در چند سال اخیر با گسترش شبکههای اجتماعی و برخوردهای از پشت پرده با آدمهای مختلف، شاهد اصطلاحات و رابطههای جدیدی نیز شدهایم.
«دوستی اجتماعی» جز این دسته اصطلاحات جدید است که اگر دقت کنیم متوجه میشویم بهتازگی وارد فرهنگ ما شده است.
قدیمترها با لغت Just Friend روبهرو بودیم و امروزه با Social Friend.
همین اصطلاحات عجیبی که تکنولوژی با خودش از آن طرف مرزها وارد فرهنگهای مختلف، از جمله فرهنگ ما کرده همه را گیج کرده و همین شده است که امروزه شاهد سوتفاهماتی میشویم که ناشی از استفادهی نادرست از این کلمات است.
واقعیتش را بخواهید هنوز که هنوز است فرهنگ ما ظرفیت استفاده از یکسری خرده فرهنگهای وارداتی را ندارد. حتی ما برای بهوجود آوردن راه صحیح استفاده از برخی از فرهنگها، تلاشی نمیکنیم.
افراد زیادی وجود دارند که به واسطهی استفاده یا فریب این نوع کلمات، آسیب دیدهاند. کمی از وقتتان را خالی کنید و بیایید به وارسی کردن انواع رابطههایی که داریم یا در اطرافمان وجود دارد.
یک: با وجود اینکه در طول روز ممکن است خیلی از افراد را ببینیم، اما با آنها غریبهایم.
مثل راننده اتوبوسی که گهگاهی پستمان به هم میخورد یا حتی همسایهی طبقهی چندم ساختمانی که در آن زندگی میکنیم. تکلیفمان با این آدمها مشخص است. نهایت مکالمهای که میتوانیم داشته باشیم سلام و علیک روزانه است.
دو: غریبههای آشنا یا آشناهای غریبه که شامل: همکار، همکلاسی، برخی از همسایهها و در کل افرادی میشود که ما با آنها آشنا هستیم اما صمیمی هم نیستیم.
اگر بیمار شوند برایمان مهم است. اگر ازدواج کنند یا ترفیع بگیرند به آنها تبریک میگوییم، اگر کمکی از دستمان برآید برایشان انجام میدهیم و در کل یک درجه بالاتر از غریبهها هستند.
سه: افرادی که با آنها روابط عاطفی داریم.
دوست صمیمی، خانواده، شریک زندگیمان و افرادی از این دست، شامل این گروه میشوند. که بنا به ارتباط و نقشی که با آنها داریم عواطف و احساساتمان به تبع برای هرکدام فرق میکند. آنها افرادی هستند که به وقتش از مشکلاتمان برایشان میگوییم، هیجان مثبتمان را برایشان بروز میدهیم، گاهی با آنها درد ودل میکنیم و به اصطلاح عام با آنها «ندار» هستیم.
چهار: به گمانم دوست اجتماعی یا همان Social Friend خودش را بین گزینههای دو و سه جا داده است.
فردی که نه در جایگاه رابطههای عاطفی ما جای دارد و نه آنقدر رابطهی بستهای مثل یک همکار معمولی با او داریم.
خب تا اینجای کار همه چیز معمولی است و همهی ما از این دست ارتباطات داریم.
همکاری که دوستش داریم، اما نه شبیه همکارهای دیگرمان و نه شبیه دوست های نزدیکمان.
پای ما دقیقا در این روابط لب مرز است. اگر کمی بلفزیم پرت میشویم به سمت غریبههای آشنا و فاجعه زمانی رخ میدهد که فرد مقابلمان هم جنس نباشد و رابطه پرت شود سمت روابط عاطفی.
به قول دکتر شیری: «در تک تک ارتباطات ما سه چیز دائم در حال تغییر است: هیجان، صمیمیت و تعهد.»
ما در روابط عاطفیمان تعهدات محکم و پایداری داریم که در هیچ نوع از رابطههای دیگرمان این تعهدات معنا ندارد یا یک سری از هیجانات، مختص به روابط عاطفی ما است و اگر با دوست اجتماعی خودمان بخواهیم آن هیجانات را تجربه کنیم، دوست اجتماعی خود را وارد رابطهی عاطفیمان کردهایم.
مثلا هیچوقت برای یک دوست اجتماعی در جواب احوال پرسی شعر عاشقانه نمیفرستیم، یا اگر با او به پیادهروی برویم هیچوقت دستش را نمیگیریم.
کسی را میشناسم که چند ماه با پسری در رابطه بود و این رابطه اوایل بهصورت همین دوستی اجتماعی میگذشت. اما وقتی پسر در تمامی پیامکهایش جوابهایش را به صورت شعرهای پر از احساس جواب میداد، دختر در باتلاق عاطفی افتاد و سرانجام این رابطه این شد که پسر در جواب دختر گفت: «سوتفاهم شده و من همچنان دوست اجتماعی تو هستم!»
اما چه کنیم که دوست اجتماعی، روی همان اجتماعی بودن بماند و هم برای ما و هم برای یاد عاطفیمان امن باشد؟
نکتهی مهم این است که یک سری نکات را باید رعایت کنیم.
هر ساعتی زنگ نزنیم.
به بهانههای مختلف و الکی پیام ندهیم.
حرفها و احساساتی که به شخص اول زندگیمان میزنیم را به دوست اجتماعیمان نزنیم.
حتیالمقدور دوتایی بیرون نرویم چون حریمها ممکن است شکسته شود.
در واقع یادمان نرود که با رفتارهایی که انجام میدهیم و حرفهایی که میزنیم آن مرز باریک را رد نکنیم تا به کسی آسیب نرسد و اگر این اتفاقات از سوی طرف مقابل بود میتوانیم به او حدود رابطه را یادآوری کنیم.
نکتهی بعد این است که تا حدودی شخصیت طرف مقابلتان را بشناسید.
خیلی افراد به بهانهی دوست اجتماعی، خود را وارد رابطهای میکنند که فرد مقابلشان را به خود وابسته کنند و بعد او را رها کنند.
این افراد را میتوانید از سرعتگیریشان در این روابط بشناسید. به عبارتی سریع پسر خاله میشوند و به اسم دوستی خیلی رفتارهای نادرست انجام میدهند.
نکتهی آخر اینکه در این رابطهها چون دوسویه هستند، یعنی هم حس صمیمیت هست و هم حس مرزبندی، باید شان و شخصیت خودمان را حفظ کنیم. به عبارتی لبهی تیغ ایستادهایم. نباید روابط جوری پیش رود که شریک عاطفیمان حساسیت پیدا کند