نمایش نتایج: از 1 به 45 از 45

موضوع: ادغام شدن کار و خانواده ام

2620
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    ادغام شدن کار و خانواده ام

    سلام
    در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
    دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
    منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
    همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
    این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
    دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
    اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
    حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
    یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
    وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
    چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
    مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
    من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
    گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟

    این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
    اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
    به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
    دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
    منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
    همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
    این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
    دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
    اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
    حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
    یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
    وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
    چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
    مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
    من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
    گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟

    این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
    اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
    به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟
    احتمالا با تجربه ای که دارین این چند خط پایین رو بهتر از من میدونین با این وجود بیان می کنم

    به نظرم چون ایشون تجربه زیادی در کار کردن نداره خیلی از چیزهایی که باید رعایت کنه رو نمی دونه و باید یک سری مسائل رو بهش بگین یا از کسی بخواین بهش بگه یا کتابی چیزی تو این ضمینه براش بگیرین

    در محیط کار بهتره فرض ایشون این باشه که شما غریبه هستین به عبارتی توقع و احساس مسئولیتی که در برابر یک مدیر غریبه داره اینجا هم باید رعایت کنه

    یه چیز دیگه هم برای بعضی ها در سال اول فارغ التحصیلی به وجود میاد اینه که وقتی وارد محیطی میشن می خوان همه چیز رو درست کنن و ممکنه دچار یه نگاه خشک و قانونمدارانه بشن
    البته بعضی ز ایرادهایی که میگیرن درسته ولی معمولا تو این افراد افراط زیادی میشه که باعث برهم خوردن سیستم میشه

    در کارخونه ای به عنوان مدیر کار می کردم
    یکی از دوستانم رو به عنوان فرد عادی برای کار به کارخونه آوردم
    این رسمه که کارگرها پشت سر مدیرانشون حرف میزنن مسخره می کنن و .... این دوستم به خاطر تعصبی که به من داشت از این رفتار بقیه ناراحت میشد از من دفاع می کرد یکی دوبار بگو مگو کرد و چند بار هم به من اطلاع داد

    من به ایشون می گفتم که اشکالی نداره یا اینکه هر بار جوری می گفتم رسیدگی می کنم که بدونه هیچ کاری نخواهم کرد و مدتی که گذشت فهمید رفتارش حرفه ای نبوده و من با وجود همه این قضایا اونجا رو به خوبی اداره می کردم
    نهایتا ایشون تو این جمعها شرکت نمی کرد یا در این مواقع سکوت میکرد فهمید خط قرمز من و سبک من در حل مسائل انضباطی چیه

    لازمه که خواهر همسرتون رفتار حرفه ای رو یاد بگیرن ، مرز حرمتها بین کارکنان رو بشناسن ، ایشون باید هدف شرکت رو بشناسن و در مسیر اون با توجه به نیازی که شرکت داره تمرکز کنن. نظم زمانی به وجود میاد که افراد در کاری که به عهده شون نیست به صورت جدی ورود پیدا نکنن

    ایشون باید به این درک برسن شما چقدر آدمها رو از نظر تخصص جدیت به کار و اخلاق تست کردین که الان می تونین شرکت رو اداره کنین و اینکه به تخصص شما در این ضمینه احترام بزارند و اعتماد کنن

    در گوشزد کردن رفتار اشتباه دوست و آشنا باید خیلی با کلمات بازی کرد تا ناراحتی پیش نیاد ( مخصوصا در اوایل دوره همکاری )


    من حالا فهمیدم اگه بخوام با دوست یا آشنایی همکار بشم قبل از شروع به کار با مثالها و خاطره هایی درباره جو شرکت ، اینکه در شرکت چه رفتارهایی مهمه و وظیفه ست ، چه رفتارهایی بیشتر از انتظاره و قابل تشویقه و امتیاز و اعتبار میاره و .... صحبت می کردم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  3. 2 کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    احتمالا با تجربه ای که دارین این چند خط پایین رو بهتر از من میدونین با این وجود بیان می کنم

    به نظرم چون ایشون تجربه زیادی در کار کردن نداره خیلی از چیزهایی که باید رعایت کنه رو نمی دونه و باید یک سری مسائل رو بهش بگین یا از کسی بخواین بهش بگه یا کتابی چیزی تو این ضمینه براش بگیرین

    در محیط کار بهتره فرض ایشون این باشه که شما غریبه هستین به عبارتی توقع و احساس مسئولیتی که در برابر یک مدیر غریبه داره اینجا هم باید رعایت کنه

    یه چیز دیگه هم برای بعضی ها در سال اول فارغ التحصیلی به وجود میاد اینه که وقتی وارد محیطی میشن می خوان همه چیز رو درست کنن و ممکنه دچار یه نگاه خشک و قانونمدارانه بشن
    البته بعضی ز ایرادهایی که میگیرن درسته ولی معمولا تو این افراد افراط زیادی میشه که باعث برهم خوردن سیستم میشه

    در کارخونه ای به عنوان مدیر کار می کردم
    یکی از دوستانم رو به عنوان فرد عادی برای کار به کارخونه آوردم
    این رسمه که کارگرها پشت سر مدیرانشون حرف میزنن مسخره می کنن و .... این دوستم به خاطر تعصبی که به من داشت از این رفتار بقیه ناراحت میشد از من دفاع می کرد یکی دوبار بگو مگو کرد و چند بار هم به من اطلاع داد

    من به ایشون می گفتم که اشکالی نداره یا اینکه هر بار جوری می گفتم رسیدگی می کنم که بدونه هیچ کاری نخواهم کرد و مدتی که گذشت فهمید رفتارش حرفه ای نبوده و من با وجود همه این قضایا اونجا رو به خوبی اداره می کردم
    نهایتا ایشون تو این جمعها شرکت نمی کرد یا در این مواقع سکوت میکرد فهمید خط قرمز من و سبک من در حل مسائل انضباطی چیه

    لازمه که خواهر همسرتون رفتار حرفه ای رو یاد بگیرن ، مرز حرمتها بین کارکنان رو بشناسن ، ایشون باید هدف شرکت رو بشناسن و در مسیر اون با توجه به نیازی که شرکت داره تمرکز کنن. نظم زمانی به وجود میاد که افراد در کاری که به عهده شون نیست به صورت جدی ورود پیدا نکنن

    ایشون باید به این درک برسن شما چقدر آدمها رو از نظر تخصص جدیت به کار و اخلاق تست کردین که الان می تونین شرکت رو اداره کنین و اینکه به تخصص شما در این ضمینه احترام بزارند و اعتماد کنن

    در گوشزد کردن رفتار اشتباه دوست و آشنا باید خیلی با کلمات بازی کرد تا ناراحتی پیش نیاد ( مخصوصا در اوایل دوره همکاری )


    من حالا فهمیدم اگه بخوام با دوست یا آشنایی همکار بشم قبل از شروع به کار با مثالها و خاطره هایی درباره جو شرکت ، اینکه در شرکت چه رفتارهایی مهمه و وظیفه ست ، چه رفتارهایی بیشتر از انتظاره و قابل تشویقه و امتیاز و اعتبار میاره و .... صحبت می کردم

    چقدر جالب گفتید و دقیقا درسته. منم گفتم اینجا قرار نیست من به حرف شما گوش بدم شما باید حرف گوش بدی من میدانم چی درسته چی غلط و تو هم باید به قوانین اینجا احترام بگذاری.
    حرف منم همین هست باید حد و مرز رعایت بشه. من نمیتوانم رفتارم رو با پرسنل چندساله ام تغییر بدم بخاطر اینکه کدورت بین آنها بوجود آمده.

  5. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    جو شرکت و نوع کار کردن ما رو تا حدودی آشنایی از قبل داشتند چون بارها رفت وآمد داشتند.
    دارم به این فکرمیکنم فردا پس فردا یک جلسه واسه همه بگذارم و همه چیز رو مشخص کنم.
    من هیچوقت از قاطی شدن کار و خانواده خوشم نمی اومد... یک جایی نقطه ضعف میشه

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    جو شرکت و نوع کار کردن ما رو تا حدودی آشنایی از قبل داشتند چون بارها رفت وآمد داشتند.
    دارم به این فکرمیکنم فردا پس فردا یک جلسه واسه همه بگذارم و همه چیز رو مشخص کنم.
    من هیچوقت از قاطی شدن کار و خانواده خوشم نمی اومد... یک جایی نقطه ضعف میشه
    قبل از انجام اون از نفر سومی در شرکت که فهمیده تر هست و مورد قبول بخواین با ایشون درباره نوع کار کردن با شما صحبت کنه خیلی تاثیر خوبی می ذاره

    من در این موارد آدم محافظه کاریم و شاید چنین جلسه ای رو نمی ذاشتم ( البته از میزان تشنجی که تو شرکت به وجود اومده خبر ندارم ) یا حداقل وقتی این کار رو می کردم که تا حدودی برای همه چه افراد جدید چه قدیم همه چیز مشخص شده باشه و برای هماهنگی بهتر روشن شدن یک سری مسائل و نوعی اتمام حجت جلسه رو بر قرار می کردم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  8. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    قبل از انجام اون از نفر سومی در شرکت که فهمیده تر هست و مورد قبول بخواین با ایشون درباره نوع کار کردن با شما صحبت کنه خیلی تاثیر خوبی می ذاره

    من در این موارد آدم محافظه کاریم و شاید چنین جلسه ای رو نمی ذاشتم ( البته از میزان تشنجی که تو شرکت به وجود اومده خبر ندارم ) یا حداقل وقتی این کار رو می کردم که تا حدودی برای همه چه افراد جدید چه قدیم همه چیز مشخص شده باشه و برای هماهنگی بهتر روشن شدن یک سری مسائل و نوعی اتمام حجت جلسه رو بر قرار می کردم

    با دوسه تا از بچه های قدیمی تر صحبت کردم یکی از آنها میگفت به خاطر شما ما چیزی نگفتیم ولی ایشون و چندتا از بچه ها تنش پیدا کردند و نظرشان این بود مقصر بقیه هم هستند جبهه گیری میکنند.
    من چندمرتبه با آرامش با خواهرهمسرم صحبت کردم که اینجا ممکنه به برخورد تو نگاه کنند میتوانی الگو باشی و مثلا دیگه انتظار ندارم هر روز واسه غذا با آشپز بحث کنی که چرا غذا چربه شوره یا هرچی. حتی گفتم تو خیلی توانا هستی مطمئنم یک آینده درخشان داری اما باید زمان بدی کار خاک خوری داره یکدفعه همه رو نمیتوانی با خودت همراه کنی.
    از نظر کاری و هوش ومسئولیت پذیری بسیار خوب هستند اما بقول شما همه چیز رو میخوان قانون مدار کنند.
    درباره محیط بگم که تا آنجایی که توانستم محیط دوستانه و حس همکاری زیاد هستش چون فرمی برخورد کردم طرف کار رو از خودش میدونه.جلسه ها رو همیشه داریم ولی حالا هرکدام به نحوی انجام میشه.
    اما درباره رفتار پرسنل با هم و کلا درباره کار حتی نسبت به خودم سختگیرم.

  10. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    با دوسه تا از بچه های قدیمی تر صحبت کردم یکی از آنها میگفت به خاطر شما ما چیزی نگفتیم ولی ایشون و چندتا از بچه ها تنش پیدا کردند و نظرشان این بود مقصر بقیه هم هستند جبهه گیری میکنند.
    من چندمرتبه با آرامش با خواهرهمسرم صحبت کردم که اینجا ممکنه به برخورد تو نگاه کنند میتوانی الگو باشی و مثلا دیگه انتظار ندارم هر روز واسه غذا با آشپز بحث کنی که چرا غذا چربه شوره یا هرچی. حتی گفتم تو خیلی توانا هستی مطمئنم یک آینده درخشان داری اما باید زمان بدی کار خاک خوری داره یکدفعه همه رو نمیتوانی با خودت همراه کنی.
    از نظر کاری و هوش ومسئولیت پذیری بسیار خوب هستند اما بقول شما همه چیز رو میخوان قانون مدار کنند.
    درباره محیط بگم که تا آنجایی که توانستم محیط دوستانه و حس همکاری زیاد هستش چون فرمی برخورد کردم طرف کار رو از خودش میدونه.جلسه ها رو همیشه داریم ولی حالا هرکدام به نحوی انجام میشه.
    اما درباره رفتار پرسنل با هم و کلا درباره کار حتی نسبت به خودم سختگیرم.
    به نظرم نصیحت شما به شکلی که گفتین اگه تاثیر منفی نذاشته باشه تاثیر مثبت زیادی نمی تونه بزاره

    بهتره وظایف ایشون و خواسته هاتون رو به ایشون گوشزد کنین و بگید تنها چیزی که ایشون رو مهم می کنه تلاشها گزارشهای ایشون در مورد مسئولیتهاشونه
    بگید تو مسائل انظباتی ، اخلاقی و ... دخالت نکنند چون اثر منفی داره و کار درستی نیست و حوزه اختیارشون نیست و اگه خواستید تندتر صحبت کنین بگید در توانایی و عرضه شون نیست

    طول میکشه در کار جا بیفتند
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  12. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به نظرم نصیحت شما به شکلی که گفتین اگه تاثیر منفی نذاشته باشه تاثیر مثبت زیادی نمی تونه بزاره

    بهتره وظایف ایشون و خواسته هاتون رو به ایشون گوشزد کنین و بگید تنها چیزی که ایشون رو مهم می کنه تلاشها گزارشهای ایشون در مورد مسئولیتهاشونه
    بگید تو مسائل انظباتی ، اخلاقی و ... دخالت نکنند چون اثر منفی داره و کار درستی نیست و حوزه اختیارشون نیست و اگه خواستید تندتر صحبت کنین بگید در توانایی و عرضه شون نیست

    طول میکشه در کار جا بیفتند
    بیشتر جنبه تعریف از اون و تجربه شخصی خودم در کار بود که واسش توضیح دادم.
    دعوای خانم ها توی محیط کار مثل اینه دو تا ببر به هم میرسند

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به نظرم نصیحت شما به شکلی که گفتین اگه تاثیر منفی نذاشته باشه تاثیر مثبت زیادی نمی تونه بزاره

    بهتره وظایف ایشون و خواسته هاتون رو به ایشون گوشزد کنین و بگید تنها چیزی که ایشون رو مهم می کنه تلاشها گزارشهای ایشون در مورد مسئولیتهاشونه
    بگید تو مسائل انظباتی ، اخلاقی و ... دخالت نکنند چون اثر منفی داره و کار درستی نیست و حوزه اختیارشون نیست و اگه خواستید تندتر صحبت کنین بگید در توانایی و عرضه شون نیست

    طول میکشه در کار جا بیفتند
    بیشتر جنبه تعریف از اون و تجربه شخصی خودم در کار بود که واسش توضیح دادم.
    دعوای خانم ها توی محیط کار مثل اینه دو تا ببر به هم میرسند

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    دعوای خانم ها توی محیط کار مثل اینه دو تا ببر به هم میرسند

    دقیقا زدید وسط خال
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  16. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
    دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
    منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
    همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
    این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
    دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
    اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
    حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
    یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
    وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
    چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
    مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
    من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
    گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟

    این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
    اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
    به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟
    سلام
    اگه درسته متوجه شده باشم، خواهر همسرتون اولین تجربه ی کاریشون هست
    و خب خودتون هم آگاهید تو این شرایط یه مقدار زمان میبره آدم بتونه خودش رو وفق بده و این مدت ممکنه گاهی تنش یا مسئله ای با اعضای دیگه براشون پیش بیاد
    اما خب چون شما مدیر هستین و حمایشتون میکنین میتونه خیلی کمکشون کنه و از همه مهم تر میتونه به شما اعتماد کنه
    دخترها بعضی هاشون حساس تر هستن و این باعث میشه از اطرافیان انتظار بیشتری داشته باشن
    به خصوص تو این وضعیت، واسه همین انتظار داشتن که بیشتر طرف ایشون رو بگیرید

    به نظرم بهتره با ملایمت و منطقی که دارید بیشتر باهاشون حرف بزنین و شما هم بگید که چون بقیه رابطه ی فامیلی شما رو میدونن، شما هم از ایشون انتظار دارین که تا حد امکان مسئله درست نکنن
    همچنین از شرایط شرکتتون و اعضا بیشتر بهشون بگید که بیشتر آگاه بشن و عملکرد و برخورد بهتری داشته باشن
    یه تذکر هم به بقیه ی اعضا که تو بحث بودن بدید که دیکه ادامه پیدا نکنه این مسئله
    در مورد حرفای ایشون هم
    خب شاید وقتی تو اتاق اون خانم ها آقایی نبوده حالا حجابشون رو موقت کمتر کردن یا گرمشون بوده و مسائلی از این دست که کار درستی هم میکنید زیاد پیگیر نمیشین
    ولی خب وقتی پیش شما و بقیه ی آقایون رعایت میکنن به نظرم بهتره خواهر همسر شما هم زیاد حساس نباشن روی این مسائل
    هرچند بهتره که در محیط کار اون مدت زمان رو حجابشون رو به همون شکل حفظ کنن
    امیدوارم به زودی حلش بشه واسه تون.

  18. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    دعوای خانم ها توی محیط کار مثل اینه دو تا ببر به هم میرسند[/QUOTE]


    اگه در این حد بوده، بهتره زودتر و بیشتر وارد عمل بشین
    ولی خب خواهر همسر شما و بقیه ی اعضا هم بچه که نیستن ، باید یه مقدار کوتاه بیان و به هدف و مسئولیت هاشون توجه کنن.
    ان شاالله با تجربه و پختگی ای که شما دارین به خوبی ازپسش بر میاین
    همونطور که مستحضرید از این مسائل گاها پیش میاد ولی نباید اجازه بدین بهشون دامن زده بشه و ریشه داره بشه موضوع.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 07-26-2017 در ساعت 04:45 AM

  20. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
    دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
    منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
    همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
    این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
    دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
    اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
    حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
    یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
    وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
    چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
    مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
    من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
    گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟

    این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
    اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
    به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟
    سلام
    خواهرخانم شما فک میکنن ک پارتیش شما هستین میخواد ریاست کنه
    بهش بگین تو محیط کار تو با بقیه کارمندام فرق نداری و همه در یک سطح هسین. و اصلا دوست ندارم محیط کار با روابط خانوادگی قاطی کنی
    من دوست دارم نظمی ک تاالان داشتم تاابد برقرار باشه تو شرکتم .


    بهتره راحت سنگ تون را باهاش وا بکنین ک بدونه رییس نیس یا اونجا خونه خاله نیس.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  22. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    دقیقا زدید وسط خال

    من محیط های زیادی برای کار بودم بارها از نزدیک دیدم.چندسال قبل با یک شرکتی قرارداد داشتیم رفتم توی اتاق دیدم دو تا از خانم های شرکت بدون اینکه صدایشان دربیاد موهایشان توی دست همدیگه بود.صدا هم نمیدادن چون رییس شرکت از سرو صدا فراری بود
    در مقابل خانم ها مخصوصا" اصلا نمیگذارم بحث ادامه پیدا کنه چون در محبط کار تیشه به ریشه هم میزنن

  24. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    بدون اینکه صدایشان دربیاد موهایشان توی دست همدیگه بود.صدا هم نمیدادن

  26. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام
    اگه درسته متوجه شده باشم، خواهر همسرتون اولین تجربه ی کاریشون هست
    و خب خودتون هم آگاهید تو این شرایط یه مقدار زمان میبره آدم بتونه خودش رو وفق بده و این مدت ممکنه گاهی تنش یا مسئله ای با اعضای دیگه براشون پیش بیاد
    اما خب چون شما مدیر هستین و حمایشتون میکنین میتونه خیلی کمکشون کنه و از همه مهم تر میتونه به شما اعتماد کنه
    دخترها بعضی هاشون حساس تر هستن و این باعث میشه از اطرافیان انتظار بیشتری داشته باشن
    به خصوص تو این وضعیت، واسه همین انتظار داشتن که بیشتر طرف ایشون رو بگیرید

    به نظرم بهتره با ملایمت و منطقی که دارید بیشتر باهاشون حرف بزنین و شما هم بگید که چون بقیه رابطه ی فامیلی شما رو میدونن، شما هم از ایشون انتظار دارین که تا حد امکان مسئله درست نکنن
    همچنین از شرایط شرکتتون و اعضا بیشتر بهشون بگید که بیشتر آگاه بشن و عملکرد و برخورد بهتری داشته باشن
    یه تذکر هم به بقیه ی اعضا که تو بحث بودن بدید که دیکه ادامه پیدا نکنه این مسئله
    در مورد حرفای ایشون هم
    خب شاید وقتی تو اتاق اون خانم ها آقایی نبوده حالا حجابشون رو موقت کمتر کردن یا گرمشون بوده و مسائلی از این دست که کار درستی هم میکنید زیاد پیگیر نمیشین
    ولی خب وقتی پیش شما و بقیه ی آقایون رعایت میکنن به نظرم بهتره خواهر همسر شما هم زیاد حساس نباشن روی این مسائل
    هرچند بهتره که در محیط کار اون مدت زمان رو حجابشون رو به همون شکل حفظ کنن
    امیدوارم به زودی حلش بشه واسه تون.





    سلام
    منم دقیقا" میدانم انتظار داشتن من طرف ایشون رو بگیرم اما نمیشد محیط کاری فرق داره هر کس به نوبه خودش مقصر هست
    اولین تجربه کاری ایشون نیست اما خیلی مشغول به کار نبودند.
    چند مرتبه تا الان با ملابمت و توضیحات همه چیز رو گفتم آدمی نیستم بدون ملاحظات اولیه در زمینه کاری حرکتی رو انجام بدهم.

  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام
    اگه درسته متوجه شده باشم، خواهر همسرتون اولین تجربه ی کاریشون هست
    و خب خودتون هم آگاهید تو این شرایط یه مقدار زمان میبره آدم بتونه خودش رو وفق بده و این مدت ممکنه گاهی تنش یا مسئله ای با اعضای دیگه براشون پیش بیاد
    اما خب چون شما مدیر هستین و حمایشتون میکنین میتونه خیلی کمکشون کنه و از همه مهم تر میتونه به شما اعتماد کنه
    دخترها بعضی هاشون حساس تر هستن و این باعث میشه از اطرافیان انتظار بیشتری داشته باشن
    به خصوص تو این وضعیت، واسه همین انتظار داشتن که بیشتر طرف ایشون رو بگیرید

    به نظرم بهتره با ملایمت و منطقی که دارید بیشتر باهاشون حرف بزنین و شما هم بگید که چون بقیه رابطه ی فامیلی شما رو میدونن، شما هم از ایشون انتظار دارین که تا حد امکان مسئله درست نکنن
    همچنین از شرایط شرکتتون و اعضا بیشتر بهشون بگید که بیشتر آگاه بشن و عملکرد و برخورد بهتری داشته باشن
    یه تذکر هم به بقیه ی اعضا که تو بحث بودن بدید که دیکه ادامه پیدا نکنه این مسئله
    در مورد حرفای ایشون هم
    خب شاید وقتی تو اتاق اون خانم ها آقایی نبوده حالا حجابشون رو موقت کمتر کردن یا گرمشون بوده و مسائلی از این دست که کار درستی هم میکنید زیاد پیگیر نمیشین
    ولی خب وقتی پیش شما و بقیه ی آقایون رعایت میکنن به نظرم بهتره خواهر همسر شما هم زیاد حساس نباشن روی این مسائل
    هرچند بهتره که در محیط کار اون مدت زمان رو حجابشون رو به همون شکل حفظ کنن
    امیدوارم به زودی حلش بشه واسه تون.





    سلام
    منم دقیقا" میدانم انتظار داشتن من طرف ایشون رو بگیرم اما نمیشد محیط کاری فرق داره هر کس به نوبه خودش مقصر هست
    اولین تجربه کاری ایشون نیست اما خیلی مشغول به کار نبودند.
    چند مرتبه تا الان با ملابمت و توضیحات همه چیز رو گفتم آدمی نیستم بدون ملاحظات اولیه در زمینه کاری حرکتی رو انجام بدهم.

  29. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    خواهرخانم شما فک میکنن ک پارتیش شما هستین میخواد ریاست کنه
    بهش بگین تو محیط کار تو با بقیه کارمندام فرق نداری و همه در یک سطح هسین. و اصلا دوست ندارم محیط کار با روابط خانوادگی قاطی کنی
    من دوست دارم نظمی ک تاالان داشتم تاابد برقرار باشه تو شرکتم .


    بهتره راحت سنگ تون را باهاش وا بکنین ک بدونه رییس نیس یا اونجا خونه خاله نیس.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

    سلام
    این هست و باید از این به بعد مشخص کنم چون وقت وحوصله تکرار این قضایا رو ندارم
    و اینکه اون وسط حرفهایی که رد و بدل میشه قشنگ نیست و یک سری موارد رو زیر سئوال می بره
    بطور مثال برای تولد بچه ها همیشه در شرکت کیک میگیریم چند روز پیش تولد همین خانمی بود که با خواهر همسرم بحث پیدا کرده بودند.من نتوانستم زمان بیشتری در محل کار باشم چون خانمم حالش خوب نیود باید میرفتم.
    موقع بحث،خواهرهمسرم به اون خانم گفتن کسی تو رو اینجا حساب نمیکنه دیدی که آقای فلانی هم روز تولدت حتی وانستاد کیک بخوره.

    گفتم این چه حرفی بود ندیدی من باید میرفتم و حال خواهرت خوب نیود.
    گفت میدونم میخواستم حرصش دربیاد چون اذیتم کرد حالشو گرفتم
    یک حالت لج و لجبازی توی زمینه کاری واسشون بوجود آمده. اون خانم هم پرسنل چند ساله هستند

  31. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    منم دقیقا" میدانم انتظار داشتن من طرف ایشون رو بگیرم اما نمیشد محیط کاری فرق داره هر کس به نوبه خودش مقصر هست
    اولین تجربه کاری ایشون نیست اما خیلی مشغول به کار نبودند.
    چند مرتبه تا الان با ملابمت و توضیحات همه چیز رو گفتم آدمی نیستم بدون ملاحظات اولیه در زمینه کاری حرکتی رو انجام بدهم.
    سلام
    بله، قطعا شما با تجاربتون به این نکات و مسائل واقفید
    به خواهر همسرتون بگید محل کار رو فقط برای مسائل کاری بذارن و سعی نکنن که روابط رو بر ضوابط حاکم کنن
    به هرحال بقیه ی اعضا هم برای شما مهم و قابل احترامن.

  32. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36943
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    ممنون از نکات مفیدی که توضیح دادید.
    ---------------------------------------

    انجام پروژه متلب

  34. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    بخاطرت هیچی بهش نگفتم سیاوش

    خانومه فک کرده همه کارس توی شرکت منم خوب کاری کردم حقش بود

  35. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    سلام
    به نظرم خودشو مسئول میدونه که ایرادارو گوشزد کنه یه جوری شاید میخواد کمک کنه. اگه میتونید یه کاری مسئولیتی چیزی بهش بدید. میتونید بگید میخوام محیط واسه کارمندا اروم و بدون تنش باشه وقتایی که من نیستم اگه مشکلی شبیه همین داستان کولر درست شد حلش کن. اینطوری هم این مسئولیت پذیریشو جهت میدین هم اینکه بهش میفهمونید اولویتتون اینه که تنش درست نشه تو محل کار. اینجوری خودشونم دیگه کاری نمیکنند که جو به هم بریزه
    .

  36. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    O_o

  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    بخاطرت هیچی بهش نگفتم سیاوش

    خانومه فک کرده همه کارس توی شرکت منم خوب کاری کردم حقش بود
    ممنون که درک میکنی
    ایشون چون سابقه طولانی داره مسلما نسبت به موقعیتش حساستر هستش
    شما جایگاه خودت رو داری

  38. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    سلام
    به نظرم خودشو مسئول میدونه که ایرادارو گوشزد کنه یه جوری شاید میخواد کمک کنه. اگه میتونید یه کاری مسئولیتی چیزی بهش بدید. میتونید بگید میخوام محیط واسه کارمندا اروم و بدون تنش باشه وقتایی که من نیستم اگه مشکلی شبیه همین داستان کولر درست شد حلش کن. اینطوری هم این مسئولیت پذیریشو جهت میدین هم اینکه بهش میفهمونید اولویتتون اینه که تنش درست نشه تو محل کار. اینجوری خودشونم دیگه کاری نمیکنند که جو به هم بریزه
    .
    شما درست میفرمایید هر کسی در هر موقعیتی که هست بایست سنجیده عمل کنه

  40. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نظر شخصی من اینه کاش شرکتتون برای خانم ها لباس فرم خاصی (مقنعه ) یا حتی طرح خاص مانتو داشت و حتی اقایون هم رسمی تر سرکار حاظر میشدن . (مثله لباس فرم آژانس هواپیمایی ها ) اینجوری هم محیط کارو جدی تر میدیدن و مثل هتل نبود هر کس هر جور دلش میخواست بیاد . اگرم دقت کنید تو خارج هم هم خانم ها هم اقایون لباس فرم خاصی دارن مثلا خانما کت شلوار یا کت دامن یا اقایون کت شلوار با کراوات و...
    در رابطه خواهر خانمتونم کاش اتاقشون از اون ها جدا بود و حتی بهشون بگین اونها در حدی نیستن که بخوات باهاشون بحث و کل کل کنه و خودش رو درسطح اونا بدونه بلکه برای رسیدن به هدف شرکت تا اونجایی که میشه بایداز استعدادهاشون استفاده کرد تا امیتاز شرکتتون بالا بره .
    ویرایش توسط eli2 : 10-21-2017 در ساعت 07:27 PM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  41. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36687
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    46
    تشکر شده 125 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
    دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
    منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
    همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
    این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
    دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
    اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
    حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
    یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
    وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
    چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
    مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
    من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
    گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟

    این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
    اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
    به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟
    سلام فقط تایپیک خودتونو خوندم و وقت نکردم تایپیک های بعدی رو بخونم،نمی دونم به کجا رسیده، اما من جای شما بودم باهاشون مستقیم صحبت می کردم و قانعشون می کردم که نباید انتظار زیادی از شما داشته باشن چون شما دامادشون هستین و مدیر شرکتم هستین، شاید با خودشون یه حس مالکیتی نسبت به شرکت داشته باشن که این رفتارا رو انجام میدن، بهشون بگید که باید قوانین شرکتو رعایت کنن و شایدم احساس می کنن به خاطر وجود شما پشتشون گرمه، به نظرم فقظ باید مستقیم بهشون بگید که توجیه بشن

  42. کاربران زیر از shirin danai بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    من توضیح میدم. این خانومه با یه آقا دوتان توی شرکتمون حسابدارن.

    فک کرد چون توی مالیه هرجور میخواد حق داره رفتارکنه.توی شرکت 3 تا منشین خوشگل نیستن ( سیاوش منشی خوشگل نمیگیره میگه بچه ها کار نمیکنن )

    این خانومه حسابدار شماره داخلیه منشیو گرفت بهش گفت میخوایی دماغتو عمل کنی تو باید بکوبی برج بسازی پولشو بده لباس خوب بخر تنت کن

    خیلی پرروئه منم حالشو گرفتم.اونروزم هوا گرم بود خیلیییی

    نمیگذاشت کولر روشن کنیم چله تابسون میگفت سرما خوردم سرده. سرما خورده نباید سرکار بیاد ما چه گناه کردیم

    منو غذایی برای آشپز نوشتم هر روز مطابق منو آشپزی کنه اون سوخته بود

    مقنعه سخته نمیپوشیم از صب تا عصر موهامون میپوسه چیه بدم میاد پوششمون خوبه .فقط دونفرن کم رعایت میکنن

  44. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    ممنون که درک میکنی
    ایشون چون سابقه طولانی داره مسلما نسبت به موقعیتش حساستر هستش
    شما جایگاه خودت رو داری

    منم دوره ی حسابرسیمو تکمیل میکنم از اول آبان استارتو میزنم

  45. کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    نظر شخصی من اینه کاش شرکتتون برای خانم ها لباس فرم خاصی (مقنعه ) یا حتی طرح خاص مانتو داشت و حتی اقایون هم رسمی تر سرکار حاظر میشدن . (مثله لباس فرم آژانس هواپیمایی ها ) اینجوری هم محیط کارو جدی تر میدیدن و مثل هتل نبود هر کس هر جور دلش میخواست بیاد . اگرم دقت کنید تو خارج هم هم خانم ها هم اقایون لباس فرم خاصی دارن مثلا خانما کت شلوار یا کت دامن یا اقایون کت شلوار با کراوات و...
    در رابطه خواهر خانمتونم کاش اتاقشون از اون ها جدا بود و حتی بهشون بگین اونها در حدی نیستن که بخوات باهاشون بحث و کل کل کنه و خودش رو درسطح اونا بدونه بلکه برای رسیدن به هدف شرکت تا اونجایی که میشه بایداز استعدادهاشون استفاده کرد تا امیتاز شرکتتون بالا بره .
    سلام
    راستش پرسنل اداری لباس فرم دارند اما باقی پرسنل رو جایز ندونستیم مشکلی هم نداره کلا سیستم کاری با جایی مثل هتل بقول شما خیلی فرق میکنه.
    برای جلسات یا قراردادها حتما لباس رسمی پوشیده میشه.
    اتاق های بجه ها تفکیک شده هستش... حسابداری اتاق مجزا داره... روابط عمومی اتاق مجزا داره و کلا همه جدا هستند
    در این مورد با شما هم نظر هستم که بحث و کل کل نباید ایجاد بشه چون مسیر اهداف رو منحرف میکنه

  47. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    من توضیح میدم. این خانومه با یه آقا دوتان توی شرکتمون حسابدارن.

    فک کرد چون توی مالیه هرجور میخواد حق داره رفتارکنه.توی شرکت 3 تا منشین خوشگل نیستن ( سیاوش منشی خوشگل نمیگیره میگه بچه ها کار نمیکنن )

    این خانومه حسابدار شماره داخلیه منشیو گرفت بهش گفت میخوایی دماغتو عمل کنی تو باید بکوبی برج بسازی پولشو بده لباس خوب بخر تنت کن

    خیلی پرروئه منم حالشو گرفتم.اونروزم هوا گرم بود خیلیییی

    نمیگذاشت کولر روشن کنیم چله تابسون میگفت سرما خوردم سرده. سرما خورده نباید سرکار بیاد ما چه گناه کردیم

    منو غذایی برای آشپز نوشتم هر روز مطابق منو آشپزی کنه اون سوخته بود

    مقنعه سخته نمیپوشیم از صب تا عصر موهامون میپوسه چیه بدم میاد پوششمون خوبه .فقط دونفرن کم رعایت میکنن
    کار ایشون رو تائید نمیکنم اما مطمئنم اون چیزی گفته بوده که اون خانم چنین حرفی رو زده
    مجموعه مهمتر از فرد هست مهمتر از من یا هر کسی و ایشون هم اشتباه کردن

  48. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    من توضیح میدم. این خانومه با یه آقا دوتان توی شرکتمون حسابدارن.

    فک کرد چون توی مالیه هرجور میخواد حق داره رفتارکنه.توی شرکت 3 تا منشین خوشگل نیستن ( سیاوش منشی خوشگل نمیگیره میگه بچه ها کار نمیکنن )

    این خانومه حسابدار شماره داخلیه منشیو گرفت بهش گفت میخوایی دماغتو عمل کنی تو باید بکوبی برج بسازی پولشو بده لباس خوب بخر تنت کن

    خیلی پرروئه منم حالشو گرفتم.اونروزم هوا گرم بود خیلیییی

    نمیگذاشت کولر روشن کنیم چله تابسون میگفت سرما خوردم سرده. سرما خورده نباید سرکار بیاد ما چه گناه کردیم

    منو غذایی برای آشپز نوشتم هر روز مطابق منو آشپزی کنه اون سوخته بود

    مقنعه سخته نمیپوشیم از صب تا عصر موهامون میپوسه چیه بدم میاد پوششمون خوبه .فقط دونفرن کم رعایت میکنن

    سلام
    خوش اومدین به سایت
    به نظرم رفتار اون خانوم صحیح نبوده، هرچند هم که شوخی باشه
    دلیلی نمیشه کسی خوشگلتر باشه یا شغل بالاتری داشته باشه به بقیه توهین کنه

    یا اینکه چون ایشون یه نفر هستن و سرما خوردن خب نباید انتظار داشته باشن کل روز همه از گرما اذیت بشن به خاطر ایشون
    میتونستن یه روز رو مرخصی بگیرن یا لباس بیشتر بپوشن

    تو یه کار تیمی هدف گروه در اولویت قرار داره، به نظرم همه باید سعی کنن حاشیه ها رو کم کنن و پیگیر نباشن که از هدف اصلی شون دور نشن
    طرز برخورد و رفتار هر کسی به سطح درک و فهم و شعورش بستگی داره
    ولی بهتر هست همه ی اعضا توسط مدیر به خوبی توجیه شده باشن که باعث ایجاد مسائل حاشیه ای نشن
    یا اگه کسانی خوب توجیه نشدن از سوی مدیر یا نماینده ی ایشون بهشون تذکر داده بشه
    اینطوری هم آرامش جو حفظ میشه و هم روابط بهتر میشه.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 10-22-2017 در ساعت 07:02 PM

  50. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام
    خوش اومدین به سایت
    به نظرم رفتار اون خانوم صحیح نبوده، هرچند هم که شوخی باشه
    دلیلی نمیشه کسی خوشگلتر باشه یا شغل بالاتری داشته باشه به بقیه توهین کنه

    یا اینکه چون ایشون یه نفر هستن و سرما خوردن خب نباید انتظار داشته باشن کل روز همه از گرما اذیت بشن به خاطر ایشون
    میتونستن یه روز رو مرخصی بگیرن یا لباس بیشتر بپوشن

    تو یه کار تیمی هدف گروه در اولویت قرار داره، به نظرم همه باید سعی کنن حاشیه ها رو کم کنن و پیگیر نباشن که از هدف اصلی شون دور نشن
    طرز برخورد و رفتار هر کسی به سطح درک و فهم و شعورش بستگی داره
    ولی بهتر هست همه ی اعضا توسط مدیر به خوبی توجیه شده باشن که باعث ایجاد مسائل حاشیه ای نشن
    یا اگه کسانی خوب توجیه نشدن از سوی مدیر یا نماینده ی ایشون بهشون تذکر داده بشه
    اینطوری هم آرامش جو حفظ میشه و هم روابط بهتر میشه.

    مرسی گلم

    منم همینا را میگم خانومه با کارهاش اذیت میکنه فک میکنه همه کارس بعد بزرگتره انگاری ما وظیفمونه احترامش بذاریم .خوشم نمیاد ازش

  52. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها

    خیلی پرروئه منم حالشو گرفتم


    به نظرم اولا احتمال زیاد این آخرین مشاجره شما با کارکنان نباشه
    و دوما به نظر می رسه شما به شدت از رفتارتون دفاع می کنین و کوتاهی یا اشتباه کوچکی رو برای خودتون قائل نیستین (حق به جانبید)
    بنابراین بهتره 1- این آمادگی و ظرفیت رو در خودتون ایجاد کنین که روزی خواهد بود که تو دعواها ، آقا سیاوش طرف شما رو نگیره یا بدتر از اون شما رو محکوم کنه.
    و 2- لازم ومهم هست که در اون شرایط ، دعواها و مشکلات کاری رو با مسائل خانوادگی ادغام نکنین.
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  53. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    مرسی گلم

    منم همینا را میگم خانومه با کارهاش اذیت میکنه فک میکنه همه کارس بعد بزرگتره انگاری ما وظیفمونه احترامش بذاریم .خوشم نمیاد ازش
    خواهش می کنم
    رفتارهای ایشون ممکنه یکی از این دلایل رو داشته باشه:
    یا قصدشون اذیت کردن باشه
    یا گاهی غیر عمد و ناخواسته بحثی رو به وجود بیارن ، یعنی مدل شخصیت و رفتارشون این شکلی باشه
    ولی به نظرم در هر حال بهتر هست که شما و بقیه سعی کنین کمتر پیگیر باشین و اجازه بدین کسی که مسئولیت رسیدگی به این مسائل رو داره خودش به ایشون تذکر بده، که ایشون هم اصلاح کنن برخوردهاشون رو
    چون اگه بقیه هم پیگیر باشن ممکنه لج و لجبازی پیش بیاد و جو قشنگی حاکم نمیشه.
    موفق باشین.

  54. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به نظرم اولا احتمال زیاد این آخرین مشاجره شما با کارکنان نباشه
    و دوما به نظر می رسه شما به شدت از رفتارتون دفاع می کنین و کوتاهی یا اشتباه کوچکی رو برای خودتون قائل نیستین (حق به جانبید)
    بنابراین بهتره 1- این آمادگی و ظرفیت رو در خودتون ایجاد کنین که روزی خواهد بود که تو دعواها ، آقا سیاوش طرف شما رو نگیره یا بدتر از اون شما رو محکوم کنه.
    و 2- لازم ومهم هست که در اون شرایط ، دعواها و مشکلات کاری رو با مسائل خانوادگی ادغام نکنین.


    نه اصلن به این شکل نیست از حقم دفاع کردم اون خانومه از سنش خجالت نکشید و از سابقش.رفتارشم با منشی بد بود

  55. کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    خواهش می کنم
    رفتارهای ایشون ممکنه یکی از این دلایل رو داشته باشه:
    یا قصدشون اذیت کردن باشه
    یا گاهی غیر عمد و ناخواسته بحثی رو به وجود بیارن ، یعنی مدل شخصیت و رفتارشون این شکلی باشه
    ولی به نظرم در هر حال بهتر هست که شما و بقیه سعی کنین کمتر پیگیر باشین و اجازه بدین کسی که مسئولیت رسیدگی به این مسائل رو داره خودش به ایشون تذکر بده، که ایشون هم اصلاح کنن برخوردهاشون رو
    چون اگه بقیه هم پیگیر باشن ممکنه لج و لجبازی پیش بیاد و جو قشنگی حاکم نمیشه.
    موفق باشین.

    من باهاش کاری ندارم یکی از حرفاش بهم گفت چرا ماشینمو بجای ماشنش پارک کردم

    از کجا بدونستم جای ماشینش توی پارکینگ کجا قرار گرفته. سیاوش گفت ماشینمو بجای ماشین خودش پارک کنم دیگه بحثی نداشتیم. لج میکنه لج همرو در میاره.مرسی شماهم موفق باشین

  57. کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    من باهاش کاری ندارم یکی از حرفاش بهم گفت چرا ماشینمو بجای ماشنش پارک کردم

    از کجا بدونستم جای ماشینش توی پارکینگ کجا قرار گرفته. سیاوش گفت ماشینمو بجای ماشین خودش پارک کنم دیگه بحثی نداشتیم. لج میکنه لج همرو در میاره.مرسی شماهم موفق باشین


    متشکر
    با این چیزایی که شما در باره ی ایشون و برخورداشون گفتین مشخص هست که اخلاقشون نرمال نیست
    به خصوص اینکه با همه این مدلی برخورد میکنن
    خب شما نمیدونستین جای ماشین ایشون رو گرفتین
    به جای این برخورد زننده میتونست با مهربونی و مودبانه یا حتی شوخی بیان کنه
    نمیدونم واقعا بعضی ها چطوری روشون میشه اینجوری با بقیه برخورد میکنن
    خب ملک شخصیش که نبوده میتونست بگه حساس هست شما جای دیگه میذاشتین ماشینتون رو

    در مورد واکنش شما درستش هم به نظرم همین هست
    چون وقتی کسی رفتار و برخوردش نرمال نیست از نظر روانشناسی و اخلاق و تجربه میگن باید تا حد امکان آدم ارتباطش رو باهاش محدود کنه
    حالا میخواد فامیل باشه یا همکار یا دوست یا کسی دیگه
    چون اینطوری آدم حداقل کمتر به خاطرش آسیب میبینه و اعصابش بهم میریزه.
    ولی بهتر هست که از طرف مدیر عامل یا کسی دیگه به ایشون تذکر داده بشه.

  59. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    متشکر
    با این چیزایی که شما در باره ی ایشون و برخورداشون گفتین مشخص هست که اخلاقشون نرمال نیست
    به خصوص اینکه با همه این مدلی برخورد میکنن
    خب شما نمیدونستین جای ماشین ایشون رو گرفتین
    به جای این برخورد زننده میتونست با مهربونی و مودبانه یا حتی شوخی بیان کنه
    نمیدونم واقعا بعضی ها چطوری روشون میشه اینجوری با بقیه برخورد میکنن
    خب ملک شخصیش که نبوده میتونست بگه حساس هست شما جای دیگه میذاشتین ماشینتون رو

    در مورد واکنش شما درستش هم به نظرم همین هست
    چون وقتی کسی رفتار و برخوردش نرمال نیست از نظر روانشناسی و اخلاق و تجربه میگن باید تا حد امکان آدم ارتباطش رو باهاش محدود کنه
    حالا میخواد فامیل باشه یا همکار یا دوست یا کسی دیگه
    چون اینطوری آدم حداقل کمتر به خاطرش آسیب میبینه و اعصابش بهم میریزه.
    ولی بهتر هست که از طرف مدیر عامل یا کسی دیگه به ایشون تذکر داده بشه.

    می گم که فک کرده همه کارس پرروئه. سیاوش باید بهش تذکر بده بش رو داده.مگه نه سیاوش چرا حرفمو تائید نمیکنی؟

    اولش شرکت رفتم خیلی مایل بودم رابطم با همه خوب باشه.اما. خانمه با حسودی کردناش تیکه انداختناش نذاشت دیگه نذاشت!!

    بعدشم من نمیذارم کسی حقمو ضایع کنه زوربگه.

    توی مدرسمون دبیرستانی که بودیم دوتا دختر بودند همیشه من و میزدن من لاغر بودم اونها خرس گنده بودن

    یه بار اردو رفتیم گردش بیرون از شهر بود اذیتم کردند موهامو کشیدند.خلاصه قراربود خواهرم وسیاوش بیان دنبالم بعد خونه ما بریم.

    من گریهههه میکردم گفتن چرا گریه میکنی گفتم من و زدن.سیاوش گفت برو بزنشون.گفتم نمیرم.گفت یا الان میری میزنیشون یا نمیبرمت خونه همینجا بمون. گفتم در مدرسمونه مدیرمون می بینه اخراجم میکنند.گفت غلط میکنند

    منم رفتم جلوی در مدرسه مث گوسفند زدمشون عصبانی شده بودمممم با یه دستم موهای یکیشونو گرفتم با اون یکی دستم کیفمو تو سر اون که چاق تر بود میزدمچن تا لگدم بهشون زدم

    دیگه از اونوقت جرات نکردن من و بزنند و من را می دیدند صورتشونو با تنفر بر میگردوندن

    منظورم اینه خود سیاوش به من میگه حقتو همیشه بگیر الانم به نظرم خانمه زور گفت من از حقم دفاع کردم

  61. 2 کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 40


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    می گم که فک کرده همه کارس پرروئه. سیاوش باید بهش تذکر بده بش رو داده.مگه نه سیاوش چرا حرفمو تائید نمیکنی؟

    اولش شرکت رفتم خیلی مایل بودم رابطم با همه خوب باشه.اما. خانمه با حسودی کردناش تیکه انداختناش نذاشت دیگه نذاشت!!

    بعدشم من نمیذارم کسی حقمو ضایع کنه زوربگه.

    توی مدرسمون دبیرستانی که بودیم دوتا دختر بودند همیشه من و میزدن من لاغر بودم اونها خرس گنده بودن

    یه بار اردو رفتیم گردش بیرون از شهر بود اذیتم کردند موهامو کشیدند.خلاصه قراربود خواهرم وسیاوش بیان دنبالم بعد خونه ما بریم.

    من گریهههه میکردم گفتن چرا گریه میکنی گفتم من و زدن.سیاوش گفت برو بزنشون.گفتم نمیرم.گفت یا الان میری میزنیشون یا نمیبرمت خونه همینجا بمون. گفتم در مدرسمونه مدیرمون می بینه اخراجم میکنند.گفت غلط میکنند

    منم رفتم جلوی در مدرسه مث گوسفند زدمشون عصبانی شده بودمممم با یه دستم موهای یکیشونو گرفتم با اون یکی دستم کیفمو تو سر اون که چاق تر بود میزدمچن تا لگدم بهشون زدم

    دیگه از اونوقت جرات نکردن من و بزنند و من را می دیدند صورتشونو با تنفر بر میگردوندن

    منظورم اینه خود سیاوش به من میگه حقتو همیشه بگیر الانم به نظرم خانمه زور گفت من از حقم دفاع کردم
    منو ببخشید که خارج از موضوع تاپیک صحبت میکنم.

    اما واقعا نتونستم جلوی خودمو بگیرم

    دنیا جان خیلی بامزه بود خاطره ای که تعریف کردی

    لایک داشت واقعا

  63. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  64. بالا | پست 41


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    می گم که فک کرده همه کارس پرروئه. سیاوش باید بهش تذکر بده بش رو داده.مگه نه سیاوش چرا حرفمو تائید نمیکنی؟

    اولش شرکت رفتم خیلی مایل بودم رابطم با همه خوب باشه.اما. خانمه با حسودی کردناش تیکه انداختناش نذاشت دیگه نذاشت!!

    بعدشم من نمیذارم کسی حقمو ضایع کنه زوربگه.

    توی مدرسمون دبیرستانی که بودیم دوتا دختر بودند همیشه من و میزدن من لاغر بودم اونها خرس گنده بودن

    یه بار اردو رفتیم گردش بیرون از شهر بود اذیتم کردند موهامو کشیدند.خلاصه قراربود خواهرم وسیاوش بیان دنبالم بعد خونه ما بریم.

    من گریهههه میکردم گفتن چرا گریه میکنی گفتم من و زدن.سیاوش گفت برو بزنشون.گفتم نمیرم.گفت یا الان میری میزنیشون یا نمیبرمت خونه همینجا بمون. گفتم در مدرسمونه مدیرمون می بینه اخراجم میکنند.گفت غلط میکنند

    منم رفتم جلوی در مدرسه مث گوسفند زدمشون عصبانی شده بودمممم با یه دستم موهای یکیشونو گرفتم با اون یکی دستم کیفمو تو سر اون که چاق تر بود میزدمچن تا لگدم بهشون زدم

    دیگه از اونوقت جرات نکردن من و بزنند و من را می دیدند صورتشونو با تنفر بر میگردوندن

    منظورم اینه خود سیاوش به من میگه حقتو همیشه بگیر الانم به نظرم خانمه زور گفت من از حقم دفاع کردم
    منو ببخشید که خارج از موضوع تاپیک صحبت میکنم.

    اما واقعا نتونستم جلوی خودمو بگیرم

    دنیا جان خیلی بامزه بود خاطره ای که تعریف کردی

    لایک داشت واقعا

  65. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    می گم که فک کرده همه کارس پرروئه. سیاوش باید بهش تذکر بده بش رو داده.مگه نه سیاوش چرا حرفمو تائید نمیکنی؟

    اولش شرکت رفتم خیلی مایل بودم رابطم با همه خوب باشه.اما. خانمه با حسودی کردناش تیکه انداختناش نذاشت دیگه نذاشت!!

    بعدشم من نمیذارم کسی حقمو ضایع کنه زوربگه.

    توی مدرسمون دبیرستانی که بودیم دوتا دختر بودند همیشه من و میزدن من لاغر بودم اونها خرس گنده بودن

    یه بار اردو رفتیم گردش بیرون از شهر بود اذیتم کردند موهامو کشیدند.خلاصه قراربود خواهرم وسیاوش بیان دنبالم بعد خونه ما بریم.

    من گریهههه میکردم گفتن چرا گریه میکنی گفتم من و زدن.سیاوش گفت برو بزنشون.گفتم نمیرم.گفت یا الان میری میزنیشون یا نمیبرمت خونه همینجا بمون. گفتم در مدرسمونه مدیرمون می بینه اخراجم میکنند.گفت غلط میکنند

    منم رفتم جلوی در مدرسه مث گوسفند زدمشون عصبانی شده بودمممم با یه دستم موهای یکیشونو گرفتم با اون یکی دستم کیفمو تو سر اون که چاق تر بود میزدمچن تا لگدم بهشون زدم

    دیگه از اونوقت جرات نکردن من و بزنند و من را می دیدند صورتشونو با تنفر بر میگردوندن

    منظورم اینه خود سیاوش به من میگه حقتو همیشه بگیر الانم به نظرم خانمه زور گفت من از حقم دفاع کردم
    شما کارت درسته ... چشم منم تذکر میدهم

  66. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    منو ببخشید که خارج از موضوع تاپیک صحبت میکنم.

    اما واقعا نتونستم جلوی خودمو بگیرم

    دنیا جان خیلی بامزه بود خاطره ای که تعریف کردی

    لایک داشت واقعا


    رامونا جان.منم هرموقه یادش می افتم از خنده روده بر میشم

  67. کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  68. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    شما کارت درسته ... چشم منم تذکر میدهم
    مرسی

    ببینیم و تعریف کنیم

  69. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ادغام شدن کار و خانواده ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا * نمایش پست ها
    می گم که فک کرده همه کارس پرروئه. سیاوش باید بهش تذکر بده بش رو داده.مگه نه سیاوش چرا حرفمو تائید نمیکنی؟

    اولش شرکت رفتم خیلی مایل بودم رابطم با همه خوب باشه.اما. خانمه با حسودی کردناش تیکه انداختناش نذاشت دیگه نذاشت!!

    بعدشم من نمیذارم کسی حقمو ضایع کنه زوربگه.

    توی مدرسمون دبیرستانی که بودیم دوتا دختر بودند همیشه من و میزدن من لاغر بودم اونها خرس گنده بودن

    یه بار اردو رفتیم گردش بیرون از شهر بود اذیتم کردند موهامو کشیدند.خلاصه قراربود خواهرم وسیاوش بیان دنبالم بعد خونه ما بریم.

    من گریهههه میکردم گفتن چرا گریه میکنی گفتم من و زدن.سیاوش گفت برو بزنشون.گفتم نمیرم.گفت یا الان میری میزنیشون یا نمیبرمت خونه همینجا بمون. گفتم در مدرسمونه مدیرمون می بینه اخراجم میکنند.گفت غلط میکنند

    منم رفتم جلوی در مدرسه مث گوسفند زدمشون عصبانی شده بودمممم با یه دستم موهای یکیشونو گرفتم با اون یکی دستم کیفمو تو سر اون که چاق تر بود میزدمچن تا لگدم بهشون زدم

    دیگه از اونوقت جرات نکردن من و بزنند و من را می دیدند صورتشونو با تنفر بر میگردوندن

    منظورم اینه خود سیاوش به من میگه حقتو همیشه بگیر الانم به نظرم خانمه زور گفت من از حقم دفاع کردم

    دنیا جان این بیان که آدم باید حق خودش رو بگیره متین و درست هست
    خاطره ی عجیبی بود!
    دختر دبیرستانی و این کارا!؟
    من مدیرشون بودم جفتشون رو از مدرسه اخراج میکردم بلکه یاد بگیرن اون جایی که چاق ها لاغرهارو میزنند جنگل هست نه اجتماع انسان و مدرسه!
    بلانسبت شما ،ببخشید رک گفتم ولی عجیبه این حرکتا از دخترهای دبیرستانی
    مادرتون میدونستن فکر کنم کمش این بود دخترهارو از گوش آویزوون کنن که خب واقعا حقشون بوده!
    ولی یه سوال
    شما چرا قبل تر راجب این دعواها به مدیر مدرسه یا والدینتون چیزی نگفته بودین؟
    جالب هم هست یهویی حقتون رو اساسی گرفتین! دم شما گرم
    مطمئنن این آقا سیاوش همون آقا سیاوش چند سال پیش هستن و حواسشون به حق و ناحق هستش
    پس نگران نباشین
    اما اینجا که دیگه نمیشه دعوای فیزیکی کرد باید مصالحت آمیز مسئله حل بشه.

    من یه بار ترم اول دانشگاه بودم اولین امتحان
    دیر شروع کرده بودم به پاسخ سوالا، بعد چند دقیقه دیدم اعلام کردن که زمان زیادی نمونده
    دیگه عجله ای جوابارو مینوشتم
    بعد مراقب اومد ، من اولین صندلی نشسته بودم
    دو دقیقه هم مونده بود به زمان اتمام
    گفتم میشه اول برگه های بقیه رو بگیرید بعد من؟ دیدم قشنگ گفت نه!
    گفتم من نمیدونستم دیر جواب دادم و خب دو دقیقه هم مونده هنوز! گفت این مشکل خودت بوده همین الان باید برگه رو بدی!
    نمیدونم اگه من دو دیقه دیگه برگه ام رو میدادم چی از اون کم میشد!
    حراست دانشگاه بود
    بعدها هر بار میدیدمش انگاری جونم رو گرفته بود اونقدر ازش بدم میومد ولی خب نمیشد چیزی بگم یا کتک کاری بشه!
    اون روز هم با بغض خودمو رسوندم خونه تا مادرم طفلی اومد احوالپرسی کنه ببینه امتحانم چجوری بوده سیل اشکا ناخوآگاه جاری شدن!
    بعد هم داداش بزرگترم اومد گفت کسی چیزی بهت گفته بیرون؟ گفتم نه
    بعد که توضیح دادم، گفت مامان ببین این دختر رو تو اینجوری لوسش کردی، بعد هم روشو کرد به من گفت ببین دیگه بزرگ شدی
    دانشگاه مدرسه نیست که یه نمره ات کم بشه زار زار بزنی زیر گریه
    از این به بعد هم همه ی واحداتو افتادی فدای سرت فقط حق گریه و لوس بازی نداری دیگه!
    گفت جوری اشک ریختی فکر کردم اتفاق بدی افتاده برات
    منم گفتم بلد نیستی دلداری بدی بدرفتاری هم نکن لطفا!
    خلاصه داستان شد ولی دیگه اون آخرین باری بود تو عمرم که برای نمره و درس گریه کردم!
    بعد یه بار امتحان بعدی رو 12شده بودم! اولین نمره ی بد تو عمرم
    وقتی به داداشم گفتم خنده ام گرفته بود، گفت چی شد که مثل قبلنا گریه نمیکنی
    منم خندیدم گفتم دیگه بزرگ شدم، همه چیز نمره و درس نیست!
    ولی الان هم اون مرد رو ببینم ازش بدم میاد!
    بعد هم فهمیدم دوست یکی از اقوام هست، ولی ترسیدم چیزی بگم مشکل برام درست بشه.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 10-28-2017 در ساعت 11:28 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد