نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: زود رنجی مادرم

1165
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36861
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    زود رنجی مادرم

    سلام من یه فرد 27 ساله هستم . در ابتدا با مادر و پدرم رابطه خیلی خوبی داشتم تا اینکه مادربزرگم مرد و مادرم از نظر روحی حالش بد شد. بعد از یک سال دانشگاه مشهد قبول شدم و مادرم جهت تجدید روحیه به مشهد اومد. و کنار من زندگی میکرد. خب من هر روز دانشگاه بودم و سر کار می رفتم ولی مادرم خیلی نتها بود وهر چه بهش میگفتم برگرد و من هم خونه میگیرم قبول نکرد.
    چون به ادامه تحصیل علافه داشت برای ثبت نام مدرسه بزرگسال فرستادمش ولی خودش گفت راهش دور و نخواست ادامه بده. و بعد به خاطر اینکه به قالی بافی علاقه داشت یه دار تابلو فرش براش گرفتم تا مشغول بافتن فرش شود ولی بهد از مدتی گفت دوس دارم در یه کارگاه پیراشکی کار کنم راستش من مخالف بودم ولی دیدم چون نتها ست و کارگاه نزدیک منزل ماست قبول کردم و هرچند بابام مخالف بود ولی من متقاعدش کردم که این برای روجیه اش و سرگرمی خوبه. بعد از مدتی تصمیم گرفت که خودش کارگاه بزند و با شخصی شریک شد . چون من سر سخت مخالف کارش بودم چون نیاز مالی نداشتیم و از همه مهمتر ما در این شهر غریب بودیم و میگفتم که اعتماد به افراد غریبه سخته ولی مادرم با پافشاری زیاد شروع به انجام این کار کرد وبرای اینکه من مخالفت زیادی داشتم هر چند که دو ماه در کارگاهش مشغول شدم تا از اوضاع سر در بیارم و کنارش بودم ولی شریکش بهش دروغ گفت و مادرم هم به ما دروغ گفت تا شاید با این کار بتونه کاراش رو درست کنه ولی کارها به خوبی انجام نشد و نزدیک 80 میلیون یعنی تمام پس انداز خودش و بابام را خرج کرد و من هم هر چه پس انداز داشتم بهش دادم ولی شریکش سرش کلاه گذاشت و با هزار بدبختی به شهرمون برگشتیم البته درس منم تموم شد. و شروع کردیم به شکایت و دادگاه رفتن. خلاصه در این سه سال خیلی سختی کشیدیم حالا مادرم خیلی عصبی شده به حدی که من احساس میکنم منو دشمن خودش میبینه. و البته هر جا که کوچکترین مخالفتی باهاش میکنم سریع فریاد میزنه البته متوجه شدم که قرص خواب هم یواشکی ما میخوره. من و بابام در مورد کارش هیچ سرزنش نکردیم و سعی کردیم که حالش خوب بشه ولی خیلی عصبی شده . البته منم زود رنج شدم و خیلی احساس نتهایی میکنم و حتی نمیتونم با کسی حرف بزنم و یا درد دل کنم چون منم جوان هستم و همه پس اندازم رفت و حتی از کار بیکار شدم . حسابی مشغله ذهنیم زیاد شده ولی بیشتر به فکر مادرم هستم خیلی عصبی شده و با کوچکترین مخالفت با کارهاش فریاد میزنه و گریه میکنه و اصلا نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد. حالا نمیدونم چیکار کنم ؟

  2. کاربران زیر از فارابی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : زود رنجی مادرم

    برخی افراد زود رنج و حساس هستند. افراد در برابر مشکل و ناراحتی واکنشهای مختلفی را بروز می دهند. به عنوان مثال برخی پرخاش کرده، بعضی به گریه می افتند و افرادی هم قهر می کنند و بروز این عکس العملها در افراد با هم فرق دارد و به شخصیت فرد بستگی دارد.وی تصریح کرد: افرادی هستند که حساس بوده و زودرنج هستند و عواطفشان رقیق تر بوده که در برابر مشکل و ناراحتی بسیار زود ناراحت می شوند و از خود نمی توانند دفاع کنند.صادقی در مورد علت بسیار حساس بودن برخی افراد بیان کرد: علت ایجاد این حساسیت های زیاد و زود رنج بودن به شخصیت فرد، ژنتیک، یادگیری و تربیت فرد در دوران کودکی باز گشت می کند.


    اگر افراد بیش از حد حساس و زودرنج این ویژگی ها را دارند:
    - میتوانند اطلاعات را عمیقاً پردازش کنند.
    - می توانند خیلی عمیق روی چیزی تمرکز کنند.
    - در کارهایی که نیازمند دقت، سرعت و جزئیات است مهارت دارند.
    - شدیداً وظیفه شناس هستند.


    خصوصیات ظاهری افراد بیش از حد حساس:
    - در اعمال حرکاتی مهارت دارند.
    - بیشتر تحت تاثیر کافئین هستند.
    - در ثابت ماندن مهارت دارند.
    - نیمکره راست مغزشان قوی تر است: خلاق تر هستند.
    - کندتر از محرک های شدید ریکاور می شوند.


    افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند، معمولا زندگی بهتری را هم تجربه می‌کنند و در زندگی شرایط مناسب‌تری خواهند داشت. این شرایط تا جایی پیش می‌رود که به گفته دکتر ناظمی کمبود اعتماد به نفس حتی می‌تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود.

    پایین بودن میزان اعتماد به نفس، یکی از مهم‌ترین دلایلی است که می‌تواند فرد را حساس و زود رنج کند. نباید فراموش کنیم حساسیت بیش از حد افراد، به اعتماد به نفس آنها بستگی دارد. به این معنی که این افراد چون نسبت به نوع زندگی و شرایطی که دارند، حساس هستند و خودشان را پایین‌تر از دیگران می‌دانند، نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات دیگران را تحمل کنند و چنین رفتارهایی را از خود نشان می‌دهند.


    دوست ندارد این‌طور باشد، اما کاری هم از دستش برنمی‌آید. حساس است و خیلی زود از حرف‌های دیگران ناراحت می‌شود. تصمیم می‌گیرد رفت و آمدهایش را کم کند، روابط اجتماعی‌اش را حذف می‌کند و در خانه می‌ماند تا نه از حرفی ناراحت شود و نه کسی را ناراحت کند. غافل از این‌که این کناره ‌گیری‌ کردن فقط شرایطش را بدتر می‌کند و موجب تشدید حساسیت‌هایش می‌شود. البته خیلی وقت‌ها هم دست به کار می‌شود و سعی می‌کند رفتارهای اشتباهش را تغییر دهد ولی چون این کار برایش سخت است، در همان ابتدای کار، پشیمان می‌شود و دوباره به همان روال قبل برمی‌گردد؛ یعنی حساسیت و ناراحت شدن، بعد تنهایی و فرار از موقعیت برای کم شدن این همه ناراحتی و پس از آن هم تشدید مشکل و بدتر شدن شرایط.

    آن‌طور که این روان‌شناس توصیه می‌کند این افراد در اولین قدم باید اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و هر کاری از دست‌شان برمی‌آید ـ مانند خود گویی‌های مثبت ـ برای تقویت اعتماد به نفس انجام دهند. همچنین خوب است برای تقویت اعتماد به نفس، به خود آگاهی رسیده و شناخت دقیقی از نقاط ضعف و قوت‌شان پیدا کنند.


    کسانی که حساس هستند، معمولا خیلی دوست ندارند در جمع حاضر شوند و ترجیح می‌دهند تنها بمانند. گروهی از این افراد هم هستند که همیشه از دیگران ناراحتند و برای همین هنگامی که در جمع هستند، احساس خیلی بدی را تجربه خواهند کرد. در نتیجه طبیعی است این افراد کم‌کم از جمع دور ‌شوند و تنهایی را ترجیح دهند، اما وقتی آنها از دیگران فاصله می‌گیرند، طرز فکر و نگرش منفی‌‌ که نسبت به جمع و دیگران دارند نیز تقویت می‌شود و در نتیجه نمی‌توانند با شرایط و موقعیت‌های جدید هماهنگ شوند.

    بنابراین گاهی افراد حساس تصمیم می‌گیرند به جای حل مساله و ایجاد توانایی برای برطرف کردن این مشکل، از جمع فرار کنند و همین دوری از گروه باعث تشدید مشکلات‌شان می‌شود.

    اولین و یکی از بهترین کارهایی که می‌توان برای این گروه از افراد انجام داد، مواجه شدن با موقعیت است. به این معنی که قرار نیست زمانی که احساس می‌کنید از قرار گرفتن در جمع ناراحت می‌شوید یا از حرف‌ها و نظرات دیگران احساس خوبی ندارید، رفت و آمدهایتان را قطع کنید. بلکه توصیه می‌شود روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید، اما قبل از این مرحله، خودتان را بهتر بشناسید و اعتماد به نفس‌تان را تقویت کنید و پس از آن مهارت‌های ارتباطی را بیاموزید و بدانید در هر رابطه‌ای چطور باید برخورد کرد. وی ادامه می‌دهد: افرادی که حساسیت بیش از حد دارند، معمولا از کمبود قدرت ابراز وجود هم رنج می‌برند و نمی‌توانند حرف‌ها و نظرات‌شان را بدرستی مطرح کنند. برای همین هم احساسات‌ منفی‌شان بیشتر می‌شود و همین می‌تواند شرایط آنها را بدتر کند. همچنین به این موضوع هم توجه داشته باشید که تمام رفتارها و حرف‌های دیگران را به خودتان نسبت ندهید و بدانید خیلی از حرف‌ها و رفتارها به شما ارتباطی پیدا نمی‌کند.


    کسانی که با فردی حساس و زودرنج زندگی می‌کنند، معمولا نمی‌دانند چطور باید با او برخورد کرد؛ اگر خیلی سخت بگیرند، او را ناراحت کرده‌اند و اگر خیلی کاری به کارش نداشته باشند، این خصوصیت اخلاقی را تشدید کرده‌اند. پس چه کاری بهترین است و برای کمک به این افراد چه کار باید کرد؟

    لحن و نوع کلام و همین‌طور زبان بدن ما باید متناسب با نیازها و شخصیت فرد باشد، اما با همین حرف‌ها باید به او کمک کنید رفتارش را تغییر دهد و در موقعیت مناسب قرار بگیرد.

    اگر می‌خواهید به فردی که حساس است کمک کنید رفتارش را تغییر دهد، او را در موقعیت قرار دهید و پس از آن کمکش کنید موقعیتی را که در آن قرار گرفته، بخوبی درک کند و پذیرش بیشتری داشته باشد. همچنین باید این فرصت را در اختیار آنها بگذارید تا اعتماد به نفس‌شان را تقویت کنند و وضع بهتری داشته باشند.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36861
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زود رنجی مادرم

    سلام . بابت توضیحات جامع که دادین ممنونم. ولی این قرار گرفتن در شرایط و درک ان خیلی کار سختی هست.
    برای افزایش اعتماد به نفس تمام امور منزل و کار هایی که به خودش مربوط هست بهش تعلق گرفته یعنی بیشتر موارد ،ما کوتاه می اییم و بر خلاف میلیش صحبتی نمیکنیم . حتی بعضی مواقع من هم پشتیبانش هستم هر چند میدونم این حرف یا عمل چندان صحیح نیست، ولی چنان در گریه خودش غرق میشه که من شب تا صبح از فکرش خوابم نمیبره و دوس ندارم هم بر خلافش صحبت کنم اونم البته زود کوتاه میاد ولی بغضی که داره ؛منو خیلی ناراحت میکنه . ممکنه لطفا بیشتر راهنماییم کنید؟

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36687
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    46
    تشکر شده 125 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : زود رنجی مادرم

    سلام به نظرم فقط به خواسته هاشون عمل کنید و کوتاه بیاین

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زود رنجی مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فارابی نمایش پست ها
    سلام من یه فرد 27 ساله هستم . در ابتدا با مادر و پدرم رابطه خیلی خوبی داشتم تا اینکه مادربزرگم مرد و مادرم از نظر روحی حالش بد شد. بعد از یک سال دانشگاه مشهد قبول شدم و مادرم جهت تجدید روحیه به مشهد اومد. و کنار من زندگی میکرد. خب من هر روز دانشگاه بودم و سر کار می رفتم ولی مادرم خیلی نتها بود وهر چه بهش میگفتم برگرد و من هم خونه میگیرم قبول نکرد.
    چون به ادامه تحصیل علافه داشت برای ثبت نام مدرسه بزرگسال فرستادمش ولی خودش گفت راهش دور و نخواست ادامه بده. و بعد به خاطر اینکه به قالی بافی علاقه داشت یه دار تابلو فرش براش گرفتم تا مشغول بافتن فرش شود ولی بهد از مدتی گفت دوس دارم در یه کارگاه پیراشکی کار کنم راستش من مخالف بودم ولی دیدم چون نتها ست و کارگاه نزدیک منزل ماست قبول کردم و هرچند بابام مخالف بود ولی من متقاعدش کردم که این برای روجیه اش و سرگرمی خوبه. بعد از مدتی تصمیم گرفت که خودش کارگاه بزند و با شخصی شریک شد . چون من سر سخت مخالف کارش بودم چون نیاز مالی نداشتیم و از همه مهمتر ما در این شهر غریب بودیم و میگفتم که اعتماد به افراد غریبه سخته ولی مادرم با پافشاری زیاد شروع به انجام این کار کرد وبرای اینکه من مخالفت زیادی داشتم هر چند که دو ماه در کارگاهش مشغول شدم تا از اوضاع سر در بیارم و کنارش بودم ولی شریکش بهش دروغ گفت و مادرم هم به ما دروغ گفت تا شاید با این کار بتونه کاراش رو درست کنه ولی کارها به خوبی انجام نشد و نزدیک 80 میلیون یعنی تمام پس انداز خودش و بابام را خرج کرد و من هم هر چه پس انداز داشتم بهش دادم ولی شریکش سرش کلاه گذاشت و با هزار بدبختی به شهرمون برگشتیم البته درس منم تموم شد. و شروع کردیم به شکایت و دادگاه رفتن. خلاصه در این سه سال خیلی سختی کشیدیم حالا مادرم خیلی عصبی شده به حدی که من احساس میکنم منو دشمن خودش میبینه. و البته هر جا که کوچکترین مخالفتی باهاش میکنم سریع فریاد میزنه البته متوجه شدم که قرص خواب هم یواشکی ما میخوره. من و بابام در مورد کارش هیچ سرزنش نکردیم و سعی کردیم که حالش خوب بشه ولی خیلی عصبی شده . البته منم زود رنج شدم و خیلی احساس نتهایی میکنم و حتی نمیتونم با کسی حرف بزنم و یا درد دل کنم چون منم جوان هستم و همه پس اندازم رفت و حتی از کار بیکار شدم . حسابی مشغله ذهنیم زیاد شده ولی بیشتر به فکر مادرم هستم خیلی عصبی شده و با کوچکترین مخالفت با کارهاش فریاد میزنه و گریه میکنه و اصلا نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد. حالا نمیدونم چیکار کنم ؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط فارابی نمایش پست ها
    سلام . بابت توضیحات جامع که دادین ممنونم. ولی این قرار گرفتن در شرایط و درک ان خیلی کار سختی هست.
    برای افزایش اعتماد به نفس تمام امور منزل و کار هایی که به خودش مربوط هست بهش تعلق گرفته یعنی بیشتر موارد ،ما کوتاه می اییم و بر خلاف میلیش صحبتی نمیکنیم . حتی بعضی مواقع من هم پشتیبانش هستم هر چند میدونم این حرف یا عمل چندان صحیح نیست، ولی چنان در گریه خودش غرق میشه که من شب تا صبح از فکرش خوابم نمیبره و دوس ندارم هم بر خلافش صحبت کنم اونم البته زود کوتاه میاد ولی بغضی که داره ؛منو خیلی ناراحت میکنه . ممکنه لطفا بیشتر راهنماییم کنید؟
    سلام

    مطلب شما را خواندم عزیز و متاسفم, ولی صد در صد مقصر خود شما و مادر و پدر گرامی هستید!!!!

    مادر در غم فراغ و فوت مادر بزرگ دچار افسردگی شدند, همسر خود را رها کرده به شهر شما امدند که خود شما دانشجو بودید و بعد راه انداختن بیزینس و........!!!!!!!؟؟

    حالا هم که افسردگی وارد فاز خشم و عصبانیت شده و زود رنجوری و.........!!

    کوتاه سخن عزیز:

    در این زمان و دوره ما برای دندان درد شدید!!! سراغ درمان خانگی و سلمانی محل و عطاری نمیریم و فقط و فقط راه درمان صحیح مراجعه به دندانپزشکه.

    حالا هم , هر موقع ماهی رو از اب بگیرید تازه است. از مادر خواهش کنید و کمکشون کنید. که به یکی از همکاران حاذق مشاور ما(خانم) رجوع کنند.

    فرمول درمان و کنترل اختلالات ایشون:

    مشاوره+ دارو

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. موانع رایج در زوج درمانی
    توسط Dr.Psychologist در انجمن گروه مشاوره
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 05-20-2023, 03:38 PM
  2. مشکل انزوا
    توسط مهلا12 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-01-2015, 01:25 PM
  3. انچه زوجهای خوشبخت انجام میدهند
    توسط Dr.Psychologist در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 09-02-2015, 04:37 AM
  4. تناسب ظاهری زوجین
    توسط admin98 در انجمن تیپ و ظاهر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-10-2015, 08:31 PM
  5. رابطه با خانواده و زودرنجی
    توسط ویانا در انجمن افسردگی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 05-04-2014, 02:36 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد