل گیری مهارت های اجتماعی اش تاثیر می گذارد. هرکسی هم که در خانه احساس بی ارزشی، بی حالی و بی انگیزگی کند، اجتماعی نشود.


    اضطراب
    تمام موارد ذکر شده در افسردگی در اضطراب هم صادق است. به ویژه اینکه اضطراب می تواند در موفقیت های اجتماعی، اخلال ایجاد می کند.

    از مهم ترین اختلالات اضطرابی که مانع ارتباط اجتماعی می شود اضطراب اجتماعی است.اضطراب اجتماعی بعد از افسردگی سومین مشکل بزرگ ذهنی در جهان امروز است. اضطراب اجتماعی باعث اضطراب مزمن و ترس بسیار در رویارویی با موقعیت های اجتماعی است. این بیماری انسان ها را از داشتن کنترل بر زندگیشان محروم می کند و باعث عدم توانایی در هدایت زندگی توسط آنان می گردد، متاسفانه این بیماری آنها را از انتخاب شغل مناسب به علت ترس باز میدارد. نابودی روابط اجتماعی از بزرگترین پیامد های این بیماری بوده گرچه این بیماران مشتاق داشتن روابط اجتماعی باشند. اضطراب اجتماعی زندگی را نابود می کند.migna.ir اما باعث خوشحالی است که می توان آن را به طور کامل با رفتار مناسب و ساختار یافته درمان کرد


    نگرانی های جدی در مورد سلامتی روانی
    هر نوعی از مشکلات روانی ، چنانچه به اندازه کافی جدی باشد، می تواند به مشکلات فردی منجر شود. به عنوان مثال، کسی که وسواسی است، زندگی اجتماعی اش مختل می شود. کسی که دارای اختلال شخصیت مرزی است و حالاتش عوض می شود روابطش با دیگران به شدت آسیب می بیند. کسانی که شیزوفرنی دارند، که شدیترین بیماری روانی است، طیف وسیعی از اختلال های اجتماعی را دارا هستند.


    مسائل رشد
    طیفی از اختلاف های عصبی و رشدی منجر به مشکلات اجتماعی می شود. دوباره، وارد جزئیات زیاد شدن در این باره در حوصله این مقاله نیست اما به صورت کلی می تواند منجر به مشکلاتی در یادگیری و جنبه های اجتماعی شود. همچنین می تواند منجر به آن شود که کودکان به گونه ای رفتار کنند که هم سالانشان را ناراحت کنند و باعث شود از دیگران رانده شوند. برخی از این موارد به قرار زیر است:
    - بودن در طیف اوتیسم (مثلا اوتیسم قابلیت بالا، سندرم آسپرگر)
    - داشتن مشکلات یادگیری
    - داشتن اختلال کم توجهی- بیش فعالی



    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-88422495
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:00 PM

  7. کاربران زیر از kamraan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:01 PM

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    سلام
    خوب شما باید مراجعه حضوری به روانشناس داشته باشید خجالت را کنار بگذارید به خاطر این خجالتتان شما باید سالها قبل اقدام می کردید ماهی هر وقت از آب بگیری تازه است شاید طول دوره درمانتان زیاد باشد بهتر هستش حوصله داشته باشید
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  10. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:01 PM

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    سلام

    آقای کامران نمیدونم شما چه اصراری داری بگی مشکلت خیلی پیچیده و عجیب غریب و در نتیجه غیر قابل حله!

    اتفاقا مشابه شما افراد زیادی هستن، حتی افرادی که بالای سی سال سن دارند و خیابونای شهری که توش زندگی میکنند را نمیشناسن و نمیتونن به خاطر بسپارن
    اما چون مثل خودتون یاد گرفتن نقش بازی کنند که ضعف مهات اجتماعیشون مشخص نباشه شما فک میکنید مشکل نادری دارید

    دلیل مشکلتون واضحه، و فکر میکنم در دومورد زیر خلاصه بشه، اگه اشتباه میگم تصحیح کنید:

    1. شما در خیلی از ارتباطات و مسائل اجتماعی همیشه دنباله روی بزرگترها (مخصوصا برادرتون) بودید
    و چون روی رفتار و راهنمایی های ایشون حساب باز میکردید و درواقع مسئولیتش با شما نبوده، برای مدت زیادی ناخواگاه نسبت به بعضی مهارت های اجتماعی بی توجه شدید
    این بی توجهی مکرر باعث منفعل شدن شما در کسب مهارت های اجتماعی و ارتباطی شده

    2. شما فرد باهوش، تحلیل گر و احتمالا درون گرا هستید، و
    مسائل فلسفی، تحلیلی و ذهنی بسیار بیشتر از مسائل ارتباطی و اجتماعی ذهنتون را درگیر میکنه
    برای همین اگه روی کاغذ مسئله ریاضی را بهتون بدن سریع حل میکنید اما اگه مستقیم ازتون بپرسن نمیتونید،
    چرا؟ چون یاد گرفتید خودتون از خودتون سوال بپرسید نه بقیه!

    مغز انسان ها یه فرایند ساده برای به خاطر سپردن و یاداوری مطالب داره: "اولویت به خاطرسپاری، در اهمیت مسائل است"

    برای مثال وقتی مغزتون روعادت میدید که نوشته های هایلایت شده در یک متن مهم تر از بقیه هستند،
    مغز یاد میگیره به خاطر سپردن اون مطالب را در اولویت قرار بده و بقیه را در اولین فرصت فراموش کنه!
    همینطور درمورد خاطرات، طبقه بندی یاداوری، باتوجه به اینکه در اون لحظه چقدر خاطره مهم ارزیابی شده صورت میگیره و بقیه دیر یا زود فراموش میشن

    حالا در مورد شما تمرکز همیشه بر روی مسائل علمی و ریاضی و فیزیک بوده و در عوض به خاطر سپردن اسامی فامیل، امر مهمی در طبقه بندی دانستنی های شما تلقی نمیشده
    مخصوصا اینکه درونگرا بودین و زیاد هم اهل شروع ارتباط و صحبت با فامیل دور نبودین
    پس یاد گرفتید که حتی اگه اسمشون وارد ذهن شما شد خیلی سریع و راحت فراموشش کنید!

    خب حالا میرسیم به اینکه چیکار کنیم؟
    الان به راهکاری که در پیش گرفتید "اجتناب از موقعیت" گفته میشه، که آسونترین راهیه که موقتا میتونه بهتون آرامش بده
    با خودتون میگین دیگه سنم رفته بالا، دیره نمیشه ، من مشکلم خاصه، من روانم معیوبه، یکی باید بیاد منو درستم کنه...
    درصورتیکه که کاری که باید بکنید اینه که به مغزتون یاد بدید اولویت بندی را در اهمیت موضوع عوض کنه، اینکار سخته، تمرین میخواد، زمان میبره
    هیچکس نمیتونه این مشکل را برای شما حل کنه ، خودتون باید براش زمان بذارید
    باید مثل یه پروژه درسی نیمه تمام باهاش رفتار کنید به خودتون وظیفه و تکلیف محول کنید
    مثلا باید حتی به عنوان تمرین برید توی فضای بانکی که نمیشناسید چند دقیقه بشینید و به رفتار بقیه توجه کنید یا حتی یه مقدار پول را به حساب خودتون واریز کنید!
    باید خودتون رو مجبور کنید که باکسی که چهره ش آشناس اما نمیشناسید دقیقا کیه، صحبت کنید و ازش اطلاعات بگیرید،
    اگه خودتون چهارتا جمله درمورد شغلش ازش سوال کرده باشید، دیگه یادتون نمیره چیکاره بود
    باید علاوه بر اینکه همه مهمونی ها رو میرید مثل یه فرصت استثنایی برای جبران واحد پاس نشده تون برخورد کنید
    حتی از یافته هاتون نکته برداری کنید و هر چند وقت یکبار مرورشون کنید:
    - اونی که قد کوتاه و صورت گردی داره پسر عموی مادرمه! اسمش فلانه و فلان جا کار میکنه
    - وقتی وارد بانک میشم اول باید توجه کنم فیش نوبت را کجا میدن!
    امضای ایشان



  13. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    آقا منم تو این چیزا مشکل دارم ولی حالم بد نیست بخاطرشون

    من انقدر سوتی میدم تا بالاخره یاد بگیرم که چی درسته

    به نظرم شما بیشتر اعتماد به نفس نداری

    قرار نیست ما هرچیزی رو همینجوری تو ذهنمون داشته باشیم

    باید بارها باهاش مواجه بشیم تا بتونیم بفهمیم چی درسته چی غلطه

    منم همیشه کارای بانکیمو دادم داداشم انجام بده

    حتی وقتی رفتم دانشگاه بابام همشون رو انجام داد

    حتی بلد نبودم فیش پر کنم ولی خب وقتی خودم تنها بودم و مجبور بودم میرفتم از مسئولین بانک میپرسیدم

    میگفتم چطوری پر کنم؟ به کی بگم؟ کدوم قسمت برم؟ انقد پرسیدم که دیگه دفعات بعدی میدونستم باید چیکار کنم

    یا حتی وقتی رفته بودم دانشگاه یکی دوبار گم شدم

    چون دانشگاهمون هم خیلی بزرگ بود گاهی از دانشکدمون هم رد میشدم با اتوبوس متوجه نمیشدم

    ولی خب بیشتر میخندیدم به این چیزا

    به قول خودتون حتی بلد نبوم صفر ریال رو از تومن تشخیص بدم

    چون بچه آخر خانواده بودمو همیشه دیگران کارامو انجام میدادن

    اما وقتی تنها بودم تو دانشگاه دیگه مجبور بودم خودم یه کارای بکنم...اولش سخت بود روم نمیشد بگم بلد نیستم

    ولی وقتی خب فک کردم فهمیدم خب همه ی اینایی که الان این چیزا رو بلدن یه زمانی بلد نبودن و پرسیدن و اشتباه کردن و یاد گرفتن

    اونجا بود که دیگه ترسم ریخت و دیگه خجالت نکشیدم...و حتی تو تنهایی خودمم تمرین میکردم که وقتی رفتم خرید چی بگم، چه جنسی بردارم چی بخرم چقدر بخرم!!!

    اول اعتماد به نفستون رو ببرید بالا و از اشتباه کردن نترسید

    دوم با خودتون هم تمرین کنین تا ببینین خیلی هم سخت نیست و از قبلش آمادگی داشته باشید

  15. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamraan نمایش پست ها
    یه خواهر دو سال کوچیکتر و دو خواهر بزرگتر از خودم دارم که به ترتیب چهار سال، شش سال از من بزرگتر هستند. کوچیکه مجرده، دو تای دیگه متاهل و زندگی خوبی دارن. دو تا خواهر بزرگترم معلم هستند و شوهرشون یکی کارمند ارتشه و دیگری تو رستوران کار میکنه و فوق العاده روابط اجتماعی خوبی داره (آدم با نشاط و بی خیال و بی نظمیه!) - نظامیه فوق العاده اهل حساب و منطقه و جدی ، برادرم فقط به لحاظ اسمی ازدواج کرده. تو انتخاب همسر دقت کافی نداشت و الان درگیر نفقه و مهریه و دادگاه و این چیزهاست. قابل ذکره برادرم برای من یه الگو است. از لحاظ اجتماعی کاملا نرماله و حتی زنش هم فهمیده کاملا اشتباه کرده ولی دیگه چون پلهای پشت سرش رو خراب کرده و دوبار آبروی برادرم رو بی دلیل برده و توی اقوام هم آبروریزی کرده دیگه اصلا بهش فکر نمیکنه. ظاهرا دختره اختلال روانی داره و با دست خودش زندگی خوبشو به هم زد. برادرم مثل خودم بیکاره و چند بار تلاشش برای کار تو جاهای مختلف به نتیجه نرسید، دو بار هم تعدیل نیرو کردند و این بنده خدا هم بیرون انداختن. در حالی که هر جایی میره کار میکنه به خاطر خلاقیت و افکار علمی اش دوست داره بهره وری اونجا رو بهتر کنه. یاد می اد یه جایی رفت مصرف آب کارخونه رو با یک راه حل خیلی ساده 80 درصد کاهش داد جالبه این همه کمک کرد انداختنش بیرون به خاطر زیرآب زنی چند نفر آدم دستمال بردار. اون نرماله ولی ظاهرا خیلی بدشانس.


    پدرم خدارحمتش کنه 61 سالگی بر اثر فشار خون بالا و دیر رسیدن آمبولانس از دنیا رفت (اینقدر دیر اومد که بی خیال شدیم با ماشین دایی ام ده دقیقه بعدش بردیم بیمارستان). مادرم 52 سالشه و الان سرپرست خانوار، فعلا با حقوق آموزش و پرورش زندگی میکنیم. پدرم خدمتکار آموزش و پرورش بود و برای به تثبیت رسیدن یه زندگی متوسط تلاش زیادی کرد. پدر بزرگم سالها قبل از تولد من از دنیا رفت. پدربزرگم پولدارترین فرد روستا و قهرمان کشتی روستا اون دوران بود. آخر عمری معتاد شد و هر چی داشت فروخت. مذهبی بود، شجاع بود و اخلاق تندی هم داشت. پدرم تعریف میکرد وقتی مامورین کشف حجاب رضاخانی اومده بودن روستا عمامه پدربزرگم رو میخواستن بردارن تا کلاه شاپوری سرش بزارن. تبر دستش بود با پشت تبر چنان ضربه ای به مامور زد که بیهوش شد و دیگه رفتن که بیان. پدرم هم با شدت کمتری زود عصبانی میشد ولی ادمی کاملا منطقی، مذهبی و مهربان بود. در همان دوران کودکی که پدربزرگم اعتیاد داشت با سن کم 1000 کیلومتر می اومد تهران کارگری میکرد. تو استادیوم، خیاطی، کارگری ساختمان و هزاران کار دیگه. با همین وضعیت یه خونواده رو راه میبرد. مدتی تو سن 21 سالگی ازدواج کرد. وقتی جنگ شد. رفت جنگ و 7 سال جنگید بعد از جنگ بود که آموزش و پرورش به عنوان خدمتکار شروع به کار کرد و کم کم زندگی روی غلتک افتاد. من پنجم ابتدایی بودم که شهرستان اومدیم (اونم به دلیل حساسیت بابام رو درس و تحصیل ما - خودش تا پنجم سواد داشت ولی من میگم اگه شرایط براش فراهم بود به یه آدم بزرگ تبدیل میشد حیف که نشد..)- قابل ذکره به دلیل اینکه پدرم رفتار سرد دولتی ها رو دید حتی برای جانبازی 25 درصدش حق جانبازی اش رو هم نگرفت. همیشه میگفت جنگ نرفتم که پول در بیارم. البته به دلیل رنج بردن از رفتار ناصحیح دیگران آخر عمر تقریبا تمامی روابط فامیلی رو قطع کرد و خیلی رفت و آمد محدود بود. بیشتر سعی میکرد با خانواده سرگرم باشه و زندگی بچه ها رو درست کنه.


    به هیچ وجه. فقط من تو زرد از آب در اومدم البته اینو فقط من میگم هیچ کسی حتی به فکرش خطور نمیکنه من اینطور باشم. اگه این حرفها رو خودم نمیزدم متوجه نمیشدید چجور آدمی هستم و منو مثل بقیه مردم آدم نرمالی تلقی میکردید. ضمنا آدم حسابگری هستم. اینطور نیست که مثلا بلد نباشم کاری رو انجام بدم از داداشم یا دیگران بخواد اون کار رو انجام بده خیلی تابلو بهش بگم بلد نیستم دلایلی منطقی می آرم که متوجه نشه دلیل عدم امتناع من چیه.


    تا قبل از مقطع دوم دبیرستان معمولا یا شاگرد اول بودم یا دوم. به محض اینکه کامپیوتر وارد زندگی ام شد دیگه درسام به شدت خراب شد. دیگه به زور قبول میشدم چون نمیخوندم. حتی پیش دانشگاهی رو شبانه خوندم. گاهی اوقات هم اینقدر نمیخوندم که پایین ترین نمره رو تو بعضی از درسها می آوردم. دانشگاه هم خیلی کم میخوندم با معدل 14.5 فارغ التحصیل شدم. که البته نمره بد دوران دانشگاه به دلیل سیستم یادگیری و فکری خاص منه که مناسب دانشگاه نبود که بحثش جداست.


    دانشگاه پیام نور که متاسفانه خیلی مطرح نیست.


    تو این چیزها اصلا مشکلی ندارم. چندین سال قبل مرتب باشگاه بدنسازی هم میرفتم و طی هفته آینده هم می خوام ورزش رو به صورت مرتب شروع کنم. قابل ذکره روزانه به دلیل کار برنامه نویسی 7 ساعت پای سیستم هستم.


    وزن 60، قد 170


    از لحاظ بدنی کاملا راضی هستم. ولی برای چهره متوسط البته اکثر اوقات خودم رو تو آیینه چهره زیبایی نمیبینم مخصوصا که وضعیت فک، کشیدگی زیاد صورت، چونه بلند و دندونها بی نظم و موهای کم پشت و ریخته شده (از طرفینی و وسط سر) بهانه ای که از خودم ایراد بگیرم. من وقتی بیرون میرم برای اینکه دندونهام دیده نشه بیشتر جدی دیده میشم در صورتی که اینطور نیستم. احساس میکنم وقتی مهربان برخورد میکنم دیگران خوششون نمی آد و دوست دارن همانطور که چهره ام نشون میده تند و خشن باشم که من دوست ندارم.
    سلام

    ممنون از پاسخهاي شما. عزيز بايد چند نکته رو با توجه به گفته هاي شما عرض کنم که اميد دارم دقت کنيد:

    جوان بسیار باهوشي هستيد ولي متاسفانه به علت اضطراب و بعضي زمينه هاي ژنتيکي(بر عکس باور شما)خانوادگي, و تربيت خانوادگي الان دچار عدم تمرکز و مشکلات حرمت و عزت نفس شده ايد.

    جايگاه شما در خانواده يکي مانده به اخري(فرزند گم شده)!! و با اون فاصله ها و ترتيب بين 5 تا بچه حتما به شما آسيب زده!

    انسان توصيفي هستيد

    کوتاه سخن

    مشکل شما مشکل خاص و پيچيده اي نيست و کاملا شناخته شده ايست

    ميپرسيد درمان داره و يا قابل کنترله ؟ ميگم حتما

    ميپرسيد راهش چيه و درمانش؟

    جواب مشاوره باليني+ دارو

    ميگيد نميتونم برم دکتر و.....!!!!!؟؟

    ميگم خيلي متاسفم و تنها راه چاره همينه ولاغير!

    و يه خبر بد براتون دارم عزيز اگر درمان را شروع نکنيد هر چه زودتر در سنين 35 تا 38 دچار بحرانهاي بدي خواهيد شد که ......!

    اگر خواهان سلامت هستيد به يکي از همکاران حاذق ما رجوع کنيد.

    موفق باشيد

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  17. 4 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    سلام
    آقا شهرام و آقا فرخ مطالب را کامل گفتند وقتی جسممان مریض میشود به دکتر مراجعه می کنیم وقتی روحمان هم دچار یک اختلال میشود باید به روانشناس مراجعه کنیم همه بدبختی و زجری که میکشید از عدم درمان هست پس از هیچ کس خجالت نکش محکم باش و برو پیش یک روانشناس. معمولا در کودکانی که بیش فعال هستند عدم تمرکز کافی ذارند در عین حال ضریب هوشی بالایی دارند شما شاید در یک کار میتوانید متمرکز شوید ولی در کاری که ابعاد گوناگون دارد نمی توانید به خوبی از عهده آن بربیایید فکر کنم تصدیق رانندگی هم ندارید به خاطر اینکه رانندگی هم از کارهایی است باید حواستان به چند جا باشد حالا این مسئله به خاطر خجالتتان هرگز دنبال نکرده اید شما اگر جلسه اولی که به روانشناس مراجعه کنید کم کم خجالتتان از این موضوع کم میشود و جلسات بعدی را راحتتر خواهید رفت
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  19. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:33 AM

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:33 AM

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:34 AM

  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ***
    ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:34 AM

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamraan نمایش پست ها
    یه مشکل دیگه هم یادم اومد. حرف مردم خیلی برام مهمه. اینکه دیگران در مورد من چه فکر میکنند. وقتی تو خیابون راه میرم به چهره آدمها معمولا نگاه نمیکنم مخصوصا توی چشمهاشون مستقیم نگاه نمیکنم. حس میکنم خیال میکنند بهشون خیره شدم و ناراحت میشن و یا دارم تجسس و فضولی میکنم. نمیدونم دقیقا به چشمهای یه آدم چقدر نگاه کنیم میشه زمان نرمال. یا مثلا تو خیابون یه حادثه ای برای یک نفر افتاده چند نفر دورش جمع شدن کمکش کنن. من معمولا اینجور جاها دوست دارم کمک کنم ولی از صحنه دور میشم چون میدونم کار رو خرابتر میکنم یه کسی که وارد تره بره کمک کنه. ولی وقتی صحنه رو ترک میکنم احساس میکنم دیگران میگن چقدر آدم بی اهمیتیه و این منو رنج میده. البته جاهایی که کسی نباشه. خودم حتما در حد توانم کمک میکنم و حاضرم همه چیزمو زیرپا بزارم تا جون یه نفر دیگه نجات پیدا کنه.

    دوستان لطفا سریع جواب بدید میدونم وظیفه تون نیست و دارید لطف میکنید ولی مشتاقم حرفاتون رو بشنوم. روزی چند بار به این تاپیک سر میزنم. لطفا.
    سلام
    مشکل عدم تمرکز و گیجی حدود 25 درصد جامعه دارند ولی به هرحال چون دنبال راه علاج هستند مشکلشان را حل میکنند آن چیزی که سبب شده شما تا حالا مشکلت برطرف نشود همین احساس خجالت و رودربایستی و ترس از قضاوت دیگران است من به نظرم باید قبل از هر کاری باید خجالت و ترس از گفته های دیگران را کنار بگذارید دوستان و مشاورین محترم سایت لطف کنید راههای غلبه بر خجالت و ترس از قضاوت دیگران را برای آقا کامران توضیح دهند
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  25. 2 کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    منتظرم

  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    عنوان فروم کلینیک تخصصی و مشاوره است. 40 هزار عضو دارید که 500 تاش فعال هستند. یعنی کسی نیست کمک کنه. یا مشکل چیز مسخره ای ای است ارزش وقت گذاشتن نداره.

  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    سلام
    داشتم متنتونو میخوندم دیدم یه سری از مشکلاتونم منم این اواخر داشتم. مثلا اصلا به خیابونا و جزئیاتش دقت نمیکنم واسه همین ادرسارو سخت یاد میگیرم. چون اصلا تمرکز ندارم و معمولا چندتا کارو با هم میکنم مثلا تو خیابون دارم راه میرم فکرم تو خونست یا دارم کلا خیالبافی میکنم اهنگم گوش میدم دغدغه اون کاریم که براش اومدم بیرونو دارم. واسه همین سربه هئام نصف کارامو یادم میره مسیرم اگه همون یه بار اشتباه نرم واسه دفعه بعدی یادم نمیمونه. مثلا اینجوری نیسم که یه مسیرو یه بار برم یاد بگیرم. فکر میکنم مشکل اصلیم سربه هوایی و عدم تمرکزمه. ولی نظر کسی اصلا برام مهم نی.
    شاید شما انقدر ک استرس دارید از نظر دیگران حواس پرتیتون بیشترم میشه.
    اونجایی که گفتید جای ماشینتونو گم میکنید من یه بار به برنامه دیدم از نصرالله رادش که میگفت من یه مریضی دارم که کالا نمیتونم ادرسارو بفهمم. مثلا اگه برم داخل یه ساختمون بعد بخام بیام بیرون حتی یادم نیست در کدوم طرفه یا شرق و غربمو گم میکنم اصلا بدون کمک ادرس خونمم پیدا نمیکنم. سرچ کنید خودتون مصاحبشو ببینید.
    به هر حال باید مشکلتون معالجه و درمان بشه. دکتراییم ک مشاوره میدن خودشون تو روز کلی موردای این شکلی میبینن. نه براشون تازگی داره نه نااگاهن که بخان تمسخر کنن. شاید مشکلتون خیلی حادم نباشه و با تمرین حل بشه حتی نیاز به داروام نباشه.
    کتابیم نمیشناسم متاسفانه ک بهتون معرفی کنم.

  29. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    امیدوارکننده صحبت کردید . در مورد رادش جالب بود ممنون.

  31. کاربران زیر از kamraan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamraan نمایش پست ها
    خب داشتن چنین مشکلاتی برای خانمها به نسبت آقایون موجه تره. آقایون مسئولیت پذیری زیادی دارن و این مشکلات واقعا نباید جایی تو زندگی شون داشته باشه. این آقا قراره تکیه گاه یه خانم باشه نه باری بر دوشش. وضعیت خانمها کاملا فرق میکنه ولی خب تبریک میگم که تلاشتون به نتیجه رسیده.
    امروزه دیگه خانم و آقا نداره

    همه باید بتونن از پس خودشون بربیان

    خانمها دیگه خیلی وقته که آویزون نیستن و مردها دوس دارن یه همسر اجتماعی داشته باشن که خودش از پس کارای معمولش بربیاد

    کل حرف من این بود که اشتباه کنید!!!

    تا وقتی اشتباه نکردید اصلا نمیتونید بفهمید کدومش درسته! البته نه تو هر موردی

    بپرسید از دیگران...چیزایی که بلد نیستید رو بپرسید

    گفتم اول حرفام گویا شما اعتماد به نفستون کم باشه...باید اعتماد به نفستون رو واسه پرسیدن از دیگران و اشتباه کردن بالا ببرید

    همه چیز رو برا خودتون عجیب نکنین

    باور کنین من یه خیابونی رو بارها رفته بودم ولی وقتی از مغازه هاش میومدم بیرون نمیدونستم از کدوم طرف وارد مغازه شدم

    بعد فهمیدم که من اصلا دقت نمیکنم موقع ورود و چک نمیکنم که از کدوم خیابون وارد شدم...یا چه مغازه ایی کنارش بوده

    سعی کردم بیشتر دقت کنم به این چیزا...گاهی حتی اگه دوستم باهام نبود یه مسیری رو میرفتم بعد میفهمیدم باید برعکس میرفتم

    این ترسو از خودتون دور کنین که باید همه چی رو بلد باشید و مبادا دیگران بفهمن که شما نمیدونین

    من الان میخوام جایی برم که تا حالا نرفتم قبلش از اونایی که رفتن میپرسم که چی گفتی؟ چطوری وارد شدی ؟ چی بهت گفتن

    خب اینجوری هم یه آمادگی پیدا میکنم هم وقتی رفتم دیگه میدونم باید چیکار کنم

    نپرسیدن عیب نیست ندونستن عیبه

    شما هم اعتماد به نفست رو ببر بالا...هم دقتت رو

    مطمئن باش درست میشه

    برات مهم نباشه دیگران چه فکری میکنن اگه اشتباه کنی ( اعتماد به نفس )

    ولی برا خودت مهم باشه که داری چیکار میکنی و قبلش حتما بپرس ( دقت و آگاهی )

  33. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35905
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عجیب در روابط اجتماعی

    ممنون از همه دوستانی که وقت گذاشتن مطلب بنده رو خوندن و پاسخهایی هم ارائه دادن. انتظار بررسی بیشتر مشکلم رو از سوی کارشناسان داشتم که متاسفانه اصلا همکاری نکردند. خیلی برام جالبه چرا تاپیکهایی مثل تجاوز جنسی، علاقه به خواستگار سابق و ... که بعضا با خوندن دو خط اول میشه فهمید طرف دنبال لذت طلبیه و مرضهای عمدی درونی داره و مشکل خاصی هم نداره این همه اومدن بررسی اش کردن ولی تاپیک بنده که یه آدم سالم فقط یه مشکل و عارضه کوچیک داره که با برطرف شدنش زندگی اش عوض میشه همکاری نداشتن.

    من رشتم مهندسی نرم افزاره بارها شده در تاپیکهای فناوری اطلاعات فردی سردرگم بوده اطلاعات خیلی کاملی بهش دادم که حتی از مراجعه حضوری به استادش بی نیاز شده. طرف مشاوره میخواسته رایگان دادم. کتاب که چندین سال پیش نوشتم هنوز ایمیلهاش برام می آد و سوال میکنند با حوصله جواب میدم. متاسفانه جامعه پزشکی و وکلای ما دچار عارضه پول پرستی افراطی شدن و خیال میکنند اگر اطلاعات رایگان در اختیار دیگران قرار دهند تجارتشون با مشکل روبرو میشه ولی به شما قول میدم درست زمانی که این طرز فکر رو از خودتون دور کنید تغییری توی زندگی تون حاصل میشه. چون بنده تجربه اش رو داشتم.

    تا الان هر پولی هم به دست آوردم دقیقا به دلیل همین اطلاعات رایگانی بوده که در اختیار دیگران قرار دادم که نهایتا منجر به آشنایی یک نفر، ارتباط با دوست فلانی، دعوت شدن به همایش و دعوت به نویسندگی کتاب و تماس گرفتن برای شرکت در پروژه و ... شده. لطفا افکار غربی نان به نرخ روز خوردن رو از خودتون دور کنید و بدونید که توی جامعه ای با تمدن چند هزار ساله زندگی میکنید که آدماش با اون طرف فرق دارن. لطفا اگه الان تصمیم گرفتید پاسخ بدید ندید چون با ایمیل و اسم جعلی اومدم و تمامی سوالهام رو پاک کردم. سوالم رو در فرومهای دیگر روانشناسی مطرح میکنم به امید اینکه فرد دلسوزی پیدا بشه که شبیه بعضی از وکلا وسط صحبت هی به ساعتش نگاه نکنه که یعنی وقتم تموم شد!

    به قول مولوی
    دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر.
    کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

    و یا به قول سنایی:
    نیکی و سخاوت کن و مشمر که چو ایزد
    پـاداش ده و مفضل و نیکو ثمری نیست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اضطراب اجتماعی
    توسط persian_ghost در انجمن اضطراب
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-21-2016, 05:08 PM
  2. برده بکارت ارتجاعی
    توسط mxfine در انجمن پرده بکارت
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 08-31-2015, 01:00 AM
  3. تصاویر آدم فضایی واقعی. آیا واقعی هستند؟
    توسط ASSASSIN در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 05-14-2015, 08:49 AM
  4. خنده و شوخ طبعی
    توسط لیل در انجمن سایر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-16-2014, 12:48 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد