با سلام خدمت عزیزان
من خانمی ۴۳ ساله هستم حدود ۱۶ الی۱۷ سال سابقه کار دارم. در یک شرکت خصوصی. دو تا فرزند یکی دختر ۱۴ ساله و پسر ۷ ساله دارم. توی شرکت سمت مدیر فنی پشتیبانی دارم. روی کارم حساس و دقیق و با نهایت وجدان کاری کار می کنم. طوریکه ضرب المثل مدیر عامل برای همه شدم. تمام ساعت کاری و غیر کاری در حال انجام پیگیریها هستم. فکر نمی کنم کار دیگرانه و الان وقت استراحتمه. یکجورایی فکر می کنم معتاد به کار هستم. ولی همه اینهو مهم نیستند برام. مسئله ای که سه ساله حداقل باهاش درگیرم .خصومتهای کاری است که اطرافیان در محل کار ایجاد می کنند من تا چند سال قبل توی خودم میریختم ولی دو سه ساله که دیگه مستقیم به مدیرعامل میگم. ایشون هم سیاستش اینه که سزیع طرف مقابلو صدا کنه بگه چرا این و چرا اون. همین موضوع باعث دو دستگی افراد شده. من حوصله اخم و... رو ندارم سعی می کنم کار را با دیگران ادامه بدم. ولی متاسفانه ساده ام و دیگران با سیاستند. من دیگه ظرفیتم تموم شده و با همه حتی مدیر عامل بحث می کنم. احساس می کنم تحمل ناحقی حتی در حق دیگران رو ندارم و شاید برای موقعیت خودم بد باشه ولی برای حق کارمندان زیر دستم بحث می کنم.دو سه بار به مدبر عامل گفتم دیگه میرم. ایشون تا حالا به کسی نگفته وایسا و خیلی هم از این منتها بدش میاد و با هر شخصی که اینطوری برخورد کنه میندازتش بیرون. ولی به من تا حالا چیزی نگفته. می تریم در اوج منو بندازه بیرون بخاطر این رفتارم. لطفا راهنماییم کنید.