سلام .من یه دختر ۳۹ساله هستم که مدت ۸ سال هست با یه مرد متاهل ارتباط دارم ایشون ریس محل کارم بود و من به کارم نیاز داشتم این فرد من و تحت فشار قرار داد و چوننا خود اگاه مدت طولانی بود همکار بودیم علاقه هم بوجود امده بود.من خیلی حساس بودم و احساس گناه میکردم اما ایشون اصرار کردن و با توجه به شرایط پذیرفتم .ابتدا روابط خوب بود ناگفته نماند این فرد هیچ وقت هیچ چیزی برای من تهیه نمیکرد اما بعد ۷ سال یه خونه اجاره کرد و ما روزی ۲ ساعت اونجا بودیم اما با توجه به مشکلات خانوادگی و سن بالا من مجبور شدم از خانواده جدا بشم البته نه کامل .این فرد هیچ کمکی در این زمینه به من نمیکنه و مسولیت کار ها و برعهده نمیگیره اما حاضر به تموم کردن رابطه همنیست هرچند من اسیب دیدم پیش مشاور رفتم توصیه کرد وظیفه اش و بهش گوش زد کن اما اصلا زیر بار نمیره.وضعیت مالی بسیار خوبی داره منم الان واقعا نیاز مالی بهش ندارم اما واقعا انگار به شخصیتم توهین شده که ازم سو استفاده میشه تا من توقع هیچ چیزی نداشتم همه چیز عالی بود چون من خواسته ها م گفتم این داستان شروع شده نمیدونم چطوری خلاص بشم .از طرفی سنمهم رفته بالا عمرم گذشته و از تنهایی میترسم