نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: خیانت شوهر

2699
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیانت شوهر

    من تازه وارد این گروه شدم دارم دیونه میشم خواهش میکنم کمکم کنین
    سلام خسته نباشید. شوهرم تو زندگیم مشکلی واسم درست کرده که هیچ جور نمیتونم حلش کنم. منو شوهرم عاشق هم بودیم و همدیگرو دوست داشتیم و بعد ازسالها انتظار و تلاش بهم رسیدیم و ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم و داریم. بعد ۴سال زندگی خوب و خوشمون کم کم متوجه شدم رفتار شوهرم عحیب شده.منوـ شوهرم باهم فامیلیم. یه دختر خاله دارم که شوهرش خیلی شوخ خیلی باهم خوبیم همیشه باهم خوش بودیم.یه دختر داره که ۱۱سال از من کوچیکتر دختر خیلی خوبیه و بیشتر از سنش میفهمه.اسمش مریمـ من و مریم خیلی با هم صمیمی بودیم.برام مثل خواهر نداشتمه. یسالی میشد که رفت و آمدمون با اینا خیلی زیاد شده بود تقریبا هرهفته همدیگرو میدیدیم.شوهرم خیلی بامریم صمیمی شده بود.شوهرم همش باهاش شوخی میکرد و اذیتش میکرد.تو تلگرام همیشه با هم حرف میزدن.اوایل شوهرم برام میگفت مثلا امروز مریم اذیت کردم یا اینو گفت و اینچیزا.اما بعد یه مدت دیدم شوهرم واسه گوشیش و تلگرامش رمز گذاشته. همیشه هرجا میرفتیم میگفت نریم با خودمون ببریم.شک کردم این وسط یچیزی باید باشه چندبار بروش آوردم اما گفت که این چه حرفیه مریم بچه مثل خواهرمه و این چیزا.تا اینکه بالاخره یه شب گوشیش هک کردم و فهمیدم که ای دل غافل شوهرم عاشق مریم شده و مریمم عاشق خودش کرده.خیلی دلم شکست. منکه واسه شوهرم کم نذاشته بودم این حقم نبود. با هردوشون صحبت کردم.مریم گفت که من همیشه به شوهرت میگفتم که زنت مثل خواهرمه و این کارت خیانته اما شوهرم بهش میگفت که من اصلا از دوست داشتنم به زنم کم نشده اما تورو هم دوست دارم.خلاصه ازشون خواستم که تموم کنن سغی کردم ببخشمشون. اول خوب بود اما باز دیدم پیام دادنا شروع شده .
    تو رو خدا کمکم کنین اصلا نمیدونم باید چکار کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من تازه وارد این گروه شدم دارم دیونه میشم خواهش میکنم کمکم کنین
    سلام خسته نباشید. شوهرم تو زندگیم مشکلی واسم درست کرده که هیچ جور نمیتونم حلش کنم. منو شوهرم عاشق هم بودیم و همدیگرو دوست داشتیم و بعد ازسالها انتظار و تلاش بهم رسیدیم و ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم و داریم. بعد ۴سال زندگی خوب و خوشمون کم کم متوجه شدم رفتار شوهرم عحیب شده.منوـ شوهرم باهم فامیلیم. یه دختر خاله دارم که شوهرش خیلی شوخ خیلی باهم خوبیم همیشه باهم خوش بودیم.یه دختر داره که ۱۱سال از من کوچیکتر دختر خیلی خوبیه و بیشتر از سنش میفهمه.اسمش مریمـ من و مریم خیلی با هم صمیمی بودیم.برام مثل خواهر نداشتمه. یسالی میشد که رفت و آمدمون با اینا خیلی زیاد شده بود تقریبا هرهفته همدیگرو میدیدیم.شوهرم خیلی بامریم صمیمی شده بود.شوهرم همش باهاش شوخی میکرد و اذیتش میکرد.تو تلگرام همیشه با هم حرف میزدن.اوایل شوهرم برام میگفت مثلا امروز مریم اذیت کردم یا اینو گفت و اینچیزا.اما بعد یه مدت دیدم شوهرم واسه گوشیش و تلگرامش رمز گذاشته. همیشه هرجا میرفتیم میگفت نریم با خودمون ببریم.شک کردم این وسط یچیزی باید باشه چندبار بروش آوردم اما گفت که این چه حرفیه مریم بچه مثل خواهرمه و این چیزا.تا اینکه بالاخره یه شب گوشیش هک کردم و فهمیدم که ای دل غافل شوهرم عاشق مریم شده و مریمم عاشق خودش کرده.خیلی دلم شکست. منکه واسه شوهرم کم نذاشته بودم این حقم نبود. با هردوشون صحبت کردم.مریم گفت که من همیشه به شوهرت میگفتم که زنت مثل خواهرمه و این کارت خیانته اما شوهرم بهش میگفت که من اصلا از دوست داشتنم به زنم کم نشده اما تورو هم دوست دارم.خلاصه ازشون خواستم که تموم کنن سغی کردم ببخشمشون. اول خوب بود اما باز دیدم پیام دادنا شروع شده .
    تو رو خدا کمکم کنین اصلا نمیدونم باید چکار کنم
    سلام

    مطلب شما را خواندم و چند سوال:

    سن شما و همسرتان؟

    تحصیلات هر دوی شما و مدرک تحصیلی؟

    فرزند دارید و یا خیر؟

    نوع کار و شغل هر دوی شما؟

    نصبت فامیلی نزدیک دارید یا دور با همسزتان؟

    دیگران نیز از این مطلب با خبرند و یا خیر؟


    هر دو مذهبی هستید و یا خیر؟

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت

    سلام من ۲۷ سالمه و شوهرم ۲۸ سال. هر دومون لیسانس داریم.
    من خانه دارم و شوهرم کارمند.بچه نداریم. نسبت فامیلیمون خیلی دور نیست . خانواده هامون مذهبی هستن.
    من در این رابطه با مسی صحبت نکردم. شوهرم میگه حتی اگه خدای نکرده تصمیم به جدایی گرفتی نباید اسمی از مریم بیاد وسط اینطوری زندگی آیندش نابود میشه

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خیانت شوهر

    پس از آنکه متوجه خیانت همسر خود می شوید، باید چکار کنید؟ و چه کاری نباید انجام دهید؟ این مقاله به ما گام های موثری را بعد از خیانت همسر پیشنهاد می دهد:

    زمانی که متوجه روابط پنهان همسر خود می شوید، وحشت، سردرگمی، رنج روحی و جسمی تمام وجود شما را فرا گرفته و شما را در وضعیتی تاریک و مبهم قرار می دهد. سیلی از نصیحت و راهنمایی از طرف خانواده و دوستان، کتاب ها، و اینترنت به سمت شما روانه می شوند. زندگی شما به شدت دستخوش تغییر می شود. مهم نیست چقدر همسر خیانت کار شما ابراز پشیمانی کند، شما قانع نشده و بی اعتمادی بر تمام وجود شما و رابطه تان سایه افکنده است.
    در زیر ۹ راه برای برخورد با خیانت مطرح شده است:

    1. شما ممکن است بخواهید بلافاصله از طریق شبکه های اجتماعی، تلفن، یا ایمیل تمامی افرادی که می شناسید را از کاری که او با شما انجام داده است آگاه سازید. نفس عمیقی بکشید. با استدلال و براساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خود داری کنید.
    2. به خاطر داشته باشید که حتی اگر اکنون به نظر غیر ممکن برسد، اما ممکن است بتوانید مشکلات رابطه ی خود را حل کنید. با گذشت زمان ممکن است احساس کنید که می توانید او را ببخشید. اگر تمام آشنایان و دوستان خود را متقاعد کرده باشید که همسرتان با بی رحمی تمام به شما خیانت کرده و موجب رنج دیدن شما شده است و این که باور کنند همسر شما را مانند یک هیولای دیو صفت تصور کنند، می تواند پذیرش مجدد او به عنوان همسر شما را برای آنها نیز بسیار دشوارتر سازد و واکنش های خانواده و دوستان شما می تواند حتی زمانی که مشکلات وخشم موجود میان شما و همسرتان برطرف شده باشد برای رابطه ی شما موجب مشکلات متعددی شوند.


    پس لطفا به هر کسی چیزی نگویید.
    1. این مسئله را تنها با افرادی که مورد اعتماد شما هستند مطرح کنید. پشتیبانی عاطفی، صرف نظر از اینکه رابطه ی شما نجات خواهد یافت یا خیر، برای تسلا و تسکین درد شما لازم است. خود را حبس نکرده و از دیگران دوری نکنید، شما به دوستان خوب خود برای ایجاد و حفظ توان کافی برای از سر گذراندن این سختی نیاز دارید.
    2. پس از آنکه وضعیت خود را با تعداد اندکی از دوستان مورد اعتماد خود در میان گذاشتید، ممکن است تصمیم بگیرید تا این موضوع را به همه بگویید. در چنین وضعیتی حتی اگر این کار را انجام دهید و این خبر بد در مورد همسرتان را در اختیار همه بگذارید، تصمیم شما دیگر عجولانه نیست و با فکر کافی انجام گرفته است. این مسئله نشان دهنده ی توانایی شما برای اتخاذ تصمیمات قاطع و دقیق و همچنین توانایی شما برای خویشتن داری و کنترل رفتارهای خود حتی در موقعیت های دشوار است.
    3. بلافاصله تصمیم به ترک خانه و اسباب کشی نگیرید. اگر نمی توانید با او زیر یک سقف باشید، ابتدا برنامه ی کوتاه مدتی برای ترک آن خانه بگیرید تا زمانی برای بدست آوردن ثبات از دست رفته خود داشته باشید. ممکن است حتی فکر کردن به زندگی با این فرد که شما فکر می کردید او را می شناسید، و نقاط ضعف و راز های خود را با او درمیان گذاشته اید، به نظر غیر ممکن برسد. اما به خود زمان کافی بدهید تا به اینکه چه چیزی به نفع شما خواهد بود فکر کنید و به راحتی بر اثر رنج وارده به خودتان صدمه نزنید. زوج های بسیاری هستند که پس از چند ماه از برملا شدن رابطه ی پنهانی یکی از آنها، دوباره زند گی در زیر یک سقف را شروع می کنند.
    4. انتقام جویی به بهبود شرایط کمک نخواهد کرد. برخورد های احساسی، چه در سخن گفتن و یا برخورد فیزیکی با همسر خیانت کار، کاری درقبال ریشه ی مشکل شما انجام نخواهد داد. اینکه بخواهید حرف های تند و آزار دهنده ای به او بزنید، کاملا قابل درک است، اما ولی این اقدامات ویرانگر می توانند هرگونه شانس بازسازی اعتماد و امنیت عاطفی میان شما را حتی کمرنگتر سازند. احترام متقابل در آینده تنها در شرایطی حاصل خواهد شد که با آگاهی کامل در جهت بدست آوردن آن اقدام کنید.
    5. بسیاری از مردم معتقدند که خشونت فیزیکی تنها زمانی اتفاق می افتد که مردی یک زن را کتک بزند. اعمال خشونت فیزیکی محدودیت جنسیتی ندارد. صرف نظر از آنکه چه کسی آغازگر خشونت باشد و یا مرتک اعمال خشونت بار شود،همواره نتایجی ویرانگر خواهد داشت.
    6. تعقیب فردی که با همسر شما رابطه داشته است یا ارسال مطالبی ناخوش آیند از او در شبکه های مجازی ممکن است اندکی خشنودی موقتی را برای شما در پی داشته باشد، ولی در درازمدت هیچ حاصلی نخواهد داشت. انرژی خود را برای این امور بیهوده مصرف نکنید.
    7. اگر دارای فرزند هستید، بیاد داشته باشید، مسئولیت حمایت از آنها با شماست. زمانی که حرف های بدی در مورد پدر یا مادر او می زنید، آنها رنج خواهند برد. شما سعی دارید فردی که موجب جریحه دار شدن احساست شما شده است را رنج دهید، اما ممکن است در پایان متوجه شوید که همزمان موجب رنج کودکان خود نیز شده اید، و آنها مستحق آن نیستند.

    حتی با این راهنمایی ها، مواجه شدن با خیانت می تواند بسیار آزار دهنده باشد. سعی کنید متوجه شوید چه کاری به نفع شما خواهد بود. گاهی اوقات زوج ها می توانند بر مصائب ناشی از خیانت فایق آمده و رابطه ی خود را مانند قبل و یا حتی بهتر، بازسازی کنند. ولی بسیاری اوقات نیز چنین نتایجی ناممکن است. مهم نیست که وضعیت را چگونه می بینید، همزمان با بررسی راه های پیش روی خود سعی کنید با خودتان مهربان باشید ولی از احساس ترحم در قبال خود بپرهیزید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خیانت

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    مطلب شما را خواندم و چند سوال:

    سن شما و همسرتان؟

    تحصیلات هر دوی شما و مدرک تحصیلی؟

    فرزند دارید و یا خیر؟

    نوع کار و شغل هر دوی شما؟

    نصبت فامیلی نزدیک دارید یا دور با همسزتان؟

    دیگران نیز از این مطلب با خبرند و یا خیر؟


    هر دو مذهبی هستید و یا خیر؟

    سپاس
    دکتر
    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    سلام من ۲۷ سالمه و شوهرم ۲۸ سال. هر دومون لیسانس داریم.
    من خانه دارم و شوهرم کارمند.بچه نداریم. نسبت فامیلیمون خیلی دور نیست . خانواده هامون مذهبی هستن.
    من در این رابطه با مسی صحبت نکردم. شوهرم میگه حتی اگه خدای نکرده تصمیم به جدایی گرفتی نباید اسمی از مریم بیاد وسط اینطوری زندگی آیندش نابود میشه
    سلام

    لطفا پاسخ هاتون رو نقل قول کنین که مخاطبتون متوجه بشه

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من تازه وارد این گروه شدم دارم دیونه میشم خواهش میکنم کمکم کنین
    سلام خسته نباشید. شوهرم تو زندگیم مشکلی واسم درست کرده که هیچ جور نمیتونم حلش کنم. منو شوهرم عاشق هم بودیم و همدیگرو دوست داشتیم و بعد ازسالها انتظار و تلاش بهم رسیدیم و ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم و داریم. بعد ۴سال زندگی خوب و خوشمون کم کم متوجه شدم رفتار شوهرم عحیب شده.منوـ شوهرم باهم فامیلیم. یه دختر خاله دارم که شوهرش خیلی شوخ خیلی باهم خوبیم همیشه باهم خوش بودیم.یه دختر داره که ۱۱سال از من کوچیکتر دختر خیلی خوبیه و بیشتر از سنش میفهمه.اسمش مریمـ من و مریم خیلی با هم صمیمی بودیم.برام مثل خواهر نداشتمه. یسالی میشد که رفت و آمدمون با اینا خیلی زیاد شده بود تقریبا هرهفته همدیگرو میدیدیم.شوهرم خیلی بامریم صمیمی شده بود.شوهرم همش باهاش شوخی میکرد و اذیتش میکرد.تو تلگرام همیشه با هم حرف میزدن.اوایل شوهرم برام میگفت مثلا امروز مریم اذیت کردم یا اینو گفت و اینچیزا.اما بعد یه مدت دیدم شوهرم واسه گوشیش و تلگرامش رمز گذاشته. همیشه هرجا میرفتیم میگفت نریم با خودمون ببریم.شک کردم این وسط یچیزی باید باشه چندبار بروش آوردم اما گفت که این چه حرفیه مریم بچه مثل خواهرمه و این چیزا.تا اینکه بالاخره یه شب گوشیش هک کردم و فهمیدم که ای دل غافل شوهرم عاشق مریم شده و مریمم عاشق خودش کرده.خیلی دلم شکست. منکه واسه شوهرم کم نذاشته بودم این حقم نبود. با هردوشون صحبت کردم.مریم گفت که من همیشه به شوهرت میگفتم که زنت مثل خواهرمه و این کارت خیانته اما شوهرم بهش میگفت که من اصلا از دوست داشتنم به زنم کم نشده اما تورو هم دوست دارم.خلاصه ازشون خواستم که تموم کنن سغی کردم ببخشمشون. اول خوب بود اما باز دیدم پیام دادنا شروع شده .
    تو رو خدا کمکم کنین اصلا نمیدونم باید چکار کنم
    سلام
    من نظر شخصیم را میگم خوب شوهرتان به دختر خاله اش وابسته شده خودش هم میداند این روابط غلط هست ولی کشش و وابستگی ایجاد شده او را به این کار سوق میدهد فقط مواد مخدر نیست که وابستگی ایجاد میکند متاسفانه این روابط هم وقتی زیادبشه وابستگی ایجاد میکند به هر حال شما کاری که می توانید انجام دهید به طور جدی باهاش حرف بزنید به او بگویید که ادامه رابطه هم به ضرر خودش و هم آن دختر و هم شماست مخصوصا بدترین ضربه اون دختر 16 ساله میخورد او را تهدید کنید اگر به روابطش ادامه بدهد موضوع را به والدین دختر خانم خواهید گفت ولی اگر روابط را قطع کند شما همه جوره پشتش هستید دیگر انتخاب با شوهر شما خواهد بود حتی اگر شده باهاش حرف بزنید که برای ترک این وابستگی با هم پیش یک مشاور و روانشناس حاذق بروید تا روشهای علمی برای قطع این وابستگی به شوهرتان ارائه دهد

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    من نظر شخصیم را میگم خوب شوهرتان به دختر خاله اش وابسته شده خودش هم میداند این روابط غلط هست ولی کشش و وابستگی ایجاد شده او را به این کار سوق میدهد فقط مواد مخدر نیست که وابستگی ایجاد میکند متاسفانه این روابط هم وقتی زیادبشه وابستگی ایجاد میکند به هر حال شما کاری که می توانید انجام دهید به طور جدی باهاش حرف بزنید به او بگویید که ادامه رابطه هم به ضرر خودش و هم آن دختر و هم شماست مخصوصا بدترین ضربه اون دختر 16 ساله میخورد او را تهدید کنید اگر به روابطش ادامه بدهد موضوع را به والدین دختر خانم خواهید گفت ولی اگر روابط را قطع کند شما همه جوره پشتش هستید دیگر انتخاب با شوهر شما خواهد بود حتی اگر شده باهاش حرف بزنید که برای ترک این وابستگی با هم پیش یک مشاور و روانشناس حاذق بروید تا روشهای علمی برای قطع این وابستگی به شوهرتان ارائه دهد
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟
    ویرایش توسط sarajon : 10-13-2017 در ساعت 09:20 PM

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟
    فک نمیکنین باید خیلی جدی تر از این حرفا رفتار کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  9. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام

    لطفا پاسخ هاتون رو نقل قول کنین که مخاطبتون متوجه بشه
    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟
    سلام

    ممنون از پاسخ شما. ببینید گلم, خیانت متاسفانه بسیار بسیار اسیب زننده است و خوره عشق و زندگی. و متاسفانه زندگی بعد از ان فقط درگیریست و شک و تردید. که از هر جهنمی بدتره.

    البته ماندن و یا رفتن از این زیر یک سقف بودن با شماست و .....

    ولی چند توصیه:

    حتما استقلال مالی و کار خودتون رو داشته باشید

    به یکی از همکاران حاذق(خانم) ما در شهر خودتون رجوع کنید

    فعلا مبادا بچه دار شوید

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟
    سلام
    شوهر شما خیلی راحت هست چون شما رفتار جدی باهاش انجام ندادید باید تهدید کنید اولا ماجرا به خانواده دختر خاله اش میگویید دوم اگرم بنا به طلاق شد حتما عدم وفاداری شوهر را جزء اصلی ترین دلایل طلاق ذکر می کنید واقعا شوهرتان باید موقعیتش را درک کند ضمنا در صورت اصرار بر ادمه این رابطه غلط همان بهتر که به تهدیدتان جامه عمل بپوشانید ضمنا حق والدین آن دختر هست که ماجرا را بدانند

  12. 2 کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟

    چقدر ریلکس

  14. بالا | پست 12


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من با هردوشون صحبت کردم مخصوصا با مریم که بهش فهموندم که واقعا نکران آیندشم.من واقعا مریم دوست دارم حتیذبا این اتفاقا ازش متنفر نشدم خود مریم هم میگه که واقعا نمیدونم چطور شد که عاشق شوهر تو شدم همیشه بهش میگفتم که این کار من خیانت به ساراست اما شوهرم بهش میگفت که نمیزارم سارا بفهمه. الان که مریم وابسته شده میگه نمیتونم قطع کنم ما همیشه همدیگرو میبینیم و چشم تو چشم میشیم چطور نسبت بهش بی تفاوت باشم. یبار زنگ بزنه جوابشو ندم سه بار زنگ بزنه ندم اما میدونم چهارمین بار نمیتونم جلوی دلمو بگیرم. بهشون یه ماه فرصت دادم که اینکارو بکنن . شوهرم میگه دوست داشتن ما جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره.مریم هم میگه من جوری دوسش دارم که میدونم حتی ازدواجم بکنم نمیتونم فراموشش کنم.
    خیلی حالم بده اصلا نمیتونم این چیزایی که میگن تحمل کنم.به سارا میگم چرا نمیخوای قبول کنی که با قطع رابطه همه چیز کمرنگ میشه چرا فکر میکنی یه عشق تا آخر عمر مثل روز اوله مگه عشق شوهرم به منو نمیبینی (نمیگم شوهرم دوسم نداره نه هنوزم مطمئنم خیلی دوسم داره) مگه شوهرم عاشق من نبود مگه واسه رسیدن بمن چندسال نجنگید اما بعد چند سال دلشو داد به یکی دیگه. پس تو هم میتونی ، میتونی چندسال دیگه به یکی دل ببندی. همه اینارو براش گفتم اما با اینکه منو دوست داره و زندگی من براش مهمه اما بازم میگه من نمیتونم قطع کنم اگه شوهرت بهم بگه از زندگیم برو اون موقع بخودم میگم دیگه تموم شد اونموقع مجبورم تموم کنم.
    بنظر شما من با این اوصاف واقغا میتونم به زندکیم امیدوار باشم؟ واقعا میتونم مشکلمو حل کنم؟
    همسر شما بهتون خیانت کرده٬ خیییییییانت!!! بعد علنا تو روی شما میگن علاقه ما به هم جوری نیست که با یه ماه قطع ارتباط از بین بره؟؟؟!!!

    بعد از اون طرف اون خانوم به خودش اجازه داده عاشق یک مرد متاهل بشه و زندگی شما رو بریزه به هم و بعدش تو روی شما بهتون میگه نمیتونم جلوی دلمو بگیرم؟؟؟؟؟

    بسیار تحسین برانگیزه که شما قدم اول که خونسردی و اقدام منطقی و عاقلانه ست رو انجام دادید.

    اما به نظر من حالا که جواب نداده باید برید سراغ یک اقدام جدی تر‌.

  15. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    ممنون از پاسخ شما. ببینید گلم, خیانت متاسفانه بسیار بسیار اسیب زننده است و خوره عشق و زندگی. و متاسفانه زندگی بعد از ان فقط درگیریست و شک و تردید. که از هر جهنمی بدتره.

    البته ماندن و یا رفتن از این زیر یک سقف بودن با شماست و .....

    ولی چند توصیه:

    حتما استقلال مالی و کار خودتون رو داشته باشید

    به یکی از همکاران حاذق(خانم) ما در شهر خودتون رجوع کنید

    فعلا مبادا بچه دار شوید

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    من تصمیم گرفتم که یه ماه بخودمون فرصت بدم هم هر دو به این ارتباط خاتمه بدن چون میدونم به راختی و یروزه نمیشه هم اینکه من رو خودم کار کنم .به نظر شما چطور رفتار کنم که قاطع باشم در مقابل شوهرم که میخوام بهش بفهمونم که هم دوسش دارم هم زندکیمون برام مهمه و زندگی و آینده سارا چه رفتاری با هر دوشون داشته باشم؟ منم با سارا رابطمو قطع کنم؟ آخه شرایطمون طوریه که معمولا خانواده ها دپر هم جمع میشیم. چطور رفتار کنم تا هم رفتارم درست و قاطع باشه هم کسی چیزی نفهمه؟

  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من تصمیم گرفتم که یه ماه بخودمون فرصت بدم هم هر دو به این ارتباط خاتمه بدن چون میدونم به راختی و یروزه نمیشه هم اینکه من رو خودم کار کنم .به نظر شما چطور رفتار کنم که قاطع باشم در مقابل شوهرم که میخوام بهش بفهمونم که هم دوسش دارم هم زندکیمون برام مهمه و زندگی و آینده سارا چه رفتاری با هر دوشون داشته باشم؟ منم با سارا رابطمو قطع کنم؟ آخه شرایطمون طوریه که معمولا خانواده ها دپر هم جمع میشیم. چطور رفتار کنم تا هم رفتارم درست و قاطع باشه هم کسی چیزی نفهمه؟
    بالاخره شما سارایید یا مریم؟؟؟

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    بالاخره شما سارایید یا مریم؟؟؟
    اشتباه شده من سارا هستم اینجا بایستی مینوشتم مریم.
    چون اسمها رو اینجا فرضی گفتم نخواستم اسم واقعی خودمو بگم. مرسی

  19. کاربران زیر از sarajon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sarajon نمایش پست ها
    من تصمیم گرفتم که یه ماه بخودمون فرصت بدم هم هر دو به این ارتباط خاتمه بدن چون میدونم به راختی و یروزه نمیشه هم اینکه من رو خودم کار کنم .به نظر شما چطور رفتار کنم که قاطع باشم در مقابل شوهرم که میخوام بهش بفهمونم که هم دوسش دارم هم زندکیمون برام مهمه و زندگی و آینده سارا چه رفتاری با هر دوشون داشته باشم؟ منم با سارا رابطمو قطع کنم؟ آخه شرایطمون طوریه که معمولا خانواده ها دپر هم جمع میشیم. چطور رفتار کنم تا هم رفتارم درست و قاطع باشه هم کسی چیزی نفهمه؟
    ببین عزیز سوالی رو از من پرسیدی که من مجبورم بیشتر توضیح بدم تا متوجه امر بشین:

    یک مرد 28 ساله بعد از 4 سال زندگی مشترک, با دختر 16 ساله ای!! ارتباط برقرار میکنه(البته نمیدانم این رابطه به ارتباطات جنسی رسیده و یا خیر!؟) اونم از اقوام همسرشون!؟

    حالا هم ادعا میکنن که من میتوانم عاشق هر دو تای شما باشم!!!! که البته در جامعه چند یا چندین زنی قابل درکه(و حتما دیگه خیانت محسوب نمیشه, در ان جامعه)!. و با توجه به باورها و عقاید ایشون.!

    میپرسید انسانیه, میگم حتما خیر, اخلاقیه,میگم حتما خیر . ولی واقعیت داره و هست.

    حالا شما چی ایشون رو دوست دارید نمیفهمم, مگر اینکه یا باورهای ایشون رو داشته باشید(مثل خیلی از جوامع که چند زنی رو باور دارند و خیلی از خانمها زن دوم و سوم و... رو برای مرد خود خواستگاری میکنند, چون باور بر این است که اگه یک مرد یک زن داشته باشد دیگر مرد نیست!!!؟؟) که دیگه بحث خیانت نمیمونه!! مگر اینکه بفرمائید چرا این دختر و اگر کس دیگری بود مسئله ای نبود!!!؟؟

    رفتار شما حتما بهتره عاقلانه و بالغانه باشه! تهدید شما هیچ فایده ای نداره, مگر اینکه ایشون متوجه خطای خود میشدند و جدا احضار پشیمانی میکردند و جلب اعتماد و رفتاری مبنی بر عدم تکرار آن!!؟؟

    فرض کنید, ایشون با این دختر خانم رابطه خود را قطع کنند یا دختر خانم با ایشان به هر دلیلی, اگر فردا روزی شخص دیگری پیدا شد و یا شخصهای دیگری, دوباره چی!!!؟؟

    رابطه شما با اون دختر خانم و خانواده ایشون تمامه . چون به مانند خاریست که در پای شما فرو رفته, ان را باید بیرون بکشید و به دور اندازید.

    ولی در کل انتخاب شما بین بد و بدتره عزیز نه خوب و بد.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  21. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36875
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیانت شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    ببین عزیز سوالی رو از من پرسیدی که من مجبورم بیشتر توضیح بدم تا متوجه امر بشین:

    یک مرد 28 ساله بعد از 4 سال زندگی مشترک, با دختر 16 ساله ای!! ارتباط برقرار میکنه(البته نمیدانم این رابطه به ارتباطات جنسی رسیده و یا خیر!؟) اونم از اقوام همسرشون!؟

    حالا هم ادعا میکنن که من میتوانم عاشق هر دو تای شما باشم!!!! که البته در جامعه چند یا چندین زنی قابل درکه(و حتما دیگه خیانت محسوب نمیشه, در ان جامعه)!. و با توجه به باورها و عقاید ایشون.!

    میپرسید انسانیه, میگم حتما خیر, اخلاقیه,میگم حتما خیر . ولی واقعیت داره و هست.

    حالا شما چی ایشون رو دوست دارید نمیفهمم, مگر اینکه یا باورهای ایشون رو داشته باشید(مثل خیلی از جوامع که چند زنی رو باور دارند و خیلی از خانمها زن دوم و سوم و... رو برای مرد خود خواستگاری میکنند, چون باور بر این است که اگه یک مرد یک زن داشته باشد دیگر مرد نیست!!!؟؟) که دیگه بحث خیانت نمیمونه!! مگر اینکه بفرمائید چرا این دختر و اگر کس دیگری بود مسئله ای نبود!!!؟؟

    رفتار شما حتما بهتره عاقلانه و بالغانه باشه! تهدید شما هیچ فایده ای نداره, مگر اینکه ایشون متوجه خطای خود میشدند و جدا احضار پشیمانی میکردند و جلب اعتماد و رفتاری مبنی بر عدم تکرار آن!!؟؟

    فرض کنید, ایشون با این دختر خانم رابطه خود را قطع کنند یا دختر خانم با ایشان به هر دلیلی, اگر فردا روزی شخص دیگری پیدا شد و یا شخصهای دیگری, دوباره چی!!!؟؟

    رابطه شما با اون دختر خانم و خانواده ایشون تمامه . چون به مانند خاریست که در پای شما فرو رفته, ان را باید بیرون بکشید و به دور اندازید.

    ولی در کل انتخاب شما بین بد و بدتره عزیز نه خوب و بد.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    مرسی از راهنماییتون

  23. کاربران زیر از sarajon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد