نوشته اصلی توسط
havij
ممنون از شما بخاطر پاسخ
یه فرزند پسر داریم که یک سالشه - البته داستانش مفصله
در حد خلاصه میتونم بگم من مخالف بچه دار شدن بودم و اون موافق تا حدی که من رو مجبور به این کار کرد -
حتی رابطه ای که با اون رابطه همسرم باردار شد بسیار رابطه سرد و نچسبی بود.
ما همیشه مراقب رابطمون بودیم و تنها رابطه بدون محافظت که داشتیم همون بود که نتیجه تست بارداری مثبت شد.
الان هم یکی از دلایلی که رابطه فرار میکنه همین بچه هست. چون معمولا از صبح علی الطلوع بچه بیداره تا پاسی از شب. در طول روز که کمی خوابش میبره به قول خودش کلی کار داره که باید انجامشون بده.
مسافرت سالی دو سه بار میریم معمولا
بیرون و پارک و تفریح و بازار که مورد علاقشه میریم
در مورد خرید کادو و گل و هدیه در حد توانم این کارها رو انجام دادم و سورپرایزش کردم و میکنم
باهم زیاد حرف میزنیم اما اون در مورد این مسائل هیچ وقت حرف نمیزنه و همیشه مسائلی از اقوام و خویشان و دوستان و ... داره که براش مهم تره و ترجیح میده مثلا نظر منو در مورد کفش کتایون همسر محمود بدونه!
هیچ اتفاق خاصی در 5 سال گذشته برا هیچ کدوم از بستگانش رخ نداده
مشاور محترم واقعا نمیدونم باید چکار کرد